سخنرانی دکتر رفیعی – شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام – بیت رهبری
قبل از ورود به بحث در رابطه با حضرت فاطمه علیهاالسلام ، من دو مقدمه را عرض می کنم. این دو نکته بسیار مهم و قابل توجه است.
راه های شناخت
نکته اول آن است که برای شناخت هر شخصیتی، برای بیان مقام و جایگاه هر کسی – در عرصه ی شخصیت های ویژه و صدر اسلام منظور من است – چهار راه وجود دارد. (البته من حصر نمی کنم شاید ۵ راه هم کسی دیگر ارائه کند)
۱-کلام وحی
اولین راه برای بیان شخصیت ویژه و والای یک فرد، کلام وحی است. اگر قرآن، وحی از کسی تعریف کرد خب این دیگر روشن است، کلام خدا است. وقتی خدا می فرماید ان ابراهیم لحلیم اواه منیب ابراهیم حلیم بوده، اواه بوده اهل دعا بوده، ابراهیم پیامبر اهل انابه بوده است خب حضرت ابراهیم شخصیتش بالا می آید چون خدا او را مدح می کند. وقتی خدا می فرماید واذکر فی الکتاب ادریس مردم از ادریس یاد کنید پیامبر از ادریس یاد کن، چرا؟ چون کان صدیقا نبیا پیامبر و صدیق بوده است. این شخصیت حضرت ادریس اینجا شناخته می شود و بالا می رود. قرآن کریم می فرماید ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأه فرعون زن فرعون الگوی مؤمنان است. اینجا آسیه شخصیتش تبیین می شود و بالا می رود. این یک راه شناخت. البته گاهی در قرآن خدا نام می برد مثل حضرت اسماعیل صادق الوعد، حضرت ادریس صدیق، حضرت ابراهیم حلیم، حضرت موسی، جناب آسیه و گاهی هم نام می برد. امیرالمؤمنین یک شب جای پیغمبر خوابیده آیه نازل می شود و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ببینید بعضی ها جانشان را فدا می کنند برای رضایت خدا.
۲-کلام معصوم
دومین راه برای بیان شخصیت یک فرد، کلام معصوم است. اگر امام از کسی تعریف کرد، پیغمبر از کسی تعریف کرد خب این شخصیت بالا می رود اوج پیدا می کند. رسول خدا بفرماید سلمان منا اهل البیت آن وقت سلمان یک آدم عادی می شود؟ امیرالمؤمنین بفرماید این عمار این ذو الشهادتین عمار و ذو الشهادتین آدم عادی می شوند؟ رسول خدا بفرماید مقداد چنان که بهشت در انتظارشان است. کلام معصوم هم یکی از راههای شناخت شخصیتهای صدر اسلام و تاریخ است. من این جمله را چون خیلی خودم دوست دارم می گویم ای کاش این جمله الگوی مسؤولین و کارگزاران و همه ی ما بشود. حکمت ۴۳ نهج البلاغه را ببینید. امیرالمؤمنین از کسی در آنجا ۵ تعریف کرد. من گاهی گفته ام ای کاش این ۵ کار در زندگی ما هم بود آن وقت امام زمان هم از ما تعریف می کرد. خیلی عالی است که امیرالمؤمنین اینطوری از کسی تعریف کند. آن آقا کیه؟ خباب بن ارت از اصحاب شکنجه شده ی رسول خدا ست اینها را می گفتند معذبین فی الله. اینقدر آهن داغ به بدنش گذاشته بودند که تمام بدنش آثار سوختگی داشت. امیرالمؤمنین می فرماید یرحم الله خباب بن الارت خدا رحمت کند خباب را. اسلم راغبا مسلمان بود. از روی ترس مسلمان نشد هاجرت طائعا به خاطر اطاعت از خدا هجرت کرد، مهاجر بود. قنع بالکفاف تجمل گرا نبود، نخواست از قِبَل امیرالمؤمنین برای خودش کیسه ای بدوزد، قانع بود به کفاف. کفاف بالاتر از غنا است. پیغمبر هم می فرمود دعا کنید خدا به شما به اندازه ی کفاف بدهد. رضی عن الله از خدا راضی بود، و عاش مجاهدا مجاهد زندگی کرد. بارک الله به آن آدمی که مجاهد زندگی کند و از خدا راضی باشد، در زندگی قانع باشد، مسلمان باشد و از دنیا و آنچه در اوست هجرت کند. امیرالمؤمنین از خباب تعریف کرده خب خباب می شود یک شخصیت شناخته شده توسط معصوم. من از اینها می خواهم نتیجه ای بگیرم.
