سخنرانی دکتر رفیعی – شهادت امام عسکری علیه السلام
سالروز شهادت یازدهمین امام همام وجود مقدس امام عسکری علیه السلام را به پیشگاه فرزند عزادارشون آقا و مولایمان حجة بن الحسن ارواحنا فداه تسلیت عرض می کنیم و ان شاء الله به برکت امام زمان خداوند به همه ی ما توفیق عنایت نماید از شفاعت آن عزیزان بهرمند باشیم، و از نزدیک زیارت قبر پدر بزرگوارشان و جد بزرگوارشان را در سامرا توفیق پیدا کنیم ان شاء الله.
برادران عزیز، خواهران گرامی می دانید امام عسکری علیه السلام در میان ائمه کمترین دوران امامت را داشتند. هیچ امامی به اندازه ی ایشان امامتش کوتاه نبوده و هیچ امامی شاید به اندازه ی ایشان در محاصره و تحت نظر نبوده است. دوران امامت ایشان شش سال است. در بیست و دو سالگی به امامت رسیدند، در بیست و هشت سالگی هم شهید شدند. تقریبا هم تمام عمرشان تحت نظر بودند. به همین جهت ایشان هیچ مسافرتی نداشته است. امامی که حتی مکه هم نتوانسته برود. همه ی ائمه ی ما حداقل حج رفته اند، عمره رفته اند اما ایشان آنچنان در سامراء تحت نظر بودن که امکان مسافرت و حتی بازگشت برای زیارت قبر پیامبر اکرم در مدینه را هم پیدا نکردند. اینها چهار برادر هستند، امام هادی چهار فرزند پسر دارد. یکی از فرزندان ایشان که بزرگترین پسر امام هادی است، سیدمحمد است. مرد بسیار جلیل، فاضل، عالم است حتی بعضی فکر می کردند ایشان امام می شود اینقدر مرد بزرگی است. ایشان در زمان امام هادی از دنیا رفت. خیلی امام عسکری در مرگ ایشان متأثر شد، گریبان چاک داد، اشک ریخت. فرزند دیگر امام هادی و برادر امام عسکری، حسین است. سید حسین خیلی از زندگی ایشان خبر نداریم ولی نوشته اند مرد عالم، فاضل، شجاع، قوی بوده است. یک چیزی که شیخ عباس قمی نقل کرده و این جالب است و شاید نشنیده باشید این است که نوشته اند صدای امام زمان شبیه صدای سیدحسین عمویش بود است. چهره اش شبیه امام عسکری بوده اما تن صدای ایشان مثل تن صدای عموجانشان سیدحسین است که ایشان و برادرش امام عسکری را می گویند حسنین، سبطین؛ به نام امام حسن و امام حسین نامگذاری شده اند. این هم دوتا. سومی هم امام عسکری است. چهارم هم جعفر است که امام هادی از تولدش خوشحال نشد و ایشان گرایش به بنی عباس پیدا کرد و مخالفت با امام عسکری و امام زمان علیهما السلام داشت.
خوب دقت کنید من سه چهار نکته ی اساسی را در زندگی امام عسکری برای شما بیان می کنم. امام عسکری خیلی غریب و مظلوم است. روی منبرها کم از ایشان بحث می شود. من سه چهارتا از اقدامات مهم ایشان را امروز برای شما عرض می کنم.
