انتخاباتانتخابات

زندگی و وصیت نامه شهید حسن توپال

خانه / استان ها / زندگی و وصیت نامه شهید حسن توپال

نام و نام خانوادگی : حسن توپال

نام پدر : کرم

متولد :١٣٣٧

محل شهادت : چذابه

تاریخ شهادت :١/١٢/۶٠

محل دفن : گلزار شهدای بادوله

مختصری از زندگینامه شهید حسن توپال

حسن توپال در سال ١٣٣٧ در در روستای بادوله در خانواده ای مذهبی و با ایمان پا به عرصه وجود نهاد و زندگی خود را در شرائط سخت مالی و با هزاران سختی در زادگاهش گذراند بعلت نداشتن مخارج زندگی از تحصیل محروم شد و با شروع انقلاب شکوهمند اسلامی او نیز مانند دریای خروشان انسان های توفنده ؛ خروشان  بر علیه کاخ فرعونی به پا خواست تا از این  طریق راه سعادت محرومان را هموار سازد و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی برای پاسداری میراث گرانبهای شهیدان که همانا استقرار حکومت اسلامی بود در تاریخ ١/٩/۶٠ به عضویت سپاه پاسداران بوشهر درآمد بعد از چندی به جبهه رفت و سرانجام در تاریخ ١/١٢/۶٠ بدرجه رفیع شهادت نائل آمد .

روحش شاد و راهش مستدام .

مقدمه :

اذن للذین یقاتلون بانّهم ظلموا و انّ الله علی نصرهم لقدیر

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده ، رخصت ( جهاد ) داده است ، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست . ( حج ، ٣٩)

شهید ، عشق ، گذشت ، واژه هایی که فقط از فرهنگ لغت شهادت می توان به مقدّس بودنشان ، به آسمانی بودنشان ، به خدایی بودنشان پی برد .

آری ، بارها از شهید و شهادت حرف هایی به زبان آورده ایم ولی بسیار اندک به حقیقت محض آن ها رسیده ایم ، چگونه باید از شهید گفت . چگونه شهیدان با خون سرخ شهادت اینگونه آرمان ، امنیت و عدالت را در تاریخ ایران برای نسل امروز به ارث گذاشته اند  . به راستی به این فکر کرده ایم که اگر آن ها این گونه جان فشانی نمی کردند اکنون بر سر کشور ،  ملت و فرهنگ و تمدن کهن چه می آمد . آری با تحمیل جنگ هشت ساله از سوی دشمنان قسم خورده شاهد آفرینش حماسه هایی بزرگ بدست مردان و زنان این مرز و بوم اسلامی بوده ایم که چگونه هزاران شهید با نثار جان خویش و با ایمان لا یزال در مقابل متجاوزین قاطعانه ایستادگی کرده و اجازه نداده اند حتی یک وجب از خاک ایران اسلامی در دست دشمن بعثی باقی بماند و بدین صورت تاریخی حماسی رقم خورده که الگویی برای همه جهانیان گردید .

امروز باید در عمل سوگند یاد کنیم به گلوله های آتشینی که سینه سیاه ستم را نشان می رود ، سوگند یاد کنیم به پیشانی بندهای سرخی که آبروی زمین اند یا به مردانی که از جنس آفتاب که در افق های اندیشه سبزشان خورشید معرفت هیچگاه غروب نمی کند.

امروز به خون سرخ شهیدان باید قسم خورد ، که از میان رگ ها سرخ را برگزیدند ، از گل ها لاله را چیده اند ، از انبوه باغ ها بهشت را دیده اند و از میان مرگ ها ، شهادت را پسندیده اند . و اکنون از تیغ بلند کرامت گذشتند و هم نفس با موج بر ساحل مهرنشستند و مهربانی شان همچنان مدرسه عشق و شاگردانش را نوازش می کند .

** ضمن تشکر از شما مادر محترم خواهشمند است در پاسخ به سؤالات واحتمالاً نکاتی که در سئوالات نامیده حداکثر همکاری را به عمل آورید .چنانچه نکات جالبی به ذهنتان می رسد ارائه بفرمایید .

■ شهید در چه سالی به دنیا آمدند ؟ (تصویری از آن دوران ارائه بفرمایید .)

در سال ١٣٣٧ به دنیا آمدند .

