سخنرانی دکتر رفیعی – ولادت پیغمبر خدا و امام صادق علیهم السلام
هفدهم ربیع الاول مصادف با میلاد با برکت رسول الله الاعظم بنیانگذار دین، پیامبر گرامی اسلام و فرزندشان ششمین پیشوا، امام صادق علیهما افضل التحیة و الثناء است. دو شخصیت بزرگواری که یکی بنیانگذار دین و دیگری مروج آن است. یکی طی 23 سال تأسیس اسلام و امام صادق طی 30 سال امامت، ترویج و زدودن پیرایه ها و بارور نمودن آنچه که پیغمبر خدا فرموده بود. میلاد این دو شخصیت بزرگوار را به پیشگاه با عظمت حجة بن الحسن ارواحنا فداه و همه ی علاقه مندان و پیروان و آزادگان دنیا تبریک عرض می کنیم.
نجات دهندۀ بشر از انحرافات
در ارتباط با شخصیت پیامبر حرف زیاد است و مطلب فراوان. کسی که خدا مداح او است، درود بر او فرستاده است، کسی که خدا هر کجا می خواهد سفارشش را در قرآن بکند، کنار اسم خودش او را می آورد، مثل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول، لا تقدموا بین یدی الله و رسوله، هر کجا می خواهد یک سفارشی نسبت به پیامبر بکند می خواهد بگوید پیامبر را اطاعت کنید می گوید خدا و پیامبر، می خواهد بگوید به پیامبر خیانت نکنید می گوید خدا و پیامبر، می خواهد بگوید پیامبر را یاری کنید می فرماید خدا و پیامبر و کنار نام خود می آورد سخن گفتن درباره ی این شخصیت کار مشکلی است. پیامبر در جامعه ای آمد که قرآن می فرماید مثل کسی که در آتش افتاده باشد و دارد می سوزد، این جامعه داشت می سوخت. كُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا (آل عمران – 103). در جامعه ای آمد که امیرالمؤمنین می فرماید (شرّ دارٍ) بدترین منطقه. انتم یا معشر العرب علی شر الدین و فی شر دار، بدترین اعتقادات را داشتید؛ خدا را که قبول نداشتید، معاد را که قبول نداشتید، بت پرستی که می کردید، خرافات که در جامعه موج می زد، وقتی می خواستند قربانی بکنند، می آمدند در خانه ی خدا قربانی می کردند، خونش را می پاشیدند به دیوار کعبه، مقداری از گوشتش را آویزان می کردند به دیوار کعبه که آیه نازل شد خدا نه گوشت و نه خون بهش می رسد این کار را نکنید لن ینال الله لحومها و لا دمائها. اعمال داشتند برای خودشان حج می رفتند اما نه حجی که امروز هست، عریان می شدند دور خانه ی خدا. وقتی هم برمی گشتند به خانه شان می گفتند اگر از در خانه داخل برویم اعمالمان باطل می شود. از پشت خانه دیوار را سوراخ می کردند و وارد خانه می شدند که اعمالشان پذیرفته شود!! آیه نازل شد لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها پیغمبر بگو خوبی و نیکی این نیست که دیوار خانه را خراب کنید و از پشت وارد شوید، از در خانه داخل شوید. این عقایدشان بود. پیغمبر نشسته بود کسی آمد بچه ای همراهش بود. رسول خدا دید این مهره های سرخ و قرمز بسته به سر و گردن این بچه و آویزان کرده است. مثلا گوش گربه، و فلان عضو فلان حیوان و … اینها را آویزان کرده است!! فرمود اینها چیست؟! عرض کرد یا رسول الله بچه ام گوشش درد می کند اینها را زده ام چشم زخم به او اثر نکند، حفظ شود. حضرت فرمود اینها شرک است. در کودکی اینها را خودش کند. به حلیمه ی