اولین نکته که خیلی مهم است و باید خیلی روی آن بحث شود این است که امام عسکری پدر امامی است که دویست و پنجاه سال ائمه قبلش و پیغمبر و سال ها قبلش انبیاء از آمدنش خبر داده اند یعنی امام زمان ارواحنا فداه. پدر امامی است که مصلح کل است. قرار است حکومت واحد تشکیل بدهد. قرار است ظلم را ریشه کن کند. این امام با همه ی ائمه فرق می کند. پدر امامی است که همین آقا امام رضا وقتی اسمش را شنید دست راستش را روی سر گذاشت و قیام کرد. پدر امامی است که امام صادق برایش گریه کرده و ندبه کرده است. پدر امامی است که امیرالمؤمنین روی خاک نشسته اشک می ریزد برایش. اصبغ بن نباته می گوید گفتم چرا گریه می کنید؟! فرمود واشوقاه! چقدر دلم می خواهد مهدی را ببینم!! پدر امامی است که امام صادق می گوید اگر من زنده باشم خودم خدمتگزارش می شوم؛ لو ادرکتُه لخدمته فی ایام حیاتی!! به عبارت دیگر امام عسکری آخرین امامی است که در بین مردم حاضر است. دیگر حضور امام در بین مردم با مرگ ایشان بسته می شود. امام آخر را همه گفته اند غیبت می کند، حضور در بین مردم از نظر فیزیکی و ظاهری ندارد. خب یک چنین امامی یک چنین بچه ای خدا می خواهد به او بدهد این فرق می کند با بچه های دیگر. دشمن دارد، خطر هست، انکارش می کنند، هم باید حفظش کند، هم باید کاری کند که مردم بفهمند این بچه به دنیا آمده است و وجود دارد تا انکار نکنند کما اینکه الان بعضی ها انکار می کنند و می گویند امام زمان به دنیا نیامده است. نه می شود دست این بچه را گرفت و در کوچه و خیابان آورد، نه می شود کاملا مخفی اش کرد و به کسی نشانش نداد. بچه ای که با یک وضع خاصی مادرش تا شب آخر بارداریش معلوم نبوده است. هیچ کس نمی دانسته این باردار است حتی عمه ی امام. بچه ای که باید کاملا حفظ شود تا پرچم بعثت را کامل کند. آخرین حلقه است ایشان. تا آخرین حلقه ی امامت را در جامعه به دست بگیرد، خیلی مشکل است. لذا این بچه به دنیا آمده، یکی از کارهای مهم امام عسکری، آموزش، حفظ، انتقال ودایع امامت، آماده کردن این بچه برای یک عمر طولانی است. الان امام زمان عمرشان از مجموعه ی امامت یازده امام قبلی بیشتر شده است. یازده امام، 250 سال امامت داشته اند امام زمان الان بالغ بر هزار و صد سال بیشتر شده است. چه کار کند؟ این خیلی مهم است. من دو تا داستان برای شما بگویم.
احمد بن اسحاق قمی که ایشان وکیل امام عسکری در شهر قم بوده است و این همان آدمی است که در شهر قم به دستور امام عسکری یک مسجد ساخت. منتهی متأسفانه این مسجد خیلی مطرح نشده است. مسجد جمکران بعد از این است که الان اینقدر مشهور شده است و روی آن تبلیغات می شود. اما این مسجد که جا دارد صدا و سیما بیشتر به تبلیغش بپردازد این مسجد قبل از مسجد جمکران است. این مسجد به دستور شخص امام عسکری در قم ساخته شده است که اخیرا هم آیت الله العظمی صافی دستور دادند تجدید بنایش کردند. یک مسجد بزرگ و عظیمی است. بزرگانی در این مسجد نماز خوانده اند؛ آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی، من خودم بچه بودم در این مسجد امام حسن عسکری قم در نماز جمعه ی آیت الله اراکی می رفتم. آیت الله صدر اینجا نماز می خواند. احمد بن اسحاق همین کسی است که این مسجد را به دستور امام عسکری در قم ساخته است. ایشان گاهی از قم می رفت دیدن امام عسکری و برای امام پول می برد. می گوید این سال آخری که رفتم وقتی خدمت امام عسکری رسیدم، این پولها را زمین گذاشتم گفتم قمی ها اینها را برای شما فرستاده اند، آقا فرمودند صبر کن فرزندم اینها را از شما تحویل می گیرد. تعجب کردم! مگر شما فرزند دارید!!؟ می گوید رفت داخل اتاق یک وقت دیدم یک آقا زاده ی سه ساله ای بر دوشش سوار است تعبیر احمد بن اسحاق این است که مثل ماه این چهره می درخشید. نشست. می گوید من خیره شده بودم به این بچه می گوید مثل پدرش چهره نورانی! آقا فرمودند هو امامکم بعدی ایشان بعد از من امام شما است. و خلیفتی علیکم خوب دقت کنید الفاظ را. جانشین من بر شما است. والله ببینید هم قسم خورده، چهار بار آنهایی که با ادبیات عرب آشنا هستید چهار بار امام تأکید کرده است و الله لیغیبن، لام تأکید دارد، والله دارد، نون تأکید دارد، فعل مضارع است. والله لیغیبن غیبة به خدا قسم این پسرم یک غیبتی می کند. ببینید آن زمانی که امام عسکری این حرف را مطرح می کند هنوز هزار سال و هزار و دویست سال مطرح نیست. الان شده نزدیک هزار و دویست سال. فرمود والله غیبت می کند که خیلی ها هلاک می شوند. یعنی هلاک معنوی می شوند، اعتقاداتشان را از دست می دهند و سست می شوند. فرمود مثله فی هذه الامة کمثل الخضر این پسر من مثل حضرت خضر است. چرا؟ چون حضرت خضر هم هنوز زنده است. آقایان می دانید غیبت مخصوص امام زمان نیست، حضرت عیسی هنوز زنده است. دو هزار سال است زنده است. قرآن می فرماید از دنیا نرفته است. ما صلبوه. حضرت ادریس هنوز زنده است بالغ بر چهار هزار سالش هست. حضرت خضر که پیغمبر بودنش معلوم نیست هنوز زنده است. خدا رحمت کند شیخ صدوق اینها را در کتابی به نام کمال الدین جمع آوری کرده است که غیبت سابقه دارد و مخصوص امام زمان نیست. فرمود این پسرم غیبت طولانی می کند. و این را شما می دانید این غیبت اگر کسی توفیق پیدا کند امروز امام زمان را زیارت کند مثل یک آدم چهل ساله است، بین سی تا چهل. یعنی این عمر طولانی مثل ما نیست که هرچه عمرمان بالا می رود افول می کنیم. آدم هفتاد ساله ی ما قدش خمیده است، آدم هشتاد ساله ما ریشش سفید است. نه. امام زمان چهره اش ثابت مانده است. خدا حفظشان کند حاج آقای قرائتی. ایشان یک مثال قشنگی می زد. می گفت کسی به من می گفت مگر می شود کسی هزار و دویست سال عمر کند و ثابت بماند؟! ایشان می گفت به او گفتم چرا نمی شود؟ شما به این صورت خودت نگاه کن، در این صورت من و شما دو جور مو هست. یک مویی هست که ثابت است و تا آخر عمر بلند نمی شود، آن هم موی مژه است. اما این ریش را هفته ای یک بار باید کوتاه کنی. در یک صورت، یک آدم با یک غذا با یک زندگی، یک مو ثابت است یک مو رشد می کند. چه اشکال دارد در عالم هستی هم خداوند همه ی آدمها را به گونه ای قرار بدهد که رشد می کنند اما امام زمان را ثابت نگه دارد. اینها معجزه ی الهی است. بهترین مثالش قرآن است. قرآن می فرماید حضرت عزیر، صد سال از دنیا رفت. اصحاب کهف سیصد سال. عزیر با الاغی که داشت می رفت و سوار الاغ بود یک ظرف غذا هم دستش بود می خواست غذا بخورد. عزراییل آمد جانش را گرفت و مرد. صد سال! یک قرن! مرد، بعد از یک قرن زنده شد. قرآن می فرماید مأة عام بعد از یک قرن وقتی زنده شد گفت مثل اینکه خیلی خوابیدم یک روز دو روز خوابیده ام. خدا به او گفت انظر الی حمارک یه نگاهی به الاغت بکن نگاه کرد دید استخوانهایش هم پوسیده است و خاک شده است!! صد سال است که تو از دنیا رفته ای. می گویند وقتی آمد نوه اش عمرش از خودش بیشتر بود و پیرتر بود. بعد خدا فرمود غذایت را نگاه کن، غذایش هنوز دست نخورده بود و سالم سالم بود و می شد خورد. صد سال یک غذا تکان نخورد. فریزر که نبوده است، تازه فریزر هم صد سال غذا را نگه نمی دارد. صد سال بود غذایش تکان نخورده بود ولی حیوانش استخوانش هم پوسیده بود!! خدایی که می تواند یک غذا را صد سال سالم نگه دارد، عزیر را بعد از صد سال برگرداند. امام زمان هم اینطور است. فرمود احمد بن اسحاق! کسانی در دوران غیبت سالم می مانند (این مهم است) که اعتقاد به امامت حضرت مهدی فرزند من داشته باشند. احمد بن اسحاق می گوید خیلی خوشحال شدم که این آقازاده را زیارت کردم ولی دلم می خواست خودش هم یک چیزی بگوید که ایمانم قوی تر بشود. می گوید یک وقت این آقازاده ی سه ساله رو کرد به من فرمود انا بقیة الله، انا المنتقم من اعداء الله. من بقیة الله هستم، من انتقام می گیرم از اعداء. بعد فرمود تمام این پولها را به تو می گویم کی داده، اسمش چیست!! امام زمان سه ساله ها!!
