سازمان نا مشروع مجاهدین انقلاب اسلامی ایران + اسامی برخی اعضا
سازمان نا مشروع مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران یکی از تاثیرگذارترین گروه های جبهه دوم خرداد است. اگر مجمع روحانیون مبارز، موقعیت خود را مرهون ریاست دو روحانی بلندپایه عضو این تشکل بر دو قوه مقننه و مجریه بوده و جبهه مشارکت جایگاه خود را از رانت قدرت بدست آورد ، سازمان کوچک اما منسجم مجاهدین انقلاب اسلامی، را می توان بر چند رکن استوار دانست. پیشینه مبارزات مسلحانه موسسین که منجر به حضور در ارکان نظامی همچون سپاه و اطلاعات بود از یک سو و پشتوانه اقتصادی آن که ناشی از مسئولیتهای اقتصادی موسسینش در طول سالهای پس از انقلاب علی الخصوص در سالهای اقتصاد دولتی است از سوی دیگر و نظریه پردازی چند عضو برجسته آن که مانیفست اصلاح طلبان را شامل می شد، تا جایی که به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی، این سازمان، در سال های اخیر به مثابه مغز متفکر جنبش دوم خرداد عمل کرده است به عنوان ضلع سوم و و توانایی بالا در همسان ساختن عقاید با شرایط روز راز چهارم قدرت این سازمان نیمه مخفی است.
ضلع اول: خاستگاه امنیتی
روزهای نخست انقلاب با نام “جنبش ملی مجاهدین” دفاتر بسیاری در سراسر کشور مشغول جذب نیروهای جوان بود،که منجر به تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با خط مشی نیمه مخفی و مسلحانه گشت. این سازمان با به هم پیوستن 7 گروه با سوابق مبارزات مسلحانه تشکیل گردید. گروه های توحیدی صف، موحدین، فلاح، منصورون ، توحیدی بدر، فلق و امت واحده تشکیل شد.
افرادی مانند بهزاد نبوی، محسن رضایی، محمد سلامتی، محسن آرمین، محمد باقر ذوالقدر ، مجتبی شاکری، محسن مخملباف ، فیض الله عرب سرخی، مرتضی الویری، حسین فدایی، سید مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان ، حسن واعظی، و چندین تن دیگر رهبران این تشکیلات بودند.
سالهای نخست اتقلاب این سازمان تاثیری عمیق در تشکیل نهادهای نظامی و امنیتی نظام داشت و ارگانهایی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته های انقلاب، اطلاعات نخست وزیری، اطلاعات ارتش و … در نفوذ مستقیم اعضای این سازمان بود. این فرصت که به رشد سریع این سازمان در بدنه اجرایی کشور منتهی گردید موجب فراهم شدن شرایط برای حضور و بقای برخی عناصر این سازمان در نهادهای اطلاعاتی کشور گردید، افرادی که عمدتا با نام خسرو تهرانی (یکی از اصلی ترین متهمان پرونده 8 شهریور) نمایندگی می شوند.
ضلع دوم: رانتهای اقتصادی
در سالهای آغازین انقلاب بسیاری از نبضهای اقتصادی کشور همچون سازمان بسیج اقتصادی که متولی اصلی اقتصاد کپونی دولت میرحسین موسوی بود در دستان اعضای شاخص سازمان همچون بهزاد نبوی قرار گرفت. بهزاد نبوی که مدتی نیز وزیر صنایع سنگین بود خود به تنهایی عضو هیات مدیره بسیاری از صنایع حیاتی کشور بود که آخرین عنوان معروف آن به شرکت پتروپارس بازمی گردد. شرکتی که به رغم تاسیس با سرمایه دولتی به عنوان شرکت خصوصی در انگلستان به ثبت رسید و تخلفات عمده ای را در زمینه مسایل اقتصادی انجام داده و پرونده ای نیز در ارتباط با آن در مجتمع ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی مفتوح گشته بود که ظاهراً با رایزنی و توصیه برخی مقامات اجرایی وقت، مع الاسف رسیدگی به این پرونده از سوی دستگاه قضایی در حال تعلیق قرار گرفته است.
محسن صفایی فرهانی عامل اقتصادی دیگری است که اگرچه به عنوان عضو رسمی سازمان محسوب نمی گردد اما از حامیان اصلی آن است.
