سخنرانی حجت الاسلام عالی – شهادت امام سجاد علیه السلام – بیت رهبری
تسلیت عرض می کنیم ایام سوگواری اباعبدالله علیه الصلاة والسلام را ضمن آرزوی قبولی عزاداری ها از همة شما بزرگواران تسلیت دیگری است به مناسبت شب شهادت امام سجـاد علیه الصلاة و السلام بنابر روایتی که دوازدهم محرم شهادت آن بزرگوار هست خدمت مولامون امام زمان علیه الصلاة و السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت داریم رهبر بزرگوارمون همچنین به همة شما بزرگوارانی که در جمع نشسته اید خدا را قسم می دهیم به حق آن بزرگواران مجلس ما را مورد عنایت و نظر قرار بده به برکت صلوات دیگری بر محمد و آل محمد.
امربه معروف و نهی از منکر
همة ما کراراً شنیدیم که وجود مقدس اباعبدالله علیه السّلام یکی از اهداف بلندشون در قیامشون مسئلة امر به معروف و نهی از منکر بود بارها این را شنیدیم خود وجود مقدس اباعبدالله علیه السّلام به برادرشان محمد حنفیه آن موقعی که می خواستند حرکت بکنند از مدینه طبق آن وصیتی که سپردند خودشون این جمله را داشتند که خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي (بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج44، ص329) یکی از مقاصد حضرت بود منتهی سؤال این هست که اون منکری که اباعبدالله علیه السّلام باهاش در افتاد می خواست جلوشو بگیره چی بود؟ و آن معروفی که وجود مقدس سیدالشهدا جان خودش و اصحابش رو بر او گذاشت و این حماسة بزرگ را درست کرد آن معروفی که حضرت می خواست اقامه کند چی بود ؟
آیا منکری که امام حسین علیه السّلام باهاش در افتاده بود صرفاً این بود که مثلاً یزید شراب می خورد قماربازی می کرد اهل فحشاء و فسق و فجور بود آیا صرفاً در این حد بود البته اینا منکر هست درسته ولی آیا منکری که اباعبدالله این قیام با این عظمت را به راه انداخت در این حد بود خب بعضی ها همین را فهمیدند.
مثلاً شما نگاه کنید مردم مدینه که دو یا سه سال بعد از عاشورا اون شورش را برپا کردند تو مدینه که به واقعة حَره معروف شد تو تاریخ همین رو فهمیده بودند .
می دانید سال تقریباً 62 یا 63 هجری بود دو سه سال بعد از عاشورای اباعبدالله که مردم مدینه در اثر روشنگری هایی که به هر حال از مسئلة شهادت امام حسین بهشون رسیده بود کم کم بیدار شدند که یک خبرایی ظاهراً تو حکومت مرکزی در شام هست یزید اهل فسق و فجور هست یک جمعی را به نمایندگی عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکه فرستادند به شام تا اینها بروند تحقیق بکنند واقعاً این چیزهایی که از یزید گفته می شود درسته؟
این جمع رفتند به نمایندگی یک چند روز تو شام بودند و بعد برگشتند او عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکه که رئیس اون مجمع و اون جمعی بود که رفتند برای شام گفت مردم من فقط همین مقدار بهتون بگم که آن چند روزی که ما تو شام بودیم دعا می کردیم باران سنگ به عنوان عذاب خدا بر ما نازل نشه هر چی از یزید گفتند درسته. اگه شما هم علیه این حکومت برپا نمی خیزید من با بچه های خودم قیام می کنم شورشی در مدینه به پا شد و کارگزاران یزید را از مدینه بیرون کردند.
وقتی که یزید مطلع شد یک لشکر سنگینی را به فرماندهی شخص سفاک و بی رحمی به نام مسلم بن عُقبه فرستاد که برید از مردم مدینه به هر حال این شورش را بخوابانید به هر صورتی که می توانید این لشکر سنگین یزید آمد توی یک منطقة اطراف مدینه به نام حَره (که این قیام به واقعة حَره معروف شده) اردو زدند.
به مردم مدینه اولتیماتوم دادند و تهدید کردند که اگر شما دست برندارید از این شورشتان و دو مرتبه این کارگزارانی را که بیرون کردید به جای خود برنگردانید هر چی به سرتون بیاد مقصر خودتون هستید.
مردم مدینه هم گوش ندادند و دست برنداشتند. این فرمانده لشکر خبیث به لشکریانش گفت وارد مدینه میشید. تا سه روز خون مردم مال مردم ناموس مردم برای شما مباح هست.
تا سه روز وارد شدند و ننگی را برپا کردند که در تاریخ اسلام شاید بی نظیر باشد. به قدری کشتند از مردان و هتک شد از نوامیس مردم که تا سالها فرزندان نامشروعی که به هر حال محصول اون هتک ناموس ها بود جزو لکه های ننگی است که متأسفانه در جامعة اسلامی آن زمان به وجود آمد.
خب شما نگاه کنید مردم مدینه که علیه کارگزاران یزید شوریدند منکر یزید را فقط در همین حد می دیدند مشروب خور هست. قمار باز هست. اهل فحشا هست اهل فسق و فجور هست .
