بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد – وصیت رسول گرامی اسلام به امیرالمومنین علی (علیه السلام)
شریعتی: بحث ما روزهای دوشنبه وصیت نبی مکرم اسلام به حضرت علی علیه السلام است نکات خوبی را میشنویم رسیدیم به بحث قناعت و خیلی هم الحمدلله مورد استقبال دوستان خوب قرار گرفت و چه خوب گفت که قناعت توانگر کند مرد را.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. هفتههای قبل عرض کردیم که پیغمبر عظیم الشان به حضرت علی علیه السلام فرمودند که یا علی سزاوار است مومن چند خصلت و صفت خوب داشته باشد یکی اش وقار و صبوری بود که عرض کردیم یکی شکرگزاری بود صفت دیگری فرمود قَنُوعًا یا قَانِعاً بِمَا رَزَقَهُ الله که یک علامت مومن واقعی این است که واقعا در مسائل مادی و دنیایی قانع و راضی باشد به قول حافظ که یک غزل خیلی زیبایی دارد میگوید درین بازار یعنی بازار دنیا درین بازار اگر سودی است با درویش خرسند است. درویش یعنی قانع و راضی درین بازار اگر سودی است با درویش خرسند است خدایا منعم ام گردان به درویشی و خرسندی. مطلع غزلش هم این است که سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی، خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی. دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بر این راه و روش میرو که با دلدار پیوندی. همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی، دریغ این سایهی دولت که بر نا اهل افکندی. حیف است که آدم که با خدا باید هم نشین شود در بهشت برین جایگاهش باشد بیاید حرص استخوان و آب و گل و دنیا را بخورد و با گل و خاک محشور شود یک بزرگی به وجد میآمد وقتی این شعر را میخواند. درین بازار اگر سودی است یعنی آن راحتی و خوشی که در دنیا برای اهلش میآید در همین کلمه است درین بازار اگر سودی است با درویش خرسند است درویش یعنی قانع و راضی است. خدایا منعم ام گردان به درویشی و خرسندی. یک غزل زیبایی هم دارد تمامش دربارهی درویشان است روضهی خلد برین خلوت درویشان است مایهی محتشمی خدمت درویشان است. اِِی توانگر مفروش این همه نخوت که تو را سر و زر در کمر همت درویشان است. در هر صورت قانع بودن یک صفت خیلی بزرگی است هم اولا گفتیم که یک صفت درونی هم است یعنی ممکن است یک کسی دارد ولی قانع و راضی نیست ممکن است یک کسی ندارد ولی خیلی خوش و راحت و قانع و راضی است گاهی کاری به داشتن نداشتن ندارد یعنی خود این که انسان غنای درونی و مناعت طبع دارد به کمترین چیز قانع و راضی است از مادیات راحت میگذرد وابستگی ندارد دل بستگی ندارد این خودش صفت اهل قناعت است. به نوع نگاه ما مربوط است دید ما به دنیا نسبت به خدا آخرت چطوری است قائل به معاد هستیم یا نیستیم قائل به دنیای دیگر هستیم یا همه چیز را در این دنیا میدانیم یا به ماورائی اعتقاد هستیم یا نه نتیجهی ایمان و عمل صالح در قرآن هم داریم قناعت است. قناعت یک صفت درونی است کاری با داشتن و نداشتن هم ممکن است