۳-سخنان دشمنان و غیر معتقدین
راه سوم برای شناخت یک شخصیت، سخنان دشمن است. دشمن که می خواهد سر به تن این شخصیت نباید اما یک جایی به هر دلیلی از زبانش می پرد نمی تواند خود را کنترل کند و تعریف می کند. منصور دوانیقی قاتل امام صادق علیه السلام در اتاق قدم می زند می گوید:
هذا الشجی فی حلقی من علم اهل زمانه این استخوان در گلوی من از عالم ترین اهل زمانش است. این خیلی مهم است او داعیه ای ندارد از امام صادق تعریف کند، بلکه از دهانش پرید. هارون الرشید قاتل موسی بن جعفر است در مسجد الحرام امام را ملاقات کرد آمد کنار گفت هو امام القلوب این امام دلهای مردم است و انا امام الجسوم ما امام جسم مردم هستیم. اینها در دل مردم جا دارند. ما در جسم مردم به زور حکومت می کنیم بعد یک حرف قشنگی زد. رو کرد به کعبه و گفت هذه الورقه من تلک الشجره این برگ مال این خانه است اگر خانه ی خدا را شجره بگیریم این موسی بن جعفر برگ آن است. یک وقت دشمن یا غیر معتقد تعریف می کند. آنتوان بارا که مسلمان نیست از امام حسین علیه السلام تعریف کرده است کتاب نوشته است الحسین فی الفکر المسیحی. جرج جرداق مسلمان نیست ولی کتاب نوشته در مورد امیرالمؤمنین. عبدالفتاح عبدالمقصود شیعه نیست ولی کتاب نوشته در مورد فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین که به حرف ایشان هم یک جایی در عرایضم اشاره می کنم.
این سه راه یکی کلام وحی، دوم سخن معصوم، سوم سخن دشمن یا غیر معتقدین به آن شخصیت.
۴- بروز و ظهور خود
چهارمین راه شناخت یک شخصیت بروز و ظهور خودش است. نه کلامی وحی ای هست و نه معصوم گفته؛ اما خودش، خودش را نشان داده است مثل یک ورزشکار یا نویسنده خودش را نشان می دهد، علامه ی امینی با الغدیر خودش را نشان می دهد، شیخ مفید با آثارش خودش را نشان می دهد. گاهی خود شخصیت یک ویژگی هایی دارد برجسته می شود.
برجستگی یک شخصیت با ۴ شیوه ای که عرض کردم. حالا بیایید من این را در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها برای شما پیاده کنم.
ابعاد شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها
کلام وحی
کدام آیات را بگویم؟ تا ۱۳۵ آیه هم جمع آوری کرده اند البته تفسیر و تأویل، باطن و ظاهر. کافی است فقط شما سوره ی هل اتی را ببینید ۱۸ آیه این سوره در شأن حضرت زهرا و خاندانش است بیش از ۳۰ نفر از مفسرین بزرگ اهل سنت و شیعه اکثرا نوشته اند سیوطی نوشته، آلوسی نوشته که این ۱۸ آیه در باب انفاق حضرت زهرا سلام الله علیها است. قرآن بگویم؟ آیه ی مباهله؛ نسائنا، قرآن بگویم؟ آیه ی تطهیر انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت خدا رحمت کند مرحوم غروی اصفهانی را (غلامحسین غروی غیر از صاحب دیوان) خیلی قشنگ گفته:
فان لم تصدق ما اقول و ما تدری فسل آیه الکبری و سل آیه الاجری
و سل آیه القربی و سل سوره الدهری و سل آیه الوسطی و سل سوره القدری
می گوید فاطمه را می خواهی بشناسی برو در سوره ی قدر، برو در سوره ی هل اتی، برو در آیه ی قربی (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی)
پس نخستین معرف فاطمه ی زهرا سلام الله علیها قرآن است. حداقل این آیاتی که اشاره کردم که مهمترین آن سوره ی هل اتی است.