حکومت اسلامی
آیا اباعبدالله علیه السّلام هم منکر را در همین حدها می دید اون معروفی که حضرت می خواست اقامه بکند چی بود؟
آیا گرفتن حکومت کوفه در سال 61 هجری بود می خواست اقامة حکومت اسلامی بکند در کوفه که ابن عباس تقریباً همینجوری فهمیده بود که به امام حسین عرض کرد: یا اباعبدالله! نرو. کوفه با پدرت علی که بیعت کرد وفا نکرد. با برادرت حسن که بیعت کردند وفا نکردند. با شما که بیعتی هم نکردند که اصلاً، دعوت کردند.
ابن عباس گویی همین مقدار فهمیده بود که اباعبدالله علیه السّلام اقدامی که میخواد بکند برای گرفتن حکومت کوفه هست آیا واقعاً در همین حد بود اون معروفی که حضرت می خواست اقامه بکند حکومت دینی بر کوفه در سال 61 هجری بود یا اینکه نه هم منکری که حضرت دنبال این بود که او را بردارد و هم معروفی که اقامه کند فراتر از این حرفا بود ببینید هم منکر هم معروف لایحه ها و سطوحی دارد درجاتی دارد شما قرآن را ببینید رد سورة انعام دو سه جای سورة انعام هست که خداوند متعال می فرماید که وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ (انعام :120) هم از ظاهر گناهان دوری بکنید هم از باطنشان .
در جای دیگری هم هست که وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن (انعام:151) هم از ظاهر فحشاء و آلودگی ها دوری کنید و نزدیک بهش نشوید.
هم از باطنش معلومه که منکرات ظاهری دارند باطنی دارند. سطوحی دارند لایه هایی دارند در ناحیة معروف هم همینجور درسته که از طرف منکر تمام گناهان منکرند خدا با کسی شوخی نکرده ریز و درشت صغیره و کبیره حتی اون گناهانی که صغیره هستند معنایش این نیست که مهم نیست .درسته که یک گناه با مقایسه به یک گناه دیگر می شود صغیره اما در عین حال در اینکه منکر هست و در اینکه خداوند متعال بهش به هیچ وجه راضی نیست هیچ فرقی با کبیره نمی کند معنای صغیره بودن بی اهمیت بودن نیست.
حتی در بعضی از روایات ما هستن امیر علیه السّلام در یک روایتی دارد که فرمود: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه (نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص535) بدترین گناه اون گناهی است که انسان مرتکب بشه و او یک گناه صغیره بعد می گوید حالا این که چیزی نیست کوچک بشمارد گناه را شاید همین گناه صغیره ای که آدم کوچک می شمارد او را تبدیل به یک کبیره ای میشه که ای چه بسا بخشیده نشه.
کوچک شمردن گناهان
آدم می دانید برای چی بخاطر اینکه اگر کسی یک گناه صغیره ای را انجام بده و کوچک بشمارد بر خودش با خداوند متعال برخورد متکبرانه ای است آدم یک گناه کوچکی انجام می دهد میگه ما حالا یک رشوه ای گرفتیم حالا اینکه چیزی نیست ما یه نگاهی به نامحرم کردیم یه لبخندی زدیم حالا اینکه چیزی نیست این همه تو دنیا دارند فسق و فجور انجام می دهند مگر یک نگاه و یک مثلاً لبخند چیه؟ یک دروغ گفتیم آدم که نکشتیم همین که آدم اینجوری برخورد بکند با گناهان ای چه بسا تبدیل به کبیره ای بشه که دیگه بخشیده نشه چرا چون برخورد متکبرانه است.
من یک مثال عرض کنم خدمتتان شما ببینید فرض کنید یک مقداری وسایل خریدید از مغازه ای دارید می روید منزلتان تو پیاده رو دارید می روید .لباس هاتون هم خیلی مرتب اتو کشیده شیک این وسایل هم تو دستتان هست یک مرتبه تو پیاده رو یک کسی یک تنة سنگین بهتون می زنه می خورید زمین خیلی هم دردتان می آید .لباس هاتون هم خاکی میشه وسایلتون هم می ریزد اما اون کسی که بهتون تنة محکمی زده می رود میاد جلو آقا معذرت میخوام ببخشید حواسم نبود. شروع می کند شما را تکاندن لباستان را وسایلتان را جمع می کند دستتان را می گیرد بلندتان می کند شما معمولاً با اینجور آدم چه جوری برخورد می کنید؟
معمولاً آدم ازش می گذرد دیگه. خب حالا این بیچاره حواسش نبود .ولی خب وقتی می بینید یک برخورد متواضعانه با آدم دارد می گذرد.
حالا فرض کنید با همین وصف دارید تو پیاده رو میرید یک کسی یک تنة آهسته بهتون می زند نه خیلی دردتان می آید نه وسایلتان می ریزد نه زمین می خورید. لباس هاتون خاکی میشه اما اون کسی که یک تنة آهسته بهتون زده بی اعتنا یک چند قدم رد میشه .بعد برمی گرده یک لبخند شیطنت آمیزی می زنه میگه بی خیال حالا. خیلی چیزی نیست .شما ببینید از اون نفر اول می گذرید. اما شاید از این نفر دوم نگذرید با اینکه تنه اش دردتان نیاورد اما برخوردش متکبرانه بود .
گاهی موقع ها آدم ممکنه یک گناه صغیره مرتکب بشه یک تنة کوچک بزند اما برخورد متکبرانه ای با خدا داشته باشد. برمی گرده میگه حالا اینکه مهم نبود اینکه مهم نیست .خوشا به حال اون کسی که اگر خدایی ناکرده تو زندگیش یک گناهی مرتکب شده و او بزرگترین گناه اما هر موقع یادش می افتد خجالت می کشد. هر موقع یادش می افتد پیش خدا شرمنده میشه .میگه خدایا ببخش.