سعدیه فرمود ان معی ربی یحفظنی خدا حافظ من است. این خرافاتی که در جامعه ی عرب بود وقتی باران نمی بارید، نوشته اند گاهی چندتا چوب را می بستند به دم گاو و آتش می زدند. گاو موجود زنده ی مخلوق خدا از این آتش نعره می زد و فرار می کرد. می گفتند این را به فال نیک میگیریم!! نشانه ی این است که رعد و برق می شود. آتش برق است و فریاد گاو، رعد است پس باران می آید. با این خرافاتی که در این جامعه احاطه کرده بود مردم را و به اشکال مختلف که من بحثم نیست که وارد این مقوله بشوم. عرضم این است که رسول خدا در این جامعه آمد و بعد از بیست و سه سال این جامعه را متحول کرد. چه کرد؟ فرمود هیچ پیغمبری به اندازه ی من اذیت نشد. نه اذیت جسمی، نه، اذیت روحی. کسی که اعقل عقلا است بالاترین عقل کل خرد است باید با جاهل ترین افراد کار کند و اینها را درست کند این خیلی سخت است. یک وقت یک نفر را می زنند ده دقیقه بعد دردش تمام می شود اما یک وقت یک معلم یک استاد را می گذارند کنار دانش آموزی که بازیگوش است مطالب را نمی گیرد، کودن است. این اذیت روحی اش بیشتر از آن کتک و اذیت جسمی است. ما انبیای زیادی داشتیم که شکنجه شدند، اره شدند، به شهادت رسیدند، چرا رسول خدا فرمود هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد؟ این ویژگی های این جامعه است. شما سوره ی فرقان را نگاه کنید ده دوازده اشکال به پیغمبر می کردند. این اشکالات چی بود؟ می گفتند اگر تو پیامبر هستی چرا راه می روی؟! یمشی فی الاسواق اگر پیغمبر هستی باید روی هوا راه بروی. می گفتند اصلا تو چرا چیز می خوری؟! اگر پیامبر هستی باید همیشه سیر باشی!! یاکل الطعام. اگر تو پیغمبر هستی کو پول و ثروتت؟! آمدند در خانه ی هود پیامبر، چند نفر از یک منطقه ای که به او بگویند دعا کن که باران بیاید. خانه نبود. در زدند خانمش در را باز کرد گفت چه کار دارید؟ گفتند از فلان منطقه از روستا آمده ایم می خواهیم هود یک نمازی بخواند یک دعایی بکند که باران بیاید. خانمش قبول نداشت هود را. مسخره کرد. گفت این اگر بلد بود دعا کند یک دعا در حق خودمان می کرد اینقدر وضعمان خراب نباشد، اینقدر زندگیمان سخت نباشد!! بروید این نمی تواند دعا کند! ناامیدانه آمدند همینطور در بیابان دیدند هود پیامبر مشغول تلاش است، خدمتش رسیدند، گفتند دعا کن. گفت باشد. نماز می خوانم دعا می کنم. قبل از آنکه به روستا برسید باران می آید! گفتند پس خانمت چی می گفت؟! او در منزل تو را تمسخر می کرد. هر کسی در زندگیش یک مشکلی دارد، یک مسأله ای هست، یک چیزی که گاهی عیش را برای او بر هم می زند، این هم مشکل من است. در خانه همسرش پیغمبر را قبول ندارد، قرآن می گوید همسر نوح الگوی کفار است ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأة نوح. گاهی اینطور است کنار پیغمبر است و پیامبر را نمی شناسد. در این شرایط در این جوی که در جامعه ی عرب بود چگونه پیغمبر توانست این اهداف را پیش ببرد؟
اینها خیلی زیاد است ولی من پنج شش موردش را برای شما می شمارم. ببینید خدا به پیغمبر دستور می دهد چه کند تا موفق باشد. از این دستورها می توانیم درس بگیریم.