آقایان خواهران! اینها هیچ استبعادی ندارد. این قرآن است. مریم برگزیده ی خدا وقتی بچه ی شیرخوار را بغل کرد و وارد شهر شد دورش ریختند. گفتند دختر عمران با این ایمان و تقوی، با این نشستن در مسجد این بچه را از کجا آورده است؟!! من به دوستانم می گویم که یک کم هم حق داشتند، الان شما در محله تان یک دختر پاک سالم، اگر یک بچه بغل کند بیاید تعجب نمی کنید؟ یک خرده ای هم حق داشتند برای همین خدا جواب محکمی به آنها داد. بچه ی دو سه روزه در گهواره گفت انی عبدالله آتانی الکتاب. من بنده ی خدا هستم، من کتاب دارم، جعلنی نبیا من پیغمبر هستم. و جعلنی مبارکا. همه ی شبهه ها تمام شد. امام زمان فرمود انا بقیة الله. این آخر قصه را هم برایتان بگویم جالب است. احمد بن اسحاق می گوید من خیلی خوشحال شدم و بلند شدم بیایم آقا فرمودند این سفر، سفر آخرت تو است. بعد از این از دنیا می روی و با خدا ملاقات می کنی. که بعد از آن سفر وقتی آمد از غرب هم آمد، دیگر به قم نرسید در همین سرپل ذهاب از دنیا رفت. الان هم قبر احمد بن اسحاق در سرپل ذهاب است. قبری دارد که چند سال قبل برایش کنگره ای گرفتند. این احمد بن اسحاق قمی که در سر پل ذهاب غرب کشور دفن است این همین آدمی است که آمد دیدن امام عسکری و امام زمان را ملاقات کرد. این اقدام اول امام عسکری که من خدمت شما عرض کردم. یعنی آماده کردن مردم برای غیبت. نشان دادن امام زمان به خواص.
عثمان بن سعید می گوید ما چهل نفر بودیم رفتیم خانه ی امام عسکری. رفته بودیم که سر در بیاریم که آیا آقا بچه ای دارد یا نه. نشستیم و آقا امام عسکری آمد و احوالشان را پرسیدیم ولی آقا فهمیدند ما برای چه آمده ایم. فرمود الا اخبرکم بما جئتم؟ به شما بگویم که شما برای چه امروز آمده اید در خانه ی من نشسته اید؟! جئتم لتسئلوننی عن الحجة من بعدی! شما آمده اید ببینید امام بعد از من کیست. باشد به شما نشان می دهم. ایشان هم می گوید آقا رفت داخل اتاق، یک وقت دیدم یک آقازاده ی سه چهار ساله همراهشان است. ایشان را بیرون آورد، نشان داد که عثمان بن سعید می گوید اشبه الناس بابیه مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند اینقدر شباهت داشت به امام عسکری علیه السلام. این یک نکته در مورد امام عسکری و مسأله ی آماده کردن مردم برای قصه ی امام زمان ارواحنا فداه.
اما نکته ی دوم: گفتم چهار مطلب را از زندگی امام عسکری برای شما می گویم.