امام سجـاد چقدر قشنگ تو دعای ابوحمزه اینو یاد داده و تو دهانامون گذاشته اَعْصِكَ حينَ عَصَيْتُكَ وَاَنَا بِرُبوُبِيَّتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفُّ وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ (دعای ابوحمزه ثمالی) خدایا من اون موقعی که معصیت را کردم نخواستم در مقابلت عرض اندام بکنم من کیم که در مقابلت عرض اندام بکنم وَغَلَبَنى هَواىَ وَاَعانَنى عَلَيْها شِقْوَتى خدایا هوای نفس بر من غالب شد و دستم در رفت خدایا معذرت میخوام چقدر قشنگه اینجور برخورد کردن که اگر یک گناهی هم احیاناً از دست آدم در رفته در خونة خدا افتاده باشد شکسته باشد پشیمان باشد گفت:
من از قالوا بلی تشویش دارم گناه از برف و باران بیش دارم
نه اینکه این چیزی نیست نه خدایا من خیلی گناهت را کردم؛
اگر لا تقنطوا دستم نگیره من از یا ویلتا اندیش دارم
توبه
میگن یکی از کسانی که اهل خلاف بود و توبه کرده بود از به هر حال بعضی از کارای فاسدی که انجام داده بود رفته بود مکه. وقتی سیل جمعیت را دید که دور خانة خدا دارند پروانه وار می چرخند خب این تازه این فضاها را دیده بود اهل این حرفا نبود برگشت با دل شکسته گفت: که خدایا تو تهران ما نخود لوبیا را با آشغالاش درهم می خرند. سوا هم نمی کنند. منو با این حاجی های خوبت درهم قبول کن. منو با این حاجی های خوبت درهم قبول کن. اینا خیلی قشنگ میشن اینایی که شکستن در خونة خدا ادعا ندارند .
حکایت اوّل
رحمت خدا و رضوان خدا بر مرحوم آیت الله آقا شیخ غلامرضای یزدی فقیه خراسانی این بزرگواری که از اولیای الهی بود صاحب کرامت از جهت علمی مجتهد مسلم بزرگان ما نسبت به ایشان ارادت داشتند. بزرگان ما مرحوم آیت الله بروجردی، مرحوم آیت الله آقا جمال گلپایگانی ، در نجف حضرت امام ، مرحوم آیت الله بهجت، و به هر حال کسانی که ایشان را می شناختند می دانستند چه گوهری است می گفتند: ایشان اگر یک گوشه ای در قم می گرفت می نشست. یکی از مراجع تقلید با عظمت بود اما یک گوشه ای نگرفت بنشیند رو دلسوزی ای که بر دین مردم داشت از این روستا به اون روستا از این شهر می رفت. برای اینکه احکام بگوید. معارف دین را برای مردم بگوید.
اینجور که بعضی از شاگردانشان نقل می کردند می گفت ما این آخر عمری دوره گرد شدیم. این آخر عمری دوره گرد شدیم. یک مرتبه از راه طبس رفته بود مشهد. ایام محرم بود وقتی رسید یک تعداد از علما و بزرگوارا دورش جمع شدند و خوش آمد بهش گفتند. یک آقایی آمد بهش گفت از یک روستایی اطراف مشهد گفت حاج آقا ما روستامون روضه خون ندارد. ایام محرم بود چراغ حسینیة امام حسین خاموشه. تا اینو شنید این پیرمرد گفت خودم میام خودم میام. گفتند حاج آقا شما تازه از راه رسیدید خسته ای حالا زیارت امام رضا علیه السّلام برو بعداً هنوز محرم که تمام نشده میری. گفت نه امام رضا زائر زیاد داده. نوکر کم داره. من میرم نوکری شو می کنم. اگر عمری باقی بود برمی گردم پابوس حضرت. این منطق این پیرمرد دلسوز بود اما مهم این بود با همة علمش با همة تقوا و کرامتش پاک بود. شکسته بود در خونة خدا. متواضع بود. پیرمردهایی هستند الان خاطراتی از ایشان دارند نقل می کنند.
حکایت دوم
نقل می کنند پنج شش روز باران شدیدی در یزد آمده بود زمان ایشان که خیلی هم زمان نگذشته از زمان رحلت ایشان باران بسیار شدید که سیل تو کوچه ها راه افتاد. خونه های خشت و گلی خیلی هاش خراب شد. مردم زندگیشون فلج شد. پناه برده بودند به خونه های آجری و سنگی که یک مقدار بتواند خودشان جانشان حفظ باشد کار و کاسبی تعطیل. یک کسی که تو بیت ایشان بود قسم می خورد می گفت نیمه شبی بود دیدم آقا تو این باران شدید اومد تو حیاط عمامه اش رو از سرش برداشت منو نمی دید که یک گوشه ای ایستادم دارم می بینمش. میگه من می دیدم و می شنیدم دیدم عمامه اش را از سر برداشت رو کرد به سمت آسمان گفت: خدایا من مردم این شهر را می شناسم. مردم یزد خودمون هست. صبح تا شب دنبال یک لقمه نان حلال برای زن و بچه شان می روند. خدایا تو این شهر فقط یک گنه کار هست اونم غلامرضاست. خدایا تو این شهر فقط یک گنهکار هست اونم غلامرضاست. خدا اگر این باران عذابی است برای غلامرضا مردم تقصیری ندارند. غلامرضا را ببخش اون کسی که شاهد این تضرع خالصانه بود می گفت خدا را شاهد می گیرم چند دقیقه ای بیشتر نگذشت نسیمی آمد بادی آمد ابرها جابه جا شد و باران قطع شد.