دستورات الهی برای کسب توفیق
قرآن؛ می فرماید پیامبر! بار سنگینی روی دوشت آمده است، کار، کار سختی است، با مردم این گونه کار کردن، با این برخوردها، با این تمسخرها، با این شبهه ها سخت است ولی اولین رمز موفقیتت این است و رتل القرآن ترتیلا قرآن وسیله ای می شود که بارت را راحت حمل کنی. لذا سوره ی نمل را نگاه کنید آیه ی 91 می فرماید بعد از اسلام دومین وسیله ای که پیغمبر می فرماید من به آن مأمور شدم تمسک کنم، قرآن است. خیلی ارتباط ما با قرآن کم است. خیلی از مدرک دارهای ما نمی توانند قرآن بخوانند. خیلی از فوق لیسانسها و لیسانسهای دانشگاهی ما گاهی در قرائت قرآن مشکل دارند.
یک حدیث دیدم از وجود مقدس رسول خدا حیفم می آید نخوانم. فرمود خدا در جامعه سه چیز مورد احترام دارد ان لله ثلاث حرمات: کتابه اول قرآن، بیته دوم خانه اش، کعبه، عترت رسوله، عترت پیامبرش. سه چیز مورد احترام قرآن، کعبه، عترت رسول. این را من عرض می کنم و برداشت من است اگر تولد امیرالمؤمنین در بیت است و شهادتش شب نزول قرآن است این همین را می خواهد برساند که این سه تا با هم است. کسی در خانه ی خدا در مسجد الحرام متولد شود اصلا در مسجد سابقه ی فرزند به دنیا آمدند ندارد ولی علی باید در بطن کعبه متولد شود. شب نزول قرآن هم صعود کند در محراب. یعنی عترت، بیت، قرآن اینها کنار هم است. فرمود ان لله ثلاث حرمات خدا سه چیز مورد احترام دارد؛ قرآنش،خانه اش، عترت پیامبرش.
عزیزان در مورد قرآن خیلی حرف هست ولی من دوتا مطلب را خدمت شما عرض می کنم:
اول: انس با قرآن داشته باشید.
دوم: خودتان را عرضه کنید بر قرآن.
یعنی چه؟
انس با قرآن یعنی هر روز اگرچه یک آیه هم باشد بخوانید، اگرچه صبح به صبح یک قل هو الله بخوانید. قرآن را هفتگی و ماهیانه نگاه نکن اگرچه بلد نیستی سوره های کوتاه را اگر هم سواد نداری باز کن و چیزهایی که حفظ هستی را با نگاه به قرآن بخوان. می دانید چرا توصیه شده قرآن را از رو بخوانید؟ چون چشم با نور قرآن آشنا می شود. چرا توصیه شده بلند بخوانید؟ چون گوش می شنود. زبان می خواند. همه ی اعضاء می شود قرآن. خلقه القرآن صفات انسان می شود قرآن.
و نکته ی دوم که یکی از بزرگان می فرمود و حرف قشنگی است می گفت حدیث سخن پیامبر و ائمه هست. امام صادق فرمود حرف های ما را به قرآن عرضه کنید. چهارده قرن از کلمات اهل بیت گذشته است، این کتاب های حدیثی شیعه و سنی در اختیار ما است. نمی شود هر کتاب حدیثی را باز کنی و نقل کنی. باید ببینی سندش درست است یا نه. متنش جعل نشده باشد. صدها و هزارها حدیث را جاعلینی به نام دین جعل کردند و قاطی حدیثهای ما کردند. کسی نمی تواند مستقیم کتاب حدیث را باز کند و حدیث نقل کند حتی کتابهایی هم که خیلی مورد اعتماد انسان است در آنها هم گاهی روایات غیر صحیحی یافت می شود. لذا گفتند اگر خواستید حدیث ما را بشناسید اگر مطابق قرآن بود بپذیرید و اگر نبود نپذیرید. این بزرگ می گفت وقتی حدیث پیامبر و اهل بیت را می گوید بر قرآن عرضه کنید چرا ما خودمان را بر قرآن عرضه نکنیم؟! مثلا قرآن را باز کنید و سوره ی مؤمنون را جلوی خود بگذارید و شما بشوید عارض و قرآن معروض. مثل آینه. ببینیم چندتا از صفات ما با این سوره ی مؤمنون جور در می آید. قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون. مؤمن کسی است که در نمازش خشوع دارد. مؤمن کسی است که به عهدش عمل می کند. مؤمن کسی