برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نظام خانواده در اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
تاريخ پخش: 19-12-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
کی میشود بیایی و نیلوفر آوری *** گلهای رنگ رنگ به هر دفتر آوری
باران شوی، بهار شوی، غنچه غنچه گل *** لب وا کنی گلاب خوش قمصر آوری
شریعتی: سلام میکنم به شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای خوبمان. خیلی خوشحالیم که در این لحظات و دقایق مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. به رسم پنجشنبهها افتخار داریم که در خدمت حاج آقای انصاریان عزیز باشیم. سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقای انصاریان: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. سلام و درود به همهی مسلمانان جهان و همه شیعیان و همهی جوانمردان و همهی اهل مروت و همهی آنهایی که برای همه حتی برای بدکاران کانون مهر و محبت و مهرورزی هستند.
شریعتی: این افق نگاه حاج آقای انصاریان خیلی عجیب و دوست داشتنی است و در سلامهای ایشان میشود این را فهمید و حس کرد. بنا به درخواست دوستان عزیز و استقبالی که از مباحث هفتههای گذشته شد، تا پایان سال خدمت حاج آقای انصاریان هستیم و آرزو میکنیم که فرصتی شود باز هم در خدمت ایشان باشیم و از مباحث ارزشمند ایشان استفاده کنیم. بحث ما با حاج آقای انصاریان بحث رفع اختلافات و کدورتها بود. فکر میکنم در روزهای پایانی سال همه ما محتاجتر به این نکات و آموزهها هستیم و امروز هم مثل شما من مشتاق هستم فرمایشان ارزشمند شما را بشنوم.
حاج آقای انصاریان: یک روایتی را رسول خدا دارند که نمونهاش را هیچ فرهنگ بشری از قبل از اسلام تا الآن ندارد. خیلی روایت جالبی است میفرمایند: ساختمان و بنایی برتر از ساختن خانواده وجود ندارد. یعنی یک جوان بزرگواری که با یک دختر با کرامتی ازدواج میکند، در حقیقت دارد این فرمایش پیغمبر اکرم را تحقق میدهد. همین تحقق دادن فرمایش پیغمبر خودش یک عبادت است. چون در قرآن میفرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه» (نساء/80) کسی که راهنماییهای پیغمبر را گوش بدهد، خدا را اطاعت کرده است. از مفهوم مخالف این روایت استفاده میکنیم که هیچ تخریبی بدتر از تخریب خانوادهی برپا شده نیست. دو تا خانواده واقعاً زحمت کشیدند و خون دل خوردند، یکی یک جوانی را بزرگ کرده و یکی هم یک دختری را بزرگ کرده است. این عروس و داماد هم بالاخره زحمت کشیدند و خون دل خوردند تا همدیگر را توانستند حضوری یا با پرس و جو بشناسند و آمدند خانه ازدواج را برپا کردند. الآن تخریب این خانه بدون دلیل و علت دل هردو را میسوزاند. هرکدام مقصر باشند قطعاً گناه کردند. چون سوزاندن و رنجاندن دل خیلی گناه سنگینی است. در ادبیات فارسیمان مطالب غوغایی داریم که ریشه در قرآن و روایات دارد.
به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود *** نیارزد آنکه دلی را ز خود بیازارد
چقدر مهم است. اگر همه ملک وجود را به تو بدهند که یک تلنگر منفی به یک دل بزنی، نمیارزد. مرد مقصر باشد و قلب زن را آزرده کند. با تخریب این خانهی برپا شده. زن مقصر باشد و دل مرد را آزرده کند. بعد هم این آزردگی در این دو نفر که حبس نمیشود. جریان پیدا میکند در خانواده، آنها هم ناراحت میشوند. آنها هم متأثر میشوند. پس باید کسانی که بیعلت دارند بنای نکاح و بنای ازدواج و خانواده را خراب میکنند، بدانند یک گناهی با یک سفرهی خیلی بازی مرتکب میشوند. یک گناهی که حبس در دو نفر نیست، بین کسان دو طرف جریان پیدا میکند و این جریان گاهی سالها میماند. ایجاد کینه میکند، ایجاد ناراحتی و نفرت میکند. ما در ادبیاتمان داریم فردوسی حکیم بود، درس خوانده بود. میفرماید: «میازار موری که دانه کش است» مورچه را آزار نده، این حرف خود فردوسی نیست. در نهجالبلاغه است. امامان ما خیلی کم قسم میخوردند و حاضر نبودند قسم به والله و بالله و تالله را به این راحتی به عهده بگیرند. اما امیرالمؤمنین در زمینه آزار میفرماید: والله قسم اگر هفت فلک، یعنی هفت آسمان را با همهی آنچه که زیر خیمهی این هفت آسمان است، به علی بپردازند، به جای اینکه علی برود یک پوست جویی را از دهان مورچهای که دارد در لانه میبرد، بگیرد والله من این کار را نمیکنم! چطور میشود آنوقت یک مرد یا یک زن یا هردو، زیر بار آزردن دل هم بروند و زیر بار آزردن مجموع خانواده بروند؟ این خانواده چرا خانه را خراب میکنند؟ این دو یا اطرافیان؟ علت شرعی و منطقی که ندارد. آنچه علت منطقی دارد ازدواج است. محبت علت منطقی دارد. رسیدگی به همدیگر علت منطقی دارد. اما آزردن و ظلم و خراب کردن هیچ علت منطقی ندارد. ما انسانها کلاً به گونهای آفریده شدیم که هیچ احتیاجی به هیچ گناهی نداریم. یعنی ما خلأیی را نداریم که نیاز باشد با گناه پر کنیم.