در کوی ما شکسته دلی می خَرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
هر چی آدم افتاده تر شکسته تر نه اینکه این چیزی نیست نه گناهان چیزیه خب ببینید .
ریشه گناهان
تمام گناهان صغیره و کبیره منکرند. اما تو بین گناهان و منکرات یک منکری است که روح بقیه گناهان هست. ریشة بقیه گناهان هست .بقیة گناهان را کلید می زند اون چی هست که اگر بدانیم وجود مقدس اباعبدالله علیه السّلام چنانکه از قرائن پیداست به این منکر حمله کرده بود .
من فقط برای اینکه معطل نشیم و طول نکشه یک مثال عرض می کنم خدمتتان ببینید شما فرض کنید یک کسی نعوذ بالله مشروب بخورد مست می کند میاد بیرون و شروع می کند سروصدا کردن .این بده بله خیلی بد هست اما فرض کنید یک نفر دومی کارخانة مشروب سازی درست می کنه تولید می کند مشروب را .دومی بدتر هست یا اولی؟ هر دو بد است اما دومی زمینة فساد و آلودگی بیشتری فراهم می کند اشاعه می دهد منکری را حالا فرض کنید یک نفر سومی پیدا شد خواست تو جامعه فرهنگی بسازد که مشروب خواری.به عنوان یک مثال دارم عرض می کنم مشروب خواری دیگر تو جامعه منکر محسوب نشه اصلاً قُبحی نداشته باشد با تبلیغات با کار فرهنگی کاری بکند که نه فقط منکر محسوب نشه بلکه تبدیل بشه به یک معروف که مردم سر و دست بشکنند برای خریدنش کاری بکند که دیگر منکر محسوب نشه این سومی بدتر است یا اون دوتای قبلی؟
تردیدی نیست اون دوتای قبلی اونی که مرتکب میشه منکر را یا اشاعه می دهد منکر را هر کاری بکند قبح منکر را نمی تواند از بین ببرد اما این نفر سوم که فرهنگ ساز است و بستری درست می کند که آلودگی ها به صورت معروف به عنوان ارزش تو جامعه گسترش پیدا بکند اصلاً قابل مقایسه با اون دو تای قبلی نیست.
این جای معروف و منکر را دارد عوض می کند قابل مقایسه با اون دو تای قبلی نیست شما نگاه کنید زمان طاغوت قبل از انقلاب این جشن هایی که گاهی موقعاً تو کشور به خصوص شیراز می گرفت جشن مثلاً دو هزار و پانصد ساله جشن تاج گذاری به خصوص جشن هند شیراز که لکة ننگ بود به دامن ایرانی که به هر حال مسلمان بودند مردم تو یکی از سال ها تو این جشن هند شیراز که به هر حال اخبارش هم پخش شد تو یکی از سال ها غرفه هایی درست کرده بودند توریست ها را هم معمولاً می آوردند برای اینکه مثلاً ایران را تو اینجا نشون بدهند غرفه ای درست کرده بودند که تابلو زده بودند نماد سنتی ایران حالا به تعبیر او و به عقیدة او سنتی یعنی عقب افتاده مقصودشون این بود آنوقت تو این غرفه سینه زنی زنجیرزنی تعزیه خوانی این چیزها را نشان می دادند اما نماد سنتی ایران عقب افتاده از اون طرف دیگری یک غرفة دیگری بود نماد تجدد ورود به دنیای مدرن تو اون غرفه خیلی عذر میخوام فحشاء علنی نه عکس و تصویر فحشا علنی یک مشت آورده بودند زن های فاسد را و این را نمایش می گذاشتند اما به عنوان تجدد و اون سال فرح جایزة جشنواره را جایزة اون جشنوارة آن سال را به همون غرفة دوم داد این یعنی چی یعنی بستری درست کردند که یواش یواش ارزش ها جابه جا بشود یعنی مُتَدینین ما شما را نمی خواهیم شما عقب افتاده اید شما متهجرید.
جابجا کردن معروف و منکر
ببیند تو دنیا هم حالا همین اتفاق داره می افته کسانی که معروف و منکر را دارند جابه جا می کنند. خیلی معذرت میخوام تو این مجلس مقدس در پیشگاه رهبر بزرگوارمان این مثال را ببینید. منکری کثیف تر از همجنس بازی هست که حتی لفظش را آدم بخواد به کار ببرد دو سه مرتبه عذرخواهی باید بکند اما قبول دارید همین منکری به این درشتی تو بسیاری از کشورهای غربی دیگر منکر محسوب نمیشه؟! همجنس بازها کتابخانۀ تخصصی فلسفه برای خودشان درست کردند. اتحادیه و صنفیه دارند. حقوق قانونی دارند. ایام انتخابات می شود کاندیداها سر و دست می شکنند آرای اینارو جلب کنند چون به عنوان گروه های روشنفکر تو جامعه شان شمرده می شوند گروه های روشنفکر قبح که ندارد هیچی منکر که نیست هیچی تبدیل شده به معروف. آنوقت از آن طرف با حجاب و عفاف و نجابت و یک متر روسری و مقنعه و چادر و اینجور چیزا دارند چه مبارزه ای می کنند. نجابت شده منکر جای معروف.