مطلب دوم این است که دویست و پنجاه سال در دوران امام عسکری تقریبا از رحلت و شهادت پیغمبر خدا می گذرد. از شکل گیری شیعه می گذرد. شیعه یعنی کسی که پیرو غدیر است. شیعه یعنی کسی که امامت را از امیرالمؤمنین و فرزندانش می داند. شما می دانید بعد از رحلت رسول خدا دو تفکر در جهان اسلام پیدا شد. یکی امامت، یکی خلافت. امامت پیرو غدیر بود. خلافت پیرو سقیفه بود. من الان در مقام نقد نیستم در مقام نقل هستم فقط. تفکر دوم یعنی خلافت و سقیفه، حکومت پشتش بود؛ بنی امیه، بنی عباس، حکومت عثمانی. امروز هم سردمداران عربستان، مالزی، اندونزی، اردن و کشورهای دنیا از اول حکومتها تفکر دوم را تقویت کردند لذا میلیاردی شد. الان تفکر خلافت در دنیا میلیاردی است. برادران اهل تسنن آمارشان بالای یک میلیارد است. امام تفکر اول که شیعه باشد از اول با مخالفت حکومتها مواجه شد؛ میثم را زبانش را بریدند، عمار را آنطور از بین بردند، اباذر را تبعید کردند، رُشَید هَجَری را دست و پایش را قطع کردند، در کربلا امام شیعه را سر بریدند، سی و چهار سال امام سجاد را اجازه ی فعالیت ندادند، موسی بن جعفر را زندان کردند، یاران ائمه را کشتند، نگذاشتند. این معجزه است که الان تفکر شیعه در دنیا دویست سیصد میلیون طرفدار دارد. نه حکومتها تبلیغ کردند، بلکه مخالفت کردند. امروز هم خودم دو سال قبل مالزی بودم در یک زیرزمین پنجاه شصت تا شیعه جمع می شدند ما یواشکی سخنرانی می کردیم و بیرون می آمدیم که کسی ما را نگیرد. در صورتی که در همان کشور هندوها، بودایی ها معبد داشتند، تشکیلات داشتند. یک مسجد به شیعیان در مالزی اجازه نمی دهند. معلوم است گاهی جوانها شبهه می کنند چرا آمار شیعه در دنیا پایین است؟ در ایران اسلامی یک حکومت صفویه ای پیدا شده، شیخ بهایی پیدا شده است، مرحوم مجلسی پیدا شده است شیعه رشد کرده است. نمی گویم آنها شکل دادند، نه رشد کرده است. تشکل شیعه از دست حکومتهای صفویه و اینها نبوده بلکه در زمان معصومین بوده است. در عراق آل بویه ای پیدا شده رشد کرده است. این را می خواهم بگویم این شیعه ای رسیده به زمان امام عسکری حالا می خواهد یک اتفاق جدید بیفتد. این شیعه می خواهد امامش غایب شود. یازده امام شیعه پشت سر هم آمده است بالاخره همین جمعیت کم شیعه امامانشان را می دیدند، نامه می نوشتند، خدمتشان می رسیدند اما قرار است شیعه یک غیبت طولانی بیش از هزار سال تا الان چقدر هم طول می کشد را تجربه کند. اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا. این شیعه را امام عسکری باید آماده اش کند. بگوید باید چه کار کنید، حواستان جمع باشد، انحراف پیدا نکنید. این کار دوم امام عسکری و آن معرفی شیعه ی واقعی و حقیقی است. باز من یک داستانی برای شما بگویم. یک دزدی را زمان امام عسکری در صرافی گرفتند. رفته بود صرافی سرقت کند. سرقتهای قدیم مثل حالا مدرن نبوده که الان می گویند فلانی فلان میلیارد اختلاس کرد! نه لباسش کثیف می شود نه از دیوار بالا می رود، نه کلنگ می خواهد، نه چوب می خواهد نه تیشه می خواهد. یا می گویند اینقدر نجومی گرفت. فلان کار را کرد. الان دزدی ها مدرن شده و اسمهایش هم قشنگ شده است. قدیم طرف کفن می دزدید، قبر می شکافت کفن می دزدید. یا دیوار را بالا می رفت. این بنده خدا رفته بود پشت صرافی را سوراخ کرده بود و رفته