است که امانت دار است. یا سوره ی معارج را باز کنیم و صفات مؤمنین، صفات متقین را ببینیم. سوره ی حجرات را باز کنیم و چیزهایی که نباید داشته باشیم ببینیم داریم یا نه. خودمان را بر قرآن عرضه کنیم و ببینیم چقدر مطابق هستیم. مرحوم فیض کاشانی می گوید جوانی بود در مسجد کوفه عبادت می کرد، بندگی می کرد. با خدا راز و نیاز می کرد. یک خانم جوانی رفت تو نخ این جوان. جوان متدین، مؤمن، زیبا!! روزها می آمد کنار مسجد کوفه می ایستاد و به این جوان نگاه می کرد. جوان از مسجد بیرون می آمد. سرش پایین، می رفت خانه. ببین تقوا و تدین را. هم خانمها باید رعایت کنند و هم آقایان. و گاهی قصور و تقصیر از ناحیه دختران جوان است. خود را به گونه ای عرضه می کنند که جوان را می کشانند به صحنه ی گناه. حجاب و عفت و پوشش آنقدر که در زنها تأکید شده است چون جاذبه از این ناحیه است. دختر جوان روز دوم و سوم و چهارم یک روز جلوی جوان را گرفت و گفت آقا بایست. چند روزه که من اینجا ایستاده ام و تو را تماشا می کنم، یک روز به من توجه نکردی!! یک روز نایستادی، من تمام قلبم شده محبت تو، دوستی تو. چه کنم؟ قلم را گرفت روی کاغذ، نوشت یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور نامه را داد دست دختره. خوشحال شد گفت الحمدلله یک چیزی نوشت، آمد یک گوشه ای نامه را باز کرد دید آیه ی قرآن است، یعلم خائنة العین و ما تخفی الصدور آنچنان لرزید، تأثیر قرآن.
اقبال لاهوری می گوید هر وقت می خواهم خدا با من حرف بزند قرآن می خوانم، هر وقت می خواهم با خدا حرف بزنم، دعا می خوانم. آیه را گرفت فردا آمد جلوی جوان را گرفت گفت یک آیه دیگر یک مطلب دیگر بنویس من دیگر با تو کار ندارم. اول به دنبال چهره ات بودم، به دنبال قیافه و عشق ظاهری تو بودم اما الان سراسر وجود من را بیان تو گرفته است. صفای تو، آن تقوای تو گرفته است. برای خانم نوشت آیه دوم، آیه ی بعد هو الذی یتوفاکم باللیل. زن جوان! مرد جوان! عالم! دنیا! هستی! بدانید گاهی انسان در خواب است و جانش گرفته می شود. هو الذی یتوفاکم باللیل بیدار نمی شود که شهادتین را هم بگویم. و یعلم ما جرحتم بالنهار او می داند شما در روز چه کردید اگرچه در شب ممکن است توفی حاصل شود. این دوتا آیه این دختر جوان را عوض کرد. لذا قرآن به رسول خدا حضرت محمد صلّی الله علیه و آله می فرماید می خواهی کارت پیش برود، با قرآن رابطه داشته باش. فرزند امام کاظم علیه السلام برادر فاطمه ی معصومه سلام الله علیها پایش رو به قبله بود و داشت جان می داد. سخت جان می داد. به امام کاظم گفتند چه کنیم؟ فرمود قرآن بخوانید. گفتند چی بخوانیم؟ فرمود سوره ی صافات. فرمود سوره ی صافات جان دادن را راحت می کند. چقدر خوب است انسان شب به شب این سوره را بخوانم و بخوابد که اگر بلند نشد خودش خوانده باشد. سوره ی صافات را شروع کردند ده یازده آیه را خواندند جان داد. طرف می گوید در تشییع جنازه به آقا عرض کردم چرا سفارش این سوره را کردید؟ فرمود این سوره، در بعضی نقلها دارد سوره ی یس اینها باعث می شود که محتضر آسان جان بدهد. انس با قرآن همه جا مؤثر است. به پیامبر می فرماید و رتّل القرآن ترتیلا. قرآن بخوان. اذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان وقتی می خواهی قرآن بخوانی از شیطان به خدا پناه ببر. به مردم هم توصیه کن اقرأ باسم ربک به نام او بخوان و به آنها هم بگو بخوانند.
