سبک زندگی اسلامی و نهاد خانواده
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام: سبک زندگی اسلامی نتیجه تربیت بر اساس آموزههای اسلامی است که مهمترین عرصه تربیتی خانواده است. در عرصه اقتصادی نیز خانواده با تشویق به تولید بیشتر و مدیریت صحیح مصرف زمینهساز سبک زندگی اسلامی است؛ همچنین خانواده با انتقال صحیح فرهنگ اسلامی، مانند روحیه عزتمندی و غیرت ملی به نهادینهسازی سبک زندگی اسلامی میپردازد که عرصه بروز و ظهور آن در اجتماع است.
سالهاست که سبک زندگی غربی مهمترین ارزشهای اسلامی را نشانه گرفته است؛ از آنجا که در دین اسلام، خانواده از ارزش والایی برخورداراست؛ ازاینرو مروجان سبک زندگی غربی بنیان خانوادهها را مورد هدف قرار دادهاند. در فرهنگ غربی روابط خانوادگی کمرنگ است، و بیبند باری موج میزند و حالا تصمیم گرفتهاند تا این بیقیدی و بی تعهدی را به میان خانوادههای اسلامی بکشانند. برای نجات سبک زندگی دینی، خودمان باید به ارزشمند بودن نقش خانواده پی برده و تلاش کنیم تا این رکن اساسی جامعه را سالم نگه داریم. ما باید به دنبال رهبری سبک زندگی باشیم و با ریشهیابی در فرهنگ اسلام، ارزشهای اجتماعی و تکاملی انسان را ارائه بدهیم. مطابق با دستورات خداوند سبک زندگی اسلامی را طراحی کرده و اگر نیاز به نرمافزار و دانش بود؛ خودمان تولید کنیم؛ نه اینکه از غرب پیروی کنیم. ما باید با پررنگ کردن نقش خانواده در جامعه، ظرفیتهای موجود در خانواده را شناسایی کنیم؛ ازاینرو در این مقاله کوشش خواهد شد تا به این سؤال اصلی پاسخ گوید که خانواده چه نقشی درگسترش سبک زندگی اسلامی میتواند ایفا کند؟
بررسی معنای اصطلاحی سبک زندگی
در مفهوم اصطلاحی سبک زندگی، دیدگاهها و تعاریف مختلف و گاه متضادی وجود دارد. و اندیشمندانی که به تعریف سبک زندگی پرداختهاند به اقتضای نوع نگرشی که دارند، تعریفی از سبک زندگی ارائه کردهاند.
تعریف صاحبنظران غربی از سبک زندگی
سوبل، سبک زندگی، مجموعهای از رفتارهای قابلمشاهده وبیانگرانه در میان افراد است؛ وبر، سبک زندگی را شیوههای رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرشهایی میداند که مشخص کننده گروههایی منزلتی متفاوت است.
لامونت و همکارانش، نیز ضمن تاکید بر شیوه سازمان دادن زندگی شخصی، الگوی تفریح و مصرف را بهترین شاخص سبک زندگی میدانند.
آلفردآدلر، بهعنوان اولین کسی که این واژه را در روانشناسی ابداع کرد؛ از این اصطلاح برای اشاره به حال و هوای زندگی فرد استفاده کرد؛ سبک زندگی هدف فرد، خودپنداره، احساسهای فرد نسبت به دیگران و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل میشود.
لیزر، سبک زندگی را بر اساس الگوی خرید کالا تعریف میکند. به نظر وی سبک زندگی نشاندهنده شیوه زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی و نشاندهنده شیوهای است که مصرفکننده در آن خرید میکند و به شیوهای که کالای خریداری شده مصرف میشود، بازتابدهنده سبک زندگی مصرفکننده در جامعه است.
زیمل، سبک زندگی را مجموعه صورتهای رفتاری میدانست که فرد یا گروه بر اساس انگیزههای درونی خود و در راستای تلاش برای ایجاد توازن میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانی خود برگزیده است.