همه مردم بنشینند فکر کنند و هفتههای بعد جواب بدهند که چه جایی و چه خلأیی برای انسان پیش میآید که این خلأ را با گناه میشود پر کرد؟ گناه خلأ را بیشتر میکند، تفرقه را بیشتر میکند. خوب تخریب خانواده علت منطقی ندارد. علت تخریب علت منفی است، علت ابلیسی و شیطانی است و آن هم بیشتر به دلیل بداخلاقی است. خشک بودن زن یا شوهر، تلخ بودن زن یا شوهر و کبر زن یا شوهر، غرور زن یا شوهر، بخل زن یا شوهر، حسد زن یا شوهر، همه اینها کلنگ تخریب است. حتی یکی از اینها برای بر هم زدن بنای خانواده کافی است. خداوند متعال هیچ کلنگی برای تخریب به ما نداده است. هرچه به ما داده است رشته اصلاحی است. عقل به ما داده است، عقل دنبال اصلاح است، دنبال علم است. وجدان به ما داده، قاضی برای پیشگیری از ایجاد حوادث تلخ است. فطرت به ما داده، ما را به طرف پروردگار جهت میدهد. قلب به ما داده کانون مهر و محبت است.
یک مسألهای برای قلب در یکی از کتابهای بسیار مهم دیدم که نوشته بود خدای متعال چهار خانه دارد. تشریفی نه اینکه خدا نیازی به خانه داشته باشد. این خانهها شرافتاً به خدا نسبت داده میشود. مثل اینکه در قرآن میگوید: «بیتی» کعبه خانه من است. این از باب شرافت است. یعنی من برای این خانه احترام و عظمت و شرف قائل شدم و این خانه من است. یک خانه پروردگار کعبه است. چه کسی ساخته است؟ ابراهیم و اسماعیل، یک خانه خدا بیت المأمور است که میگویند: در عوالم بالا است. یک خانهاش بیت المقدس است که سلیمان ساخته است. یک خانهاش هم دل است که خودش ساخته است. یعنی بنای دل مستقیماًً پروردگار است. دست بشر این خانه را نساخته است. این خانه را برای چه ساخته است؟ برای اینکه جلوهگاه اخلاق خودش باشد. یعنی خودش در این خانه طلوع کند. حالا من اگر بیایم غرور را در این خانه قرار بدهم، چون جای غرور هم باطن است. کبر و حسد را قرار بدهم، نفاق را در این خانه راه بدهم، چه کار کردم؟ با هدف خدا جنگیدم. یعنی این خانهای که خودت ساختی، من این را بدون اجاره گرفتن دست شیطان دادم که اینجا را زباله دانی بکند. هرچه زباله دارد از مفاسد اخلاقی بیاورد در این سطل بریزد. کسی که به این شکل خانه را به دشمن بدهد، خانه دوست را مفت بدهد، هیچی هم ندارد، این در قیامت جواب صاحبخانه اصلی را چه میخواهد بدهد؟ اگر بنای خانهای ویران میشود و کارش به طلاق میرسد، برای فقد اخلاق است و برای این است که مرد صحیح زیستن با زن را بلد نیست. زن درست زندگی کردن با مرد را بلد نیست.