ضلع سوم: نظریه پردازی
محمد قوچانی سردبیر روزنامه های توقیف شده شرق و هم میهن که از سن 19 سالگی با نشریه «عصرما» ، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب ، کار رسانه ایش را آغاز کرده است و تا سال 1377 در دفتر این نشریه کار می کرد؛ آغاجری و آرمین را به عنوان دوتن از بالهای فکری سازمان مطرح می سازد. همچنین سعید حجاریان خود به حضورش در حلقه تئوری سازان اصلاح طلبان به واسطه حضورش در عصرما اعتراف دارد. نظریه فتح سنگر به سنگر و همچنین تقسیم بندی گروه های سیاسی به چپ و راست، مدرن و سنتی از جمله نظریاتی است که توسط این سازمان تئوریزه گردیده است. به نظر می رسد برخی دیگر از چهره های فکری این سازمان نیمه علنی هرگز به افکار عمومی معرفی نگردیده اند. حضور چهره های نظریه پرداز این سازمان در روزنامه های زنجیره ای تاثیر جدی در نشر دیدگاههایش داشته است.
ضلع چهارم: انعطاف نظریات برای بقا
” طبیعی است، امروز شرایط عوض شده است. امروز آن جنگ ۸ ساله را نداریم، امروز دورهای است که کشور به توسعه و سرمایهگذاری نیاز دارد، لذا شعارهای ما بیشتر متوجه سرمایهگذاری است.” این را بهزاد نبوی در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره علل تغییر نگاهش به اقتصاد گفته است و به خوبی بیانگر شدت انعطاف پذیری سازمان برای بقا در تغییر شرایط روز است. نگاه به شدت دولت محور و مخالف سرمایه سازمان مجاهدین که مخالف فعالیت بازار بود و آنرا اقتصاد آمریکایی می دانست، امروز به آنجا رسیده است که بهزاد نبوی می گوید:” سرمایهگذاری داخلی، خارجی، خصوصی، دولتی، هر جوری که میتوانیم باید سرمایهگذاری را تشویق کنیم.”
پیشینه سازمان:
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از گروه هایی که امروز گرایشات کاملا متفاوتی دارند در 7/1/58 بیانیه اعلام موجودیت این سازمان را صادر نمودند و در 16 فروردین همان سال با متینگی با سخنرانی ابوالحسن بنی صدر در دانشگاه تهران اولین فعالیت تشکیلاتی خود را ثبت نمود اما اختلافات به زودی و از تاریخ 12/2/58 که مصادف با روز جهانی کارگر بود بروز یافت. این اختلافات با تثبیت نظام دامنه بیشتری یافت و از دو روز بعد از انفجار بمب در نخست وزیری در 8 شهریور 1360 با استعفای محسن رضایی رنگ تازه ای گرفت. با دستور امام مبنی بر استعفای نیروهای مسلح از گروه های سیاسی در 21/12/60 بخش دیگری از نیروها که به سپاه و اطلاعات نخست وزیری و … پیوسته بودند از این سازمان جدا گشتند و ریزش سوم زمانی روی داد که بخش معروف به جناح چپ سازمان نظرات نماینده امام را برنتابیدند . هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می گوید:” آقای بهزاد نبوی و رفقایش آمدند و از تایید امام نسبت به آقای راستی که در حقیقت نفی جناح ایشان است ناراحت بودند و چاره جویی می نمودند.” این مخالفت ها به استعفای این جناح در تاریخ 30/10/61 منجر گردید و در نهایت با نظر امام و پس از پایان کشمکش ها سازمان در تاریخ 17/7/65 منحل گشت.
با ارتحال امام راحل گروه مستعفی (موسوم به جناح چپ سازمان) که همچنان جلسات متعددی داشتند با توجه به شرایط جدید تصمیم به احیای سازمان می گیرند و با توجه به موانع قانونی با افزودن نام ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را در مهرماه سال 1370 و با اخذ مجوز از کمیسیون ماده 10 قانون احزاب، فعالیت رسمی خود را در دوره جدید آغاز کرد.
برمبنای اساسنامه سازمان، کنگره، عالی ترین رکن تشکیلاتی سازمان است که سالانه با حضور اعضای سازمان تشکیل می شود و وظایفی از جمله تصویب نهایی مرامنامه و اساسنامه، تصویب نهایی استراتژی و خط مشی و همچنین انتخاب اعضای شورای مرکزی سازمان را به عهده دارد.
سازمان از سال 1370 تا 1382 (12 سال)، مجموعاً 6 کنگره به صورت محدود و با رویکردی غیر رسانه ای برگزار کرد.
با اجرای سیاست عضوگیری محدود سازمان که از سال 78 آغاز شد، افزایش تعداد اعضا و مرتبطان سازمان به شکل کنترل شده و محدودی آغاز شد. به گونه ای که شرایط برای برگزاری گسترده تر کنگره های سازمان مهیا شد و در اردیبهشت ماه سال 83، کنگره هفتم سازمان با حضور نمایندگان رسانه ها برگزار شد. کنگره هفتم آغازی برای تبدیل سازمان به یک تشکیلات امروزی و وارد کردن مقولاتی مانند «بدنه حزب»، «افکار عمومی تشکیلاتی» و «فشار از پائین» در آن تعریف شد و پس از آن نیز در سال 84، کنگره های هشتم و نهم سازمان به شکل عادی و فوق العاده و در سال 85، دهمین کنگره سازمان با با انعکاس فراگیر رسانه ای تشکیل شد. تا ظاهر نیمه علنی سازمان که حتی مورد انتقاد اعضایش همچون حجاریان بود در افکار عمومی ترمیم گردد.