نکته حائز اهمیتی که وجود دارد این است که نظریات و پژوهشهایی که در زمینه سبک زندگی در غرب انجام شده است، رابطه تنگاتنگی با مصرفگرایی و درجه انتخاب افراد دارد وعمدتا بر رویکرد مادی به انسان وجهان مبتنی هستند.
نسبت دین و سبک زندگی
هرگز انسان (اگر به خدا هم معتقد نباشد) از دین – برنامه زندگی که بر اصل اعتقادی استواراست- مستغنی نیست؛ پس دین همان روش زندگی است و از آن جدایی ندارد. قرآن کریم معتقد است که بشر از دین گریزی ندارد و آن راهی است که خدای متعال برای او بازکرده تا با تعلیمات آن به سعادت برسد؛ منتهای امر، کسانی که دین حق (اسلام) را پذیرفته اند به راستی راه خد ارا میپیمایند و کسانی که دین حق را نپذیرفتهاند، راه خدا راکج کرده و به بیراهه میروند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «دین حق نزد خدا اسلام است» (آلعمران/۱۹)
از یک دین واحد با احکام واحد و مشخص یک سبک و روش زندگی منتج میشود. درسبک زندگی غربی، سبک زندگی به مثابه دین است؛ اما در اسلام دین به مثابه سبک زندگی است. دین یک نوع شیوه زندگی کردن است، اما شیوه زندگی که مورد نظر خداوند است. اینکه بگوییم دین برنامه زندگی است، کاستن از نقش دین است؛ اسلام، یعنی دین زندگی، دین درزندگی با چنین نگاهی مشخص میشود که اصلا معنای دقیق دین، کیفیت زندگی و چگونه زیستن است. پیامبراسلام صل الله علیه و آله وسلم نیز دین را در قالب سبک زندگی ترویج کردند؛ چون اگر شیوه زندگی دیندارانه ترویج پیدا میکرد، تفکر دیندارانه و دینمدارانه هم گسترش پیدا میکرد؛ درواقع میتوان گفت: بین دین وسبک زندگی، نسبت تساوی برقرار است و تمام اعمال و رفتار ما درحیطه احکام خمسه اسلام (حلال، حرام، مکروه، مستحب ومباح)، ارزیابی و ارزشگذاری میشود.
تعریف صاحبنظران اسلامی ازسبک زندگی
درحوزه علوم انسانی ما، دانش سبک زندگی قدمت چندانی ندارد و نظریهپردازی زیادی حول آن صورت نگرفته است و مبنا بیشتر بر همان نظریات غربی از سبک زندگی بوده است؛ بیگمان پذیرش منفعلانه نظریات غربی از سبک زندگی برای جوامع مسلمان که خود گنجینهای ارزشمند در حوزه سبک زندگی بهرهمند هستند، شایسته نیست. سعی نگارنده بر این است که با بررسی نظریات صاحبنظرانی چون آیتالله خامنهای بهعنوان سکاندار این گفتمان مهم در کشورکه دقیقترین و عالمانهترین تعابیر درباره اهمیت سبک زندگی و نقش آن در خودسازی و جامعهسازی و حرکت تمدنی را بیان کردهاند و دیگر عالمان دینی، چون آیت الله مصباح یزدی و…به تعریفی ازسبک زندگی برسیم.