پیغمبراکرم صلوات الله علیه و آله توی یک جمعی از اصحاب بود این حدیث را همه تان شنیدید فرمود :که زمانی برسد مردم امر به معروف و نهی از منکر را ترک بکند اصحاب با تعجب گفتند یک همچنین زمانی خواهد آمد پیغمبر فرمود بدتر زمانی برسد که امر به منکر می کنند همدیگر را و نهی از معروف با تعجب گفتند یک همچین زمانی خواهد آمد پیامبر فرمود بدتر زمانی برسد که جای معروف و منکر عوض بشود.
تو دنیایی داریم زندگی می کنیم که این را داریم می بینیم جای معروف و منکر عوض میشه خب کی داره این کارو می کنه؟ فرهنگ سازان منکر اولیای منکر که با ثروت های نجومیشان یک مشت صهیونیست یهودی یا مسیحی که با ثروت های نجومی فرهنگی تولید می کنند که بی حیایی بی عفتی حرص به دنیا را با جذاب ترین ابزارها به خصوص با هنر تولید می کنند و تو کشورها به خصوص کشورهای اسلامی صادر می کنند.
فرهنگ سازان منکر
فرهنگ سازان منکر لایه زیرین منکرات اند. اولیاء منکر و پرچم داران منکر لایه زیرین منکرات و ریشه ها هستند که بستری درست می کنند که همه را به آلودگی بکشد. در هر زمانی هم بودند در زمان ما هستند همین افرادی که خب عرض کردم خدمتتان چه دارند می کنند هفتاد و هشت درصد سینماهای دنیا را حدوداً حالا کم و بیش هالیوود داره تغذیه می کند. هفت تا کمپانی بزرگ فیلم سازی سه ساعت فیلم می سازد جوان پای این فیلم هیبنوتیزم میشه اینقدر جذاب است. اما فیلم هشان را شما دو تا عنصر ازش بگیر خشونت ، هرزه گی دیگه اون جذابیت را دیگر ندارد. آنوقت حالا شما ببینید رئسای هر هفت شرکت هالیوودی یهودی صهیونیست هستند. در هر زمانی اینها بودند در زمان وجود مقدس اباعبدالله علیه السّلام منکری که امام حسین علیه السّلام در مقابلش ایستاد صرف این نبود که یزید مشروب می خورد. قمار باز هست .اینا بود ولی بالاتر از این را حضرت می دید خود یزید منکر است .خودش خودش ولی منکر است ولی باطل است خودش بستر می سازد. آنوقت یک موقع هم هست اولیای منکر در زمان خودشان فرهنگ سازی می کنند .یک موقع برای تاریخ اون کسانی که در زمان ائمه پنجه تو پنجة ائمه گذاشته بودند اینقدر خبیث بودند که فقط زمان خودشان را در نظرشان نبود ظلمت پراکنی برای کل تاریخ بود مگه معاویه این را نمی گفت؛ می گفت من تا این نام را دفن نکنم، نام پیغمبر را تا این نام را دفن نکنم از پا نمی نشینم. کل تاریخ را به ظلمت می خواستند بکشند. اباعبدالله این را می دید.
حکومت ولی خدا بر زمین
و از اون طرف معروفی که می خواست حضرت اقامه بکنه صرفاً حکومت کوفه در زمان 61 هجری نبود درسته که حضرت دنبال حکومت بود اصلاً حکومت حق صالحان است. اصلاً حکومت رو صالحان باید به دست بگیرند علاوه بر اینکه حق صالحان است وظیفه شان هم هست که تشکیل بدهند حکومت دینی رو بدیهی است حکومت خدا بر زمین را اگه صالحان تشکیل ندهند کی تشکیل بده معلومه که باید تشکیل بدهند بالأخره حکومت بی ولی که نمیمونه ولی خداست که باید دنبال این حکومت باشه لذا تو اندیشة سیاسی شیعه حکومتی که معصوم یا نائب معصوم بالا سرش نباشه مشروعیت نداره اصلاً غصبه و خدارو شکر تو چه دورانی داریم زندگی می کنیم یه زمانی هم طاغوت بود بر این کشور حکومت می کرد.
ما خدارو شکر در زمانی داریم زندگی می کنیم که نائب امام زمان بالا سرمون هستش اباعبدالله علیه السّلام دنبال حکومت بود. عرض کردم هم حق امام حسین هم وظیفة هر مؤمنی است که حکومت خدا بر زمین رو تشکیل بده اگر ما حکومت نمی داشتیم اگر حکومت مؤمنین تو این دنیایی که تو زمانه ای که خودمون داریم می بینیم که چگونه ظلم می کنند نمی داشتیم و این قدرت و اقتدار افراد نورانی تشکیل نمی دادند می تونستیم با این قدرت این کارهایی که الان در دنیا صورت گرفته شاخ غول شکسته شده تو اسرائیل می شد جور دیگری این جز این هستش که یه قدرتی تشکیل شده که کفر عقب میرانه قدرتی تشکیل شده که الان مثل بچه های لبنان یا فلسطین خط مقدمی تشکیل دادند که در واقع با همون ایده هایی که انقلاب ما داشت با همون ایده هایی که حضرت امام القاء کردند با همون ایده هایی که رهبر بزرگوارمون هدایت کردند خب اینا این کار انجام دادند سومین یا چهارمین ارتش دنیا را آنچنان ذلیل کردند که خودشون الان سردرگم اند از اون ضربه ای که خوردن. دفعة قبل بیست و دو روز بود حالا به هشت روز رسیده و قطعاً جرأت از اون دشمن گرفته میشه .