نداشته باشد چه بسا غنیای که قانع نیست و حریص است و طماع است طمع دارد و چه بسا کسی ندارد قانع است یا به عکس کسی که فقیر است ولی این قدر طماع است و حریص است حرص میزند غصهی دنیا را میخورد و کسی که دارد قانع هم است راضی هم است در هر صورت این صفت درونی است این خیلی مهم است که همیشه خرسند و رضایت مند است خدا را شکر میکند و همین که در مقام عمل هم گفتیم که صرفه جویی به جا دارد و درست مصرف میکند الگوی مصرف را درست کرده است موضوع دیگری که اشاره کردیم این است که ما که در مورد قناعت صحبت میکنیم و صرفه جویی در مسائل مادی و دنیایی است و در مسائل کمال و معنویات و تحصیل علم انسان هر چه حریص باشد سیر نشود تشنه باشد دنبال بکند «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ» (بقره/ ۱۴۸) سبقت بگیرد سرعت و سبقت در محبت در خیر رساندن در احسان کردن در کارهای نیک هر چقدر بیشتر باشد بهتر است یک بزرگی به من میفرمود من مقید هستم به نماز روزه واجبات اما از همه واجبات اگر در یک روزی به کسی احسان نکنم شب خوابم نمیبرد این صفت خیلی بزرگی است «إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره/ ۱۹۵) جزء محبوبین خدا هستند یا برای خانم ام چیزی هدیه بگیرم یا برای بچه ام شده در کوچه خیابان به یک مستحقی کمک بکنم برای آدمی که ضعیف است کمک بکنم گرهی را باز بکنم اگر این کار را نکنم خوابم نمیبرد. قناعت برای مصرف خودش و خرج و هزینههای خودش هر چه قانع باشد خیلی خوب است. این مختص آنهایی که دارا هستند نیست افرادی که دارا هستند باید قانع و شاکر و خرسند هستند هم آنهایی که ندارند هر چقدر بتوانند قانع باشند راضی باشند اینها هم صرفه جویی در حد توان خودشان داشته باشند. یک آقایی فرمود من رفتم یک مسجدی منبر رفتم دیدم به قدری این مسجد معنویت دارد و به قدری نورانیت دارد که اسم امام حسین را میآوردم همه میلرزیدند گریه میکردند خیلی تعجب کردم پرسیدم گفتند بانی این مسجد خانم کارگری بوده که در خانهها کارگری میکرده اهل آذربایجان بوده آن جا مشکلاتی داشته نتوانسته گذران زندگی بکند آمده تهران خانهی مردم کار میکرده لباس میشسته بچه داری میکرده جارو میکرده چون هزینهی زیادی نداشته سرمایه اش را جمع کرده این جا برای مردم محل مسجد بنا کرده ممکن است آدم فقیر بتواند مسجد بنا بکند این قدر نور و روح داشته باشد آدم ثروتمندی هم باشد که نه قانع و راضی است و نه خیرش به کسی میرسد. حتی افراد فقیر هم در حد توانشان هر چه بتوانند صرفه جویی بکنند برد کرده اند. موضوع دیگر این است که بعضیها خسیسی و بخل را که صفت بسیار رذیلهی بدی است با قناعت و صرفه جویی قاطی میکنند بخل صفت بدی است خسیس بودن این که آدم به جا خرج نکند درست خرج نکند خیلی بد است قناعت و صرفه جویی یعنی الگوی مصرف ما درست باشد درست خرج بکنیم و به جا خرج بکنیم. آدم بخیل و حریص فقط جمع میکند عرض ما این است که آدم قانع و راضی جمع میکند برای این که به جا و درست در جایش خرج بکند.
