برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نظام خانواده در اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
تاريخ پخش: 05-12-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حتی به خندهای شده مهمانمان کنید *** زلفی نشان دهید و پریشانمان کنید
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنید
یک نور واحدید، که در چهارده افق *** تکرار میشوید که حیرانمان کنید
شریعتی: سلام میکنم به شما دوستان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای خوبمان. انشاءالله هرجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم و باغ ایمانتان آباد باشد. خیلی خوشحالیم که این پنجشنبه هم مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم و در خدمت حاج آقای انصاریان عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقای انصاریان: سلام علیکم و رحمة الله. خداوند منبع خیر است. «بیده الخیر» بیده الشر ندارد. بنابراین من باید بگویم: از تولد تا حالا حالم خوب بوده و تا مرگ هم خوب است و بعد هم خوب است.
شریعتی: ما هفته گذشته در مورد اختلافات درون خانوادهها صحبت کردیم. حاج آقای انصاریان با نگاه پدرانه و دلسوزانهشان توصیههایی کردند که خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت، که واقعاً منبع این اختلافات از کجاست و چقدر ارزش دارد که بخواهیم این همه انرژی صرف آن کنیم؟ قطعاً امروز هم دوستان عزیز ما منتظر هستند ببینند حاج آقای انصاریان برای ما چه به ارمغان آوردند؟
حاج آقای انصاریان: من ابتدا یک روایت از محبوب همه مردم ایران نقل کنم. محبوب مردم مؤمن و غیر مؤمن، با حجاب و بدحجاب، پیر و جوان، آن روایت از وجود مقدس حضرت سیدالشهداء است. حضرت هفت سال عمرشان را با پیغمبر بودند. فکر کنید از دو سال به بعد مطالب پیغمبر را میشنیدند و ضبط میکردند و ضبط هم کردند. یک مقدار آثار پیغمبر را از امیرالمؤمنین داریم که نوشتند و یک مقدار از حضرت مجتبی و یک مقدار از ابی عبدالله. تعبیر امام حسین از روایت پیغمبر یک تعبیر ادبی مهمی است. ادیبان عرب میگویند: فعل ماضی که با مضارع ترکیب شود دلالت بر استمرار دارد. مثل آیاتی که میگوید: «بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (انعام/108) «کانوا» ماضی است. «یَعمَلون» مضارع است. ترکیب این میشود همواره، دائمی. امام حسین میفرماید: من این روایت را همواره از پیغمبر شنیدم. یعنی از وقتی که پیغمبر با من حرف میزد یا با دیگران، تا آخر عمرشان این روایت را کراراً شنیدم. «انّ الله يحبّ معالي الامور و اشرافها و يكره سفسافها» (جامعالصغیر/ج1/ص75) خداوند عاشق امور با ارزش است و بسیار متنفر از امور پست است. حالا در این بحثی که در هفتههای گذشته داشتیم، در چهارچوب خانواده، امور با ارزش چیست؟ امور پست چیست؟ اگر این امور با ارزش را خدا در بندهاش ببیند، عاشق بندهاش میشود. توبه خوب است، خیلی خوب است که آدم بیاید با همه زشتیهایش قطع رابطه کند و به خوبیها بپیوندد. این قطع پیوند را خدا دوست دارد. تائب که این توبه با ارزش را در خودش ایجاد کرده، محبوب خدا شده است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ التَّوَّابِين» (بقره/222) این قرآن است.