ازدیدگاه حضرت امام خامنه ای مدظله العالی، «یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوهى زیستن – اینها عبارت اخراى یکدیگر است-» (بیانات رهبری، ۲۳/۰۷/۱۳۹۱)؛ ایشان ازسبک زندگی به عنوان باطن فرهنگ یک جامعه یاد کردند؛ و از دو عنصر هدف و ایمان بهعنوان اجزای اصلی تشکیل دهنده سبک زندگی نام بردند. ایشان سبک زندگی را به عنوان معیار خودشناسی فرد دانستند که نخستین گام دراصلاح سبک زندگی است (بیانات رهبری، ۲۳/۰۷/۱۳۹۱)
آیتالله مصباح یزدی نیز در تعریف سبک زندگی فرمودند: «واژه سبک زندگی که در ادبیات امروزی به مثابه واژه کلیدی مطرح شده است، از نظر لغوی و موارد کاربرد گستره و وسیعی را در برمیگیرد؛ یعنی از رفتارهای خاصی که هر فردی برای زندگی خود برمیگزیند تا رفتارهای خانوادگی، فامیلی، محلی، شهری، کشوری و بین المللی را قابل اطلاق است؛ از این منظر میتوان سبک زندگی را ویژگیهای رفتاری انسان تعریف کرد و بر اساس اختلاف این ویژگیها، تعدد سبکها را در نظر گرفت… واژه سبک زندگی اسلامی میتواند متضمن این ویژگیها باشد که فرد مورد نظر نیست؛ بلکه منظور یک رفتار جمعی و اجتماعی است؛ در مسائل اجتماعی نیز همه افراد ملحوظ نیستند و معمولاً روش رایج در جامعه بررسی میشود…».
بر اساس رویکرد دینشناسانه میتوان سبک زندگی را به این صورت تعریف کرد: «مجموعهای از رفتارهای سازمانیافته که متأثر از باورها و ارزشها و نگرشهای پذیرفته شده و همچنین متناسب با امیال و خواستههای فردی و وضعیت محیطی، وجهه غالب رفتاری یک فرد یا گروهی از افراد شدهاند».
اهمیت بحث ازسبک زندگی اسلامی
رسیدن به رستگاری اخروی
«ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم – که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است – باید به سبک زندگى اهمیت دهیم»(بیانات رهبری ۲۳/۰۷/۹۱).
به دست آوردن زندگی راحت دنیوی و امنیت روانی
«اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است؛ بنابراین مسئله، مسئله اساسى و مهمى است»(بیانات رهبری ۲۳/۰۷/۹۱)؛
برای مثال در جامعهای که بازار آن بر دروغ و بیاعتمادی بنا باشد؛ همه نه فقط افراد دیندار و متدین ضرر خواهند کرد.
تمدن سازی اسلامی
سبک زندگی نرم افزارجامعه سازی وتمدنسازی اسلامی است.«ما اگر پیشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوین اسلامى بگیریم این تمدن نوین دو بخش دارد: نخست، بخش ابزارى و دوم بخش متنى، اصلى و اساسى است؛ اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد که همان سبک زندگى است که بیان شد؛ این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات و…»(بیانات رهبری ۲۳/۰۷/۹۱).
میتوان موفقیت چند سدهای تمدن غرب را مدیون ارائه سبک زندگی غربی برای جوامع تحت سیطره خود دانست. انقلاب اسلامی نیز برای وصول به تمدن اسلامی د رمرحله فعلی از مراحل تکاملی خود باید بتواند سبک زندگی دینی واسلامی را تولید کند تا از حالت انفعالی در برابر سبک زندگی و الگوهای رفتاری غرب بیرون آید.
سد راه نفوذ بیگانگان
با گسترش دامنه جهانی شدن و ورود جدید زندگی غربی، جامعه ایران نیز همچون بسیاری از کشورهای درحال توسعه تغییراتی یافته است که چشم انداز و دامنه آن چندان که باید روشن نیست؛ به عبارتی تغییرات و تحولاتی که در غرب باعنوان مدرنیته و جهانیشدن روی دادهها تاثیراتی را از طریق دنیای اطلاعات و ارتباطات بر نقاط دیگر جهان، از جمله ایران برجای گذاشته و چون این تحولات از درون برنخاسته و برای آن در بستر وارد شده فرهنگسازی نشده، بحرانهایی را در زندگی مردم به وجود آورده است؛ ازجمله مصرفگرایی، نحوه پوشش، خود باختگی فرهنگی، معماری و ساخت وساز، رفتارهای اجتماعی و…،که ازجمله پیامدهای اصلی سبکهای جدید زندگی برای جوامع درحال توسعه هستند؛ بنابراین ما برای اینکه استقلال و هویت خود را بهعنوان مسلمان ایرانی حفظ کنیم، باید به دستورات اسلام درخصوص سبک زندگی رجوع کنیم.