شریعتی: بخل زیر مجموعهی تعلق و دلبستگی به دنیاست
حاج آقا فرحزاد: بله آدم بخیل وابسته به دنیاست میخواهد جمع بکند اَلمَال لِلاِنفَاق لَا لِلاِمسَاک حضرت علی درهمی را دست مبارک گرفتند فرمودند تا وقتی که در دست من هستی هیچ فایدهای ندارد ولی اگر رفتی گرهی باز کردی مشکلی حل کردی به درد نمیخورد مال برای خرج کردن است نه جمع کردن و نگهداری. ما که میگوییم صرفه جویی بکنید قناعت بکنید برای این است که جمع بکنید در جای درست و بهتر هزینه شود یا آیندهی خوبی داشته باشید که نیازمند دیگران نباشید نه این که فقط جمع بکنید و طمع و حرص شما را بگیرد این بخل است. روایت خیلی زیبایی است داریم که پیغمبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله و سلم پیراهن مبارکشان خیلی کهنه شده بود فرسوده شده بود پاره میشد یکی از یاران پیغمبر این را فهمید میدانست حضرت پیراهن دیگری را هم ندارد. دوازده درهم برای حضرت هدیه آورد گفت من دوست دارم هدیه خدمت شما بدهم برای خودتان پیراهنی تهیه بکنید در حیات القلوب علامه مجلسی است که دوازده درهم را پیغمبر عظیم الشان دادند به حضرت علی فرمودند برو برای من پیراهن تهیه بکن رفتند بازار یک پیراهنی به قیمت دوازده درهم تهیه کردند آوردند خدمت پیغمبر حضرت پیراهن را که دیدند فرمودند این پیراهن برای من گران است در حد من نیست و من با کمتر از این هم میتوانم زندگی بکنم در حد من نیست اگر میتوانید به طرف بگویید راضی بکنید که این را پس بگیرد بروید حضرت علی را فرستادند به طرف گفت پیغمبر رضایت ندادند او قبول کرد پول را پس داد پول را آورد خدمت پیغمبر خود حضرت دو تایی رفتند در مسیری که میرفتند دیدند کنیزی نشسته گریه میکند فرمودند چرا گریه میکنی عرض کرد که اربابم چهار دهم به من داد بروم چیزی تهیه بکنم از بازار از جیبم افتاده گم شده حالا روی رفتن به خانه را ندارم من را اذیت میکنند حضرت از آن دوازده درهم چهار درهم را دادند فرمودند برو به کار و زندگی ات برس آمدند در بازار چهار درهم یک پیراهنی را خریدند و دیدند خیلی خوب است مناسبت است پوشیدند در مسیری که برمیگشتند یک نفر سائل دردمندی رسید گفت آقا من لباس مناسبی ندارم حضرت پیراهن را به ایشان دادند دوباره برگشتند با آن چهار درهم یک پیراهن دیگر خریدند آن وقت در روایت داریم وقتی منزل برمیگشتند بین راه دیدند کنیز نشسته گریه میکند فرمودند چرا گریه میکنی پول که دادیم گفت چون از وقتی که باید بروم منزل دیر شده صاحب منزل و اربابم من را دعوا میکند حضرت فرمودند با هم دیگر میرویم وساطت میکنیم که شما را آزار ندهند گیر ندهند حضرت آمدند رسیدند به خانهی صاحب آن کنیز. سلام کردند جواب ندادند دوباره سلام کردند جواب ندادند سه باره سلام کردند جواب دادند حضرت فرمود چرا سه بار سلام کردم جواب ندادید گفتند آقا سلام شما چون دعا بود در حق ما ما فهمیدیم شما آمدید سلام دادید دوست داشتیم تکرار شود دعای شما در حق ما بیشتر شود و برای این ما جواب ندادیم بعد حضرت وساطت کردند که این کنیز اگر پولش گم شده ما به او کمک کردیم اگر دیر آمده گیر ندهید مراعات بکنید. گفتند سر صدقهی قدم شما که باعث شده شما بیایید این جا ما کنیز را در راه خدا آزاد کردیم. پیغمبر خدا فرمودند ببینید این دوازده درهم را من میتوانستم همه