کلام معصوم
من به جرأت ادعا می کنم آدم کم سوادی هستم ولی دو سه ساعت اینجا بنشینید برای شما حدیث می خوانم از ائمه در مورد حضرت فاطمه علیهاالسلام از پدرش از همسرش از فرزندانش. کم روایت در مورد زهرای مرضیه نداریم. یک وقتی امام رهبر کبیر انقلاب فرمودند این قصه ای که شما دیدید بعد از رحلت پیغمبر در این کمتر از ۱۰۰ روز – من نقل به مضمون می کنم – جبرییل رفت و آمدش را با حضرت زهرا قطع نکرد این چیز ساده ای نیست. شما می دانید با رحلت پیامبر وحی تمام شده است لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت احد ولی جبرییل می آمده و سه مطلب را به حضرت زهرا می گفته است: یک یحسن عزائها تسلیت به او می گفته دوم یخبرها عن ابیها خبر پدرش را می داد که الان در عالم برزخ کجا است. آخه حضرت زهرا فقدان پدر را نمی توانست ببیند هر روز او را می دیده گاهی روزی چند بار می دیده جبرییل مثل گزارشگر دقیق جای پیغمبر را در عالم برزخ برای حضرت زهرا گزارش می کرد و سوم که خیلی عجیب است خبر حوادث آینده ی در ذریه اش را به او می داد که حسینت چه می شود، امام حسن چه می شود، در نسل تو چه اتفاقاتی می افتد، این کم مقام است. من معتقدم و از جرأت و اعتقاد این حرف را می زنم که همانطور که قبرش مخفی است مصائبش مخفی است، فضائلش هم مخفی است. خیلی گفته ایم ولی خیلی ها را هم نگفته ایم. امام باقر می فرماید والله هی المریم الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی فرمود روی معرفت فاطمه قرنها چرخیده است. مریم کبری است در یک روایتی دیروز می دیدم شیخ صدوق در امالی آورده است که سبعون الف هفتاد هزار فرشته وارد بر خانه ی حضرت زهرا این ندا را می دهند که ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک آیه ای است که در مورد حضرت مریم است در آن روایت هزاران فرشته سبعون الف این کم مقامی است. این هم فاطمه در کلام معصوم. گفتم من نمی خواهم در فضایل امشب خیلی بچرخم فقط می خواهم مروری کنم، مقدمه است. وارد شد امیرالمؤمنین بر پیغمبر در خانه ی خودش دید امام حسن و امام حسین نشسته اند، فاطمه هم نشسته پیغمبر هم نشسته این چهار نور. امیرالمؤمنین می فرماید من ایستادم یک وقت دیدم رسول خدا رو کرد به امام حسن و امام حسین فرمود حسنم، حسینم! انتما کفتا المیزان شما مثل دو کفه ی ترازو هستید. و فاطمه لسانه مادرتون شاهین این ترازو است و لا یعدل المیزان الا بلسانه مقام خیلی بالا است خیلی والاست. من به همین دو سه تا در این بخش دوم اشاره کردم.
سخنان غیرمعتقدین یعنی کسانی که شیعه نیستند و شما توقع ندارید از حضرت زهرا به عنوان ام الائمه یاد کند امام حسن و امیرالمؤمنین را امام نمی داند اما خدا می داند بعضی از اینها یک حرفهایی زده اند آدم وقتی می بیند تعجب می کند که فاطمه شناسی چقدر در این شخص قوی است یکی از اینها این آقای دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود است که سال ۱۳۷۲ فوت کرد. ایشان ایران هم آمد من خودم از آیت الله آشیخ مرتضی حائری اعلی الله مقامه الشریف شنیدم فرمود من رفتم به استقبالش و در جلسه ای که به ایران آمده بود حضور داشتم ، مرحوم دکتر مفتح هم با ایشان ملاقات کرد. این آقا آن کتاب الامام علی بن ابی طالب را که نوشت خیلی صدا کرد، کتاب خوبی بود، ترجمه ی فارسی شد، از او تقدیر شد. یک کتاب دیگر نوشت این دانشمند مصری به نام زهرا ام ابیها. جوانها! عزیزان! این یک جمله را از این نویسنده ی اهل سنت بشنوید همه ی حرفها را در یک کلمه زده می دانید چه می گوید؟ می گوید انها او ان فاطمه کانت للسجایا ابیها مرآه! به به همه ی حرف را در یک کلمه زده می گوید می خواهی زهرا را بشناسی، او آیینه ی پدرش بود. راه که می رفت می گفتند پیغمبر دارد راه می رود، مشیتها مشیه رسول الله، حرف که می زد یکی از همسران رسول الله می گوید گویا رسول خدا دارد حرف می زند، ایثار مثل پدر، عبادت مثل پدر، اینقدر مثل پدر موقع عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد. اگر خدا به پیغمبر می فرماید طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی آدم جوان به این زودی پاهایش ورم نمی کند! خیلی باید ایستاده باشد که پاها ورم کند. انفاقش مثل پدر است با آب افطار می کند غذایش را به فقیر می دهد، ایثارش، زهدش شجاعتش، چهره اش. می دانید سه شخصیت خیلی به پیغمبر شبیه هستند یکی امام زمان علیه السلام، یکی علی اکبر علیه السلام، و یکی حضرت زهرا سلام الله علیها. این جمله ی عبدالفتاح عبدالمقصود است. یکی دیگر هم بگویم با اینکه من بیش از سی چهل مورد در یادداشتهایم دارم. آقای توفیق ابوعلم که او هم مصری است کتابی دارد به نام فاطمه الزهرا یک عبارتی دارد من برای اینکه امانتداری کنم عبارتش را برای شما می خوانم می گوید یا ام الحسنین! ای قلم یستطیع لیکتب عنک کدام قلم می خواهد درباره ی تو بنویسد. انک شهاب منیر الثاقب تو شهابی تو ستاره ای تو نورانیت و درخشش داری، انتِ ام الرسول چه حرف قشنگی زده است انت ام الرسول فی رسالته لا فی ولادته تو مادر پیغمبر هستی، مادر ولادتی پیغمبر نیستی بلکه در رسالتش مادر پیغمبر هستی. اینها بخشی از این کلمات است آن دیگری احمد خلیل جمعه اهل سوریه است نویسنده ی اهل سنت کتابی دارد در مورد حضرت زهرا می گوید لیتنی استطیع ان اکتب حیاتک بماء علی ورق الورد کاش می توانستم روی برگ گل شرح حال تو را بنویسم با مشک و عنبر بنویسم. من چگونه دست به قلم ببرم کسی را معرفی کنم که پیغمبر جلوی پای او می ایستاده بلند می شده و به طرف او می شتافته است.
خب من خواستم به قول امروزیها بسته ای در معرفی حضرت زهرا در اختیار شما قرار بدهم آن وحی، آن کلام معصوم، آن کلمات غیر شیعه.
بروز و ظهور خود حضرت زهرا است. آدم مروری به این ۱۸ سال زندگی می کند خود بروز در شجاعت، خود خطبه، خود کلمات، خود سیره، همسر داری، پدر داری، فرزند داری، همسایه داری، خود سیره ی حضرت زهرا اگر نبود آن کلام وحی و کلام معصومین و سخنان دیگران، خود او کافی است در شناخت عظمت این بانوی بزرگوار.
نکته ی دوم
این نکات مهم است. من تا این دو نکته را نگویم نمی توانم وارد بحث بشوم.
صفات انسانها دو قسم است:
۱- صفات ذاتی و غیر اختیاری
بعضی از شما سید هستید دست همه شما را می بوسیم اولاد پیغمبر هستید، نگاه به شما ثواب دارد اما سیادت اختیاری نیست. سیادت ذاتی شما است. نبوت هم اختیاری نیست بلکه ذاتی است که خدا به او داده است. جمال هم همینطور است مثل حضرت یوسف. فصاحت که طرف قشنگ حرف بزند، حضرت موسی با آن عظمت می گوید برادرم از من فصیح تر است. او را وزیر من قرار بده خب حضرت هارون ذاتا فصیح بوده است. حتی خردمندی و عقل من نمی گویم قابل کم و زیاد نیست اما بعضی ها ذاتا خردمند هستند و باهوش. اینها صفات ذاتی غیر اختیاری است. امام صادق علیه السلام فرمود ثلاث من رزقها سه ویژگی است در هر کسی باشد کان کاملا. این سه مورد از همین قسم است یعنی ذاتی غیر اختیاری. العقل و الجمال و الفصاحه؛ خوب سخن گفتن، زیبایی چهره، خرد و عقل ما بعضی جاها این حدیث را که خواندیم تطبیق دادیم بر مقام معظم رهبری حفظه الله. هم فصاحتشان، هم نورانیتشان، هم خردشان منتهی ایشان می دانند دوستان هم می دانند من در مقابل تعریف نمی کنم شاید همین مقدار هم مورد اعتراض واقع شوم. من یک مثال بزنم برای شما کانت خدیجه من افضل النساء عقلا خدیجه ی کبری عقلانیت ویژه ای داشت در اوج جاهلیت و بت پرستی موحد بود. و اکملهن عقلا عقلش کامل بود، افضلهن جمالا، اتمهن رأیا زیبا بود، عاقل بود، صاحب تصمیم بود. ببینید این بخش اول مثلا حضرت زهرا همسر امیرالمؤمنین است خب این که ویژگی ایشان است فقط در بخش کفو بودن. مادر یازده امام است ویژگی ایشان است، عصمت دارد، مقامات خاصی که خدا به او داده، دختر پیغمبر است. این یک بخش از فضایل است اما بخش دوم.