اکسیری به نام عفو
دومین دستوری که خدا می دهد می فرماید خذ العفو با مردم مهربان باش. عفو در زندگیت باشد. گذشت در زندگیت باشد. عزیزان! در زندگی اجتماعی در زندگی خانوادگی، در زندگی درسی، گاهی درگیری پیش می آید گاهی گفتگو پیش می آید، گذشت خوب چیزی است. گذشت ارزش دارد. خذ العفو. وقتی وارد مکه شد، مردم مکه صف کشیدند ببینند پیغمبر چه می کند، این همه با او جنگیدیم. یک جمله فرمود انتم الطلقاء همه را بخشیدم. زیر درخت استراحت می کرد یک مشرکی با شمشیر آمد بالای سر پیغمبر گفت یا محمد! کی می تواند تو را نجات دهد!؟ الان تو را می کشم! من ینجیک؟ فرمود خدا نجاتم می دهد. یک مرتبه بلند شد، عرب را انداخت زمین و شمشیر را از او گرفت. حالا پیغمبر بالای سرش ایستاده است. فرمود حالا تو بگو من ینجیک؟ تو را کی نجاتت می دهد؟ به من گفتی گفتم خدا. دعا یعنی همین دیگه، دعا یعنی تلاش کن، طرف را اگر آمده ضربه بزند فقط ننشین دعا کن، اقدام بکن، اما توکل هم بکن. از خدا هم بخواه. دعا با سبب سازی است، کنار سبب است، کنار وسیله است. تو را چه کسی نجات می دهد؟ عرض کرد لطف شما. فرمود بلند شو برو!! حالا که موکول کردی به لطف من بلند شو برو.
شیبة بن عثمان در حنین آمده بود پیغمبر خدا را ترور کند، تا رسید نزدیک پیغمبر، حضرت این دستش را روی سینه اش گذاشت، فرمود خدایا این وسوسه ی شیطان را از دلش خارج کن. خودش می گوید یک مرتبه جذب پیغمبر شدم، پیغمبر خدا را در آغوش گرفت گفت یا رسول الله! منفور ترین کس نزد من تا الان شما بودی، به دنبال ترور شما بودم، اما با همین یک برخورد، من عوض شدم. با یک برخورد درست با جوان، با نوجوان جذب به مسجدش می کند. ما همه اش می خواهیم آمرانه بگوییم ولی پیش نمی رود. می خواهیم خودمان را پایین نیاوریم همراه این جوان و نوجوان. رسول خدا فرمود چندتا کار است من تا زنده هستم اینها را رها نمی کنم، دلم می خواهد اینها سنت بشود مردم هم عمل کنند. گفتند یا رسول الله اینها چیست که تا زنده اید رها نمی کنید و می خواهید بعد از شما هم سنت بشود. فرمود یکی سلام بر بچه ها، تا زنده ام به بچه ها سلام می کنم. عجب!! عقل کل! اعقل عقلاء فرمود من سلام بر کودکان را هرگز رها نخواهم کرد. یکی فرمود نشستن با فقراء. فرمود خدا به من دستور داده است و خودم هم دوست داشتم هرگز از کنار فقرا و نشست و برخاست با آنها خودم را جدا نمی کنم. سلمان می گوید به من هم سفارش می کردند. فرمود سلمان می خواهی کارهایت پیش برود نشست و برخاست با انسانهای مستمند را کنار نگذار. ببینید. این ویژگی رسول خدا؛ عفو و گذشت. خذ العفو.