یا یکی از امور با ارزش صبر است، تحمل است، استقامت در برابر حوادثی که برای انسان پیش میآید، شکست مالی، شکست بدنی، شکست جانی، صبر را دوست دارد. در هرکس این صبر قرار بگیرد، خود او محبوب خدا میشود. «يُحِبُ الصَّابِرِين» (آلعمران/146) نیکوکاری را خیلی دوست دارد. مدرسهسازی، حوزه سازی، کتاب چاپ کردن، جهازیه به خانوادههای مستحق دادن، خانه سازی برای جوانهایی که خانه ندارند. آشتی دادن بین افراد، نیکی است. «وَ اللَّهُ يُحِبُ الْمُحْسِنِين» (آلعمران/134) نیکوکار، محبوب خداست. حالا من یک نیکی دیگر را هم مثل بزنم. نیکی به پدر و مادر. ما در خانواده، با ارزشتر از پدر و مادر نداریم. چرا؟ چون آنها وجود مقدم بر ما هستند. ما وجود مؤخر هستیم. یعنی ما هستیمان هستی پدر و مادر است. ما در استقلال هستی نداریم، پدر و مادر ما را به وجود آوردند. این پدر و مادر همیشه سر پا نیستند. همیشه پولدار نیستند. همیشه سالم نیستند. خداوند نیکی به پدر و مادر را کنار عبادت خودش گذاشته است. «وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (اسراء/23) یعنی اینقدر مهم است که آمده والدین را بعد از خودش مطرح کرده است. ممکن است یک جوانی بگوید: والدین من دین ندارند. مگر خدا گفته: به والدین دیندار احسان کن؟ اینجا آیه مطلق است. «و بالوالدین» نگفته دین داشته باشد یا نداشته باشد. گفته: پدر و مادر.
احسان به پدر و مادر تا کجا؟ تا وقتی زنده هستند. آغوش بچهها، دخترها و پسرها، تا لحظهی آخر عمر باید برای پدر و مادر باز باشد. در محبت و لطف به روی پدر و مادرشان باز باشد. در احسان باز باشد و کل مردم ایران و رادیو و تلویزیون هم این را خیلی تشویق کند، این فرهنگ پلید دور انداختن پدر و مادر را در این مملکت ریشه کن کنند. یعنی پدر و مادر را بعد از عمری زحمت و محبت و عشق ورزی بردارند ببرند در سالمندان بگذارند. بعد هم سراغشان نروند. من سالمندان زیاد رفتم، گاهی کنار تختها نشستم، یا خانمی یا آقایی به پهنای صورت گریه کرده، گفته: چشمم به این در خشک شده، یکبار بچههایم را ببینم. این یعنی چه؟ خدا با شما فرزندان چه خواهد کرد؟ مگر میشود دل پدر و مادری بسوزد، رنج ببرند، چشمشان به در باشد. شبها با گریه بخوابند، چون شما را نمیبینند، شما در زندگی خیر ببینید؟ به خدا محال است. شما فرزندانی که ده نوع مشکلات دارید. میخواهید حل شود؟ کلیدش را قرآن به شما داده است. بروید پدر و مادرهایتان را بیاورید در خانه برایشان کمک بگیرید، تر و خشکشان کنند. اگر مشکلات شما حل نشد! فقط این پدر، یا مادر با اشک چشم بگوید: خدایا طبق گفتهی قدیمیها، تو خاکستر دست کند، طلا در بیاورد! اگر مشکل شما حل نشد!
گاهی طلبهها به من میگویند: شما چه زحمتهایی کشیدی به اینجا رسیدی؟ میگویم: من یک درصد درس خواندم و 99 درصد دعای پدر و مادر را بدرقهی راهم کرد. درس یک درصد کارکرد برای من است. 99 درصد پدر و مادر هستند که رحمت خدا را نازل میکند. چون پیغمبر فرمود: جزء دعاهای مستجاب که حتی اگر کافر دعا کند، دعای پدر و مادر است. این دعای مستجاب است. دعای فرشتگان دعای مستجاب است. بیایید نزدیک شب عید، اگر دارید این مطالب را میشنوید بروید یک دسته گل برای مادر و یک دسته گل برای پدر ببرید. یک پارچه قیمتی ببرید. ماشین را کارواش ببرید، هردو را سوار کنید. دستشان را ببوسید. صورتشان را ببوسید. برگردانید خانه، یک خدمتکار بگیرید، خدا هم پولش را میرساند. خیلی از شما هم دارید. فقط بگویید: شما را دعا کنند. من مثل شیخ بهایی به شما قول میدهم اگر به دعای این پدر و مادر دلسوخته مشکلات شما حل نشد، بیایید پیامک بزنید به سمت خدا، من از این لباس دربیایم!