۲- صفات اختیاری و اکتسابی
مثل عبودیت، راه را که نبسته اند سلمان هم می شود منا اهل البیت، شجاعت، زهد، ایثار، ادب، انصاف.
دو مقدمه ی من تمام شد. عرض من در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها این است ما برای مردم بیشتر باید روی این بخش دوم کار کنیم و مانور بدهیم. بخش اول را باید بگوییم مقام شفاعت، مقام عصمت، مقام ولیه اللهی، مقامی که جبرییل محضرش می رسد مقام مادر یازده امام. برای چه بگوییم؟ برای اینکه معرفت ما زیاد شود برای اینکه فضایل ایشان را بشناسیم اما آن چیزی که باید بحث شود بیشتر مورد توجه قرار گیرد بخش دوم است که این بخش کلمه به کلمه، لحظه به لحظه ی زندگی ایشان را پوشش می دهد، این قابل الگوبرداری است. خواهر من! شما نمی توانید عفاف فاطمه را الگوبرداری کنید؟ شما نمی توانید عبادت فاطمه را الگو برداری کنید؟ ما نمی توانیم ایثار حضرت زهرا را الگوبرداری کنیم؟ اگر نمی شد خدا نمی گفت این کار را بکنید. نفرموده لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه این اسوه حسنه در نبوت پیغمبر نیست، در عصمت نیست نه! یعنی اسوه حسنه در امانتداری، در صداقت، در عبودیت، در مردم داری، در خدمت به مردم، در احترام به دیگران، در ادب و اینها. اگر ممکن نبود خدا در قرآن این تعبیر را نمی فرمود. اگر ممکن نبود امیرالمؤمنین در نهج البلاغه نمی فرمود فتأس بنبی الاکرم مردم به پیغمبر تأسی کنید، اسوه قرار دهید.
حالا بعد از بیان این دو نکته یک بعد را در زندگی حضرت زهرا عرض می کنم. امشب یک بعد را می گویم و فردا شب بعد دیگر. و آن بعد به نظر من امروز بسیار مهم است مخصوصا برای جوانان ما، برادران و خواهران ما. موضوع دفاع از امامت و ولایت و موضوع به صحنه آمدن حضرت زهرا برای امامت امیرالمؤمنین علیه السلام. این مسأله ی ساده ای نیست. این را دقت بفرمایید. بگذارید من این توضیح را بدهم. در زمان انبیائ الهی هر کدام اتفاقاتی افتاده است. زمان حضرت موسی اضلهم السامری جریان گوساله ی سامری پیش آمد. در زمان حضرت لوط انحراف جنسی پیش آمده، در زمان حضرت شعیب انحراف اقتصادی پیش آمده است، خود انبیاء بوده اند برخورد کرده اند و موفق شده اند یا نه را کاری نداریم. اما رسول خدا از دنیا رفت و موضوع امامت امیرالمؤمنین به حاشیه رفت. کسی جز زهرای مرضیه نبود برای دفاع از این جریان. چرا کسی نبود؟ چون امیرالمؤمنین به تعبیری امکان این زمینه برایش نبود، خودش مطرح بود. سلمان و اباذر و مقداد را هم نمی گذاشتند. می دونید من چه می خواهم بگویم؟ اگر این کمتر از صد روز حضرت زهرا سکوت کرده بود امروز نامی از شیعه باقی نمی ماند. مردم می دانید چه می گفتند؟ می گفتند اگر خبری بود دختر پیغمبر حرف می زد، دفاع می کرد. ایشان که پیغمبر را بیشتر می شناسد، با او بزرگ شده، شب و روز با پیغمبر بوده، سخنان پیغمبر را شنیده، لابد خبری نبوده که سکوت کرده است و این فریاد حضرت زهرا و این به میدان آمدن او نکته ی بسیار مهمی است که با حفظ همه ی جوانب باید برای مردم گفته شود. من تقاضا می کنم این را دقت کنید. این یک نکته ی اساسی است من نمی خواهم بگویم حضرت زهرا موفق شد غدیر را آن روز برگرداند نه، به همان روال پیش رفت اما امروز ما که پای سفره ی امامت نشسته ایم به خودمان می بالیم می گوییم زهرای مرضیه از کی دفاع کرد و سنگ چه کسی را به سینه زد و برای چه کسی مسجد آمد و خطبه خواند، چگونه حرف زد. این برای امروز تاریخ مهم است و بعضی ها نگویند چرا نبش قبر می کنید و چرا گذشته ی تاریخ را حلاجی می کنید، نه، این موضوع امروز است. غدیر موضوع امروز است. حضرت زهرا موضوع امروز است. این نکته ای است که من می خواهم فقط به اشاره به آن بپردازم و رد بشوم.
