برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتی از سوره مبارکه کوثر
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاريخ پخش: 08- 12- 95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همهی شما، سلام به شما و دلهای آسمانی شما، سلام به شما و روحهای دریایی شما، به سمت خدا خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا که هستید تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. حاج آقای قرائتی، سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله.
شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/1-3) حاج آقای قرائتی امروز از لطایف سوره کوثر برای ما میگویند که ما سراپا گوش هستیم و میشنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
راجع به دین هرکس حرفی میزند، نمیتواند دین را معرفی کند. خودش را مطرح میکند. یعنی اگر من نکاتی را از سوره کوثر گفتم، این علم خودم است دارم عرضه میکنم، نه اینکه کوثر این است. مثل کسی که کنار دریا میرود، یک لیوان آب برمیدارد، میگوید: این آب دریاست. بله این آب دریایی است که تو در لیوان ریختی. کسی که در مورد حضرت امیر صحبت میکند، میخواهد بگوید: علم من در مورد علی این است. ولی امیرالمؤمنین کسی نیست که بشود با زبانهای ما وصفش کرد.
سوره کوثر کوچکترین سورههاست. چه اشکال دارد در لا به لای بحث بینندهها بخوانند. تقریباً اکثر مردم هم حفظ هستند. با هم بخوانیم و ثوابش را به حضرت زهرا هدیه کنیم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» این با بسم الله چهار آیه است. کوتاهترین سوره قرآن است. ریتم هم دارد، «کوثر، و انحر، ابتر» قرآن خودش موسیقی دارد. نماز ما خودش آهنگ دارد، «رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، نستعین، مستقیم، ضالین، احد، صمد، یلد، یولد» خود قرآن آهنگ دارد.
من در تفسیر نور به این سوره که رسیدم، یک مقدار بیشتر از باقی سورهها دقت کردم. 82 نکته گیر من آمد. یعنی اگر ملاصدرا فکر کند بیشتر گیرش میآید. اگر امام خمینی فکر کند، بیشتر گیرش میآید. ما نفهمیدیم این چیست. ما عوام هستیم. مثل اینکه میگویند: نفت چیست؟ میگوییم: اینکه در چراغ است. ولی دنیای پتروشیمی هزار رقم چیز از این نفت استخراج میکند. ولی عوام میگوید: نفت همین است که در چراغ است. از این 82 نکته، 20 تا 30 موردش را در تفسیر نور آوردم. چون در آستانه شهادت حضرت زهرا هستیم و چند روز بعد هم تولد حضرت زهرا است، گفتم که سوره کوثر را بخوانم. اما نکاتی که نوشتم را بگویم.
عمروعاص را در فیلم حضرت علی دیدید. یک پدری داشت، نااهل بود. به پیغمبر متلک میگفت. میگفت: پیغمبر! تو ابتر هستی. ابتر یعنی بی عقبه هستی. چرا؟ چون پیغمبر ما دو پسر داشت، کوچک که بودند، مردند. از پیغمبر فقط زهرا ماند. اثر ماندگار زهرا بود. در دوران جاهلیت هم هرکس دختر داشت، نمیگفتند: این عقبه دارد. میگفتند: پسر است که نام پدر را زنده نگه میدارد. هرکس دختر دارد سوت و کور است. پدر عمروعاص به پیغمبر گفت: ابتر! آنوقت سوره نازل شد. به تو میگوید: ابتر؟ خودش ابتر است. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» شانِئ یعنی دشمن تو. «شانِئَکَ» دشمن تو است. «هو الأبتَرُ» یعنی خود خودش است. و گرنه میگفت: «إِنَّ شانِئَكَ الْأَبْتَرُ» میگوید: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» مثل اینکه میگویند: با خودت هستیم.
بسم الله در همه سورهها هست و مشترک است. جملهای است که میگویند: همه قرآن در سوره حمد است. همه سوره حمد در بسم الله است. همه بسم الله در «با» بسم الله است. من فکر میکردم، یعنی چه؟ در ذهنم این آمد و ممکن است معنای دیگر هم داشته باشد. «بِسم» یعنی به نام خدا. چه کسی میتواند بگوید: به نام او؟ کسی که خدا را قبول داشته باشد. بداند خداوند قادر و رئوف و رحمان و رحیم است. چون اگر رحمت نداشته باشد که من به او توکل نمیکنم چون رحم ندارد. وقتی میگویم: به نام او، یعنی بیا دست مرا بگیر. یعنی توکل درونش است. یعنی به تو پناه میبرم، «اعوذ بالله» درونش است. استنباط درونش است. ایمان به خدا، تکیه به خدا و توکل به خدا و پناهندگی به خدا در مقابل همه خطرهای پیش بینی شده و نشده، همه در بسم الله است. یعنی تمام صفات را میپذیرم و به نام او آغاز میکنم. چون اگر نپذیرم به سمت او نمیروم.