و در حالی که شانزدهمین سال فعالیت رسمی سازمان در دوره جدید در شرف اتمام است، یازدهمین کنگره، با حضور اعضا، مرتبطان و میهمانانی از احزاب برگزار شد، کنگره ای که برای اولین بار از گروه های ملی گرا همچون عزتالله سحابی رییس شورای فعالان ملی ـ مذهبی، محمد توسلی و لطفالله میثمی نیز در آن دعوت گردیده بود و به تعیین خط مشی سیاسی- تشکیلاتی سازمان در یک سال آینده پرداخت .
اما با تمام تلاش مسئولان این سازمان برای گسترش سازمان ، یازدهمین کنگره با حضور 153 نفر از 240 عضو رسمیت یافت. رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هرگز با پدیده ای به نام بدنه حزبی و ضرورت درنظر گرفتن خواست ها و تمایلات ان مواجه نبوده اند و اصولا علاقه ای نداشتند چنین مقوله ای را بشناسند. تا جایی که آقای بهزاد نبوی کلیدی ترین فرد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مخالفت با رادیکالیسم می گوید: این شعارها فقط به درد آن می خورد که جوانان برای گوینده اش کف بزنند. چنانچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اعضا و هواداران جوانی در سازمان خود روبرو بود، که سهم خود را از این سازمان می خواستند، هرگز نمی توانست چنین نظریه ای نسبت به احساسات و قضاوت جوانان، که امروز نقش تعیین کننده اشان در جامعه ایران مورد تایید است، داشته باشد.
آنچنان که دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب نیز در حاشیه برگزاری کنگره قبلی سازمان مجاهدین اذعان کرد که در جامعه رغبت چندانی نسبت به عضو شدن در این سازمان وجود ندارد. محمد سلامتی همچنین در جمع خبرنگاران گفت: سازمان با توجه به حرکت و ساختارش محدودیت هائی را دارد، سازمان از لحاظ عضو گیری بسیار با تأمل کار می کند؛ 15 سال از فعالیتش می گذرد اما ما بسیار کم عضو گرفته ایم اما وقتی یک حزب اعلام موجودیت می کند، درهایش باز است و به صورت گسترده عضوگیری می کند و به همین دلیل یک موقعیت ویژه ای کسب می کند. به لحاظ تجربیات قبلی، تجمع نیروهای زیاد- که هماهنگی فکری چندانی ندارند- بدون هماهنگی در سازمان موجب متلاشی شدنش می شوند. بنابراین تصمیم گرفتیم، نگذاریم بی در و پیکر باشد و سریع و گسترده عضو گیری کنیم… ما هنوز مشکل سازمانی داریم و گرچه یک حزب فراگیر تلقی می شویم اما این حزب فراگیر، با توجه به حرکت آهسته ای که دارد باید به همان نسبت به آن نگاه کرد و از آن انتظار داشت.
دو پرونده بزرگ:
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با دو پرونده بزرگ و البته پرونده های کوچک بسیار دست و پنجه نرم کرده است. پرونده بزرگ نخست مربوط به انهجار نخست وزیری است. اعضای این سازمان که گروه تحقیق اول را پس از انفجار به عهده داشتند به نحوی عمل نمودند که عامل انفجار (مسعود کشمیری که از سوی برخی از اعضای سازمان معرفی گشته بود) به عنوان شهید معرفی گردید و پس از چند روز از تشییع جنازه ساختگی اعلام شد اصولا جنازه سومی موجود نبوده است و کشمیری عامل انفجار معرفی گردید. این عمل موجب تشکیل پرونده ای برای بهزاد نبوی، خسرو تهرانی و برخی دیگر از عناصر سازمان گردید. این پرونده به اصرار برخی از مقامات بلند پایه دولت وقت و قوه قضائیهو به بهانه امکان اخلال در شرایط بحرانی نظام بخصوص با توجه به صرف توان نظام در جبهه های جنگ به دستور حضرت امام که فرمودند «فعلا مسکوت بماند» از دایره رسیدگی خارج گردید اما همین پرونده و چند پرونده دیگر همواره مورد سوال خبرنگاران بود تا جایی که دو جلد کتاب جنجالی شنود اشباح با پرداختن به آن در سال 81 موجی تازه در این خصوص پدید آورد.
پرونده دوم به اظهارات هاشم آغاجری در همدان و توهین وی به پیامبر و دیگر مقدسات مربوط می گردید. نزدیک به دو هفته پس از اظهارات هاشم آغاجری در همدان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای از آقای آغاجری به عنوان یکی از اعضای ارشد خود دفاع کرد و نوشت به داشتن اعضایی چون آقای آغاجری افتخار می کند. این قبیل واکنشها سرانجام منجربه انتشار بیانیه ای از سوی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» خطاب به «مردم» شد که در آن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را «فاقد مشروعیت دینی» دانسته و از «متدینین» خواسته بود «از همکاری با آن بپرهیزند». این بیانیه تصریح داشت:«سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی در جهت بدبین کردن نسل جوان به اسلام وروحانیت و تفکیک دین از سیاست که هدف دشمنان جهانی اسلامی نیز هست، تلاش می کند… سخنان موهن یکی از اعضای مرکزیت این سازمان در همدان (توهین او به عقاید دینی، مراجع تقلید ومردم متدین ایران) و حمایت بی دریغ آن سازمان از گفته های او ، شاهدی بر این مدعاست» حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فاکر عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این خصوص گفت بیانیه این تشکل با مشورت همه مراجع تقلید صادر شده بود و تصریح کرد: «بیانیه جامعه مدرسین سیلی محکمی به سازمان مجاهدین زد و فرد بزرگی چون آیت الله مشکینی آنها را از مشروعیت دینی انداخت.» وی سپس خاطر نشان نمود: «نظر برخی از مراجع شدیدتر از این بیانیه بوده و این مطالب سخن همه علما و دلسوزان اسلام است.»
پس از این فتوا جامعه انجمنهای اسلامی اصناف و بازار، با استناد به اساسنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از دادگاه انقلاب و دادگستری تهران خواست که به دلیل نقض قانون اساسی، تغییر و انحراف از ماهیت اسلامی و خیانت به بنیانگذاران از سوی اعضای فعلی سازمان مجاهدین انقلاب، حکم انحلال این سازمان را صادر کنند. این تشکل پیشتر نیز شکایت خود را به کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشورارایه کرده بود. اما با توجه به ترکیب وقت کمیسیون ماده 10 احزاب، شکایت خود را پس گرفت. با لابی گسترده سازمان که دو قوه مجریه و مقننه را هماهنگ داشت، این شکایت نیز هیچ گاه مورد رسیدگی جدی قرار نگرفت.
پس از صدور این فتوا بود که محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در اظهارنظری گفت: «ما جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را به عنوان یک گروه سیاسی در جناح رقیب تلقی می کنیم، نه به عنوان یک مجموعه مذهبی قابل قبول» و محسن آرمین هم در واکنشی به اطلاعیه مزبور گفت: «ما دین خود را از آقایان نگرفته ایم تا با صدور اطلاعیه بتوانند از ما بگیرند.» این همان جامعه مدرسینی بود که امام درباره آن فرموده بود:” اگر آنان (فرزندان انقلابیم) جذب حضرات آقایان جامعه مدرسین نشوند در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکائیند… من، جامعه ی مدرسین را مغز متفکر و چشم بینا و وجدان سالم و حساسی برای دستگاه اداره کننده ی کشور می دانم و معتقدم اگر ما برای حوزه ی علمیه به عنوان قاعده ی اصلی و اساسی در انقلاب و جمهوری اسلامی،نقش و ارزش قایل هستیم-که البته قایلیم-ناگزیریم برای جامعه ی مدرسین با آن سوابق و تاریخ درخشان و;علم و تقوا و استعداد بالا و مایه های قوی فقاهتی،نقشی اول را قایل شویم.”
منبع: http://seyyed.parsiblog.com
اسامی تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
- بهزاد نبوی؛ عضو شورای مرکزی
- محمدسلامتی
- مسعود سپهر
- غفوریان
- مصطفی تاج زاده؛
- صادق نوروزی
- ،هاشم آغاجری
- فیض الله عرب سرخی
- ، عبدالله ناصری
- ، ابوالفضل قدیانی
- ، عباس یزدانفر
- علی باقری
- محسن تركاشوند،
- محمدعلی توفیقی
- علی محمد احمدی
- محسن آرمین
- جواد امام؛ عضو شورای شاخه تهران
- مجید نیری؛ عضو شورای شاخه تهران
- حجت اسماعیلی؛ عضو شورای ارگان شاخه ها
- محسن باستانی؛ مسئول شاخه اصفهان
- مهرداد بال افکن؛ عضو شورای شاخه اصفهان
- صفر فضلی؛ عضو شورای شاخه قزوین
بازدیدها: 2104