راهی برای انتقال ارزش ها:
اگر به شیوه تبلیغی پیامبران، بهویژه پیامبر اسلام صل الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار دقت کنیم، میبینیم بیشترین تلاش آنها برای تبلیغ ارزشها و باورهای اسلامی، از طریق اثرگذاری بر اسلوب و شیوه زندگی مردم بوده است؛ اصولا اثرگذارترین شیوه تبلیغی، تبلیغ عملی است؛ به همین دلیل خداوند در قرآن کریم مومنانی راکه گفتارشان مطابق رفتارشان نیست، سرزنش میکند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟»(صف/ ۲).
امام صادق علیه السلام نیز درحدیثی میفرمایند: «مردم را به غیر گفتارتان دعوت کنید تا پرهیزگاری، تلاش و مجاهدت، نماز و نیکوکاری را از شما ببینند؛ بهدرستی که دعوتکننده واقعی همین است»(کلینی،۷۸،۲،۱۳۶۹)؛ احادیث چنینی، نشان میدهد که نقش سبک زندگی در ترویج ارزشها و دعوت دیگران به سوی حق به مراتب بیشتر از نقش دعوتهای گفتاری است.
انواع سبک زندگی و ریشه اختلاف
سبک زندگی محصول و معلول باورها و ارزشهاست؛ نوع نگاه انسان به جهان، خدا، انسان و حیات پس از مرگ و نوع ارزشهای پذیرفته شده او، تأثیری مستقیم بر انتخابها و گزینشهای او دارند؛ به همین دلیل، در نخستین نگاه و بهروشنی میتوان دو نوع کلی سبک زندگی، مؤمنانه و غیرمؤمنانه را از یکدیگر متمایز ساخت.
در نگاه قرآنی نیز شاید بتوان دو نوع سبک و حیات شناسایی کرد، حیات خبیثه که ریشه در شرک وعدم توحید دارد؛ در مقابل سیرحرکت از خدامحوری به حق خدا و سپس به دین و درنهایت به سیره وروش برآمده از دین حنیف است که حیات طیبه نامیده میشود. امام خامنه ای حفظه الله تعالی نیز تفسیر توحیدی از زندگی و سبک زندگی برمبنای خدا محوری را مطرح نمودند و آن را متفاوت از مدل سبک زندگی انسان مدارانه غربی دانستند. سبک زندگی غربی به عنوان نماد سبک زندگی اندیشه اومانیستی با سبک زندگی اسلامی به عنوان نماد سبک زندگی توحیدی، در بعضی جهات کاملاً متفاوت است.
سبک زندگی اسلامی و نهاد خانواده
در سبک زندگی اسلامی، قالب زندگی خانواده است؛ به همین سبب است که همه احکام حقوقی اعم ازمدنی و اجتماعی، براساس قالب خانواده تنظیم میشود؛ اگر این حقوق و قواعد را بخواهیم بر فرد تطبیق دهیم، نتایج درستی به بار نمیآید؛ اگرحقوق مدنی اسلامی، مثل ارث، دیه و امثالهم را بخواهیم روی فرد پیاده کنیم، ظالمانه و غیرعادلانه است، ارث مرد برابر زن است، و…، زیرا این قواعد برای خانواده تنظیم شده است. در اسلام فرد رسمیت ندارد؛ فرد صرفاَ در حوزه نیات و اعتقادات به رسمیت شناخته میشود؛ بنابراین اگر در جامعهای دین، سبک زندگی باشد، خانواده و تشکیل خانواده اصل و محور، کانون و طلاق یک استثنای غیرشایع و منفور میشود؛ اگر بخواهیم دراین فضا، جامعه فعلی خود را بسنجیم، چه در شهرهای بزرگ و چه در روستاهای دور، نوسان وجود دارد؛ با یک نگاه متوجه میشویم که هر روز از جایگاه و ارزش و اهمیت خانواده کاسته میشود، فرد به معنای غربی ارزش و جایگاه پیدا میکند.