حالا من می خواهم این را عرض کنم جزء صالحان قدرتی پیدا کردن در اینجا میتونن کفر عقب برانند وجود مقدس سیدالشهدا دنبال حکومت بود اما نه حکومت در زمان 61 هجری برا کوفه ابن عباس اینو می دونست که کوفه آمادگی حکومت اهل بیت نداره ابن عباس اینو می داند که هنوز تحمل ولایت اهل بیت اینجا ندارند نشانه اش اینه که تحمل حکومت ولایی را کوفة اون زمان نداشت نشونه اش اینکه بعد از امام حسین نیومدن سراغ امام سجـاد اگه خیلی سینه چاک ولایت بودند بعد از امام حسین باید می اومدن سراغ امام سجـاد دیگه ولی نیومدن نشون میده که هنوز آمادگی نداشتن. بله اباعبدالله باید بره به سمت کوفه تا اتمام حجت بشه تا در تاریخ کسی نگه که کوفی ها که شمارو دعوت کردند چرا نرفتی؟ حضرت کارش جوری هستش که در عین حال که اتمام حجت بشه اما دنبال یک حکومت دیگری است .
عاشورا آماده سازی تاریخ برای ظهور
وجود مقدس اباعبدالله دنبال اقامة معروفه و بالاترین معروف اینکه ولی معروف که فرهنگ سازی می کنه برای تاریخ اون سر کار بیاد اما خود امام حسین می داند در اون زمان این نمیشه حضرت دنبال حکومت مستقر و پایدار اهل بیته نه دولت مستأجل که چهار صباحی باشه بعد از بین بره دولت پایدار اهل بیت یعنی ظهور، وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السّلام خشت اولی رو گذاشت که وجود مقدس امام مهدی ولیّ عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محصولش رو برداشت می کنه سنگ اول بله به یک معنا سنگ اول رو پیغمبر گذاشت بعد امام حسین تو عاشورا بذری کاشت.
و لذا شب عاشورا را ببینید امام باقر علیه السّلام در روایت امام باقر علیه السّلام فرمود: من چهار سالم بود که تو کربلا بودم یکی از اون بچه هایی که تو کربلا بودند وجود مقدس امام باقر بود فرمود: من چهار سالم بود که تو کربلا بودم همة جزئیات رو یادمه شب عاشورا جدم اباعبدالله الحسین با یارانش صحبتی کرد مضمون روایت من دارم عرض می کنم جدم فرمود: یاران من فردا بلایی سنگینی است که خواهد آمد ما همه امون به شهادت می رسیم اما این را بدانید که مهدی ما خواهد آمد و ما برمی گردیم اینکه شما می بینید شعار یاران امام زمان یالثارات الحسین هست اشاره دارند به اباعبدالله این رو همین جهته کار داره هنوز امام حسین هنوز کارش تموم نشده تازه بعد از دوران امام زمان علیه السّلام که طبق عقائد ما رجعت معصومین صورت می گیره که تو روایات رجعت از جهت سند یه مقدار بعضی هاش حالا احتیاج به دقت داره ولی سند اون روایاتی که داره امام حسین اولین کسی است که رجعت می کنه هیچ خدشه ای برنمی داره (أول من يرجع الحسين بن على) گویی اباعبدالله علیه السّلام میاد کار نیمه تمام خودشو تمام می کنه اون حکومت مستقر میشه و تازه کار اینجا تموم نمیشه هنوز کار امام حسین مونده کی؟ اونوقتی که دنیا برچیده بشه و قیامت به پا بشه اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُود اونجا امام حسین هنوز کار داره هنوز باید دستگیری بکنه هنوز باید شفاعت بکنه اون کسانی که تو دنیا زیر بال و پر خود اباعبدالله بودند اوناییکه حسینی بودند اوناییکه فرهنگ مقابل اباعبدالله و اون منکری رو که در طول تاریخ هم هست در مقابلش موضع داشتند و جبهة خود امام حسین و فرهنگ اباعبدالله را ترویج کردند. اباعبدالله هم باهشان کار داره شَفاعت گستردة امام حسین در قیامت .الله اکبر .
ایام الله
در روایات ما هست که سه روز روز خداست. أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ: يَوْمُ الظُّهُورِ، يَوْمُ الْكَرَّةِ، يَوْمُ الْقِيَامَة؛ (شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 422،) چندین روایت ما داریم سه روز روز خداست. البته همۀ روزها روزهای خداست. اما سه روز هست که پروردگار عالم جلوۀ ویژه دارد. تجلی خاص دارد. اون سه روز کدوم سه روز هست؟ (يَوْمُ الظُّهُورِ، يَوْمُ الْكَرَّةِ، يَوْمُ الْقِيَامَة)؛ الله اکبر که هر سه روز یوم الحسین است هم یوم الظهور هم یوم الرجعه هم یوم القیامه. اونوقت معلوم میشه که امام حسین علیه السّلام پیروز از اون میدان اومد بیرون. 99 و نیم درصد نه صد در صد پیروز شد بعضی ها خیال کردند امام حسین چون می خواست کوفه را بگیرد خب نتوانست بگیرد شکست خورد. نه امام حسین می خواست دولت مستقر اهل بیت پا بگیره البته خود حضرت می دانست که این زمان می بره باید رشد پیدا کنند عاطفه ها، شعورها، عقل ها، تو طول تاریخ باید رشد بکنند تا آمادة حکومت ولایی بشه تا تحمل حکومت اهل بیت را داشته باشه .