اش را برای خودم هزینه بکنم. ما قبول داریم تحریم است تورم است بیکاری مشکلات است سوء مدیریت است یکی از مسائل مهم در بحث قناعت تدبیر در معیشت است چه تدبیر کلان در مملکت چه تدبیر در خانواده یک کسی که حقوقش یکی دو میلیون است باید برنامه ریزی بکند یکی از برکات مهم قناعت این است که حضرت میفرماید من ضمانت میکنم کسی که اقتصاد دارد میان روی و قناعت دارد هیچ کس محتاج و گرفتار نشود این یکی از برکات مهم قناعت است مقتصد بودن یعنی همین. ما عرض کردیم که بعضی مواقع بر اثر سوء مدیریت است بر اثر مشکلات خارجی است و تحریمها است ولی بخش اعظمی از رفتارهای خود ما است ناهنجاریهای خود ما است از حرص و طمع و زیاده خواهی خود ما است عموم مردم قانع نیستند قدیم هر کسی ازدواج میکرد یک اتاق میدادند قانع بود به یک جهاز کم قانع بود مثل حالا چشم و هم چشمی و تشریفات و تجملات نبود. الآن مسابقهی مد گرایی شده است مسابقههای شدید در تشریفات و چشم و هم چشمی است. اینها مشکل ما را حل نمیکند. اگر افرادی که وضعشان خوب است یا حتی متوسطها پنج الی ده درصد برج زندگی شان را کم بکنند یعنی اضافهی زندگی شان را به فقرا و نزدیکان و فامیل بدهند مشکل اقتصادی بسیاری از افراد حل میشود. این برنامهی خیلی خوبی است که موسسههایی تشکیل شود برای دادن لوازم دست دوم مثل دیوار مهربانی که میزنند لوازم خانه لباسی که یک ماه پوشیده شده الآن لباس عروسی را یک شب میپوشند بعد میگذارند کنار این میتواند دهها سال هر دفعه یک بار عروس بپوشد یا بدهد به فامیل. عارمان نشود. خیلیها عارشان میشود. در مقام خودستایی نیستم بنده لباسهای دسته دو فراوان پوشیدم مرحوم ابوی مان فوت شد اخوی مان شهید شد لباس هایشان اندازهی من بود سالیان سال میپوشیدم چه عیبی دارد؟ الآن به یکی بگویی لباس جاری ات را خواهرت را بپوش میگویند من لباس او را بپوشم؟ ما واقعا مشکل داریم خیلی چیزها است دست دو است ولی تمیز است پاک است قابل استفاده است سالیان سال قابل استفاده است یعنی واقعا ما مسئلهی قناعت را در زندگی مان جدی نگرفته ایم. پیغمبر خدا میتوانست با دوازده درهم یک لباس بپوشد. حضرت علی رفتند با قنبر لباس بخرند پنج درهم داشتند دو لباس خریدند یک لباس سه درهم یک لباس دو درهم قنبر لباس سه درهمی را داد به حضرت علی فرمود نه تو جوان هستی آراستگی بیشتر به تو میزیبد. قنبر گفت نه شما رهبر هستید رفت و آمد دارید فرمودند نه از من گذشته در زمان خلافتشان بود. لباس دو درهمی را حضرت خودشان پوشیدند سه درهمی را به خادم و خدمت گزاری که غلام و برده بود دادند اگر ما این سبک زندگی را داشتیم مشکلی بود؟ همه اش به فکر زیر مجموعه و دیگران باشیم به دیگران خیر برسانیم. دربارهی حضرت داود و سلیمان است که هر دو بزرگوار به حکومت رسیدند مخصوصا حضرت سلیمان که جن و انس در اختیارش بود ما در روایت داریم که این دو بزرگوار از بیت المال استفاده نمیکردند حضرت داود زره درست میکردند آیهی قرآن هم است. کار میکردند یک زمان معینی برای کسب حلال میگذاشتند ما عبادت را فکر میکنیم فقط نماز روزه و ذکر و دعاست نخیر فرمود نود درصد عبادت کسب حلال است ده درصد بقیهی چیزهاست نه جز از ده جز عبادت کسب حلال است لْعِبَادَهُ عَشَرَهُ أَجْزَاءٍ : تِسْعَهٌ مِنْهَا فِی طَلَبِ الْحَلالِ (بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۷) این که انسان قانع و راضی است و دسترنج خودش برای خودش برای حفظ آبروی خودش و خانواده اش زحمت میکشد این نود درصد عبادت است جهاد در راه خداست بلکه از جهاد میدان جنگ حدیث داریم بالاتر است در هر صورت حضرت داود علیه السلام زره با دسترنج خودشان درست میکردند یک نفر میرفت میفروخت نصفش را انفاق میکردند نصف دیگرش را برای زندگی شان برمیداشتند حضرت سلیمان که فرزند حضرت داود بوده است زنبیل میبافتند عار نیست الآن بگویند یک رئیس جمهور یک شخصیتی این کار را کرده عجیب است. من یکی از کشورهای اروپایی رفته بودم خیلی جالب بود ما اسم اسلام را یدک میکشیم ما مستحق این کارها هستیم. از حضرت علی علیه السلام کمک میگیرم به ما برنخورد چون بعضی مسائل که مطرح میشود به بعضیها برمیخورد. حضرت علی در وصایای نهج البلاغه نامهی چهل و هفتم بعد از ضربت خوردن چند وصیت به امام حسن و امام حسین فرمودند کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا (نهج البلاغه، نامه ۴۷) از جمله فرمودند اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ (همان) دو بار گفتند الله که در عمل کردن به قرآن دیگران بر شما سبقت نگیرند یعنی چه؟ یعنی این خطر و این خوف بوده که دیگران در عمل کردن به قرآن سبقت بگیرند الآن خیلی از کشورهای اروپایی اگر ما منبر برویم بگوییم صرفه جویی در برق در گاز در آب بکنید زبالهها را بیجا تولید نکنید آنها میخندند میگویند اینها همه اش عمل میشود اما در ایران ما از نان گرفته از غذا گرفته شاید بیست سال قبل بود من از صدا و سیما شنیدم شهرداری تهران اعلام کرد ما حدود پانزده میلیون غذای سالمی که بهداشت میگوید قابل استفاده است یعنی خراب نشده و فاسد نشده را از شهر تهران زباله میکنیم. فاجعه است واقعا فاجعه است آن مال بیست سال قبل است بیمارستانها هتلها عروسیها ده رقم پنج رقم سه رقم غذا یک ذره اش خورده میشود در حالی که میتوانیم الگوی مصرف را اصلاح بکنیم در خارج به خدا این طور نیست یک تکه کاغذ یک تکه مقوا اگر باشد خیلی جالب بود قبل از عید رفتم میگفت حاج آقا نگاه بکن تمام برگها تمام چوبها ظرف جدا دارد تمام این چوبها و برگهای درخت را استفاده میکنیم حتی زبالههایی که قابل استفاده نیست میبرند میسوزانند گاز شهر را تامین میکردند.
شریعتی: در حالات امام میخواندم که دیوان اشعارشان را در حاشیهی روزنامهها مینوشتند بعد میدادند برایشان تنظیم میکردند.
حاج آقا فرحزاد: دستمال کاغذی را ایشان یک لایه اش را میگرفتند یک لایهی دیگر را. ما بیست دستمال کاغذی را برمیداریم برای خشک کردن. در هر چیزی ما حدیث داریم اضافهی آب را زمین بریزی اسراف است هستهی خرما در آن زمان قابل استفاده بوده یا میکاشتند یا غذای شتر بوده اگر دور میریختند میگفتند اسراف است یا حضرت دیدند یک گاز به میوه زد انداخت دور حضرت این قدر ناراحت شدند واقعا اوضاع ما خراب است. این که عرض کردم به کسی برنخورد در یکی از این کشورهای اروپایی رئیس جمهور آن مملکت وقتی که رئیس جمهور شد گفتند برو کاخ ریاست جمهوری گفتند نه من همان خانهی خودم هستم یک مقدار امکاناتش را زیاد میکنم با دوچرخه رفت و آمد میکرد ما حاضریم این کار را بکنیم؟ حضرت امیر را کمک میگیرم برای ما پاپوش درست نکنند میفرماید اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ در عمل کردن به قرآن دیگران بر شما سبقت نگیرند غارت میکنند چپاول میکنند اما چیزهای خوبشان را ببینیم تواضع دارند ادب دارند احترام میگذارند چیزهای بدشان را چرا میگیریم؟ چیزهای خوبشان خوب است حضرت سلیمان نبی علی نبینا و آله و علیه السلام با آن دبدبکه و کبکبهای که داشت زنبیل بافی میکرد دربارهی خیلی از بزرگان و علما داریم که کار شخصی میکرد حضرت سلیمان زنبیل بافی میکرد نصفش را میداد به فقرا از نصفش هم گذران زندگی میکرد با آن همه سلطنت و حکومت. قناعت غیر بخل و خساست است انسان صرفه جویی میکند برای این که خیرش به دیگران برسد خدا رحمت کند مرحوم آذر یزدی کتاب قصههای خوب بچههای خوب را نوشته من گاهی مطالعه میکنم از بچگی مانوس بودم با داستان هایش ایشان نقل کرده که یک بنده خدا بود کارش معماری و ساختمان سازی بود هیئت امنای مسجد میخواستند مسجدی درست بکنند گفتند این آقا آدم عاقل و فهمیده و خوبی است برویم سراغ او هیئت امنا رفتند منزل آن آقا که پروژهی مسجد را سفارش بدهند آمدند در خانه دیدند در خانه دعوا میشود بچه هایش را دعوا میکند گفته بود من این چوب کبریتها را که جمع کرده بودم آتش زدی چوبش سالم بوده چرا اینها را دور ریختی گفتند این یک آدم خسیسی است که از یک چوب کبریت حاضر نیست بگذرد سر چوب کبریت دعوا میکند این چطور میتواند برای ما پروژه بسازند مشغول سر و صحبت بودند در باز کرد آن آقا دید اینها جمع هستند. میخواستند برگردند گفت برای چه آمدید این جا گفتند ما آمدیم جریان این طوری بوده است. گفت شما این برنامهی من را نمیدانید چیست از این چوب کبریتها برای فلان کار استفاده میشود بعضی مواقع میخواهیم یک جایی آتش شعله ور شود میریزیم زود شعله ور میشود چندین خاصیت برای اینها شمرد گفت من برای این نه به خاطر بخل و خساست دعوا کردم ما اگر در برقمان صرفه جویی بکنیم من این قدر موسسهها میبینم برخی سخنرانیها میروم سالن یا اتاق اداره بیست و چهار ساعت چراغ روشن است این سالن ده چراغ بسش است چهل چراغ روشن است چقدر اسراف و تبذیر و مسرفهای بی جا داریم گاز و کولر بی حساب کتاب روشن است خیلی پدرها گاهی گیر میدهند هوای گرم میگویند کولر را خاموش بکنید نه تعادل را حفظ بکنیم صرفه جویی به جا داشته باشیم الگوی مصرف ما درست شود و درست مصرف بکنیم دیدند این آقا خیلی آدم پخته و فهمیدهای است پروژهای را میتوانیم به کمترین و مبلغ و بهترین ساخت تحویل بگیریم هزینههای جنبی و بی جا و زاید را بزنیم چیزهایی که لازم نیست تزئیناتی که به درد دنیا و آخرتمان نمیخورد را حذف بکنیم. آنهایی که بتوانند درست مصرف بکنند قناعت یعنی این قناعت یعنی این که هم قلبا و راضی و قانع باشم و درست و به جا مصرف بکنم و بقیه اش را صرف کارهای خیر بکنم خیر به دیگران برسانم. آثار و برکات قناعت را بعد از تلاوت قرآن عرض میکنیم.
شریعتی: ان شاء الله خیلی ممنون پوشش ما در تابستان و زمستان هیچ فرقی نمیکند فقط حرارت شوفاژ و بخاری را میبریم بالا خیلی به نظرم جا دارد که ان شاء الله بنشینیم فکر بکنیم و ببینیم که به کجا میرویم.
حاج آقا فرحزاد: اگر سوراخها و روزنههای پنجره درها را ببندیم دوجداره بکنیم صرفه جویی میشود خیلی فوق العاده اثر دارد.