اسلام دینی مبتنی بر فطرت آدمی بوده و مواد اعتقادی و عملیاش بر اساس آفرینش ریخته شده است، ازاینرو در زندگی، انسان را به سبکی دعوت میکند که سرشت انسان با آن سازگاری کامل دارد؛ به عبارت دیگر ساختمان وجودی انسان به قوا و ابزاری مجهز گشته که همان خواستههای دعوت دینی را میخواهد؛ مثلا دستوهای دین درزمینه ازدواج و خوراک و پوشاک با آن چه ساختار وجودی انسان است، مطابقت دارد؛ زیرا دین همان چیزهایی را تأیید میکند که گرایشهای درونی انسان درجستوجوی آن است؛ در اصل اقتضا، تفاوتی میان نسل گذشته و حال وجود ندارد.
از دیدگاه علامه طباطبایی بازگشت به آموزههای دینی دراین زمان ضروریتر از عصر حضور پیامبر صل الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام است، زیرا اغلب مسلمانان در این زمان بر اثر امتزاج جسمی و روحی با کشورهای غربی شدیدأ تحت تأثیر فرهنگ غرب قرارگرفته و تا حدودی از سبک زندگی اسلامی دور افتادهاند و هیچ راه درمانی به نظر نمیرسد، جز مراجعه به فرهنگ اسلام و اجرای دستورالعملها و روشهای تربیتی وآموزشی حیاتبخش که در زمینه سبک زندگی اسلامی وجود دارد.
بررسی و مقایسه میان نهاد خانواده از منظر اسلام و غرب، ضرورت اصلاح سبک زندگی کنونی و بهکارگیری روشهای تعلیماتی معصومین علیهم السلام را درحوزه خانواده، بیشازپیش روشن خواهد ساخت؛ خانواده، نهادی شناخته شده است که درهرجای دنیا حضوردارد و در همهجا از قوانین کم وبیش مشابهی پیروی میکند؛ درعین حال در بسیاری از ویژگیها از جامعهای به جامعه دیگر تفاوتهای اساسی دارد؛ چراکه فرهنگ حاکم برجامعه خواه ناخواه برخانواده و و فضای حاکم برآن تأثیر میگذارد و اعضای خانواده نیز از آداب، رسوم وسنتهای رایج درهمان محیط اجتماعی پیروی میکنند.
حقیقت این است که غرب براساس اندیشه آزادی مطلق، اصول خانواده را به همریخته و آیندهای تاریک و هولناک را فراروی خانوادهها قرار داده است؛ اساس تشکیل خانواده که به منظورایجاد امنیت خاطر و تأمین نیازهای عاطفی، روحی ومعنوی انسان است، دیگر در مغرب زمین معنا و مفهومی ندارد؛ درنگرش غرب هدف از بنیاد خانواده جز رسیدن به اغراض مادی و استفادههای جنسی چیز دیگری نمیتواند باشد؛ نقش اصلی خانواده که تربیت فرزند است به کلی فراموش شده، عیاشی وهوس رانی، جایگزین آن شده است؛ همه این نابسامانیها ناشی از آزادی بیحدوحصرغرب است که زنان و دختران را از فطرت اولیهشان بهدورساخته وآنها را به ابزار کسب و تجارت تبدیل کرده است. اوضاع جاری درکشورهای غربی بهگونهای است که مورد اعتراض همه اندیشمندان، فرهیختگان ونویسندگان آن دیار واقع شده است.