◄ تحصیلا ت شهید در چه پایه ای است و در کدام مدارس تحصیل نموده اند ؟

◄ خواندن و نوشتن

■  دوران نوجوانی شهید چگونه گذشت ؟

◄ در آن زمان فقر و تنگدستی دامن مردم دشتی را گرفته بود و اینجانب با توجه به عنایت خداوند توانستم ایشان را بزرگ نمایم.

■ شهید به چه ورزش هایی علاقه مند بود؟چند تن از همبازیان او را معرفی نمایید .

◄ کار که بهترین ورزش مومن است – حسین باسیره ، مصطفی یکتاش ، عبدالله معصومی، عبدالحسین سلیمی و…

 ■ شهید چگونه و از طریق چه ارگانی به جبهه اعزام شدند ؟ ( خاطرات روز اعزام شهید را بیان کنید )

◄ از طرف بسیج سپاه پاسداران بوشهر اعزام و به اصفهان و پس از دوره تکمیلی از کماندویی به تنگ چزابه اعزام می شود .

■ شهید در چه عملیات هایی و در چه منطقه هایی شرکت داشته است ؟

◄ آزادی تنگ چزابه .

■ چند تن از کسانی که در ازدحام ها با شهید همراه بودند معرفی نمایید .

 ◄ سید عبدالعلی سادات اهل تلخو

■  اخلاق شهید دردوران جوانی چگونه بود ؟

◄ بسیار خوب بود .

■ . شهید در چه سالی ازدواج نمودند ، ثمره این ازدواج چیست ؟

◄ ایشان ازدواج نکرده بود .

■ برنامه هایی که شهید برای آینده خویش داشت بیان فرمایید .

◄ کاری را   انجام دهدکه  فقط رضای خداوند در آن باشد .

■ چگونه و در چه تاریخی شهید به شهادت رسیدند ؟( خاطراتی از آن روزها را بیان فرمایید .)

◄ در تاریخ ١/١٢/۶٠ به درجه شهادت نائل گردیدند .

■ شهید هنگام شهادت با چه کسی هم رزم بود ؟ معرفی فرمایید .

◄ با شخصی به نام سید عبدالعلی سادات اهل تلخو

■  شوق شهادت را در ایشان توصیف فرمایید.

◄ ایشان تا زنده بود که حال هم زنده است ، فقط می گفت خدا .

مصاحبه با برادر شهید

■  خاطره ای از کودکی خود وشهید بیان فرمایید .

◄ در آن زمان مردم منطقه دشتی در فقر وتنگدستی زندگی پر مشغله خود سپری می نمودند ، من ، برادرانم و پدر کارگری ،کارآزاد می نموده ایم .

  ■ از دوران تحصیل به همراه شهید چنانچه خاطره ای دارید بیان فرمایید.

◄در آن زمان بنده کوچک بودم.

■ شهید چگونه و در چه تاریخی به جبهه اعزام شد همرزمان و خاطره هایی از آن روزها بیان فرمایید .

◄ یکی از برادران در سال ١٣۶٠ در ماه مهر یعنی ۵/٧/١٣۶٠ و دیگری در تاریخ ١/١٢/١٣۶٠ که در آن زمان کوچک بوده ام .

■ شهید به چه فعالیت هایی علاقه داشت ؟ خاطراتی در این زمینه بیان فرمایید .

◄ کاری که رضای خدا در آن بود علاقه بسیار به آن داشته اند .

■ روحیات شهید در انقلاب و قبل از انقلاب چگونه بود ؟

◄ بسیار خوب و فعالیت های بسیاری جهت پیشبرد انقلاب می نمود .

■ در کدام عملیات ها شهید شرکت داشت ؟ چنانچه شما نیز با وی همراه بوده اید خاطره هایی از آن روزها بیان فرمایید

◄ در عملیات ثامن الائمه حصر آبادان شرکت نمود و در آزاد سازی تنگ چزابه .