کارهایی که حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از ولایت انجام داد.
برای دفاع از این حریم حضرت زهرا پنج کار کرد. من فقط این پنج تا را در حد فهرست میگویم ارجاع می دهم خودتان ملاحظه کنید. حضرت پنج گام اساسی برای دفاع از ولایت برداشت. این را برای این می گویم که بدانید برای دفاع از ولایت باید اینطور وارد شوید. هر کدام از شما به هر میزانی از این پنج مورد ازتون برمیاد چون امام باقر فرمود انما شیعه علی المتباذلون فی ولایتنا پیروان امیرالمؤمنین باید برای علی خرج کنند. محبت کافی نیست. خوب است و عالی هم هست ولی کافی نیست. المتباذلون فی ولایتنا. باید برای ولایت بذل کنند. حضرت زهرا در این صد روز بذل کرد و متباذل شد. این پنج محور چیست؟
۱-کلام و سخن
اولین محور این است که باید بگوید نهی از منکر هم اول زبانی است. بلند شد آمد مسجد و خطبه خواند در جمع مهاجر و انصار. این خطبه ی فدک را ساده نگیرید. این خطبه را کتابهای معتبری آورده اند، بخشی را شیخ صدوق آورده است است بخشی را شیخ طوسی آورده، بخشی را طبری در دلایل الامامه آورده است از همه مهمتر دویست و هشتاد ابن طیفور در بلاغات النساء آورده است خطبه خطبه ی ساده ای نیست. من نمی گویم منابع مختلف را ببینید. یک آقایی کتاب نوشته آقای عبدالمنعم حسن که در بازار است به نام بنور فاطمه اهتدیت فاطمه من را هدایت کرد. میگوید من خطبه ی فدک را نشنیده بودم تصادفا یک روز رادیو را می چرخاندم رفت روی یک صوتی دیدم کسی دارد حرفهایی را می زند وقتی تمام شد تحقیق کردم دیدم خطبه ی فدک است. غوغا کرده در این خطبه. خطبه ی فدک سند حقانیت ولایت و امامت است. من امشب بنا ندارم در موضوعش وارد شوم چون نمی رسم. فریاد بزند با آیات قرآن افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام لا یهدی الا ان یهدی شما بدانید اگر یک درصد حضرت احتمال می داد اینی که گفته پیغمبر نباشد اینطور اقدام نمی کرد. بگذارید یک آدرس به شما بدهم یک کتابی نوشته آقایی یک سال هم در جمهوری اسلامی این کتاب کتاب سال شد، سال ۷۷ کتاب سال جمهوری اسلامی شد آستان قدس رضوی این کتاب را چاپ کرده است این کتاب مال یک نویسنده ی آلمانی است که مسلمان است مادولونگ است. من نمی خواهم بگویم صد در صد این کتاب مورد تأیید من است نه، غیر از کلام وحی هر چیزی جای نقد دارد، سخن معصوم است که جای نقد ندارد، آن سخن خدا است که به عبارت دیگر صادر از خدای تبارک و تعالی است. پرسشگری ممکن است کسی سؤال کند اما رد و نفی و … نه، اگر اینطور باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود سخن خدا است، سخن معصوم است این دو ثقل را پیغمبر کنار هم قرار داده است. من نمیخواهم بگویم این کتاب صد در صد مورد تأیید من است اما این آقای آلمانی تبار که ظاهرا هنوز هم در قید حیات باشد اسلام شناس است، استاد دانشگاه آکسفورد است یک حرف قشنگی می زند. خوب گوش کنید از علامه امینی و میرحامد حسین نقل نمی کنم از این آقا نقل می کنم. کتابش در بازار هست به نام جانشینی محمد صلی الله علیه و آله می گوید اگر کسی قدری با تاریخ آشنا باشد شک نمی کند جانشین پیغمبر امیرالمؤمنین است. می گوید تاریخ را ببینید از اول هر پیغمبری که آمده است یک نفر از خاندان خودش به اذن خدا پرورش داده و جای خودش گذاشته است. حضرت ابراهیم اسحاق را، حضرت اسحاق یعقوب را، حضرت یعقوب یوسف را، حضرت موسی هارون را، حضرت داود سلیمان را، اصلا حضرت ابراهیم را وقتی بهش گفتند تو امامی انی جاعلک للناس اماما گفت و من ذریتی؟ رفت روی ذریه. می گوید پیغمبر امیرالمؤمنین را از ابتدا برای این پست و جانشینی خودش به اذن خدا پرورش داد؛ او را ده سال به خانه اش آورد، بزرگش کرد، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما حضرت امیر می فرماید آنقدر من کوچک بودم که پیغمبر غذا دهنم می گذاشت، روزانه من را آموزش می داد. ما یک وقتی محضر رهبر عظیم الشأنمان رسیدیم برای همایش حضرت خدیجه که به فضل خدا در هفت جلد همین روزها آثار آن همایش منتشر شد، همین امروز چاپش تمام شد من یک جمله ای عرض کردم محضر ایشان، عرض کردم خدیجه ی کبری مادر یازده امام هستند، آقا فرمودند چرا می گویید مادر یازده امام؟ مادر دوازده امام هستند بعد خودشان توضیح دادند فرمودند خدیجه ی کبری علی را بزرگ کرد ربته الخدیجه به یک معنا مادر امیرالمؤمنین است خب با این ویژگی، بعد غار حراء آورد بعد بدر، احد، خندق، تبوک انت منی بمنزله هارون من موسی، در خانه اش یوم الانذار انت وصیی، در غدیر من کنت مولاه این آقا می گوید اینها را که روی هم بریزیم تردید نکنید جانشینی با امیرالمؤمنین است او کاری به شیعه و غیر شیعه ندارد، دارد یک گزارش تاریخی می دهد، نخستین گام حضرت زهرا سخن بود.
۲- حرکت
اگر آدم حرف بزند و بنشیند فایده ندارد. اگر شهید حججی در نجف آباد فریاد می زد که اینطور ما پیروزی در سوریه به دست نمی آوردیم، اگر شهید همت و شهید زین الدین و اینها در خانه می نشستند اصلا مردم ایران اگر در خانه هایشان شعار می دادند فایده ای داشت؟ امام ترکیه رفت، نجف رفت پاریس رفت، ایران آمد، از این فرودگاه به آن فرودگاه. گام دوم حضرت زهرا حرکت است. چهل شب در خانه ی مهاجر و انصار رفت و یکی یکی خواص را مورد توجه قرار داد.
۳- تحریم
بله، بالاخره هر دفاعی تحریم دارد. خب ببینید فرمایشات ایشان را، مطالبی که در وصیت نامه اش است
۴- عاطفه
عاطفه باید بیاید به کمک عقلانیت. گریه باعقلانیت. یک زنی بابایش از دست رفته خب در خانه می نشیند گریه می کند، چرا می آید احد، بقیع، کنار قبر پیغمبر؟ برای اینکه مردم ببینند دارد گریه می کند بیایند بگویند یا بنت رسول الله مم بکائک؟ چرا گریه می کنید؟ بگوید به خاطر ظلمهایی که به علی شده است. بگوید برای فقدان پدرم و ظلم به علی. خود این گریه را موضوع قرار داد برای دفاع از ولایت. به همین جهت همین روزها وقتی حضرت امیر اشک می ریخت دید فاطمه هم دارد گریه می کند فرمود فاطمه جان! من گریه می کنم تو را از دست می دهم تو چرا گریه می کنی؟ گفت ابکی لما تلقی من بعدی من برای غربت تو و مظلومیت تو گریه می کنم. بله این گام عاطفه است.
۵- هزینه کردن
گام پنجم پیروان ولایت، عزیزانی که می خواهید نام امام زمان در این کشور بلند بماند و اگر ما از ولایت فقیه دفاع می کنیم در پرتوی امامت ائمه است یعنی ابتدائا باید بیاییم این موضوع امامت را جا بیندازیم برای جامعه مان، اصل را جا بیندازیم تا فرع را بتوانیم تبیین کنیم. این خیلی مهم است جوانان ما باید با این موضوع آشنا شوند، ما نودی بشیء ما نودی بالولایه.