ویژگی سوم پیامبر که قرآن مجید خطاب به آن حضرت می فرماید این ویژگی را داشته باش که در زندگی بتوانی پیش بروی، تا بتوانی اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و اهداف آن را پیش ببری. توکل علی العزیز الرحیم. پیغمبر! در زندگیت توکلت به خدا باشد، اتکائت به خدا باشد. وکیل بگیرد خدا را در همه ی امور. انسانی که خدا را وکیل می گیرد به تعبیر علامه ی طباطبایی که می فرماید توکل پل رحمانی است. دیدید گاهی از این طرف رودخانه می خواهی آن طرف بروی، از روی پل رد می شوی، می گوید اگر می خواهی از روی ناملایمات و سختی ها رد بشوی، پل عبور، توکل است؛ چون خدا می گوید می فرماید اگر کسی توکل کرد خدا می رساندش، بالغ امره. فهوه حسبه. کفایت می کند زندگیش را. توکل معنایش ترک تلاش نیست ها، توکل معنایش ترک وسیله نیست، پیغمبر خدا عبور می کرد دید یک عده ای کشاورز نشسته اند و دارند نگاه می کنند به زمین. فرمود چرا کار نمی کنید؟! گفتند ما توکلمان بر خدا است. فرمود نه، این توکل نیست. بلند شوید بکارید، بیل بزنید، تلاش بکنید، وظیفه را انجام بده نتیجه را واگذار کن. شما درس را بخوان، حالا سر جلسه یادم نرود، چه اتفاقی بیفتد این توکل بر خدا است. وظیفه را انجام بده، نتیجه را واگذار کن. فرمود انتم متکلون شما متوکل نیستید متکل هستید یعنی سربار جامعه هستید. متوکل کسی است که تلاش می کند، کوشش می کند.
سومین دستوری که خدا به پیغمبر در قرآن می دهد توکل بر اوست در همه ی امور.
ویژگی چهارمی که خدا به پیغمبر در قرآن دستور می دهد این است که صبر داشته باش، بردبار باش. صبر بر چی؟ چهار جور صبر را خدا به پیغمبر دستور می دهد.
1- و اصبر علی ما یقولون پیغمبر بر حرفهای مردم صبر کن. عزیزان شما دیدید در قرآن سفارش شده صبر زیبا داشته باشید. به پیغمبر می فرماید صبر جمیل. از امام صادق علیه السلام سؤال کردند صبر جمیل چیست؟ صبر هم مگر زیبا و زشت دارد؟ بله صبر هم زیبا دارد. صبر جمیل را امام صادق فرمود این است که هم صبر کنی هم شکایت نکنی. هم گله نکنی. گاهی انسان صبر می کند ولی نق هم می زند، الفاظی هم به کار می برد، گاهی یک چیزی هم می گوید. فرمود صبر جمیل این است که هم صبر کنی هم گله نکنی، هم شکایت نکنی. پیامبر! تو چهار صبر باید داشته باشی. یک حرفهایی که می زنند را صبر کنی. یکی می گوید تو معلَّم هستی یعنی یاد گرفته ای. یکی می گوید ساحری یکی می گوید کاهن هستی، یکی می گوید محافظت کو، یکی می گوید گنجت کو، یکی می گوید آسمان را روی زمین بیاور اگر پیغمبری!! در سوره ی فرقان ببینید می گفتند تأتی بالسماء آسمان را روی زمین بیاور که ما مسلمان شویم!! اگر آسمان روی زمین بیاید تو دیگر نمی مانی که بخواهی مسلمان بشوی، عالم از بین می رود تو کی می خواهی مسلمان شوی؟! ابوجهل آمد پیش پیغمبر گفت شما گذشته ی من را بگو من مسلمان می شوم. فرمود بگویم امروز در خانه چه خورده ای؟ بگویم با همسرت چه گفتی؟ بگویم چقدر قرض داری؟ چقدر در خانه پول داری؟ گفت شما ساحر هستی، جادوگری. با یک جمله همه ی پیش بینی های پیغمبر را با یک جمله ی منفی پاسخ داد، اگر کسی قلبش قساوت داشته باشد، نخواهد کاریش نمی شود کرد. کسی که خواب است می شود بیدارش کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده بیدار نمی شود. ابوجهل خواب که نبود، خود را به خواب زده بود لذا می فرماید صبر کن بر گفته ها.