بود داخل صرافی و داشت پولها را جمع می کرد که مأمورها ریختند گرفتندش. تا گرفتندش گفت نزنید، من گرفتارم، من شیعه ی امام عسکری هستم، گرفتار شدم آمده ام دزدی. گفتند ما یک لطفی به تو می کنیم. تو را نزد خود امام عسکری می بریم. باید ببریمت پیش حکومت ولی نمی بریمت. می بریمت پیش خود امام عسکری اگر آقا تو را تأیید کرد ما آزادت می کنیم. معلوم است که مأمور آدم متدینی بوده است. آوردند دزد را نزد امام عسکری. روایت خیلی جالب است. گفتند آقا! ایشان میگوید من از شیعیان شما هستم ما این شیعه ی شما را در حال دزدی گرفتیم. آقا فرمود والله دروغ می گوید! طرف صدایش بلند شد که نه آقا من به خدا علاقه مند هستم، فلان هستم. آقا فرمودند ایشان محب ما است، شیعه ی ما نیست. مأمور نفهمید آقا چه می گوید. محب یعنی دوستدار، شیعه یعنی پیرو. فرق این دو چیست؟ من به شما فرقش را بگویم. مثلا جرج جرداق نصرانی و مسیحی که چند سال قبل از دنیا رفت، با مقام معظم رهبری هم ملاقات هم کرد و آقا در یک سخنرانی از او اسم برد. خب جرج جرداق محب امیرالمؤمنین است ولی شیعه نیست، مسیحی است. خودش در مقدمه ی کتابش می گوید یا علی انی لست بشیعه و لکن احبک. آنتوان بارا، مسیحی است مال سوریه است یک کتاب نوشته در مورد امام حسین. این محب امام حسین است ولی شیعه نیست. شیخ محمد عبده شرح نهج البلاغه نوشته، محب امیرالمؤمنین است ولی شیعه نیست. محب با شیعه فرق می کند. البته محب بودن هم آثار دارد. یک چیزی اینجا بگویم یک خرده کارتان را راحت کنم؛ اینکه گفته اند کسی بیاید زیارت امام رضا عارفا بحقه بهشت برایش واجب می شود یعنی چه؟ از امام صادق پرسیدند عارفا بحقه یعنی اینکه ایشان را امام بدانی، اطاعتش را واجب بدانی نه اینکه فقط محب باشد. امام عسکری به این مأمور فرمود می دانی شیعه ی ما کیست؟ ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا و یطیعون فی جمیع اوامرنا و نواهینا فاولئک شیعتنا. شیعه ی ما کسی است که امر ما را رعایت کند و کارهایی را که ما گفتیم نکن، نکند. آخه تو چه شیعه ای هستی که دزدی می کنی؟ شیعه و دزدی؟! شیعه و اختلاس؟! شیعه و کم فروشی؟! شیعه و دروغ؟! فرمود شیعه ی ما باید از اوامر ما تبعیت کند. بله ممکن است گاهی یک گناهی هم پیش بیاید ولی هشتاد درصد، نود درصد پیرو باشد. ببینید ادامه ی روایت این است که من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله اگر کسی در همه ی واجبات خدا با ما مخالفت کرد، نماز که نمی خواند، خمس که نمی دهد، دروغ که می گوید، غیبت که می کند خب این چه شیعه ای می شود. همین آقا امام رضا من چند بار این حدیث را اینجا خوانده ام دیگر نمی خواهم بخوانم. وقتی شیعه هایی از مدینه آمدند دیدنشان آقا راهشان نداد. گفتند آقا، چرا ما را راه نمی دهید؟! انما نحن شیعة علی گفتند ما شیعیان امیرالمؤمنین هستیم. فرمود شما دروغ می گویید!! شما چه شیعه ی امیرالمؤمنینی هستید که در واجباتتان کوتاهی می کنید؟! به حق مردم نمی رسید. با ما مخالفت می کنید. ببینید این مطلب دوم در زندگی امام عسکری علیه السلام. چرا حدیث علامتهای مؤمن را امام عسکری فرموده است. همه شنیده اید که فرمودند علامت مؤمن پنج چیز است که یکی زیارت اربعین است. به خاطر این است که می خواهد بفرماید شیعه علامت و نشانه دارد. این هم کار دوم امام عسکری.