ازدواج اساس تشکیل خانواده
ازدواج مقدمه تحقق سبک زندگی اسلامی است؛ چطور ممکن است بدون توجه به معیارهای اسلامی ازدواج کرد و انتظارداشت در خانواده به سبک رفتاری مورد نظراسلام عمل شود؟ در مکتب اسلام خانواده به عنوان کهنترین اجتماع انسانی شمرده میشود؛ زیرا از آغاز آفرینش، انسان به صورت زوجی از مرد و زن و در قالب خانواده قدم به گیتی نهاده است؛ ازدواج و احکام آن در اسلام بر اساس فطرت الهی گرایش زن و مرد به یکدیگر بنا شده است؛ از اینرو رویگردانی از این فطرت و سنت اجتماعی سبب زوال پیوند اجتماعی و سقوط جامعه میشود. مهمترین فایده ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه مسائل، فرعی و درجه دو یا پشتوانه این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه اول همان تشکیل خانواده است (بیانات رهبری ۹/۱۲/۱۳۸۰).
درباره اهداف ازدواج دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی هدف از آن را ارضای غریزه جنسی و دسته دیگر هدف ازدواج را تجارت و معامله دو خانواده میدانند؛
مولیر جامعهشناس آلمانی بیان میدارد: «سه عامل افراد را به سوی ازدواج میکشاند: نیاز اقتصادی، میل به داشتن فرزند و عشق»، از نگاه کسانى که براى خانواده قداست قائل نیستند، هدف اصلى از تشکیل خانواده، بهرهگیرى از تمتّعات جنسى است؛ بلکه در بسیارى از موارد، هدفى جز این وجود ندارد؛ اما از نگاه قرآن کریم و احادیث اسلامى، تشکیل خانواده، داراى حکمتها و دلایل متنوّع روانى، اخلاقى، اجتماعى و دینى است؛ از جمله آرامش روانی (روم:۲۱)، امکان بقاى نسل (شوری آیه ۱۱)، ایجاد مودّت و رحمت (رم:۲۱)،
انسان سازی، سازندگى اجتماعى وگسترش توحیدمحوری. از منظر اسلام اهداف متعدد برای تشکیل خانواده ذکر شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار است که مهمترین این اهداف رسیدن به آرامش است. برای داشتن خانواده موفق باید قدم اول را درست برداریم و آن انتخاب همسر با ملاکهای اسلامی است که مهمترین آنها، ایمان و باورهای صحیح، حسن خلق، تقوا و سلامت جسمی و روانی است.
افرادی که سعی میکنند قبل از ازدواج در مورد همسرشان مطالعه نمایند و همسری بیابند که از نظر روحی متناسب با خودشان باشد، اصطلاحا هم کفو باشد، بخشی از مشکلات بعد از ازدواج تربیت فرزنداشان را حل کردهاند؛ در غیر این صورت، مشکلاتی را که میتوانستند قبلاً حل کنند به بعد از ازدواج موکول کرده، حفظ میکنند. از دیدگاه اسلام در مسئله ازدواج طرفین را ملزم به تحقیق و همفکری نموده تا خشت زیرین خانواده با احساسات گذارده نشود. بلکه با عقل و درایت و تدبیر آینده خود را رقم بزنند و انتخاب کنند و بدینوسیله نصف دین خود را حفظ نمایند.
نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی
نقش خانواده را در چهار حوزه تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دستهبندی میکنیم؛ همپوشانی این حوزهها و همچنین نگاه جامع و نظاممند اسلام به رفتارها و روابط فردی و اجتماعی، جداسازی کامل مباحث را عملا ناممکن ساخته است. ملاک گزینش موضوعات طرح شده ارتباط آنها با نقش خانواده در سبک زندگی اسلامی است.
نقش تربیتی خانواده
تربیت صحیح مبتنی بر فطرت، سبک زندگی مطلوب وحیات طیبه جاوید که همان سبک زندگی اسلامی است، را میسازد؛ و تربیت غلط مبتنی برعوامل فرهنگی تحمیلی، سراب اجتماعی و بیگانه از هدایتهای انبیاء، سبک زندگی خاصی را از زندگی دنیایی میآفریند، که اضطرابها و ناآرامیها و احساس پوچی د رزندگی پیامد آن است؛ میتوان گفت که سبک زندگی اسلامی، یک نوع روش خاص زندگی است که نتیجه تربیت براساس آموزههای اسلام است.