در چهارچوب خانه برویم. یک جمله دیگر هم به این مسأله اضافه کنم که خیلی مهم است. در سوره طه خدا به موسی میگوید: دربار فرعون که میروی به برادرت «إِنَّهُ طَغى» (طه/24) فرعون در همه چیز طغیان کرده است. آدم کشته، جوان کشته، «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُم» (قصص/4) سر بچهها را بریده است. داغدار را زنده نگه داشته است. ظلم کرده است. مردم را به بردگی گرفته است. موسی هم خیلی قوی و توانمند بود. دختر شعیب به پدرش گفت: «إِنَ خَيْرَ مَنِ اسْتَئْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِينُ (قصص/26) این خیلی بدن پر قدرتی دارد. موسی به خدا فرمود: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّنا» (طه/44) خیلی نرم و با محبت با فرعون حرف بزن. گفت: خدایا این همه جنایت کرد. آدم در بگو و مگو از کوره در میرود و داد هم میکشد. فرمود: بیست سال بعد از اینکه از رود نیل تو را گرفته و تو را بزرگ کرده و بوی پدری نسبت به تو دارد. حق نداری بلند حرف بزنی. این یک داستان دین، داستان قرآن، داستان انسانیت، داستان جوانمردی است. این ادب پروردگار به پدر است. آن هم فرعون! ادب پروردگار به فرعون چون بوی پدری برای موسی میدهد! شما جوانها چه میگویید؟! داد کشیدن سر پدر و مادر، پرخاش کردن، حرف گوش ندادن، اینها همه گره در زندگی ایجاد میکند.
شریعتی: بعضی جوانها میگویند: پدر و مادر یک حرفهایی میزنند که اصلاً با زمانه و عصر ما سازگار نیست. آنها برای دوره و عصر خودشان هستند.
حاج آقای انصاریان: خدا در قرآن 103 بار صبر را مطرح کرده است. یکی همینجاست. در برابر پدر و مادر صبر کنید. در برابر تلخیهای درون خانه صبر کنید. این وعده خداست، «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا» (قصص/54) من به اهل صبر دو مزد میدهم، اینقدر صبر مهم است. یک نکته دیگر اینکه در سوره انشراح به پیغمبر میگوید: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى» (ضحی/6) تو یتیم نبودی، من خودم تو را پناه دادم. در تفسیر مرحوم صاحب منهج الصادقین ملا فتح الله کاشانی، که از علمای بزرگ قرن دهم بوده است و یک شرح نهجالبلاغه هم دارد، دیدم ایشان روایت نقل کرده که خدا وقتی پیغمبر مبعوث به رسالت شد، فرمود: میدانی چرا قبل از ولادت تو پدرت را بردم؟ چرا چهار، پنج ساله بودی مادرت را از دنیا بردم؟ چون میخواستم مسئولیت نبوت را بر دوش تو بگذارم. اگر پدر و مادر تو زنده بودند، مسئولیت احسان به آنها هم روی دوش تو بود و کمر تو را میشکست، من یکی را حذف کردم.
حالا در چهارچوب خانواده، یک مقدار از میدان خانواده گستردهتر برویم. یعنی در این دایره اقوام را، مثل عمه، خاله، دختر خاله، دختر عمه، دختر عمو، پسرخاله، پسر عمو. در یک خانواده امکان یک چیزهایی هست به طور طبیعی، فرض کنید دختر قبلاً این مرد را پسندید. حالا این مرد خیلی شکل فوق العادهای ندارد. زن آرام در حرف زدن است، خیلی پر حرف نیست و هیجان ندارد. هشت، نه سال است گذشته و بچهدار نشدند. دختر خانواده 23 سال سن دارد و هنوز شوهر نکرده است. پسر خانواده فوق لیسانس شده و هنوز ازدواج نکرده است. وظیفه اطرافیان اینجا چیست؟ وظیفه قرآنی، وظیفهای که اهلبیت معلوم کردند. وظیفهشان این است که دائم به اینها دلخوشی بدهند. به اینها امید بدهند. امید مثبت بدهند، یعنی موج امید بفرستند که بارک الله عجب خانمی داری! خود کم حرفی هم نعمتی است. خود هیجان نداشتن هم نعمتی است. بارک الله! الحمدلله پسرت فوق لیسانس شد. دختر فوق لیسانس شد. دیر نشده است. خدا وسیلهاش را جور میکند. فرض جور نشد و دختر شوهر نکرد. تازه شده مثل مریم مادر حضرت مسیح، با یک عنوان کمتری که بچه ندارد. یا بچهات اگر جور نشد زن بگیرد، مثل مسیح میشود. او هم برایش جور نشد زن بگیرد! یعنی تشبیه را روی مقامات عالی معنوی ببرند. بچهدار نشدی، خدا نخواسته است. خدا هم از دستش برمیآید. دعا کنید، دعای پدر و مادر مستجاب است. خیلیها تا ده سال بچهدار نشدند، خدا به آنها بچه داد. خیلیها مرد نود ساله شد، زن هشتاد سال مثل زکریا و زنش، در اول سوره مریم هست که خدا به آنها بچه داد. ابراهیم صد ساله بود خدا اسماعیل را به او داد. حالا ده سال که دیگر دیر نشده است.
اینجا جای بسیار ظریف است. حرف خوب زدن، امید دادن، دلداری دادن است. حالا اگر اطرافیان، عمه، خاله، مادر بزرگ، مادر شوهر، مادر زن، خواهر، برادر، دخترخاله در مدار طعنه و سرزنش بیافتند. این چه زنی بود گرفتی؟ دخترت را برای چه به این دادی؟ این چه وضعش است؟ مگر طلاق مرده است؟ بیا طلاق بچهات را بگیر و به یکی دیگر بده که بچهدار شود. حالا که دیر نشده است. طعنه زنها باید بدانند که قرآن مجید طعنه زنی را ویژه دشمنان خدا و پیغمبر و قرآن معرفی کرده است! یعنی مؤمن اهل طعنه نیست. مؤمن اهل سرزنش کردن نیست. مؤمن اهل دلسرد کردن نیست. خیلی اخلاق مؤمن عجیب است که سی سال است حداقل و چهل سال است حداکثر یوسف گم شده است. ولی یعقوب خودش دائم در حال امید بود، در سفر سوم بچهها به مصر گفت: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ» (یوسف/87) بروید و بگردید. «تحسس» در کارهای مثبت است. در سوره یوسف است. در سوره حجرات «وَ لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) داریم. یعنی دنبال عیبهای مردم نروید که عیبهای شما را در قیامت برملا میکنم. دنبال عیبجویی مردم نباشیم که یک عیبشان را پخش کنیم، من عیب شما را در جامعه پخش میکنم و آبروی شما را میبرم. چون خدا نسبت به آبروی بندهاش خیلی حساس است. پس آنجا میگوید: «وَ لا تَجَسَّسُوا» اینجا میگوید: «فَتَحَسَّسُوا». به بچهها امید داد. بچهها برایشان ناباورانه بود. خود یعقوب هم گفت: دنبالش بگردید و پیدایش کنید. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ» (یوسف/94) ولی نگویید: پدر ما دیوانه شده است. من دیوانه نشدم! من به یک منبعی وصل هستم که منبع امید است. رفتند و یوسف را پیدا کردند. خدا که به ما زبان داده است، برای طعنه زدن که نداده است. برای سرزنش که نداده است.
خدا رحمت کند، یک رفیقی داشتم کت و شلواری بود و درسی هم نخوانده بود. به من میگفت: حسین! این زبانی که خدا داده است، دائم باید با مردم حرف بزنیم! خوب یک مقدار هم خرج خودش کنیم. بیاییم با خودش حرف بزنیم. نباید این را هزینه خودش کنیم؟ بعد هم میگفت: وقتی میخواهیم با او حرف بزنیم، در خانهاش گریه نبر، یک خرده هم خنده و نشاط ببر. فقط گله و شکایت نبر.
پس زبان طعنه، زبان دشمنان خداست. امام صادق یک روایت دارند، خوبیهای خودشان و اهلبیت را بیان میکنند و زشتیها دشمنان را. میگویند: دشمنان ما این زشتیها را دارند. یکی همین طعنه زدن است. عمهها، خالهها، مادربزرگها، پدربزرگها، قوم و خویشها، خوشتان میآید مفتی جزء دشمنان خدا قرار بگیرید که فردای قیامت گریبان شما را به عنوان عدو الله بگیرند. چرا دستتان را به عنوان حبیب الله نگیرند؟ ترغیب کنید. امید بدهید.
شریعتی: در پیامها هم داریم و خیلی از مخاطبین عزیز ما این مشکلاتی که شما فرمودید را دارند و میگویند: ما با مشکل خودمان یکجوری کنار میآییم، اما طعنهها و زخم زبانها زندگی ما را به هم ریخته است و این نکاتی که شما فرمودید، واقعاً تکان دهنده است.
حاج آقای انصاریان: این طعنه زدنها گاهی ممکن است به جدایی و تلخی و اختلاف بیافتد. قرآن مجید دو به هم زنی را بسیار سخت مورد حمله قرار داده است. نمامی گناه بسیار سنگینی است. در گوش این جوان یک چیزی بگویی، در گوش زنش یک چیزی بگویی و این گفتنهای تو همان طعنه و سرزنش و خرد کردن فضای امنیت روحی آنها باشد. وقتی اینها از هم جدا شوند، تو که نمامی کردی، در قیامت جواب خدا را چه میدهی؟ خدا که انبیاء را برای وصل کردن فرستاد. تو چرا فصل ایجاد کردی؟ چرا جدایی انداختی؟ این گناه خیلی خطرناک است. فردای قیامت بار گناه نمامی بسیار سنگین است. تو اگر دیدی یک زن و شوهری دارند دلسرد میشوند، دلگرمشان کن. اگر دیدی دیر بچهدار شدند، به خدا امیدشان بده. اگر دیدی بچهدار نشدند، بر فرض دکترها گفتند: هیچکدام بچهدار نمیشوید. یا یکی از شما نمیشوید. یکی از بهترین کارها این است که خدا اینجا عجیب کار میکند. بروند یک بچه یتیمی را بیاورند، از شیر خوارگی، چنان هم خدا محبت این بچه را در دل این دو قرار میدهد، که اگر بچهدار میشدند بیشتر از بچهی خودشان این را دوست نداشتند. بعد هم در قرآن 23 بار خدا رعایت یتیم را سفارش کرده است. شما که بچهدار نشدی، هر یکباری که دستت را به سر بچه بکشی، پیغمبر میفرماید: هر مویی که از زیر دست تو مرد و زن رد بشود، حسنهای در نامهی عملت نوشته میشود. بعد هم رعایت کردن بچه یتیم، رضای خداست، رضای انبیاست، رضای فرشتگان است. الآن هم جاهای خوب و مطمئنی داریم. خود کمیته امداد یک بخشی دارد به نام اکرام ایتام، آدم برود بگوید: بچه یتیمی که پدر و مادرش در زلزله و جای دیگر، در حادثه یا تصادف، از بین رفتند را به من بدهید، بزرگ کردن یتیم ثواب عظیمی در پیشگاه خدا دارد.
من روایتی دیدم پیغمبر داشتند در کوچه میرفتند، پنج، شش تا بچه داشتند بازی میکردند. این در کشف الاسرار میبدی است. اما یک بچه یک گوشه خیلی کسل و ناراحت بود. پیغمبر آمدند، فرمودند: تو چرا با بچهها بازی نمیکنی؟ گفت: مرا راه نمیدهند. فرمود: چرا؟ گفت: من یتیم هستم. یعنی هنوز بار منفی نگاه به ایتام که در جاهلیت بسیار قوی بود رد نشده است. هنوز بود. پیغمبر را به یتیم بودنش تحقیر میکردند. ما بیاییم حرف یک بچه یتیم را گوش بدهیم و او رئیس ما شود؟ خدا 23 بار در قرآن یتیم را مطرح کرد. گفت: پدر من رفاعه انصاری در احد شهید شده است. مادرم هم شوهر کرده است. ناپدری من مرا راه نمیدهد. پیغمبر گریه کرد. بچه را بغل کرد و به خانه آورد. به خانمهای دیگر نگفت. در اتاق فاطمه زهرا آورد. فرمود: فاطمه جان، این را حمام کن. کاملاً شستو شویش بده. لباسهایش را عوض کن. چون همسن حسن و حسین بود. پیغمبر نشست، با آن همه کار عظیمی که داشت، بچه را حمام بردند و شستند و لباسهایش را نو کردند. پیغمبر او را بغل کرد، «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (انبیاء/107) بچه را برداشت و در کوچه آورد. بچهها را صدا زد. چه کسی گفته: این بچه پدر ندارد. پدرش من هستم. راست هم بود چون «أنا و علىّ أبَوا هذه الامّة»، روزهای بعد پیغمبر دید اینقدر این بچه را احترام میکنند. این چه کار زیبایی است. چرا یک زن و شوهر چون بچه ندارند، طلاق بگیرند؟ صبر کنند، دیگران هم طعنه حرام را ترک کنند. آنها هم بروند یک بچه یتیم بیاورند و کار پیغمبر اکرم را بکنند. چقدر زیباست. بعد خدا بخاطر این بچه یتیم چه برکاتی میدهد.
من یک رفیقی داشتم، خدا رحمتش کند. پای منبر من میآمد و خیلی خدمات فرهنگی سنگینی به مملکت کرد. به من گفت: پانزده سال بچهدار نشدم. دکترها هم ما را نا امید کردند. گفتند: شما دو تا بچهدار نمیشوید. دیگر با این زندگی بسازید. گفت: من یک روز شنیدم در یک منطقه تهران یک خانوادهی پر بچهای هستند، خدا یک بچه هم به آنها داده و دیگر از عهده خرجی بر نمیآیند. گفت: بلند شدم رفتم. گفتم: من فلانی هستم. همه مرا میشناسند. صنف مرا میشناسد. اگر زندگی شما سخت است این بچه آخر را به من بدهید. گفتند: با کمال میل، اما ببر اسمش را اسم شناسنامه خودت کن که بتواند از خودت ارث ببرد. ما که چیزی نداریم. لا اقل این در بین بچههای ما به جایی برسد. گفت: بچه را به خانه آوردم. من و خانمم انگار تک گوهری را خدا از دریای آفرینش به ما داده است. چنان عاشق این بچه شده بودیم، اصلاً تحمل دوریاش را نداشتیم. گفت: میخواستیم جشن سالگرد تولدش را بگیریم، خانم من یک بچه به دنیا آورد. یعنی این بچه با بچه من یک سال تفاوت سن داشت، ولی هردو را با هم یک مدرسه گذاشتم و شب عروسی هم برای هردو یک عروسی گرفت و مرا هم دعوت کرد. گفت: برای دو تا بچه زن گرفتم. کل ثروتش هم نصف کرد، نصفش را به نام این بچهای که برای خودش نبود، نصفش را به نام بچه دیگر کرد. گفت: مستقلاً بروید کاسبی بکنید، شریک هم نباشید که یکوقت بین شما ناراحتی ایجاد نشود. اینها کار خداست. قرآن مجید کلید حل هر مشکلی را داده است ولی مردم کمتر سراغ کلید حل مشکل میآیند.
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم و جا دارد تأمل بکنیم، نکاتی که شاید هر نکتهاش میتواند موضوع یک جلسه باشد. حاج آقای انصاریان فهرست وار به آنها اشاره کردند. در آستانه سال جدید فکر میکنم همه ما به این خانه تکانی نیاز داریم و این نخ تسبیح تمام بحثها وصلی بود که حاج آقا روی آن تأکید داشتند. انشاءالله تمام فراقها و جداییها، تبدیل به وصل شود.
حاج آقای انصاریان: چند روز دیگر خانه تکانیها شروع میشود. مردم قبل از اینکه بیرون را بتکانند، درون را بتکانند. اینکه تارهای عنکبوت را بزنند، گرد و غبار را بزنند، بیایند این بدزبانی و حسادت و بداخلاقی و بیمحبتی را پاک کنند. یک زندگی شادی را بسازند. امسال ملت ایران بعد از خانه تکانی درونی خودشان یک عید نمونه داشته باشند که وقتی دور هم جمع میشوند، شاد باشند و راحت باشند.
شریعتی: انشاءالله همه زندگیها توأم با شادی و نشاط و سلامتی باشد. امروز صفحهی 500 قرآن کریم، آیات 14 تا 22 سوره مبارکه جاثیه در سمت خدا تلاوت میشود.
«قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «14» مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «15» وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ «16» وَ آتَيْناهُمْ بَيِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «17» ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ «18» إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ «19» هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ «20» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ «21» وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «22»
ترجمه: (اى پيامبر!) به كسانى كه ايمان آوردهاند، بگو: از كسانى كه به (روز رستاخيز كه يكى از) ايّام اللّه (است) اميد ندارند، درگذرند (و آنان را به خدا واگذارند) تا خداوند (در آن روز) هر قومى را به آنچه انجام مىدادند جزا دهد. هر كس كار شايستهاى انجام دهد، پس به سود خود اوست و هر كس عمل بدى مرتكب شود، پس به زيان خود اوست، سپس به سوى پروردگارتان بازگشت داده مىشويد. و همانا ما به بنىاسرائيل كتاب (آسمانى تورات) و حكومت و نبوّت داديم و از (خوردنىهاى) پاكيزه و دلپسند روزى كرديم و آنان را بر اهل زمانه برترى داديم. و به آنان دلايل روشنى نسبت به امر (دين) داديم، پس اختلاف نكردند مگر پس از آنكه حقيقت برايشان حاصل شد (و اين اختلاف) از روى حسادت و برترىجويى بود كه ميان آنان وجود داشت. همانا خداوند در قيامت درباره آنچه پيوسته اختلاف مىكنند، ميانشان داورى خواهد كرد. سپس تو را بر شريعتى از امر (دين) قرار داديم، پس آن را پيروى كن و از خواستههاى جاهلان پيروى نكن. آنان هرگز در برابر خداوند از تو دفاع نخواهند كرد و البتّه ستمگران ياور يكديگرند و خداوند يار افراد با تقواست. اين (كتاب) براى مردم، وسيلهى بصيرت و هدايت و براى اهل يقين، مايهى رحمت است. آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدند گمان كردند كه ما آنان را همچون كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند قرار خواهيم داد و حيات و مرگشان يكسان است؟ چه بد داورى مىكنند. و خداوند آسمانها و زمين را به حقّ آفريد تا هر كس به موجب آنچه كسب نموده است پاداش داده شود و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای انصاریان: آیاتی که تلاوت شد، جاثیه از اسمهای قیامت است. من دو نکته درباره جاثیه، یکی دربارهی یک آیه در سوره بگویم، یکی دربارهی خودش بگویم. این قابل توجه همه خانوادهها و مردم و به خصوص دست اندرکاران دولتی است. همین اسم جاثیه، مخصوصاً برادرانی که کادر دولتی هستند باید بیشتر دقت کنند. خداوند میفرماید: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا» (مریم/71) مسیر بهشت از درون جهنم میگذرد. یعنی طرح و نقشه قیامت را که خدا در قرآن میدهد، این است که بهشت رو به رو باشد و جهنم پشت سر. مردم همه در صحرای محشر هستند، جهنم رو در رویشان است و بهشت در سدرة المنتهی است. یعنی باید از درون جهنم حرکت کنند. پروردگار میفرماید: حرکت از درون جهنم را بر خودم واجب کردم، همه باید رد شوند. «ثُمَّ» بعد از اینکه همه وارد شدند، «ثُمَّ» تراخی است. یعنی بعد از اینکه کل محشر وارد دوزخ شدند، «وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» (مریم/72) جاثیه! هرکس در دنیا ظلم کرده است، یا به آیات من، یا به دین من، یا به زن و بچهاش، یا به ملت، یا ظلم مالی، اینها را در جهنم رها میکنم جثی میشوند. جثی یعنی چه؟ یعنی ساق پا از پشت زانو برمیگردد به زیر رانشان میچسبد. به زانو که درمیآیند دیگر تا ابد این ساق پا از ران جدا نمیشود. به همین حالت در جهنم میمانند و «نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا» (مریم/72) اما مرد و زنی که هم اوامر مرا اجرا کردند و هم از گناهان کناره گیری کردند، آنها را خودم نجات میدهم این خیلی مهم است.
آیه 20 جاثیه درباره خود قرآن است. میگوید: این قرآنی که من برای شما فرستادم، سه خصوصیت دارد. یکی «بَصائِرُ» است. یعنی پر از روشنگری است. راه را به شما نشان میدهد. چاه را به شما نشان میدهد. که از طرف راه بروید و از طرف چاه نروید. حق و باطل را نشان میدهد. نور را نشان میدهد. ظلمت را نشان میدهد، خوبیها را نشان میدهد. بدیها را نشان میدهد، این بصائر است. «وَ هُدىً» اگر دست در دست قرآن بگذارید، شما را با خود در پیشگاه من میآورد. به قول علمای علم منطق ایصال به مطلوب میکند. آنجا خود قرآن شفیع شما میشود. چون دست شما در دست قرآن است. همینطور که در دنیا رهایش نکردید، در قیامت هم این شما را رها نمی کند. «وَ رَحْمَةٌ» این کتاب من مایهی رحمت است. یعنی به خاطر اتصال به کتاب من تو شایسته هستی که من رحمتم را شامل حال تو کنم.
شریعتی: نکات پرباری بود. انشاءالله در آن روز همه ما مشمول شفاعت و دستگیری اهلبیت باشیم. مشمول شفاعت قرآن کریم باشیم. دوستانی که علاقهمند به مطالب استاد انصاریان عزیز هستند میتوانند به کانال ایشان مراجعه کنند و این مطالب را از آنجا دریافت کنند و بهرهمند شوند. آدرس کانال و لینک آن را دوستان من در کانال برنامه سمت خدا قرار میدهند، میتوانید در فضای مجازی کانال ما را دنبال کنید و از این طریق به کانال حاج آقای انصاریان دسترسی داشته باشید. این بشارت را هم بدهم که انشاءالله پنجشنبهی هفته آینده هم خدمت حاج آقای انصاریان هستیم. در سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیه(س) و از نفس گرم و بیان شیوای ایشان استفاده میکنیم.
حاج آقای انصاریان: اولاً خدا را به حقیقت پیغمبر قسم میدهیم که همهی بیماران بیمارستانها را تا شب عید به خانههایشان سالم برگرداند و این دکترها و پرستارها و آمپولزنها و داروخانهایها را مورد لطف و رحمتش قرار بدهد. سال 96 را هم سال بیحادثه و پر برکت قرار بدهد که دلی نسوزد. خدا را به حقیقت گریههای زین العابدین قسم میدهیم که تا اردیبهشت و خرداد باز هم برف سنگین و باران مفیدش را بر این مملکت بباراند، در حدی که مردم به خدا بگویند: ممنون و متشکر هستیم، دیگر بس است و باقیاش را برای آینده بگذار!
شریعتی: والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.
بازدیدها: 150