بحثم را جمع کنم. یک، آماده کردن مردم برای غیبت. دو، معرفی شیعه ی واقعی از منظر امام عسکری و اهل بیت علیهم السلام. دو مورد دیگر را فقط بگویم و دعایتان کنم.
اقدام سوم امام عسکری علیه السلام که این هم مهم است مسأله ی ارتباط با وکلا بود. گفتم ایشان سامراء بود. مدتی زندان بود. ملاقات با ایشان مشکل بود. نامه اگر می خواست به کسی بنویسد گاهی چوبهایی مثل عصا که داخلش را خالی می کردند و نامه را لوله می کردند و در عصا می گذاشتند و عصا را می دادند دست کسی که به فلانی بده. اینکه با عصا در خیابان می آمد کسی نمی فهمید در این نامه هست. اینطوری نامه را منتقل می کرد. مگر به سادگی می شد؟! ظرفهای روغن درست کرده بودند دو جداره که زیرش نامه می گذاشتند و رویش روغن می ریختند. جدار داشت. به هوای انتقال روغن، نامه ها را منتقل می کردند. اینطوری بوده است. کار سوم امام عسکری نصب وکیل بوده است در نیشابور ابراهیم بن عبده وکیل بود. در قم احمد بن اسحاق وکیل بود. در بغداد عثمان بن سعید وکیل بود. در اهواز ابن مهزیار. اینها وکلای امام عسکری علیه السلام بودند.
اقدام چهارم امام عسکری هم برخورد با افکار انحرافی بود. همینطور که امروز ما انحراف زیاد داریم، ادعای امام زمانی می کنند، افرادی فرقه های گمراه کننده درست می کنند، زمان امام عسکری هم متأسفانه بعضی از افراد به ظاهر متدین فرقه های انحرافی درست کرده بودند. این حدیثی که بین دو نماز در بحث احکام خوانده شد که فرمودند مردم در زمان غیبت سراغ فقها بروید، سراغ علما و دانشمندان متدین بروید. خیلی سخت است امروز جوانهای ما متأسفانه دارند دچار عقاید انحرافی می شوند. به دلیل اینکه عقایدشان را از سایتهای انحرافی می گیرند، از افراد منحرف می گیرند. بعضی از این افراد هم در همین کشور بزرگ شده اند، گاهی آخوند بوده اند، گاهی در صدا و سیما صحبت می کردند، گاهی کتاب می نوشتند در این کشور اما امروز رفته اند آن طرف آب در آمریکا و جاهای دیگر مرتب دارند در این شبکه ها علیه قرآن و علیه دین صحبت می کنند. خیلی باید حواس جمع باشد. من فقط یک نمونه بگویم و بحثم تمام. آقایی بود به نام احمد بن هلال. شیعه و پیرو امام هادی و امام عسکری. پنجاه سفر مکه رفته بود. فکر نکنم ما کسی را داشته باشیم که پنجاه سفر حج رفته باشد مگر اینکه مدیر کاروان باشد. 25 سفر را پیاده رفته بود. چنین آدمی با کارنامه ی 50 حج، نماز شب، عبادت و … آخر عمرش منحرف شد. رفت سراغ یک فرقه ی انحرافی که امام عسکری فرمود خدا نیامرزدش، لا غفر الله ذنبه خدا از او نگذرد!! چرا اینقدر محکم نفرین کرد؟ چون این جور آدمها خودشان فقط منحرف نمی شوند، بلکه هزار نفر دیگر را هم منحرف می کنند. یک بقال اگر منحرف شد خودش فقط منحرف می شود، یک راننده تاکسی اگر منحرف شود فقط خودش منحرف می شود، اما یک نویسنده، اهل قلم، یک عالم، یک عمامه به سر، کسی که مردم می شناختندش، در صدا و سیما و اینها اگر منحرف شود روی دین جوانها اثر می گذارد. این فرق می کند. یک وقت یک خواننده ای منحرف می شود می گویند خواننده بود ترانه می خواند، اما یک وقت یک قاری قرآن یک منبری اینطور خطا کند اثر زیادی دارد. مردم خیلی باید حواسشان جمع باشد. اگر کسی عنوانی دارد که از عنوان شخصی بالاتر است، خطای او خطای شخصی نیست. امام یک وقت می فرمود. می فرمود عالم اگر فاسد شود عالَم را فاسد می کند. امام عسکری فرمود احذروا هذا الصوفی المتصنع از این صوفی ریاکار یعنی احمد بن هلال بپرهیزید. مواظب باشید. خدا او را نیامرزد. این هم مطلب چهارم یعنی مقاومت و ایستادگی در مقابل افراد منحرف و فرقه های انحرافی.