یک کتابی داریم که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی این را زنده کرد. زمان تألیفش به چهار قرن قبل برمیگردد. در باب ازدواج بنا کردن این خانه اگر تعجب نکنید، نزدیک پنج هزار قانون اسلام برای خانه و خانواده دارد. پنج هزار مطلب و دستور و فرمان و راهنمایی دارد. در این کتاب نوشته که یک خانمی نزد پیغمبر آمد، گفت: شوهرم به من محل نمیگذارد. انگار مرا دوست ندارد. ولی من شوهرم را دوست دارم و آدم خوبی است. یعنی چیزی در او نمیبینم که عامل اختلاف باشد. ولی میلی به من ندارد، مرا تحویل نمیگیرد. پیغمبر اکرم فرمودند: تو غَلَمه نیستی. اگر تو غلمه بودی خوب تو را تحویل میگرفت. خود این زن عرب هم این لغت را نفهمید. گفت: غلمه یعنی چه؟ فرمود: برای اینکه شوهرت بیرون میرود، یا کشاورز است یا مغازهدار است، بالاخره زحمت میکشد. شب که به خانه برمیگردد، عامل شادی لازم دارد. عامل رفع خستگی لازم دارد. میخواهد تو را ببیند خستگی او برطرف شود و غم و غصه روزش کنار برود. چطور تو را میبیند؟ با همین لباس آشپزخانه و با بوی سیبزمینی و پیاز! با موهای شانه نکرده و قیافهی معمولی! اگر تو از امروز به بعد بروی کارهایی که در خانه میکنی با لباس گران نمیشود جارو کشید و گرد و غبار پاک کرد و در آشپزخانه رفت. این را من اضافه میکنم که چرا بعضی از خانمها زیباترین لباس را برای مهمانیها و عروسیها میپوشند؟ آیا شوهر حق ندارد؟ پولش را داده و خرج کرده است اما خودش هیچ بهرهای نباید داشته باشد؟ این لباسها باید در کمد بماند، یک عروسی و مهمانی پیش بیاید استفاده کنند. فرمود: کارهایت را که کردی، نزدیک آمدن شوهرت زیباترین لباست را بپوش. آرایش خوب کن، آراسته شو، بیمیلی شوهرت معالجه میشود. مرض را تو به او دادی. خانم رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: مشکل ما حل شد. زن باید برای مرد عامل تحریک عواطف و محبت و غرایز باشد. اگر اینطور نباشد یعنی اخلاق بیتفاوتی، برایش مهم نباشد. برای شوهرش هر لباس معمولی که پوشید، از آن طرف مرد هم همینطور است. بعضی از مردها زود به زود نمیروند شستشو کنند و لباس تمیز بپوشند. موی سرشان را کوتاه کنند. ما خیلی از مردها را میبینیم که در کوچه و بازار به فکرمان میرسد خانم این چه میکشد؟ با این ریش و با این تلخی! این حرام است که آدم خودش را به گونهای نگه دارد که در همسرش هیچ گل محبتی برای او شکفته نشود. میلی تحریک نشود. خواستهای به وجود نیاید.
ما بچه که بودیم خانه ما جایی بود که اطراف ما پر لات بود. لاتهای خوبی بودند و جوانمرد بودند. شلوغ هم میکردند. میگفتند: آدم باید دیوار را دو طرفه کاهگل کند. در اسلام، پیغمبر و قرآن همهجا دیوار را دو طرفه کاهگل میکند. اگر مرد بخواهد همسرش همیشه عاشقانه کنارش باشد، باید ظاهرش را آراسته کند. لباس تمیز و صورت تمیز! بعضی را دیدید که اسلام هم نمیپسندد. از زیر چشم تا نزدیک سینه ریش دارند. جوان هم هستند، بعد سرشان هم با تیغ میزنند. من به اینها احترام دارم. اما آدم نباید یک چهرهای برای خودش درست کند که در ذهنها سریع دشمن تداعی شود. یعنی طوری نباشد که آدم با دیدن او ناخود آگاه ذهنش طرف داعش برود. این بد است.
یک جوانی را در صحن حضرت رضا دیدم. موهای درهم ریخته روی گوشش بود. یک محاسن بلندی هم داشت. رفتم جلو و سلام کردم. گفتم: ببخشید حاضر هستید من دو کلمه با شما صحبت کنم؟ اگر دلتان نمیخواهد حرف نزنم؟ گفت: بفرمایید. گفتم: شما شبها که خواب هستی با این ریش و موها، خانمت بیدار میشود، چه میکند؟ چون آدم وقتی بیدار میشود چند ثانیه باید بگذرد تا حواس آدم سر جایش بیاید. گفتم: در این چند ثانیه که خانمت حواسش تمرکز ندارد، در تاریکی اتاق تو را ببیند، سکته نمیکند؟ این چه قیافهای است؟ گفت: مرا بیدار کردید. من توجه نداشتم. گفتم: تا کی مشهد هستی؟ گفت: پنج شش روز هستم. در طول این روز رفت و سر و صورتش را اصلاح کرد و خیلی خوش قیافه شد. به او گفتم: زن به خوشگلی مرد حق دارد. به زیبایی و تمیزی مرد حق دارد و مرد هم به زیبایی زن حق دارد. چرا باید یکی از دو طرف حتی از نظر شکل و قیافه کاری کنند که کلنگ تخریب شود؟ خدا میپسندد که تو کلنگ تخریب شوی؟ هرگز نمیپسندد.
اصلاً در روایات خدای ما را تعریف کردند. «انّ اللّه جميل و يحبّ الجمال» خدا زیباست. البته زیبایی خدا زیبایی معنوی است. زیبایی اوصاف است. «و يحبّ الجمال» این جمال ازل و ابد زیباپسند است. لذا تمام جهان را زیبا آفریده است. یعنی از دیدگاه خدا یک موجود بد گل و نازیبا وجود ندارد. «الذى احسن كل شى خلقه» یعنی زیبایی را در ساختمان کل موجودات به کار برد. یک روایت دارد «فان اللّه يحبّ ان يُرى نعمته على عبده» خدا دوست دارد نعمتی که به بندهاش داده، آن نعمت را به بندهاش ببیند. بندهاش از این نعمت غایب نباشد. اگر زیبا خلقش کرده است، البته همه را زیبا خلق کرده است. ما آمدیم خوشگلی و بدگلی درست کردیم. اگر از چشم خدا و از نگاه خدا کل موجودات را ببینیم همه زیبا هستند.
به مجنون گفت روزی عیب جویی *** که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گرچه در چشم تو حور است *** به هر عضوی ز اعضایش قصور است
لیلی عرب بود. برای قبیلههای بیابان نشین بود. سیاه چهره بود. آن زیبایی که مردم اعتبار میکنند، نداشت. «به هر عضوی ز اعضایش قصور است»
ز گفت عیبجو مجنون برآشفت *** در آن آشفتگی خندان شد و گفت
که گر بر دیدهی مجنون نشینی *** به غیر از خوبی لیلی نبینی
ما چشممان درست نیست. اگر ما بیاییم چشممان را وصل به قرآن مجید کنیم، یک زیبابین کامل میشویم. دیگر از تماشای موجودات و انسانها نفرت به ما دست نمیدهد. خدا دوست دارد نعمتی که به بندهاش داده است را ببیند. تو را زیبا آفریده است، چرا خودت را بد ریخت میکنی؟ تو را وقتی آفرید همه چیز را تأمین کرد. حتی در قرآن گفته: لباست را هم تأمین کردم. یک روزگاری مواد لباس از پشم حیوانات حلال گوشت بود. پنبه بود. حالا مواد دیگری از معدن تهیه کردند و این همه پارچههای زیبا را میبافند. برای چه لباس بد میپوشی؟ لباس بد رنگ میپوشی؟ در اسلام رنگها هم همه مطرح است. حتی آثار بعضی از رنگها هم در روایات مطرح است. خوب لباس شاد بپوشیم.
شریعتی: اگر الآن یک نفر به شما بگوید: حاج آقا شما هم دلتان خوش است وسط این همه گرفتاری، میگویید: خوب لباس بپوش! خوشرنگ لباس بپوش. چه پاسخی میدهید؟
حاج آقای انصاریان: میگویم پیغمبر اکرم مدینه بود. با هشتاد جنگ رو در رو شد، سختترین گرفتاریها را داشت. ولی بهترین زیبایی را برای خودش داشت. لباس همیشه تمیز بود. حتی وقتی میخواست بیرون بیاید، خودش را دقیق در آینه میدید. که وقتی بیرون میرود بینندهها از دیدن او شاد شوند و یک روز بدون زدن عطر و بوی خوش هم نرفت. یک خانمی در مدینه بود به نام زینب عطار که یک سبد داشت درونش سوزن و سنجاق و نخ بود و عطر میفروخت. هر روز از در خانه پیغمبر میگذشت چون امید داشت که پیغمبر او را صدا کند و خرید کند. بیشترین خرید را از ایشان میکرد و در اوج گرفتاریها به زینب عطار میگفت: به اتاقهای خانمها هم سر بزن و ببین چه میخواهند؟ گرفتاری یک پرونده جدا دارد. بالاخره حل میشود. زن و شوهر در چهارچوب خانه و کنار بچهها یک پرونده جدا دارد. لباس چه ربطی به گرفتاری دارد؟ من به خاطر تحریم و رکود اقتصادی، قشنگ است که بروم یک شلوار لی بخرم که زانوهایش پاره باشد و پشتش وصله باشد؟! این ایجاد نفرت میکند. لباس هم که نرم نیست. مرد باید یک لباس نرم بپوشد. لباس شاد بپوشد. زن هم همینطور!