از زبان برادر شهید

وقتی که پدرم برای کار به قطر رفته بود محمد که پسر بزرگ خانواده بود نیز، با وی به آنجا رفته بود . حسن با اینکه سنی نداشت کار سرپرستی خانواده و اداره امور زندگی برعهده داشت . در آن زمان کار کردن در قطر هم درآمد ناچیزی داشت و علاوه براین آنهایی که آنجا کار می کردند اگر درآمدی داشتند هم نمی توانستند به آسانی آن را بدست خانواده برسانند . بنابراین حسن در اینجا با کار کشاورزی و مشقت زیاد درآمد بسیار ناچیزی کسب می کرد و چرخ زندگی را می چرخاند . مادرم در سینه پر اندوهش خاطرات ناگفته تلخی از آن زمانها دارد . اولین جملات مادرم از هر خاطره ای از فرزندان شهیدش تؤام با قطات یکریز اشک بود . اشک هایی با هق هق تلخ تؤام می شد و به خاطر همین گریه ها بود که هیچگاه پایان خاطره های وی را نمی شنیدیم . هق هق هایی که به ضجّه های سوزناک تبدیل می شد و برای لحظاتی طولانی سکوتی دردآور  را در فضای خانه حکم فرما می کرد . مادرم می گوید که حسن خیلی سر به زیر و ساکت بود . سختی ها ، رنج ها ، نداری ها را تحمل می کرد و خم به ابرو نمی آورد درونش دنیایی از درد و اندوه بود . او نه تنها خستگی های خود را نشان نمی داد که خستگی های مرا نیز با لبخنده و حرف هایش کم می کرد .با خواهر و برادرهای کوچکش ، بسیار مهربان بود اصلاً دلش نمی خواست که آنها را ناراحت و گریان ببیند ، با اینکه خودش سن وسالی نداشت .

سجایای اخلاقی شهید :

حسن توپال در حقیقت عاشق بود . عاشق راهی که انتخاب کرده بود . عاشق حضرت امام ( ره ) عاشق وطن و بسیجیان و مردم، وی انسانی فروتن بود .

از نوجوانی جوانمرد و والا منش بود . حرمت بزرگان را همواره حفظ می نمود . شهادت را بزرگترین آرزو برای خود می دانست و در هنگام مراسم برادر شهیدش محمد می گفت : که من باید شهید شوم و هر لحظه زندگی را با آرزوی شهادت سپری می کرد ، به مراحل بالایی از خود سازی دست یافته بود و در شرایط سخت بردبار و پایدار بود در زندگی کمک کار بزرگی برای پدر بود .

فردی پر کار بود و در تمام کارها پشتکار و جدیت قابل تقدیری داشتاز کار نیز خسته نمی شد . شب   و تاریکی غرش توپ ها و ساز خمپاره ها و آهنگ مسلسل ها ، بزم عشق را آراسته و معرکه مهر و ایثار را گرم ساخته بود .

آن پرنده سبکبال آرزوهای معصوم در هجوم بی امان گلوله  و ترکش برای صعود به قله شهادت پیش تاخت و ساعتی بعد ، پیکر ارغوانی او شکوفه باران زخم ها شد و به بهر شهادت نشست .

نام و یادش پایدار باد که به لقاء پروردگارش جاودانه سکونت گزید .

وصیت نامه شهید حسن توپال

بسم الله الرحمن الرحیم

( والعصر ان الانسان لفی خسر الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالصبر وتواصوبا الصبر )

قسم به عصر که انسان همه در خسارتند مگر آنانکه به خدا ایمان آورده نیکوکار شدند و بدرستی و راستی پایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند .

سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران خمینی بت شکن حامی مستضعفین و سلام بر شهیدان گلگون کفن ایران و درود بر رزمندگان اسلام . سلام من به ملت ایران و ملت شهید پرور  برسانید واز انها می خواهم که با آخرین قطره خون خود در راه اسلام بکوشند و همیشه فرمایشات امام گوش فرا دهند و عمل کنند و لحظه به لحظه به اسلام یاری نمایند.

من فقط به رضای خدا به جبهه می روم از پدر و مادر و برادران می خواهم که برای من گریه نکنند ، مرا کنار قبر برادرم به خاک  بسپارند و زنده بودن من کاری برای اسلام نکردم بلکه مردنم  کاری کرده باشم  واز خدا  می خواهم که از عمر من بکاهد  و به عمر پر برکت رهبر بیفزاید .

وصیت نامه حسن توپال اعزامی از بوشهر – ساکن بادوله

آن چیزهایی که برادرم محمد به  من سپرده به برادرم محمد علی می سپارم کوتاهی نفرمایید .