کلمه «إِنَّا» یعنی ما، در قرآن هم «انی» داریم، هم «انَّا» داریم. «انی» یعنی من، «انَّا» یعنی ما. یک جاهایی خدا گفته: من این کار را کردم. یک جاهایی میگوید: ما این کارها را کردیم. این مواردش فرق میکند. مثل اینکه آدم یکوقت لباس نازک میپوشد. یکوقت لباس کلفت میپوشد. خوب یک زمستان لباسش کلفت است و تابستان نازک است. یکوقت خدا در مقام توحید است، اینجا هم میگوید: ما، مثل اینکه میگوید: «وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء/92) میگوید: من، چون در مقام توحید است. یا مثلاً بخشش فقط کار خداست. میگوید: «أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/49) من هستم که میبخشم. یکسری کارها بیواسطه است میگوید: من کردم. یکسری کارها با واسطه است، نمیگوید: من، میگوید: ما. مثلاً باران که میآید خدا باران را میآورد، اما با واسطه، واسطه چیست؟ خورشید میتابد. بخار از اقیانوس دریاها بلند میشود. بخار متراکم میشود، فشرده میشود، جاذبه زمین پایین میکشد و باران میشود. یعنی خدا که باران میدهد، با ابزار است. «إِنَّا خَلَقْناكُم» (حجرات/13) چون خلقت ما برای این است که عروسی باشد، دامادی باشد، پدری باشد، آمیزش باشد، حاملگی باشد، یک سیری طی میشود تا ما متولد میشویم. پس خدا هروقت کاری را مستقیم میکند، بیواسطه میگوید: من. «أَنَا الْغَفُورُ» بخشش دست خداست و دست کسی نیست. ولی کاری که با واسطه میکند، میگوید: ما. «انَّا أَعْطَيْنا» میخواهد بگوید: ما کوثر را با واسطه دادیم. یا در مقابل عظمت که هست میگوید: ما این کار را کردیم. ما خودمان هم در حرفها همینطور هستیم. مثل مسئولینی که میگویند: ما گفتیم. نمیگوید: من گفتم. چون مقام، مقام عظمت است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» چهار سوره قرآن با «إِنَّا» است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1)، «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» (فتح/1)، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً» (نوح/1)، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» چهار سوره با «إِنَّا» شروع شده است. یک رابطه بین این چهار سوره هست. نوح اولین پیغمبر اولوالعزم است. کوثر یادگار پیغمبر است، «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» پیروزی اسلام است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» قدر است. یعنی شب قدر و قرآن، پیغمبر اولوالعزم، پیروزی اسلام، دامنه اسلام تا قیامت که کوثر است. یعنی به چهار زاویه مهم اشاره شده است.
بعد میگوید: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» «عطا» با «اتا» فرق میکند. قرآن میگوید: «آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» (حجر/87) در مورد قرآن میگوید: «آتینا». زهرا را میگوید: «أعطَینا». فرق این دو چیست؟«آتَيْنا» در مواردی گفته میشود که یک چیزی را میدهند، ولی ممکن است پس بگیرند. «اعطی» برای چیزی است که میدهند و دیگر پس نمیگیرند. یعنی ما زهرا را دادیم و دیگر پس نمیگیریم. ولی قرآن را میگوید «آتینا» ممکن است وحی را قطع کند. «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا» (اسراء/86) اگر بخواهیم وحی را قیچی میکنیم. هرچه منتظر وحی هستیم، وحی نمیآید. «اعطی» هدیهای که میدهی و پس نمیگیری.
یکوقت کسی نزد پیغمبر آمد، خرما داد و گفت: آقا هدیه است. حضرت گفت: دست شما درد نکند. خورد! وقتی خورد، گفت: پولش را بده. پیغمبر خندید. گاهی هم که پیغمبر خسته میشد، میگفت: کاش آن مرد عرب میآمد و مرا میخنداند. یعنی پیغمبر به خنده نیاز داشت. یکی از اشکالهای ما این است که عرضه نداشتیم خندههای حلال و حکیمانه را تولید کنیم. 38 سال از انقلاب رفت، نتوانستند، حتی نهادهای فرهنگی، مثلاً ارشاد یک سایت خنده داشته باشد. خنده حکیمانه یعنی آدم هم بخندد و هم چیزی یاد بگیرد. خیلی از خندههای ما دلقک بازی است. ادای همدیگر را درمیآوریم. لهجه عوض میکنیم. یعنی با تغییر قیافه و لهجه و مسخره کردن یک فرد و شخص و روستا و نژاد میخواهیم بخندانیم. خندههای ما لغو است و حکیمانه نیست. البته من خودم چند سال است به این فکر افتادم، چون خود من خیلی مردم را خنداندم. یعنی سه سال فیلم اول انقلاب مرا سال 57 و 58 و 59 هزار بار مردم را خنداندم، در هر بحثی چند بار، یعنی خنده، حکمت، تمثیل، خاطره، اینها چیزهای خوبی است. قرآن میگوید: من میخندانم. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى» (نجم/43) خدا هم میخنداند، هم میگریاند. ما همینطور که در عزاداری باید حق اهلبیت را ادا کنیم و مظلومیت آنها را مطرح کنیم، در وقت خنده هم باید خندههای حکیمانه داشته باشیم. صدا و سیما میتواند یک کاری کند. همین برنامه سمت خدا میتواند بگوید: هرکس یک خنده حکیمانه، یعنی یک خنده که نکته درونش باشد. یعنی به بصیرت آدم اضافه کند، در چهار سطر بنویسد. ممکن است هزارها ورقه کاغذ بیاید و شما انتخاب کنید، به مناسبت اعیاد بگویید. تولد امام رضا میشود تلویزیون پخش کند. مناظرات امام رضا را یک کانال بگوید. کمالات یک بحث باشد. لطایف یک بحث باشد. از خود مردم کمک بگیریم چیزهای خوبی به ذهنشان میآید.
در سوره کوثر خدا پنج بار به پیغمبر میگوید: تو! «أَعْطَيْناكَ»، «فَصَلِّ» یعنی تو، «وَ انْحَرْ» یعنی تو، «شانِئَكَ» یعنی تو، یعنی محور پیامبر است. این جای دیگر هم هست. «ربّ النّاس» شاید سه چهار مورد در قرآن باشد. «ربکم»، «ربهم»، «رب المشرقین»، «رب المشارق»، تمام ربهایی که در قرآن است بالاترینش شانزده مورد است. ولی به پیغمبر 240 بار «رَبُّک» میگوید. «رَبُّک» یعنی من مربی تو هستم. خیلی مهم است. کل مشارق و مغارب را یک «ربّ» خرجش میکند. ولی به شخص پیغمبر میگوید: «رَبُّکَ». هیچ پیغمبری عضوهایش در قرآن نیامده است. اما عضو عضو پیغمبر ما در قرآن آمده است. «وَجهَکَ» صورت تو، «عَینَیکَ» چشم تو، «لسانَکَ» زبان تو، «عُنُقِکَ» گردن تو، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك» (شرح/1) سینه تو، «ظَهرَکَ» کمر تو، «یَدَکَ» دست تو، «قَریَتَکَ»، «نِسائَکَ»، «بناتِکَ» هیچ پیغمبری این رقمی عضوش در قرآن نیامده است. «قَریَتَکَ» اینها عنایت خداوند به پیغمبر اسلام است. حالا این پیغمبر ما که عصاره همه انبیاء است، یک یادگار دارد و آن زهرا(س) است.
چون در آستانه شهادت هستیم یک مقدار از قرآن بگویم. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» کوثر یعنی کثیر، کثیر یعنی زیاد. در قرآن دو سوره به نام کثیر است. یکی سوره تکاثر است، «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر» (تکاثر/1)، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» کوثر و تکاثر هردو یعنی زیاد. منتهی یک زیاد مبارک، یک زیاد منفی. کوثر یعنی خیر زیادی که با برکت است. شنهای بیابان هم خیلی است. ولی برکت ندارد. ولی گاهی وقتها برکت دارد. چون گاهی آدم با یک قلم و خودکار و خودنویس صد تا نامه مفید مینویسد. گاهی با یک خودنویس خیلی گران یک نامه مفید نمینویسد. هم خیر زیاد باشد و هم با برکت باشد. خیر زیاد توأم با برکت، هم باید خیر باشد، هم باید زیاد باشد و هم باید همراه با برکت و ماندگار باشد. یکبار دیگر سوره کوثر را با هم بخوانیم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» پیغمبر ما به تو کوثر دادیم. کوثر یعنی چه؟ مصادیقی را گفتند، یعنی امت تو زیاد میشود. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» (توبه/33) مکتب تو، اسلام دنیا را میگیرد. خُلقت مهم است. «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) مقام شفاعت داری. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» (ضحی/5) همه اینها خیر زیاد است. اما آخر آیه، اول آیه را معنا میکند. چون گاهی وقتها در شعر ممکن است که بند دوم، بند اول را تکمیل کند. مثلاً شما بگویی: شیر دیدم. آدم ذهنش میرود چه شیری دیدی؟ شیر خوردنی، شیر گاو، شیر سماور، شیر جنگل؟ اگر گفتی شیر را دیدم، بعد بگویی: در حمام! در حمام که شیر نیست، پس یعنی یک مرد شجاع را دیده است! اینجا هم آخر آیه میگوید: دشمنت بیعقبه است. معلوم میشود یک کسی به پیغمبر گفته: بی عقبه، خدا میگوید: خودت هستی. دشمنت بی عقبه است. من یک دختر به پیغمبر دادم، ببین چقدر سید است. اینهایی که پدرشان سید است، سید هستند. اینهایی که مادرشان هم سید است، آنها هم سید هستند. منتهی اینکه نباید خمس بگیرند، یک حکم فرعی است. ممکن است کسی کاری کند و ثواب شهید داشته باشد، منتهی در مزار شهدا خاکش نکنند. بگویند: این قطعه زمین برای کسانی است که در جبهه شهید شدند. حالا کسی هم که داشته جبهه میرفته، ممکن است در اثر تصادف، در راه جبهه از دنیا رفته باشد، ممکن است پاداش شهید هم به او بدهند. اما بنیاد شهید قانون خودش را دارد. اما اجر شهید را دارد.
دشمنت ابتر است. آن کسی که پدرش سید است، سید است. آن کسی هم که مادرش سید است هم سید است. پدر و مادر هم سید باشند، چه بهتر. حالا ساداتی که پدرشان سید است، یا مادرشان یا هردو، در هر منطقهای دست بلند کنند، ببینیم از یک دختر چه نسلی مانده است! حتی فخر رازی از علمای بزرگ اهل سنت است. میگوید: «زهرا واقعاً کوثر بود. امام صادق از اوست. امام باقر از اوست. امام رضا از اوست. مهدی از اوست!» یک ذریه و نسلی از زهرا میآید، امام خمینی میشود. علامه طباطبایی میشود. چقدر خیر کثیر هست. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو خیر زیاد دادیم.
الآن مثلاً کسی میگوید: من دیپلم گرفتم، بروم دانشگاه یا طلبه شوم؟ ما الآن الحمدلله وفور دانشگاه داریم. دانشگاه علمی کاربردی، آزاد، پیام نور، اینها صدها هزار تحصیل کرده تحویل دادند. ما الآن مشکل لیسانس و فوق لیسانس نداریم. ولی طلبه نداریم. تقریباً نیمی از مساجد ما طلبه و پیشنماز ندارد. قاضی کم داریم. گاهی یک پرونده تا به قاضی برسد طرف باید مدتی بازداشت شود تا قاضی به پرونده رسیدگی کند. امام جمعه خیلی جاها نداریم. گرچه یکوقتی بیست تا امام جمعه داشتیم و الآن هشتصد نفر داریم. ولی باز هم اگر کسی دوست دارد درس آخوندی بخواند، الآن کوثر این است که بیاید طلبه شود. علم کوثر است، ما میتوانیم خودمان را کوثر کنیم. یعنی با نیتمان میتوانیم در همه خیرها شریک باشیم.
الآن من در تلویزیون حرف میزنم. شما پای تلویزیون نشستی، از حرفهای من خوشحال میشوی. میگویی: امروز شیخ خوب حرف زد. الحمدلله! تا گفتی: الحمدلله، در کار من شریک هستی. من آب میخورم. میتوانم این آب خوردن را کوثر کنم، چطور؟ یک آب خوردن طبیعی داریم. این مهم نیست چون گربه و گنجشک هم تشنه شوند، آب میخورند. آب خوردن مکتبی اینطور است که بگویی: سلام بر حسین و لعنت بر یزید! این یاد امام حسین و عطش و کربلا و عصمت و شهادت مهم است. یک آب خوردن میلیاردی داریم. آب میخوری میگویی: خدایا! برای هر قطرهی آبی که به حق نازل شده و به حق مصرف شده است، الحمدلله! چند میلیارد آب به حق نازل شده و به حق مصرف شده است. یک الحمدلله بیشتر نمیگویی. منتهی میگویی: هر قطره آبی که به حق نازل شد و به حق مصرف شد. یک الحمدلله میگویی ولی در میلیارد میلیارد شریک هستی. ما میتوانیم به همدیگر خیر برسانیم.
لامپی که میزنی یک جایی بزنی که کوچه روشن شود، راهرو خانه هم روشن شود. میروی میوه بخری، نان بخری، برف آمده، بگویی: برای پیرزن همسایه هم یک نان بخرم. تو که در صف نان هستی، میروی نان بگیری، دو تا بگیر. نماز جمعه میروی، یک نفر را هم سوار کن ببر. میخواهیم برویم قدم بزنیم، بگوییم: از این خیابان برویم در خانه عمه هم یک سلامی بکنیم! امام رضا(ع) به امام جواد نامه نوشت: از دری برو که مردم تو را ببینند و کمک آنها بکنی. آخر بعضی از مسئولین میگویند: اگر در نمازخانه برویم، دور ما جمع میشوند. اینکه انسان بتواند کارش را کوثر کند. وقف، کوثر است. کمک به قرآن کوثر است.
یک نوشتهای دست من رسید که ما حدود هزار روحانی و طلبهی جوان، در ایام عید در امامزادهها مینشینند، چون ایام تعطیل است، خیلیها به امامزادهها میروند. اینهایی که به امامزاده میروند اگر سؤالی هم دارند، پاسخ به سؤالات بدهند. طلبه در خانهاش بود، امامزاده و مردم هم هستند ولی از هم جدا بودند. الآن اوقاف میآید این طلبه را گزینش میکند، یک دورههای کوتاه هم برایشان میگذارد. میگوید: شما بنشینید، اینهایی که زوار هستند، میآیند تابلو بزنید، پاسخ به سؤالات! یک کسی یک سؤالی دارد، پاسخ بدهید. آدم میتواند از فرصتها استفاده کند.
ما فقط غصه خواهیم خورد که مدیریت نکردیم. یک آیه در سوره ابراهیم داریم، آیه 32 تا 36 است. خدا میگوید: همه چیز به تو دادم. «سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ» (ابراهیم/32) نهرها را در اختیارت گذاشتم. «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر» (ابراهیم/33) خورشید و ماه، «سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» (ابراهیم/33)، «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْك» (حج/65) کشتی، پنج، شش مورد «سَخَّرَ لَکُم» در این سوره ابراهیم آمده است. این همین است که شاعر میگوید: «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» آخرش میگوید: پس همه چیز داده، گیر کجاست؟ میگوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» (ابراهیم/34) مدیریت تو ضعیف بود.
این راهیان نور، بالاخره جوانها یک جایی میخواهند بروند. یک برنامهریزی شده که اینها بروند قسمتهای جنگ را ببینند، جوانهای ما چطور هشت سال در مقابل حمله دنیا بر ایران، مملکت را نگه داشتند؟ تو که میخواهی ببری، بصیرت هم به این نوجوان بده. ما میتوانیم خودمان را کوثر کنیم. یعنی یادداشتهایمان را در اختیار دیگران بگذاریم. به دیگران مشورت بدهیم.
پزشک است در یک محله زندگی میکند، در مسجد اعلام کند که من هفتهای یک شب، دو شب در مسجد میآیم و طبابت مجانی میکنم. بیاید نماز بخواند و خدا هم پس میدهد. یعنی پزشکی که خودش را هفتهای یک شب در اختیار مردم گذاشت، مردم هم قدردانی میکنند. یک زمانی همین پزشک کار داشته باشد، مردم نوکرش میشوند. چون تو نوکر ما شدی، من هم نوکر تو میشوم. فکر نکنیم که به ما ابلاغ نشده است و شرح وظیفه ما نیست. اصلاً اگر کارهایی که میکنیم شرح وظیفه باشد که با دنیا فرقی نمیکنیم. هنر ما این است که کاری که شرح وظیفه ما نیست انجام بدهیم. یعنی اگر شما سلام کنی و من جواب بدهم که دلیل بر تواضع من نیست. جواب سلام واجب است. هنر این است که تو سلام نکردی و من به تو سلام کنم. این فضیلت است. بخشنامه نشده، مأموریت نیست، اضافه کار نیست. مرخصی نیست. این به ما اهمیت میدهد. اینقدر مردم پلو و غذا دادند، ولی برای «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعام» (انسان/8) سورهی «هل أتی» نازل شد. آنجا نه بخشنامه بود و نه چیزی، از خودشان کندند و به دیگران دادند. ما به تو کوثر دادیم. ما پولمان کم است. فکرمان، علممان، اجرتمان، عمرمان همه کم است اما نیت ما که کم نیست. من گاهی وقتها دعا میکنم و دیگر کار به استجابتش ندارم. میگویم: اصلاً این دعا مستجاب نشود. این دعا چقدر مرا بالا برد. مثلاً در دعای عهد میگوید: «زنة عرش الله» وزنش وزن عرش خدا، حالا عرش خدا کجاست؟ نمیدانم. «مداد کلماته» دانه دانه کلمات خدا، «فی مشارق الارض و مغاربها سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» کوهها، دشتها، دریاها، بحرها، وزن عرش خدا، یعنی وقتی میخواهد دعا کند، ذهن ما را به کهکشانها میبرد. دعاها ما را رشد میدهد. «اللهم اغن کل فقیر» کُلَّ، کُلَّ!
حضرت زهرا نماز شب که میخواند، امام حسن میگوید: دیدم که مادرم از سر شب تا صبح به همسایهها دعا کرد. گفت: به خودت دعا نمیکنی؟ گفت: اول همسایه! به جای «نی» بگو: «نا» میخواهی بگویی: «اهدنی» بگو: «اهدنا». «السلام عَلَیَّ» غلط است. بگو: «السلام علینا» اینهاست که ما را باز میکند.
«فَصَلِّ» این «فَ» یعنی فوری، تشکر باید فوری باشد. همین که چای را گذاشت بگو: دست شما درد نکند. یک آقایی یک عمر چای میخورد، میگوید: شب عید، عیدی را خواهیم داد. بابا همین الآن هم بگو: دست شما درد نکند! «فَصَلِّ» یعنی فوری. «صَلِّ» یعنی نماز، پیداست نماز بهترین عبادت است. خود نماز هم کوثر است. یعنی کمالی نیست جز اینکه در نماز هست. جواب کوثر، کوثر است. بعضی گل فروشیها، کلمه گل را هم روی مغازهها با گل مینویسند. میگوید: پیغمبر من به تو زهرا دادم. تشکر کن. اما تشکر فوری باشد. نماز بخوان، خود نماز کوثر است. شما کمالی پیدا نمیکنی جز اینکه در نماز هست. انتخابات در نماز هست. این آقا را قبول نداری، مسجدی برو که آقا را دوست داشته باشی. حضور در صحنه کوثر است. «قد قامت الصلاة» مردمی بودن کوثر است. در مسجد همه با هم هستند. اینطور نیست که صف اول برای کسانی باشد که بنز دارند. صف دوم برای کسانی باشد که تویوتا دارند. همه با هم بحول الله! در رابطه با رهبر همه یکسان هستند. یعنی اینهایی که به مسجد میآیند، رابطهشان با پیشنماز یکسان است. همه با هم سمع الله، همه با هم بحول الله، یاد شهید در نماز هست. مهر کربلا! خورشید در نماز هست، با تشخیص ظهر. «لِدُلُوكِ الشَّمْس» (اسراء/78) ماه در نماز هست. برای نماز اول ماه و آخر ماه، ستاره در نماز هست برای تشخیص قبله، آب در نماز هست برای وضو و غسل. خاک در نماز هست. برای سجده و تیمم. قیامت در نماز هست، «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» در چه خطی هستی؟ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» طرفدار چه کسی هستی؟ «َأَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» مخالف چه کسی هستی؟ مغضوبین و ضالین. ورزش در نماز هست، حرکات رکوع و سجود. ادب در نماز هست. تا آقا حرف میزند تو حرف نزن. صدایت بلندتر از آقا نباشد. اطاعت در نماز هست.
یکوقت من حساب کردم 135 نکته در نماز پیدا کردم. اسمش نماز است اما خود نماز کوثر است. اینهایی که نماز را سهل انگاری میکنند، پشیمان خواهند شد. این زبانی که خدا به تو داده است، با گوشت حرف میزنی. با پی میبینی، با استخوان میشنوی، دو دقیقه هم با خدا حرف بزن. چه گناهی کردیم که از حرف زدن با خالق محروم شدیم و با حرف زدن با مخلوق سرگرم شدیم؟ تو که 24 ساعت با مخلوق حرف میزنی، پنج دقیقه هم با خالق حرف بزن. خدا میگوید: بیا، ما دهان کجی میکنیم. «تحبب إلي و هو غني عني» (بحارالانوار،ج94، ص192) هی خدا میگوید: بیا. مثل پدربزرگی که به نوه میگوید: آقاجان بیا! این پشت میکند. گناه میکنیم میبخشد. انگار خدا از ما خجالت میکشد. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِى» (مصباحالمتهجد،ص587) یعنی من خلاف کردم و تو باید مرا رسوا کنی. میگوید: نه! هرچه هم خلاف کردی، من نمیگذارم لو بروی. میگوید: خدایا عوض اینکه من خجالت بکشم، انگار تو خجالت میکشی. یک چنین خدای به این خوبی، «فَصَّلِ لِرَبِّكَ» باز هم میگوید: «لِرَبِّک» یعنی خود نماز تو را تربیت میکند. میگوید: نماز بخوان چون خدا رب تو است، میخواهد تو را تربیت کند، راه تربیت تو نماز است. نماز خوب تو را تربیت میکند. مثل کسی که لباس میشوید. کسی که لباس میشوید، دستش هم پاک میشود. غذایش هم هضم میشود. عرق بدنش هم درمیآید. ایام فراغتش هم پر میشود. در لباس شستن همه اینها هست.
کارهای خوبی دارد برای نماز میشود. الآن رقابتی است بین اینکه درهای مساجد باز باشد. ولو صبحها مشتری کم است. ولی در مسجد باید باز باشد. درست نیست در مسجد بسته باشد. قرآن به ما گفته: حتی تنها هم هستی باش، «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» (سبأ/46) خدا میگوید: یک نصیحتی به تو میکنم. «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى» دو تایی بودید، بودید. نبودید تنهایی، تنها برو نمازت را در مسجد بخوان. کارت را بکن. نماز تو را تربیت میکند. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»، لِرَبِّکَ یعنی باید اخلاص هم داشته باشی.
«وَ انْحَرْ» شتر هم باید بکشی، نباید بز بکشی. یعنی نماز باید خالصانه باشد. شتر باشد چون باید سخاوتمندانه باشد، من به تو زهرا دادم. کسی که کوثر دارد، نباید بز و میش بکشد، باید قربانی بزرگ بدهد. کسی که پولدار است نباید درون صندوق کمیته امداد پول خرد بیاندازد. پول خرد برای کسانی است که فقیر هستند و پولی در جیب ندارند. ولی تو که وضعت خوب است یک دختر را جهاز بده. حضرت زهرا جهازیه دادن را به ما یاد داد. لباس عروسیاش را به فقیر داد. با اینکه خودش عروس بود، وسط راه لباسش را درآورد و به فقیر داد.
الآن عید نزدیک است. همه در عید تخمه کدو میشکنند. تخمه کدو شکستن هنر است؟ آدم بیست روز تخمه کدو بشکند؟ در فامیل پنج نفر پولدار هستند. پنج نفر هم فقیر هستند. نود نفر هم نه فقیر هستند و نه پولدار هستند. این پنج نفر پولدار عید که جمع میشوند صله رحم کنند، دور هم جمع بشوند و بگویند: ما پنج نفری وضعمان خوب است، بیایید جهازیه فلان دختر را جور کنید. بیایید فلان پسر را داماد کنیم. کمک کنیم. گاهی وقتها تنهایی هم نمیشود ولی چند نفری میشود.
یکوقت کسی نزد پیغمبر آمد، گفت: من پول ندارم تجارت کنم. گفت: برو کار کن. گفت: کار نیست. گفت: برو از خانهات یک چیزهایی را بیاور و بفروش. گفت: در خانه چیزی ندارم. گفت: برو ببین! این شخص ناراحت شد، که من میگویم: نیست، پیغمبر میگوید: یک چیزی بیاور. رفت یک نمد و موکت پاره را آورد و گفت: یا رسول الله در خانه ما همین بود. گفت: باشد. فرش پاره را گرفت و به اصحاب فرمود: چه کسی این را میخرد؟ گفتند: ارزش ندارد ولی ما یک درهم میخریم. پیغمبر واسطه شد فرش فروش رفت. یک درهم را گرفت و به مرد داد. گفت: برو یک کلهی تبر را بگیر و بیا. به اصحاب فرمود: چه کسی دستهی تبر در خانهاش دارد؟ یکی از اصحاب رفت و دسته تبر آورد. پیغمبر دسته تبر را گرفت و درون تبر جاسازی کرد، گفت: این ابزار کار تو، برو هیزم بکن! یعنی وقتی خواست تولید کار کند، پلاس را از درون خانه آوردند. فروختند، با پولش کله تبر خریدند. یک نفر چوبش را داد، پیغمبر نجاری کرد و ابزار تولید را درست کرد. هیچ کشوری بیست روز تخمه کدو نمیشکند. کاری کنیم که عید و صله رحم ما کوثر شود.
شریعتی: دعا کنید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: خدایا هرچه از عمرمان، فکرمان، زبانمان، نگاهمان، مالمان، نسلمان تلف کردیم و میتوانسته خیر زیاد و کوثر باشد، عقلمان نرسید و از دست دادیم، از دست دادههای گذشته ما را ببخش و بیامرز. از الآن به بعد هر نعمتی به ما دادی، آن نعمت در راه رضای تو کوثر شود.
شریعتی: امروز صفحه 503 قرآن کریم، آیات 6 تا 14 سوره مبارکه احقاف در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14»
ترجمه: و آنگاه كه مردم محشور شوند، آنها دشمنشان خواهند بود و عبادتشان را انكار خواهند كرد. و هرگاه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده شود، كسانى كه كفر ورزيدند، در باره حقى كه برايشان آمده، گويند: اين سحر آشكار است. يا اينكه مىگويند: (آنچه را پيامبر آورده) افتراست. بگو: اگر من آن را بافته و دروغ (به خدا) بسته باشم، (در آن هنگام) شما در برابر قهر خداوند نمىتوانيد از من دفاع كنيد. خداوند به آنچه در آن وارد مىشويد (و به گفتگو و جدال مىپردازيد) آگاهتر است. براى گواه بودن ميان من و شما خداوند كافى است و اوست بسيار آمرزنده و مهربان. بگو: من در ميان پيامبران، بىسابقه نيستم و نمىدانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحى مىشود از چيز ديگرى پيروى نمىكنم و من جز هشدار دهندهاى آشكار نيستم. بگو: اگر (اين قرآن) از نزد خدا باشد و شما به آن كفر ورزيد، در حالى كه گواهى از بنىاسرائيل، بر همانند آن (يعنى تورات) گواهى داده و ايمان آورده، ولى شما (همچنان) تكبّر ورزيدهايد، آيا (عاقبت كار را) ديدهايد؟ همانا خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند. و كسانى كه كفر ورزيدند، درباره كسانى كه ايمان آوردهاند، گويند: اگر (اسلام) خوب بود، آنان در پذيرفتن آن بر ما سبقت نمىگرفتند. و چون خود هدايت نيافتند، به زودى خواهند گفت: اين دروغى سابقهدار است. و پيش از قرآن، كتاب موسى امام و رحمت بود و اين كتاب كه به زبان عربى است، تصديق كننده (كتابهاى آسمانى) است تا به ظالمان هشدار دهد و براى نيكوكاران بشارت باشد. همانا كسانى كه گفتند: پروردگار ما تنها خداست، سپس (بر ايمان و گفته خود) پايدارى كردند، هيچ بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نخواهند شد.آنان به خاطر آنچه (از كارهاى نيك) انجام مىدادند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند.
شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
منبع: سمت خدا
بازدیدها: 900