پنجمین گام مقدمه ی روضه ی من باشد. و آن هزینه کردن است. گفتن و حرکت و تحریم و گریه، هزینه ای هم می خواهد. اگر میثم هزینه نمی کرد، اگر عمار هزینه نمی کرد، اگر مالک اشتر هزینه نمی کرد که اسلام پیش نمی رفت. زهرا هم هزینه کرد. پهلو و بازو و اینها را وسیله ای قرار داد برای دفاع از علی. جان داد، شهید شد، دنیا بداند او برای امیرالمؤمنین هزینه کرده است. مگر اباالفضل العباس هزینه نکرد، مگر دست و چشم نداد، مگر فرقش شکافته نشد. همین شهدای عزیز ما که هنوز دارند بدنهایشان را در این کشور می آورند بعد از سی سال که خدا می داند در فرودگاه مهرآباد یک خانم چادری جوانی پیش من آمد با یک دختر سه ساله همین تازگی، خیلی من متأثر شدم گفت آقای رفیعی سه سالم بوده بابام در جنگ شهید شده، دخترم سه سالشه باباش در سوریه شهید شده، نه بابا دیدم نه شوهر. خودم سه ساله یتیم شدم، بچه ام هم سه ساله، هیچ هم ناراحت هم نیستم اتفاقا از دیدار حضرت آقا می آمدند من در فرودگاه دیدمشون، هیچ ناراحت نیستم ناراحتی من این است این انقلاب به دست نااهلان نیفته و نمی افتد، شما مطمئن باشید می دونید چرا؟ چون از هر کوچه و خیابانی رد می شوید اسم یک شهید است. مگر می شود این همه خون، این همه شهادت؟ حفظ می شود این خیلی مهم است ما هم خدا را شاکر هستیم.
روضه
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول الله یا قره عین النبی المصطفی. یک زن وقتی درخانه در بستر می افتد خیلی سخت است، کُمیت خانه لنگ می شود، آن هم با چهار بچه یتیم. من دو سه روز قبل که همین جا دعا می کنم برای شفایشان، در بیمارستان قم، یکی از آیت الله زاده های قم که همسرشان هم فرزند یکی از مراجع است گفت آقای رفیعی هفت هشت ماه است خانمم سرطان مغز گرفته خیلی حالش بدِ، دعا کنید. بعد یک مرتبه زد زیر گریه، گفتم آقا جان! چه شد؟ گفت من می فهمم علی چه کشیده، نمی دانی خانه ی بدون همسر و همسر مریض چطور است. گفت من بچه کوچک ندارم بچه هایم ازدواج کرده اند رفته اند ولی می آیند تو خانه هی نگاه به این مادر می کنند اشک می ریزند. بابا! چهار تا بچه وارد می شوند مادر در بستر افتاده نحیف شده لاغر شده. آی خدا به آبروی زهرا امشب دعا می کنم برای همه ی مریضها، خیلی سخته اما سادات! مادرتان این روزها از جا بلند شد، لباسهایش را عوض کرد، بسترش را جابجا کرد، موهای زینب را شانه زد، مدتی بود که شانه ی مادر را ندیده بودند. امام حسن را شستشو داد امام حسین را… خیلی خوشحال شدند، مادرمان بهتر شده، الحمدلله مادر از جا بلند شده است. امیرالمؤمنین که یک مرتبه نشاطی پیدا کرد الحمدلله بهتر شدید؟ نشست کنارش، بچه ها بیرون رفتند گفت الحمدلله جا عوض کردی لباس عوض کردی به بچه ها رسیدی، نشاط آوردی. من یک خرده زبان حال می گویم یک وقت یک جمله گفت قلب علی را آتش زد، سختمه این جمله را بگویم ببخشند من را سادات، می دونی چه گفت؟ گفت علی جان! بابام را خواب دیدم. تا گفت بابام را خواب دیدم علی لرزید، بابام گفت یا بنتی هلمی هلمی الی دخترم بیا بابا، دیگه بسه، اینها لیاقت تو را ندارند، فانی مشتاق الیک بابا دلم برات تنگ شده بابا. فبکی بکائا شدیدا امیرالمؤمنین شروع کرد اشک ریختن و گریه کردن. فاطمه جان! توچه گفتی؟ گفتم بابا به خدا من هم خسته شدم، یه جمله از کربلا بگویم می دانید صبح عاشورا امام حسین هم پیغمبر را خواب دید. زینب کبری آمد گفت برادر! حالتون منقلبه، چی شده؟ خواهرم! پیغمبر فرموده بیا حسینم ما منتظریم افطارک اللیل عندنا.
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
بازدیدها: 0