یکی از آثار خیلی خیلی مهم قناعت و صرفه جویی آرامش و راحتی روح و روان است یعنی آدمی که قانع و راضی است تعبیر خیلی زیبایی است از فکر میکنم امام حسین علیه السلام است که القُنوعُ راحَهُ الأبدانِ (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۲۸) قلوب یعنی افرادی که لقمه را به اندازهی دهان خودشان میگیرند زیاده روی نمیکنند پا را از گلیم خودشان برنمی دارند بیشتر نمیگذارند بیشتر پهن نمیکنند دراز تر نمیکنند من میتوانم یک جهاز ده میلیونی بدهم چرا خودم را به آب و آتش بزنم برای پز دادن چشم و هم چشمی بروم چهل پنجاه صد میلیون جهاز تهیه بکنم من میتوانم یک آپارتمان کوچک تهیه بکنم یعنی انسان چقدر راحت دچار قرض و ربا و نزول میشود.
شریعتی: اگر هم بعدش آسایشی باشد آرامش را سلب میکنیم.
حاج آقا فرحزاد: بله آرامش مهم تر است گفت یک زن گرفتم چند سال خوابم نمیبرد نوه هایم رفتند زیر قرض. این را من همیشه عرض میکنم شما در تهیهی لوازم یا جهاز یا همسر یک همسری که پایین تر از خودت است را بگیر چه عیبی دارد؟ آقای دولابی میفرمودند این قدر در این روستاها یا خانوادههای ضعفا خانمهایی هستند که زیبا هستند هنر بلد هستند سواد دارند فقط این خانم روستایی است آقای شهری عارش میشود خانم روستایی دختر یک کارگر چه ایرادی دارد؟ در بسیاری موارد راحت تر زندگی میکنند قانع تر هستند راضی تر هستند فکر میکند که مثلا خانوادهای که اسم و رسم و پز دارد تواقعاتش خیلی بالا است آدم را بیچاره میکند یک لقمهی کوچک تر اندازهی دهانمان برداریم چرا بلند پروازی میکنیم که در آن میمانیم بعد سرکوبمان میکنند به ما متلک میاندازند تو نمیتوانی قدرت نداری اگر لقمه را انسان به اندازهی دهان خودش بردارد و این راحتی و خوشی آخرتی اش را میگویی که هزارها برابر در آخرت انسان حساب کتاب ندارد راحت میرود بهشت در دنیا هم راحتی دارد. آیهی ۹۷ سورهی مبارکهی نحل «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل/ ۹۷) خدای مهربان میفرماید که هر کس کار نیکو عمل صالح انجام بدهد مرد باشد یا زن باشد هیچ تفاوت ندارد فقط مومن به عمل صالح باشد ایمان به خدا داشته باشد چهارچوب اصولش را درست باشد خدا معاد انبیا را قبول داشته باشد عمل صالح را انجام دهد میوه و نتیجهی عمل صالحش چیست؟ خدا میگوید ما حیات پاکیزه زندگی آرامش بخش خوشی و راحتی حتما البته به او میدهیم لام تاکید نون تاکید فعل مضارع آورده یعنی حتما حیات پاکیزهی خیلی آرامش به او میدهیم از این چه بهتر؟ همه دنبال این هستیم یعنی میوه و نتیجهی ایمان و عمل صالح این است که انسان به قناعت برسد. خدایا منعم ام گردان به درویشی و خرسندی. چقدر روایت ذیل این آیه داریم حضرت علی فرمود حیات طیبه یعنی نعمت قناعت اَلْقَنَاعَهُ مَالٌ لا یَنْفَدُ (نهج البلاغه، حکمت ۴۶۷) در کلمات قصار نهج البلاغه است حضرت امیر میفرماید قناعت مالی است که تمام نمیشود گنجی است که تمام نمیشود ثروت بی پایان است به یک عارفی گفتند آیا چیزی بالاتر از طلا پیدا کردی؟ گفت بله قناعت آدمی که قانع و راضی است یک آرامش فوق العادهای دارد
شریعتی: نوع نگاهی که گفتم ابتدای برنامه خیلی مهم است