در عنفوان جوانی امام عسکری امروز به شهادت رسید. امام زمان! یابن الحسن! امروز عزادار این جلسه و صاحب عزا شما هستید. غالبا اگر پدری را برایش مجلسی بگیرند می گویند پسر شال عزا می اندازد و دم در می ایستد. اینطور است دیگه. شما می روید پیش پسر تسلیت می گویید. امام زمان! برای امام عسکری چنین مجلسی آن هم کنار حرم امام رضا، طبیعتا صاحب عزا شما هستید. طبیعتا شما باید در مجلس پدر بزرگوارت تسلیت مردم را بشنوی. این جمعیت امروز آمده اند کنار حرم امام رضا به شما تسلیت بگویند. آقای اهل بیت! مثل امروزی یا دیشبی بابا در بستر افتاده است. آقایان! 28 سال سنی نیست. من نمی دانم این زهر چه کرده بود که تمام بدن امام حسن عسکری می لرزید، ارتعاش گرفته بود. حتی یک ظرف آب نتوانست بخورد. آمد با دندانش بگذارد به لبهایش بگذارد این ظرف را نتوانست نگه دارد. آن شربت و جوشانده ای که می خواست بخورد نتوانست. به کسی فرمود برو به فرزندم بگو بیاد. آن آقا می گوید آمدم در اتاق دیدم امام زمان پنج ساله به سجده است شاید داشته برای شفای بابا دعا می کرده است. همه ی مریضها را امروز یاد کنید، همه را دعا کنید. دیدم سر به سجده دارد، گفتم آقاجان! حال پدرتان خوب نیست، بیایید. آمد به اسم صدایش نزد. فرمود یا سید اهل بیته! آقای خانواده ی من!! به به. امام عسکری بگوید سید اهل بیته. این ظرف را امام زمان مقابل لبهای بابا گرفت، بابا یک مقداری آب نوشید. چه ملاقاتی کرد امروز پسر با بابا. خیلی خوب است اینطوری یک پدری قاعدتا پدر لذت می برد اگر موقع جان دادن پسر کنارش باشد. امام عسکری امروز در حالی جان داد که امام زمان در کنارش ایستاده بود. ظرف آب به دهان گذاشت. عرق بابا را پاک می کرد. امروز در این حال جان داد. قاعدتا این است. اما من یک پدر و پسر می شناسم در کربلا، پدر آمد بالای سر پسر. آن پسر اربا اربا بود. بابا آب نداشت به لبهایش بگذارد. آن بابا، سوخت وقتی آمد کنار بدن این پسر. گفت بابا دیگه دنیا ارزش ندارد برایم. گفت بابا تو راحت شدی، لقد استرحت من هم الدنیا و غمها. امروز پسر آمد کنار پدر اما کربلا پدر صورت گذاشت به صورت پسر دیگه این صورت را برنداشت. گفتند حسین جان داد! دیگه از کنار بدن علی برنمیخیزد. یک نفر بیاید حسین را بردارد. کار کیست اینجا؟ عباس بود، قاسم بود، اما نه، اینجا کار کار زینب است. فخرجت زینب من فسطاط. عقیله ی بنی هاشم از خیمه بیرون آمد نگفت عزیز برادرم، بلکه اول گفت وای برادرم. حسینم دارد جان می دهد. آمد برادر را از کنار بدن علی برداشت. حالا هر کجا نشستید سه مرتبه بگید یا حسین.
بازدیدها: 0