خداحافظ تا قیامت

ببینم روی پدر

ببینم روی مادر

                                          شهید حسن توپال

لاله ­ای دیگرحسن  توپال بود                                    از اوان کودکی فعال بود

او به بادوله به سال سی و هشت                           روز خوش از مادری ، مولود گشت

او زسختیها چه آسان می گذشت                            دل به خوبی داد تا جانش برست

گرچه فقر محروم کردش از سواد                              لیک دریایی خدا علمش بداد

او خروشید بر صف فرعونیان                                    بهر حفظ نام و ناموس و کیان

آن برادر رفت تا گردد شهید                                     لحظه­ ای ماندن حسن جایز ندید

گفت بعد از او نمانم بهتر است                                 بهر جان شهد شهادت خوشتر است

هر دو گل در بستر هم خفته­اند                                آنچه لازم بود  ما را برتر است

او به سال شصت آمد در سپاه                                 بعد چندی شد بسوی جبهه­ ها

تا که سال شصت در اسفند ماه                              او چنین پیوست با آلاله­ها

او وصیت را چنین آغاز کرد                                       عشق باید سوی حق پرواز کرد

اینچنین گفته ست  قرآن کریم                                 گو تو«بسم الله الرحمن الرحیم »

او قسم خورده است بر عصر و زمان                         کادمی باشد همیشه در زیان

جز کسی او بنده ایمان بود                                     در عمل او در پی احسان بود

او به راه حق بماند بردبار                                         تا ز صبرش حق نماید پایدار

با سلام بر رهبر و پیر خمین                                   حامی راه و خط سرخ حسین

با سلام بر ناله و آه شهید                                      رزمجویان در آتش ناپدید

بر دفاع تا قطره خون آخرین                                     پایداری بادتان صد آفرین

لحظه لحظه باش  مرد،  اسلام را                            بند بگسل پاره کن این دام را

من شوم عاشق به رضوان خدا                                ره سپارند عاشقان سوی خدا

من نبودم ذره­ای در زندگی                                     زندگی ما را بود در مردگی

بار الها کم نما از عمر ما                                         عمر ما کم کن و بر رهبر فزا

روح او شاداب و نامش مستدام                              روضه روح پرورش بادا به کام

سخن آخر

شهیدان  آن مردان خدا آن ساکنان خاکریز عرش خدا ، با قلم سرخ شهادت در صحنه تاریخ ، عدالت را نوشته و همواره ما از یاد می بریم که امروز آسایش و راحتی ما در گرو جانفشانی مسلمی بود برای حقیقت از تمام وجود خویش گذشتند .

آیا امروز به این فکر کرده ایم که وظیفه دفاع از خون شهیدان و زنده نگهداشتن یاد و راه شهیدان چیست ؟

امروز باید فرهنگ ایثار و شهادت که برنده ترین سلاح در مقابل سلاح های مادی دشمنان خواهد بود را زنده نگه داریم . در روزگار ما که شاهد کشتار مظلومانه مردم بی دفاع و مسلمان عراق . آزار و شکنجه مظلومانه مردم فلسطین هستیم باید پیشتر ازپیش احساس مسئولیت کنیم و از خون شهیدان دفاع کنیم .

همیشه می توان روزهایی را به ملاقات شهیدان رفت و آرام آرام از نسیم بهشتی آنان روح را با نور خدایی شان شستشو داد . باید در زمینه علم و تحصیل که امروزه جنگ ما بسیجیان در این زمینه و آینده سازان این مملکت هستیم با پشتکار فراوان این جامعه را به سوی پیشرفت و تکامل سوق دهیم . پیرو خط ولایت باشیم و از هرگونه فساد جلوگیری کنیم و راه شهیدان را ادامه دهیم و تا جان در بدن داریم حافظ اسلام و ارزش های اسلامی باشیم .

حرف آخر هم طولانی شد ، بیایید دست هایمان را به سوی آسمان دراز و دعا کنیم تا شاهد آمدن بوی خدا ظهور منجی عالم بشریت باشیم . بیایید با سرودن غزل امید و سازندگی فردایی سرشار از عطر نیلوفر بسازیم .

إن شاء الله

toopal-h

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *