بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
کنج خرابه منزل یک ماه پاره نیست، اینجا که جای سوختن این ستاره نیست. آن شهاب کوچک غمگین سه ساله نه، خورشید ساله است که از این هزاره نیست. سیلی که از قشنگی گل کم نمی کند، این قطره های سرخ کم از گوشواره نیست. یک تازیانه می کُشدش بیشتر چرا، بایک اشاره هست و با یک اشاره نیست. عمه برای دخترکش شرح می دهد، راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست. دختر سوال می کند از تشت با نگاه ، آیا جز آنکه سربسپارند چاره نیست؟
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما بینندگان محترم فرا رسیدن ماه عزا ماه محرم را خدمت شما تسلیت عرض میکنم. حاج آقای میرباقری سلام علیکم.
حاج آقا میرباقری: بنده هم خدمت شما سلام عرض میکنم امیدوارم همه بتوانیم از برکات این ایام برخوردار باشیم.
شریعتی: ان شاء الله در ذیل بحث تفسیر جزء سی قرآن کریم به سورهی 110 قرآن کریم سورهی مبارکهی نصر رسیدیم امروز هم در ادامه در خدمت شما هستیم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک دو نگاه نسبت به این سوره را که هر دو هم میتواند درست باشد با هم هیچ تنافی ندارند عرض کردیم یکی این بود که صحبت در این سوره از این جا شروع میشود «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 2-1) وقتی نصرت الهی فرا رسید نصر خدا آمد و به دنبالش فتح آمد و دیدی که مردم فوج فوج وارد دین خدا میشوند این قسمت اول بود وقتی چنین اتفاقی افتاد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 3) دو دستور به حضرت داده شده یکی تسبیح به حمد بعد استغفار است بعد فرمود «إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» توابا خدای متعال از پیش تواب نسبت به شما بوده است این که این فتح این نصر چیست خیلی از مفسرین بزرگان این را تطبیق کرده اند به فتح مکه که بعد از فتح مکه بود که مردم فوج فوج گرایش به اسلام پیدا کردند به خصوص در جزیرة العرب تسلیم شدند تقریبا نسبت به حضرت و زمینهی گسترش اسلام در بیرون مرزها فراهم شد حالا به پیغمبر میفرماید تسبیح و استغفار بکن حالا چه نسبتی به هم دارد تسبیح به حمد چیست استغفار چیست چه نسبتی دارند با این فتح عرض کردیم تسبیح به حمد یعنی دو چیز باید در آن باشد هم حمد هم تسبیح و تنزیه این تنزیه همراه با حمد یا به وسیلهی حمد محقق میشود که اشاره هم شد این حمد مقصود لفظ الحمدلله یا سبحان الله گفتن نیست چون پیامی آمده بود من این را تصحیح بکنم این ذکر قبل از غروب و طلوع با کمی اختلاف نقل شده به عنوان تسبیح به حمد این ذکر را هر دو نوع را میشود گفت لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ یا لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَيُمِيتُ وَ يُحْيي وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ هر دو نوع را میشود گفت البته در آن روایت حضرت فرمودند يُحْيي وَيُمِيتُ. راوی اضافه کرد فرمودند اضافه نکنید آن طوری که ما میگوییم بگویید ولی چون نقلهای مختلفی داریم از معصومین علیهم السلام که از خود معصوم وارد شده هر دو را میشود گفت بنابراین این که فرموده بودند هر دو شکل صحیح است این تسبیح به حمد است با این که مفادش تهلیل است بنابراین این تسبیح به حمد عرض گستردهای دارد و استغفار هم که به معنی طلب مغفرت است که ادامههای عمل ما ذنوب ما را خدای متعال با مغفرت خودش پاک کند تبدیل بکند و این کار هم از خدای متعال ساخته است منتها مخاطب در این جا در هر دو خود پیغمبر هستند ایشان باید تسبیح به حمد بکنند ایشان باید استغفار بکنند لذا در روایت دارد اواخر عمر حضرت مکرر تسبیح به حمد و استغفار را داشتند البته برای عزیزان واضح است استغفار نبی اکرم استغفار برای امت است یعنی با استغفار حضرت است که ذنوب امت پاک میشود و امت به مقام طهارت میرسند خدای متعال لذا بعد از این که دستور به استغفار میدهد میفرماید «إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا »گاهی اوقات در سورهی نوح است حضرت نوح به قومش میفرماید« اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (نوح/ 10) استغفار بکنید که او غفار بوده است از قبل مغفرتش آماده است برای مستغفرین این جا دارد تواب توبه بعد از مغفرت است خدای متعال بعد از استغفار میبخشد بعد رجوعی به عبد دارد که آن رجوع همه چیز را تدارک میکند یعنی بالاتر از مغفرت است در داستان حضرت آدم داریم «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ» (طه/ 122) خدای متعال به او رجوع کرد این رجوع مجدد همه چیز را تدارک میکند رجوع رب خدای متعال تواب بوده نسبت به پیغمبر ایشان استغفار بکنند توبهی الهی محقق میشود این استغفار استغفار به امت است به ما دستور دادند در زمان حضرت بعد از زمان حضرت در زیارات دیده اید« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (نساء/ 64) اگر محضر شما بیایند خودشان استغفار بکنند شما هم برایشان استغفار بکنید خدا را تواب و رحیم خواهند یافت به شهود آن توبهی حضرت حق و رحمت خاص حضرت حق وقتی پیغمبر استغفار بکنند میرسند این در زیارت راه دور و روز شنبه است که ما نبودیم اما الآن آمدیم رجوع میکنیم شما برای ما استغفار بکنید پیامبر حی و میت ندارند اگر شهید حی و میت ندارد پیغمبر هم همین طور در همهی نمازها بعد از تشهد سلام به حضرت میکنیم سلام به مخاطب حاضر السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ و بعضی از بزرگان هم بودند فرمودند هیچ وقت ما سلام ندادیم الا این که جوابش را شنیدیم ما سمعی نداشته باشیم ایشان هم حاضر هستند میشنوند حی و میت هم ندارند استغفار ایشان کارساز است بحث این نیست امت بیایند شما استغفار بکنید حضرت استغفاری باید بکنند حضرت یک تسبیح به حمد و یک استغفاری دارند تا آن توبه محقق شود.
شریعتی: این تسبیح به حمد و استغفار بعد از این آیه شکر نعمت خداوند نیست؟
حاج آقا میرباقری: یک تفسیر همین است که فرمودند وقتی فتح آمد شما خدا را هم تسبیح بگویید هم تسبیح به حمد و استغفار هم بکنید که خدای متعال خطاها و غفلتهایی که بر امت بوده بردارد و پاک شود توضیح دادند گفتند آدم بعد از این که فتح آمد یک خدای متعال پیروزی نصیب مومنین کرده این جمال کار خداست و یک شکستی متوجه دشمنان حضرت شده و این هم جلال است نسبت به جلال الهی خدا را تسبیح بکنید نسبت به جمال حمد یک معنای دیگر باز در بیانی که فرمودید است مرحوم علامه طباطبایی هم به آن اشاره فرمودند در تفسیر المیزان که همیشه عبد باید به دو چیز توجه داشته باشد یکی به ضعف و فقر خودش و یکی هم به جلال و جمال الهی این وظیفهی دائمی است در مقابل جلال خدا را از هر نقصی تسبیح بکند در مقابل جمال صنع خدا خدا را حمد بکند این وظیفهی دائمی است به خودش و ضعفهای خودش هم که توجه میکند استغفار میکند حتی بعضی از بزرگان میگویند وجود خودمان ذنب است نمیخواهند بگویند هستی خود که خدا آفریده ذنب است میخواهند بگویند توجه به خود گناه است انسان خودش را اگر دید این حجاب است انسان اگر متوجه خودش شد دیگر با خدا نیست در وجود مقدس نبی اکرم این هم قطعا نیست در باب حضرت علی است در باب نبی اکرم به طریق اولا ما اُشرِكَ بِاللّهِ طَرفَةَ عَينٍ هیچ لحظهای نه شرک خفی نه شرک جلی داشتند قرب محض هستند بنابراین استغفار حضرت مال امت است بعد فرمودند اگر فتحی آمد و فارغ شدید کانه بار حضرت سبک شده حالا دیگر تسبیح به حمد بکنید این یک نگاه است که رابطهی آن فتح و این تسبیح به حمد و استغفار این است یک نگاه دومی هم بود آن هم نگاه صوابی است با این نگاه معارضهای هم ندارد که اولا نصر خدا وقتی میآید مقدماتی دارد باید این وجود مقدس مخاطب در این سوره حضرت هستند رسول بودند آمدند جامعهای را ببرند برسانند موانعی سر راه است برای رساندن آنها یک اقداماتی باید بکنند وقتی آن اقدامات اتفاق میافتد «إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ يَنصُرْكُمْ» (محمد/ 7) خدا میآید نصر مقدمه اش اقدامات وجود مقدس نبی اکرم بوده است بعد از این که نصر آمد به دنبالش فتح میآید تا قبل از آن یکی یکی اندک اندک میآیند نبی اکرم میروند یکی یکی شکار میکنند تربیت میکنند رشد میدهند ابوذرها سلمانها اول از همه وجود مقدس حضرت علی دستچین میشوند ساخته میشوند دین در آنها داخل میشود اما وقتی فتح میآید فوج فوج دستههایی میآیند با گرایشهای مختلف فوج فوج یعنی همراه با گرایشات طائفهای و داخل بر دین میشوند این جا همراه با مشکلاتی است آغاز مشکلات فراوانی است یک جمعیتی با یک انتظاراتی آمده اند و این جمعیتی که آمده اند هنوز مراتب دین در آنها محقق نشده مومن نشده اند و مشکلات فراوانی با خودشان میآورند این جاست که پیغمبر گرامی برای عبور دادن از مشکلات این مرحله مامور به تسبیح به حمد و استغفار هستند با این حضرت عبور میکنند و این تسبیح به حمد هم فقط تسبیح زبانی نیست نبی اکرم غیر از این که تسبیح به زبانی و استغفار داشتند و حقایق عظیمی است که پشت این تسبیح در عالم اتفاق میافتد حضرت وقتی تسبیح میگویند کائنات تسبیح میگویند «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ» (انبیا/ 79) کوهها با جناب داود تسبیح میگفتند اگر عالم تسبیح میگوید حضرت ذکر تسبیح عالم را میدهد وقتی معلم انبیا و ملائکه حضرت هستند در روایات داشتیم قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ التّحْمِیدَ (بحار الانوار، ج ۵۷، ص ۳۱۱) وقتی آنها به ملائکه تسبیح میدهند به تبع تسبیح حضرت ملائکه تسبیح میگویند پیداست کائنات با حضرت تسبیح میگویند «يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (جمعه/ 1) تسبیح حضرت همان تسبیح قلبی و زبانی شان هم تسبیح فوق العادهای است و عالم را تنزیه میکند ولی فقط تسبیح زبانی نیست یک سلسله اقدامات است یعنی اقامهی تسبیح در حیات اجتماعی امت است یعنی باید امت را به نقطهی تسبیح برسانند یعنی امت برسد به نقطهای که هیچ عیبی در خدای متعال نبیند این منزلت از توحید که ارکان اربعهی توحید سبحان والحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر است یکی تسبیح است این که امت به مرحلهی تسبیح حضرت حق برسند تسبیح مقاماتی دارد این که عیب در کار خدا نبینیم این قدم اول است ما وقتی نگاه میکنیم هزار سوال برای ما پیدا میشود چرا این کوهها این دریا این همه ذرات برای چه از خود خلقت سوال داریم تا آن جا که به نقصها و عیبها که میرسیم اشکال پیدا میشود اول توجیه برای ما ندارد بعد نه فقط توجیه ندارد هزار عیب العیاذ بالله به کار خدای متعال مینویسیم به یک جایی برسند که خدای متعال را تسبیح بکنند یک نکته این است که باید حیات اجتماعی ما به گونهای باشد که عمل ما بوی تسبیح و معنای تسبیح بدهد در آن شرک نباشد عین توحید و اخلاص باشد این آیهی شریفهای که خواندیم «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى، وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (طه/ 131- 130) پیداست بار سنگینی روی دوش پیغمبر آمده میگویند هر چه میگویند بگویند بایستید کار خودتان را بکنید به نتیجه میرسد صبر بکن تسبیح به حمد بکن قبل از طلوع و غروب لحظات شب اطراف روز تا به مقام رضا برسی یا به تو پاداشی بدهیم که راضی شوی این همان اشاره به همان است «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» (ضحی/ 5) پیغمبر راضی نمیشود الا این که امتش را برساند خدای متعال به او اجازه بدهد همه را بدهد با خودش سیر بدهد این تسبیح پیغمبر موجب میشود به حضرت اجازه میدهند شفاعت میکند دستگیری میکند عبور میدهد از سختیهای راه آدم در سختیهای راه خدا میماند عیبها را گردن خدا میگذارد خودش را تنزیه میکند از قافله جا میگذارد بعد میفرماید «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» شاید این نتیجهی آن تسبیح است این مسیری که امت پیغمبر باید طی بکند این مسیر همراه با یک درگیریهایی است که در دوران درگیری خدای متعال به آن طرف شکوفههای مختلفی را در اختیار دستههای مختلفی از کفار قرار داده یعنی گروههای متفاوت کفار را نگاه میکنی هر کدام یک شکوفههایی از دنیا برایشان سبز شده قدرت دارند ثروت دارند موقعیت اجتماعی دارند این قدرت ثروت لذت و غرق در امکانات ظاهری بودن این موجب میشود انسان توجه به آنها بکند و نتواند پشت صحنه را ببیند و یا حتی مثلا ممکن است این برایش دشوار شود و تردید بکند در حقانیت پیغمبر به پیغمبر عرض میکردند اگر تو پیغمبری پس این سختیها چیست رفاه آنها چیست پس باید یک تسبیحی باشد که ما را از این عبور بدهد و ما بتوانیم پشت صحنهی این شکوفههای دنیایی که برای افواج مختلف کفار دستههای مختلف آنها سبز شده ببینیم دو چیز را ببینیم یکی فتنهای که در آن است و الا اگر ندیدیم دل بسته میشویم نمیتوانیم راه پیغمبر را برویم پیغمبر باید ما را عبور بدهند این مسیر همراه با شکوفههای دنیایی که برای جامعههای کفار در این دورانها باز میشود و سبز میشود و توجه به این که این فتنه است اگر این را فهمیدیم میتوانیم عبور بکنیم و دوم این که روزیهای بهتری که خیر و ابقی است خدا برای جبههی نبی اکرم قرار داده آنها را هم ببینیم چشم باز شود آدم تا نتواند این روزیها را ببیند نمیتواند عبور بکند یعنی این را من گاهی عرض کرده ام در یکی از جنگها بود پیغمبر غنائم را تقسیم کردند چیزی برای انصار نماند ناراحت شدند حضرت فرمود من مال شما هستم من که به اندازهی شتر و اسب العیاذ بالله قیمت ندارم؟ من را هم ببینید اگر کسی بتوانید چشم باز کنید محیط ولایت را که نعمت و بهشت حقیقی است ببیند مزد خدا نقد است یعنی الآن وسط بهشت است «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ» (انفطار/ 13) بله البته روز قیامت هم وارد بهشت میشوند ولی این هم مرتبهی بالاتری از محیط ولایت است بنابراین کسی بتواند توحید ولایت را ببیند این رزقهای باطنی و دوم بتواند در متن سختیها فتنه را ببیند وقتی قارون با زینتش آمد قرآن میفرماید گفتند «يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (قصص/ 79) گفتند ای کاش ما هم این امکانات را داشتیم آنهایی که خدا به آنها علم داده بود گفتند رزق خدا بهتر است تا این که خدا فرو برد.. خسفنا به میگفتند عجب ما اشتباه میکردیم خوب شد ما جای قارون نبودیم این را آدم از قبل بفهمد این شکوفههای مختلفی که آن طرف سبز شده و جلوه کرده جلوههای دنیایی را ببیند فتنه و پایان فتنه را ببیند رزق رب را هم ببیند این تسبیح میخواهد یعنی تسبیح پیغمبر ما را عبور میدهد هم تسبیح شان است هم اقدامشان است اگر این اتفاق افتاد ما میتوانیم پس یک نکتهای که فرمودند گفتند وقتی افواج میآیند مشکلاتی پیدا میشود علاوه بر این حالا فرض کنید همه هم بخواهند بیایند داخل شوند غیر از امتحانهای عظیم که پیش میآید سختیهایی در راه است این سختیهای راه را چطور میشود پشت سر گذاشت این امت شما یک غفلتهایی میکنند در این مسیر همیشه در مسیر درست استقامت نمیکنند ضعفهایی که از خودشان نشان میدهند و این موانعی که وجود دارد و ممکن است امت را زمین گیر بکند این با تسبیح حضرت با استغفار حضرت عبور داده میشود در بیان دوم گفتند تسبیح فقط ذکر نیست اقدام هم است لذا گفتند بعد از فتح مکه نبی اکرم یک سلسله اقدامات کردند نظیر اقدامی که در غدیر داشتند اقدام این که بعد از این که غدیر تمام شد به صراحت گفتند این کار خیلی سختی بود خدا فرمود «وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/ 67) پیغمبر نگران بودند که تحمل نشود این اقدام بعد از فتح مکه است این یکی از تسبیحهای حضرت است اقداماتی که تسبیح به حمد هم است شکر و حمد هم یک جاهایی که با شکر یکی است چند مرحله دارد توجه به نعمت خود را در نعمت که معجب میشویم اسباب را ندیدن که مشرک میشویم نعمت را به خدای متعال نسبت دادن است تا این جا حمد کامل نیست بعد حالا نعمتهایی که خدا به ما داده یک هدفی دارد این نعمتهایی که از خدا میگیریم اگر او داده لغو نیست در مسیر آن هدف به راه انداختن است یعنی به خدا برگرداندن و در صراط قرار دادن است این میشود حمد و الا حمد واقعی اتفاق نمیافتد اگر امکاناتی که خدا به حضرت داده این امتی که به حضرت داده حضرت در صراط قرار ندهند از دست میرود بنابراین تسبیح حضرت این است صراطی باز بکنند این صراط در غدیر باز میشود این تسبیح به حمد است چطور ما اگر خدای متعال به ما قلب ایمان هر چه که داده در مسیر ولایت حقه قرار دادیم در راه قرار دادیم این میشود تسبیح خدای متعال یک امتی به حضرت داده حضرت امت را در صراط میبرد صراطی برایشان قرار میدهد که تا قیامت در این صراط حرکت بکنند این فتح آمد فسبح بعضیها گفتند این مرحله مرحلهی اسلام است خدای متعال میفرماید «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» (لقمان/ 20) خدای متعال نعمتهای ظاهری و باطنی اش را بر شما فرو ریخته در روایت دارد نعمت ظاهری توحید است و نبوت نعمت باطنی ولایت است ممکن است کسی بگوید این غلو است یعنی ولایت بالاتر از توحید و نبوت است چون نعمت باطنی است عرض کردیم این معنایش این نیست این ظاهر است آن باطن پس این بالاتر است نه باطن توحید ولایت است باطن نبوت ولایت است یعنی کسی ممکن است به ظواهر توحید نبوت متمسک باشد ظاهرا شهادتین میگوید مسلمان میشود با مسلمانان میتواند ازدواج بکند احکام ظاهری اسلام را دارد نماز میخواند روزه میگیرد ولی حقیقت ولایت الله در وجودش جاری نشده تسلیم ولایت الله نشده به محیط ولایت الله نشده جزء اولیاء خدا نشده این باطن دین است اگر کسی جزء اولیاء خدا شد و فانی در محبت خدا شد و تسلیم حضرت حق شد به تعبیر دیگر به ولایت نبی اکرم گردن نهاده وَلَایَتُنَا وَلَایَهُ اللَّهِ (کافی، ج 1، ص 437) این همان توحید و نبوت است باطن توحید و نبوت میشود این پس بعضی این طوری معنا کرده اند گفتند تا این جا مردم دارند میآیند مسلمان شوند یک مرحله از راه را طی کرده اند ولی این اول راه است رسالت پیغمبر این نیست که مردم را فقط داخل ظاهر اسلام بکند میخواهد عبورشان بدهد که برساند به آن باطن اسلام این نیاز به اقدام حضرت دارد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» یکی از اقدامات حضرت برای عبور دادن این است که غدیری به پا کردند صراطی آوردند این باب را گشودند بعد که باب را گشودند مردم را وارد کردند آرام آرام مردم میتوانند سیر با امام بکنند به باطن دین نبی اکرم به باطن توحید برسند لذا وقتی حضرت ظهور میکنند (وَ اَظْهِرْ بهَ دين نَبيّكَ (زیارت آل یس) آن باطنی که در حجاب بود ظاهر میشود دین پیغمبر یک حقیقت در حجاب است چیز دم دستی که نیست یکی از آثار ظهور این است خود حضرت ظهور میکنند وقتی ظاهر شدند باطن دین هم ظاهر میشوند مردم با باطن دین میتوانند سیر بکنند یعنی حقیقت ولایت نبی اکرم ظاهر میشود از پرده میآید بیرون پس اقدامات حضرت این است که حضرت برای تسبیح خدا غدیر را به پا میکنند این یک اقدام است اقدام بعدی این است که وقتی میآیند مدینه البته اینها اقداماتی است که بیش از اینها است.
شریعتی: طبق این نگاه این فتح را چه معنا میکنیم.
حاج آقا میرباقری: تا این جا ما بگوییم فتح فتح مکه است مردم میآیند وارد اسلام میشوند ظاهر اسلام میرسند ولی تا مراتب ایمان و کمال اسلام برسند این مستلزم اقدامات حضرت است از به پا کردن غدیر تا اقدامات بعدی که کردند برای این که تثبیت شود غدیر مردم را با اسامة بن زید تجهیز کردند مخالفین را از مدینه فرستادند بیرون همه چیز را آماده کردند که بستر برای حرکت امت آماده شود پس تسبیح حضرت غیر از این که عالم با تسبیح حضرت سیر میکند و تنزیه حضرت است که ما را عبور میدهد از این شرکها و غفلتها و عیب پای خدا نوشتن خود را تطهیر کردن سهم خود را انجام ندهیم فقط انتظار داشته باشیم کار جلو رود امت تنزیه میشوند با تسبیح حضرت یک سلسله اقداماتی هم است که تسبیح به حمد است این یک نکته است که با تسبیح به حمد حضرت کار جلو میرود بعد هم استغفار حضرت است که آثاری هم دارد امنیت میآورد و برکات فراوانی استغفار به دوران دارد «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا، يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا، وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا» (نوح/ 12-10) اینها آثار استغفار است نزول برکات و مقام امنیت از عقوبت استفغار پیغمبر همهی اینها را برای امت به دنبال دارد برکات را نازل میکند طهارت میآورد توبهی حضرت حق را میآورد حضرت حق با استغفار نبی اکرم توجه به این امت میکنند ولو ما خطا میکنیم حالا ببینید چه اتفاقاتی افتاده خطاهایی که مومنین میکنند با رجوع حضرت حق درست میشود این توبهی حضرت حق به دنبال استغفار نبی اکرم است اگر استغفار نبی اکرم نباشد ما با خطاهایمان رفته ایم وادی ایمن درست میکنند حضرت و ما را سیر میدهند حالا یک معنای گسترده تری هم برای این سوره است که شاید هم بشود گفت تاویل سوره است من یک روایت را میخوانم اشاره به این معنا است.
شریعتی: بعد از تلاوت قرآن این قرائت را از شما میشنویم. خیلی ممنون آیات 25 تا 29 سورهی بقره را به اتفاق تلاوت میکنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُوا هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥﴾ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِهَـذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ ﴿٢٦﴾ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿٢٧﴾ كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٨﴾ هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿٢٩﴾
ترجمه:
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته [چون عبادت حق و خدمت به خلق] انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیشْ روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که [در طعم و گوارایی و زیبایی] شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [از هر آلودگی] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند. (۲۵) بی تردید خدا [برای فهماندن مطلبی به مردم] از اینکه به پشه و فراتر از آن [در کوچکی] مَثَل بزند، شرم نمی کند؛ اما اهل ایمان آگاهند که آن مثل از سوی پروردگارشان درست و حق است و اما کافران می گویند: خدا از این مثل چه اراده کرده است؟! خدا بسیاری را به آن مثل [به خاطر عدم دقت و مطالعه] گمراه می کند، و بسیاری را به آن مثل [به سبب درک صحیح] هدایت می نماید؛ و جز فاسقان را به آن گمراه نمی کند. (۲۶) آنان کسانی هستند که پیمان خدا را [که توحید و وحی و نبوت است] پس از استواری اش [با دلایل عقلی و علمی و براهین منطقی با عدم وفای به آن] می شکنند و آنچه را خدا پیوند خوردن به آن را فرمان داده است [مانند پیوند با پیامبران و کتابهای آسمانی و اهل بیت طاهرین و خویشان] قطع می نمایند و در زمین تباهی و فساد بر پا می کنند، آنانند که زیانکارند. (۲۷) چگونه به خدا کفر می ورزید در حالی که [پیش از دمیده شدن روح به کالبدتان ترکیبی از عناصر] مرده بودید، پس شما را حیات بخشید، سپس شما را می میراند، آن گاه دوباره زنده می کند، سپس به سوی او بازگردانده می شوید. (۲۸) اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید، سپس آفرینش آسمان را [که به صورت ماده ای دود مانند بود] اراده کرد و آن را به شکل هفت آسمان [همراه با نظامی استوار] درست و نیکو قرار داد؛ و او [به قوانین و محاسباتِ] همه چیز داناست. (۲۹)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خدمت شما هستیم قرائت سوم و روایت را میشنویم.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم روایت را مرحوم شیخ طوسی در امالی نقل کردند که نَزَلَت عَلَی النَّبِی اِذَا جَاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتح وقتی این سوره نازل شد بر نبی اکرم قال یا علی لقد جاء نصر الله به حضرت فرمودند نصر خدا و فتح آمد دیگر کار تمام شد یک عدهای میخواستند اصل اسلام نباشد خدا یک نصرتهایی کرده که میفرماید یکی صلح حدیبیه بود آنهایی که تو را به حساب نمیآوردند مجبور شدند با تو قرار داد بنویسند آنهایی که میخواستند ریشه کن بکنند «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» (فتح/ 1) البته اینها ظاهر آیه است باطن آیه از اینها دقیق تر معنا شده یا فتح مکه آمد «اِذَا جَاءَ نَصرُ اللهِ» تمام شد این اسلامی که اینها خیال میکردند آدمی است و از دنیا میرود تمام میشود یا با جنگ کارش را تمام میکنیم این طوری نیست تمام شد این فقط ناظر به فوجهایی که بعد فتح میآیند نیست دیگر آنها نمیتوانند جلوی اسلام را بگیرند تا به حال مسئله این بود اسلام محو شود نه افواجا یکی بعد فتح مکه در جزیرة العرب است افواجی که در طول تاریخ میآیند هم است این گسترش دعوت که مسلمانها میآیند پیغمبر باید روی اینها کار بکند از مراحل عبور بدهد برساند به مقام ایمان کامل تازه اول کار حضرت و کار ائمه و اوصیایی است که به دنبال حضرت میآیند که کار آنها هم کار حضرت است «أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) شما همهی تاریخ را بیدار میکنی ولی وقتی اینها آمدند باید یکی بیاید دستشان را بگیرد برساند فرمود نبی اکرم منذر هستند ما ائمه هدات هستیم اما آیا هدایت آنها چیزی غیر از هدایت پیغمبر است اینها بار هدایت الهی را میکشند اوصیاء پیغمبر هستند اهل بیت پیغمبر هستند از آن بیت میگیرند خانه هایشان خانههای پیغمبر است مردم را میآورند در خانههای خودشان در خانهی پیغمبر بردند «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ» (نور/ 36) شعاع مثل نور و وجود مقدس نبی اکرم است پس قصه این است دیگر تمام شد دیگر افواجی میآیند پشت سر هم حالا پیغمبر باید اقداماتی بکنند افواجی که میآیند برسند به مقصد فتنههای دشمن اند دشمن تا حالا ابلیس شیاطین جنگ راه میانداختند که مردم مسلمان نشوند حالا جریانات پیچیده تری اتفاق میافتد جریان نفاق اتفاق میافتد که در سورهی توبه از منافقون صحبت شده که باطن دین واقع نشود همه مسلمان ظاهری هستند ولی هیچ کس باطن دین را ندارد نفاق معنایش این است که ظاهرشان مسلم است باطنشان مسلم نیست از این جا شروع میشود که اگر خضوع ظاهری ات بر خشوع باطنی غلبه کرد این یک مرتبه از نفاق است از این جا شروع میشود تا آن جایی که مسجدها پر هستند ولی همینها روز عاشورا هم امام حسین را تنها میگذارند مکه پر است دارند طواف میکنند حضرت میگوید اگر میخواهید به خدا برسید با من بیایید نمیآیند بعد هم خون مطهر حضرت را میریزند بعد دستشان را میشویند بعد میایستند پشت سر امیر خودشان نماز میخوانند یعنی جریان نفاق یک کاری میخواهد بکند که این پوسته بماند باطن نه این مرحلهی فتح حاصل شده و فوج فوج میآیند حضرت میخواهد این افواج را باید برساند تازه اول راه است خود اینها را آماده کردن عبور از سختیها دادن ذیل سورهی الم نشرح عرض کردم حضرت دو مشکل دارد یک مشکل مخالفان یک مشکل همراهان هستند این همراهان میبرند خسته میشوند سختیهای راه را میبینند پیروزیهای ظاهری آن طرف را میبینند همین که موسای کلیم قومش را از دریا عبور داد رسیدند جایی یک عده بت میپرستیدند گفتند «يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/ 138) ما هم دوست داریم مثل اینها بپرستیم حالا پیغمبر آمده ما را از دنیا عبور داده نگاهمان میافتد به شکوفههای دنیا میگوییم ما هم میخواهیم مثل آنها باشیم دو مشکل حضرت دارد یکی اینها را عبور دادن از مراحل و رسیدن به آن جایی که مقام توحید و رزق رب است پیغمبر میخواهند همه را سلمان بکنند میخواهند همه درجهی دهم ایمان باشند این فتحی که برای پیغمبر شده نمیتوانند راه اسلام را ببندند حالا حضرت باید ادامه بدهد این ادامه هم برای دوستان است هم مخالفان دشمن از درون از بیرون هم میآید از درون این جبهه میآید یک جور دیگری مشکل ایجاد بکند لذا مشکلات پیغمبر خیلی زیاد میشود این تسبیح به حمد راه را باز میکند برای عبور از مراحل که یکی اقامهی غدیر است که خود این دنباله اش میشود کربلا و ظهور اینها همان تسبیح حضرت است تا مردم را برساند اقداماتی که اتفاق میافتد ائمه انجام میدهند از ابتلائات عظیم تا دورهی ظهور که حضرت اقدام میکنند و کار را تمام میکنند این ادامهی تسبیح نبی اکرم است این سخت تر از مشکلات صدر اسلام است اینها بار روی دوش پیغمبر است که پیغمبر از طریق ائمه و اوصیا باید این بلا را بکشد که یک قسمت تسبیح به حمد حضرت بلا است جریان عاشورا تسبیح به حمد است هم اینها همراهان را آرام آرام عبور بدهند اگر عاشورا نبود همراهان کم میآوردند فقط مخالفین نبود و دوم این که جریان نفاقی که درون دنیای اسلام است و کفری که از بیرون است این موانع را بزند کنار در فتح حقیقی که در عصر ظهور و رجعت است و بعد در قیامت است تمام شود و بعد در روایت حضرت به حضرت علی فرمودند فتح خدا آمد یَا عَلی اِذَا رَاَیتَ النَّاس يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا این بار را گذاشتند روی دوش حضرت این تسبیح ادامه دارد در ائمه بعد حضرت ادامه دادند یَا عَلی انَّ اللهَ قَد کَتَب عَلیَ المُومِنین الجَهاد (ترجمه امالی مفید، ص 326) فتنههایی بعد از من میآیند جهاد باید بکنند این میشود تسبیح به حمد ادامهی راه نبی اکرم برای پاک کردن از کفر و شرک همان طور که حضرت با درگیریهای سنگین جامعه را به این جا رساندند باز هم درگیریهای سنگینی است کَمَا کُتِبَ عَلَیهِمُ الجَهاد المُشرکِین مَعِی در فتنههای بعد من مومنین باید جهاد بکنند کما این که با من هم مامور به جهاد با مشرکین بودند حضرت علی گفت جهاد با چه کسانی گفت از فتنه گران درون اسلام رو به قبله نماز میخوانند اما فتنه میکنند پس تسبیح به حمد امر مستمری است تا عصر ظهور و رجعت ان شاء الله.
منبع : سمت خدا
بازدیدها: 696