خود عاشورا تطهیر تاریخ و آماده سازی تاریخ برای ظهور را به عهده داره. خود عاشورا شما اون مقداری که تو طول تاریخ حالا الان سی سال حدوداً بعد از انقلاب هست که شما برا بقیة اهل بیت دارید مجلس می گیرید دهة باقریه و صادقیه و مهدویه و برا امام زاده ها هم دارید مجلس می گیرید تو طول تاریخ شیعه فقط یه مجلس داشت عاشورا و تمام معارفش را از همین مجلس یاد گرفت تمام رشدش از همین مجلس پالایش و تطهیر شیعه تو مرحلة اول و بعد مسلمین تو مرحلة دوم عاشوراست حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ (بحارالانوار،ج 43، ص 261، حدیث اوّل) .
مهمترین کارهای امام سجـاد علیه السلام در زمان حکومت
امشب شب شهادت وجود مقدس امام سجـاد علیه السّلام طبق نقلی هست این بزرگوار که رسالت خودش می دید بعد از پدر بزرگوارش خب نمی توانست دست به قیامی بزنه حضرت مهم ترین کارش این بود که؛
اولاً نیروهایی که از شیعیان و محبین اهل بیت بودند را حفظ بکنند همین تعداد کم نیرو حفظ بکنه و بعد رشد بده نیروهایی دیگری را این یک.
دومین کاری که امام سجـاد علیه السّلام به عهده داشت بازسازی و بازپروری جامعة منحطی بود که در اثر اونکه حکام و سلاطین عیاشی هایی که می کردند جامعه به انحطاط کشیده بود که نقل بکنند یه زن فاسد وقتی تو اون زمان زمان عبدالملک مروان یا هشام بن عبدالملک یکی از این دو تا حکامی که در زمان امام سجـاد و مصادف با امامت حضرت جزو حکام بنی امیه بودند یه زن فاسدی از مدینه وقتی به مکه رفت صدها نفر برا بدرقه اش از مدینه همراهی کردند که این بره مکه تو مکه هم صدها نفر استقبالش کردند .یه زن فاسدی که مشهور بود به فساد جامعه به انحطاط کشیده شده بود. امام سجـاد باید این جامعه را کم کم پرورش بده نه با کلاس درس با کلاس که نمیشه به شکل دیگری به شکل دعا به شکل اشک به شکل توسل به شکل مناجات. صحیفة سجـادیه محصول همون کارهای امام سجـاد یعنی در واقع اون نهضت علمی امام صادق و امام باقر از امام سجـاد شروع شد. اون نهضت علمی و معارفی و اخلاقی از امام سجـاد شروع شد این هم دومین وظیفه که حضرت این کار را به خوبی انجام داد.
سومین کاری که وجود مقدس امام سجـاد علیه السّلام داشت این بود که عاشورا را نگه داره پیام عاشورا به گوش تاریخ برسه با اشک با گریه سی و چهار سال بعد از کربلا امام سجـاد دوران امامتش بود این سی و چهار سال اشک چشمش خشک نشد شنیدید سفره براش می آوردن وقتی غذا سر سفره می دید آب می دید گریه می کرد بچه های بعضی از عرب ها بچة حضرت اباالفضل را وقتی می دید عبیدالله بن عباس گریه می کرد عمه هاشو می دید که تو کربلا بودند گریه می کرد گاهی موقع ها از یه مسیری عبور می کرد می دید قصابی داره گوسفندی را میخواد ذبح بکنه تو نقل هست امام سجـاد می اومد جلو آقا این گوسفند آب دادید؟ گفت پسر پیغمبر ما مسلمانیم می دانیم باید حیوان را اول آب بدیم بعد ذبحش کنیم امام فرمود اما من خودم دیدم اون کسانی را که ادعای مسلمانی می کردند بین دو نهر آب دجله و فرات با لب تشنه پدرم برادرم و هفده کس از خوبان رو سر بُریدن آب ندادن آب بدید به این حیوان آب بدید.
کسی از جلوی خانه امام سجـاد رد می شد دید از ناودان خونة حضرت یه آب مختصری میاد بیرون قطع میشه بعد از چند لحظه باز یه آب مختصری میاد بیرون خدایا هوا که آفتابیه بارون نمیاد که از این ناودان آب بیاد این کنجکاو شد دنبال کرد متوجه شد امام سجـاد بالای بام نشسته توی کاسة آب تو یه ظرف آب میخواد وضو بگیره این آب رو می ریزه تو مشتش چشمش که به آب می افته اینقد گریه می کنه این مشت خالی میشه باز دو مرتبه پر می کنه چندین بار تکرار کرد تا تونست وضوش بگیره بهش گفت خادمش گفت گفت آقا شما اشک چشمتون خشک نمیشه سی و چهار سال داره می گذره از کربلا گریة شما تمامی نداره؟ که فرمود چی میگی؟ یعقوب دوازده فرزند داشت یکی از فرزندانش از جلو چشمش دور شد با اینکه می دونست او زنده است به تعبیر قرآن وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ (یوسف: 84) چشماش سفید شد کور شد نابینا شد و پشتش خمیده شد با اینکه می دونست پسرش زنده است منکه خودم دیدم پدرم را منکه خودم دیدم برادرم را میخوای من گریه ام تمام بشه.