حاج آقا فرحزاد: بله یعنی اگر ما دنیا را یک مسافر خانه فرض بکنیم که یک شب پنج شب هستیم تمام میشود خانهی همیشگی و ابدی ما جای دیگر است سرمایهها را برای مسافر خانه صرف نمیکنند دو روز دیگر میگویند بلند شو برو با یک نفر ارتباطمان با همهی اموالمان قطع میشود هر چه از پیش فرستادیم برای ما میماند خدا میفرماید هم حیات طیبه میدهد نود درصد سرمایه شان را آن جا خرج کردند این قدر درجه مقام خوشی دائمی به آنها مرحمت میکند در حالت یک دانشمند خیلی معروفی است که رفته بود به دربار کمک به دربار بکند عبور میکرد دید یک کناسی است الآن فاضلابها کودها را با ماشین حمل میکنند برمیدارند سابق کناس این کار را میکرده فاضلابها را میکندند تخلیه میکردند خیلی فضا متعفن شد این آقای دانشمند با دبدبهی درباری رد میشد رسید دید کناسی کودها را میریزد بالا ببرند با خودش شعر میخواند میگوید گرامی داشتم اِی نفس از آنت که آسان بگذرد بر تو جهانت به خودش خطاب میکرده که دنیا بر تو آسان راحت بگذرد دانشمند گفت عجب هم خودت را گرامی داشتی که با کود و اینها سر و کار داری یعنی داری کارگری میکنی عرق میریزی آن هم با کود صدایش رسید به کناس آمد بالا دید دانشمند معروفی است گفت اتفاقا من خودم را گرامی داشتم زیر بار هیچ ذلتی نرفتم کد یمین عرق جبین دارم از دسترنج خودم میخورم زیر بار پادشاه وزیر وکیل نیستم همهی عالم را آب ببرد من هیچ مشکلی ندارم ولی تو الآن برکنار شوی حاضری دین و دنیایت را بفروشی گفت من گرامی نداشتم که زیر بار فلک و حکومت نرفتم یا تو. اِی توانگر مفروش این همه نخوت که تو را، سر و زر در کنف همت درویشان است. خیلی دوست داشتم در مورد ماه شعبان صحبت بکنم. امشب شب ولادت امام حسین است ماه شعبان پر از رحمت و رضوان است شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَانِ (صلوات شعبانیه) یعنی ماه شعبان را پر کردی پوشش دادی هم رحمت خدا هم خوشنودی خدا و یکی از رحمت واسعهی خدای متعال امام حسین است ما خدمت یک بزرگی بودیم که شخصیت خیلی وارستهای بود ایشان میفرمودند دو چیز را در زندگی تان همیشه سعی بکنید مراعات بکنید یک ارتباط با سیدالشهدا علیه السلام کُلُ الخَیرِ فِی بَابِ الحُسَین آن رحمت واسعه که وقتی پیغمبر بفرماید اَنَا مِن حُسَین (ارشاد، ج ۲، ص ۱۲۷) کار بقیه صاف است یعنی من هم از حسین هستم خود امام حسین میتواند به همهی عالم بهره بدهد انا من حسین خیلی معنی دارد یعنی خود پیغمبر هم مدیون امام حسین است قوام دینش به برکت امام حسین است این است که به هر حیلهای که میتوانیم در دستگاه امام حسین خدمتی بکنیم کم نگذاریم مخصوصا این ایام هم ایام ولادت حضرت است یکی هم این که گره گشایی از کار بندگان خدا بکنیم که امام حسین همهی هستی اش را در راه خدا فدا کرد تا این درس را به ما بدهد که ما هم از جان مال آبرویمان بگذریم گره گشایی بکنیم هر کسی هر عمل خیری انجام بدهد در ماه شعبان شجرهی طیبه دستش را میگیرد محکم به طرف بهشت میبرد اگر هم کسی گناه بکند شجرهی زقوم او را به سمت جهنم ببرد.
شریعتی: پیش نیاز قناعت جهان بینی است که ان شاء الله اگر فرصت شد هفتهی آینده صحبت میکنیم التماس دعا خدانگهدار
منبع: برنامه سمت خدا
صوت| حجت الاسلام فرحزاد؛ وصیت رسول اکرم به امیرالمومنین علی ( علیه السلام)
بازدیدها: 3