نقش اقتصادی خانواده
اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایههای اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه میتوانند در آن نقش ایفا کنند (بیانات رهبری ۹۳/۰۱/۰۱).
دو مقوله مهم مصرفگرایی و تولیدگرایی باید با هم و همراه هم حرکت کنند، که اگر چنین باشد، به توسعه پایدار خواهیم رسید، اما متأسفانه این روزها شاهدیم که خوی مصرفگرایی به صورت مستقیم و غیر مستقیم در کشورمان در حال ترویج و تبلیغ است و گوی سبقت را از تولیدگرایی ربوده است. نقش اقتصادی خانواده را در دو حوزه تولید و مصرف میتوان بررسی کرد.
۱٫تولید
در روند توسعه اقتصادی، نقش خانواده مهم است، از آن بابت که دارای جنبه تحریکی مرد و زن بهکار و تولید است، اصولًا نفس ازدواج، آدمی را به حرکت میاندازد، در او احساس مسئولیت را بیدار کرده و انگیزه کار و تلاش بیشتر را برای سعادت خود و نسل، و درآمدزایی بیشتر ایجاد میکند.
خانواده علاوه برنقش تولیدی که دارد، مهمترین نهادی است که میتواند در خودباوری ملی اثر داشته باشد. کودک ازهمان ابتدا به رفتارهای پدر و مادر خود دقت میکند. اگر پدر و مادر خودباور باشند، کودک نیز از این خودباوری والدین، الگو میگیرد و خودباور بار میآید. و این خودباوری ملی او را به حمایت از تولیدکننده ایرانی سوق میدهد. خانوادهها با خرید لوازم خانگی ایرانی با کیفیت و استاندارد که نقش مهمی در اقتصاد کشور دارد؛ همچنین تولیدات فرهنگی مانند اسباب بازی و بازیهای رایانهای، وهنرهای دستی داخلی، علاوه بر حمایت از تولیدکننده داخلی، مانع نفوذ فرهنگ بیگانه به خانوادههایشان میشوند.
۲٫ مصرف
یکی ازآسیبهای جدی در فرهنگ عمومی جامعه ما مسئله مصرفگرایی لجام گسیخته است، پدیده مصرفگرایی سوغات شوم غرب و نظام سرمایهداری است که در راستای منافع آنها شکل گرفته است. عطش ما برای خریدآخرین مدلها چیست؟ هزینهای که برای گوشی همراهمان پرداخت میکنیم، پاسخ به کدام خواسته واقعی و طبیعی ماست؟
یکی از ابعادی که میتواند در ترویج مصرفگرایی در جامعه اثر بگذارد، تقلید از کالاهای غربی در تولید و مصرف است. اگر خانوادهها در مصرف کالاهای مورد نیاز خود از کالاهایی استفاده کنند که غربی باشند، سبب میشود، تقاضا برای مصرف کالاهایی که شبیه کالاهای غربی است، در بازار به وجود بیاید و این امر سبب میشود، روز به روز فرهنگ مصرف کالاهای غربی در جامعه بیشتر شود و فرهنگ غربی به داخل خانوادهها و جامعه نفوذ کند.
دستورات اسلام ما را به سبکی دعوت میکند که ارزشهایی چون قناعت، زهد، ساده زیستی، ترجیح دنیا بر آخرت اعتدال در اقتصاد خانواده و…، به عنوان ارزش مطرح است. درحالیکه غرب با تخریب اینارزشها، به دنیاطلبی، مدگرایی، تجملگرایی، ظاهرگرایی، و…، را که در راستای اهدافش است، تشویق میکند. رعایت اعتدال در اقتصاد خانواده برای افراد و جوامع دو ارمغان مهم دارد: بشر را از بزرگترین رنج تاریخی او که مسئله معیشت و غصه تامین مایحتاج است، نجات میدهد؛ همچنین جامعه و فرد را از عوارض شوم فقر که سوء اخلاق، فساد، فحشا، حتی کفر و بیدینی است، محفوظ نگه میدارد.
منبع: پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
بازدیدها: 1248