2- و اصبر لحکم ربک در برابر دستور خدا هم باید صبر کنی. جنگ احد تمام شد یک مرتبه پیغمبر دستور داد مجروح ها و معلول ها و درد دیده ها و زخمی ها آماده شوید می خواهیم برویم جلوی دشمن که مبادا حمله ی مجدد داشته باشد. همه آماده شدند. خب این صبر می خواهد. در تبوک 700 کیلومتر راه است تا مدینه. حضرت فرمود حرکت کنید. شنیده بود دولت روم می خواهد حمله کند. 700 کیلومتر راه را مسلمانها آمدند جنگی هم صورت نگرفت، برگشتند. صبر می خواهد. صبر کند در برابر فرمان خدا.
3- و اصبر علی ما اصابک؛ پیغمبر! حوادث می بینی. عمویش شهید شد، همسرش از دنیا رفت، ابوطالب از دنیا رفت، خود پیامبر در احد دندانش شکست، پیشانیش شکست، هفتاد شهید دادند. در برابر حوادث هم صبر کن
4- و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم؛ با این فقراء که می نشینی می آیند مسخره ات می کنند می گویند اینها کی هستند؟ اینها را کنار بریز. پیامبرم! بردبار باش با همینها نشست و برخاست کن، صبر کن در نشستن با فقراء. صبر کن درحوادث، صبر کن در برابر فرمان خدا، صبر کن در برابر حرفهایی که به تو می زنند. اگر این صبر را داشتی پیش می بری. نمی خواهیم کلی گویی کنیم. این حرفها را می زنیم تا ما هم درس بگیریم. اگر به پیغمبر می گوید صبر، شما هم در زندگی خانوادگی در جامعه، در گفتار، با همسایه صبور باش. تا یک برخوردی پیش می آید قضایا را بزرگ نکن، به نزاع و دعو نکشان. به خدا قسم اگر این دستورات قرآن مثل دستور به صبر، دستور به عفو، دستور به قرائت قرآن، دستور به توکل که اینها را به پیغمبر می گوید و ما هم از آن حضرت باید درس بگیریم، پیغمبر خدا اسوه است، اگر اینها در زندگی ما باشد دادگاه ها خلوت می شود، کلانتری ها خلوت می شود. یک روز بروید جلوی دادگاه خانواده ببینید چه خبر است. ببینید در کشور ما از چند ازدواج که گاهی گفته اند از شش تا گاهی گفته اند از ده تا، یکی منجر به طلاق می شود. غالبا هم سالهای اولیه ی زندگی است. گاهی این حوادث روزنامه ها را ببینید که چه قتل ها و چه جنایت هایی، چه خانه های فسادی که ثبت نشده است. مگر چقدر این دنیا ارزش دارد؟! که انسان برای رسیدن به امیالش این همه حلال و حرام را به هم بیامیزد، آخر و عاقبت هم ندارد. نه دنیا دارد نه آخرت. صبر، توکل، ارتباط با قرآن، عفو و بخشش، اینها ویژگی هایی است که خدا برای رسولش حضرت محمد صلّی الله علیه و آله بیان کرده است و ما می توانیم از آن درس بگیریم. البته عرض کردم اینها زیاد است. من به همین چند مورد اکتفاء کردم. ان شاء الله خداوند به همه ی ما توفیق عمل را عنایت کند.
بازدیدها: 0