یکی از مصیبت های سنگین اهل بیت و از جمله امام سجـاد امروز عصر بود امروز عصر می دونید روز یازدهم تا ظهر عمرسعد لعنت خدا بر او دستور داد که تمام سربازهای کشتة خودش بدن های خبیثشون را دفن کردند اما از این طرف همه بودند پیکرها سرهای جدا عصر عاشورا عصر روز یازدهم مثل امروزی کاروان اسرا را از کربلا خواستند خارج بکنند خب شما همه اتون می دونید شما اهل روضه هستید شما تو این مجالس بزرگ شدید وقتی که خواستن این کاروان را عبور بدهند به درخواست خودشون از کنار مقتل عبورشون دادند از کنار گودال قتلگاه که عبور می کردند اوناییکه مشرف شدید کربلا اوناییکه رفتید تو اون قسمتی که به عنوان جای شهادت اباعبدالله علیه السّلام هست الان بعد از هزار خوردة سال فضای سنگینی داره فضای سنگینی داره حالا شما تصور بکنید اون موقعی که پیکرها افتاده بود پیکرهایی که روش اسب دوانده بودند اونوقت یه مشت زن و بچه را میخوان عبور بدهند وقتی که از کنار مقتل عبور کردند جز امام سجـاد تو نقل داره که همه خودشون انداختن پایین هر کی به سمت یک بدن رفت زینب کبری با اینکه دو تا پسر خودش هم تو کربلا شهید شده بود اما دنبال پسراش نمی گرده زینب کبری دنبال یه کسی می گرده که از بچگی سرش رو شونة او بزرگ شد با هم بزرگ شدند.
تو روایت هست مرحوم مجلسی تو بحارالأنوار نقل کرده که خدا برادر و خواهری رو خلق نکرد مثل این دو نفر که بهم محبت داشته باشند آخه آدم وقتی میخواد یه کسی رو پیدا بکنه هویتشو تشخیص بده با صورت باید تشخیص بدهند اما اون پیکری که سر نداره چه برسه به صورت چه جوری باید تشخیصش داد حتماً یه نشانه ای داره دیگه حتماً انگشتری یه چیزی داره که بشه تشخیصش داد اما اون کسی که انگشت نداره تا چه برسه به انگشتر چه جوری میشه شناختش حتماً یه نشونه دیگه ای یه لباسی چیزی داره که با لباس بشه تشخیصش داد اما اون بدنی که لباس هم به تن نداره چه جوری اما این مال غریبه هاست مال زینب نیست زینب با بوی حسین آشناست یه مرتبه دیدند تو بین همة این شمشیر و نیزه شکسته ها اومد سراغ یه بدنی از انبوه این نیزه ها و سنگ ها و شمشیرها کشید بیرون شروع کرد با او درد و دل کردن و حرف زدن شروع کرد گفتن و گفتن یه مرتبه نگاه کرد انگار امام سجـاد روی مرکب داشت جان می داد بعضی گفتن زینب کبری بود که رفت و جان امامش رو نجات داد بعضی دیگری که اهل دقت بودند گفتن امام سجـاد او رو کشید که اونجا جان نده امام سجـاد او رو کشید که اونجا جان نده وقتی که زینب کبری رفت گفت پسر برادرم چرا اینجوری اینجا این شکلی نمیمونه اینجا عَلَمی بلند میشه و زیارتگاهی میشه که تا قیامت تا آخر تاریخ خوبان میان رفت و آمد می کنند و درس می گیرند این شکلی نمیمونه اینها را گفت ولی من میخوام یه صحنه ای را عرض بکنم عذر میخوام بحث من تمام اون موقعی که می خواستن سوار مرکب ها بشن دل اولیاء خدا خیلی آتش گرفت چون دشمن ایستاده بود وقتی که دیدن اینها میخوان سوار مرکب ها بشن شاید اون نانجیب ها می خواستن به بهانة سوار کردن دستی مثلاً به ناموس خدا بزنند زینب کبری نهیب زد بایستید عقب بایستید عقب خودم سوارشون می کنم با خواهرش کمک دادن یکی یکی همه را سوار مرکب ها کردند یه نگاهی به خواهرش کرد گفت تو هم سوارشو دیگه او را هم سوار کرد دوست و دشمن سواره بودند فقط یه نفر رو زمین کربلا مونده بود عمة امام زمان بود شاید دشمن می خواست ذلت زینب رو ببینه که التماسی بکنه اما هیهات از دختر امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و ذلت یه نگاهی کرد به مقتل بعضی ها زبانحال میگن میگن یه نگاهی به پیکرها کرد که عباسم نوبت تو هآ علی اکبرم نوبت شماست هست از مدینه اومدی کمک دادی ملائکه آسمون زانو بگیرید زینب میخواد سوار بشه یه جمله فقط خدایا تورو قسمت می دهیم به مظلومیت زینب کبری فرج مولامون امام زمان تعجیل بفرما.
خدایا به مظلومیت زینب کبری رهبر بزرگوارمون خدایا خودت توفیق طول عمر و سلامتی کرم بفرما.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. (ششم آذرماه سال نود و یک)
پایگاه تخصصی منبرها
بازدیدها: 0