پیغمبر یک روایتی دارند که از پوشیدن لباس تنگ منع میکنند. من نمیدانستم معنی این روایت چیست. گاهی روایتی را که در مورد بدن یا غذا هست، از دکترها میپرسم. حتی فرموده: وای بر امتم مخصوصاً نسل جوان در آخرالزمان از پوشیدن لباس تنگ! یعنی پیغمبر وای گفته است. وای بر امتم در آخرالزمان از پوشیدن لباسهای تنگ! من به دکتری گفتم: لباس تنگ که به زور پای آدم برود یا به زور به تن آدم برود، ضرر دارد؟ گفت: بله! گردش خون را سخت میکند. خون یک ماده روان است میخواهد در این جویهای بدن که رگها هستند راحت برود و بیاید. چرا رگ را میبندید که خون سخت برود؟ یکوقت هم نتواند رد شود سکته کنید! برای چه لباس تنگ میپوشید؟ نه لباس آنقدر تنگ باشد که گلوگاه رگ را بگیرد، نگذارد خون جریان راحت داشته باشد. نه آنقدر هم لباس گشاد باشد که به آدم بخندند. «نه چندان بخور که از دهانت برآید، نه چندان که از ضعف جانت برآید!» حتی پیغمبر روی رنگ کفش هم نظر داشتند. اینها باید رعایت شود. اینطور مسائل پیش پا افتاده که پیش پا افتاده نیست و بالاسر است، بنای یک خانه را خوب نگه میدارد.
شریعتی: متأسفانه آنقدر گفتیم: اینها پیش پا افتاده است، همه بلد هستیم، مغفول واقع شدند و این بلاها را سر خانوادهها آورده است.
حاج آقای انصاریان: این عیدی که ایران دارد، عید نوروز، خیلی حسن در این عید است. ایرانیان قدیم نظرشان این بود که جهان خانه تکانی میکند یعنی یک حرکتی در آن اتفاق میافتد که خورشید در نقطه جدید حرکت میآید. در این نقطه جدید زمستان سرد و یخبندان سیل زن خشک کننده میرود و بهار میآید. تمام این درختهای لخت لباس سبز میپوشند و شکوفهی سفید و صورتی میدهند. گلهای رنگارنگ میشکفند. ایرانیان قدیم از طبیعت جهان درس گرفتند. آمدند خانه تکانی کردند. این خیلی کار خوبی است. یعنی ایرانیها سالی یکبار یک بهداشت کاملی را در زندگیها حاکم میکنند. کار بسیار عالی است. این خانه تکانی در اخلاق خیلی مهم است انجام بدهند. عید دیدن همدیگر میروند و بیایند.
یک دوستی داشتم میگفت: فقط که خدا نباید ما را امتحان کند، یکبار هم ما خدا را امتحان کنیم. گفتم: چطور؟ گفت: این وعدههایی که در قرآن داده است، مثلاً اگر اخلاق شما خوب باشد این سود را میدهم، این پاداش را میدهم. اگر مهربان باشید این پاداش را میدهم. خوب بیاییم اینطور بشویم که خدا گفته است. ببینیم وعدهاش را عمل میکند یا نه؟ خدا را امتحان کنیم. پروردگار هم در قرآن کراراً اعلام کرده است «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد» (آلعمران/9) من اهل خلف وعده نیستم. آنچه به شما قول دادم عمل میکنم. به یونس اعلام کرد کل امت تو عذاب خواهند کشید. اما یک الا هم دارد، اگر من میخواهم یک امتی را عذاب کنم مگر توبه کنند، عذاب را برمیدارم. قوم یونس توبه کردند و عذاب را برداشت. شما مردم ایران هم خدا را امتحان کنید و ببینید به وعدههایی که داده عمل میکند یا نمیکند؟ قطعاً عمل میکند. شما اگر به خانمت محبت کنی و خانم به شوهر محبت کند، پدر و مادر به بچهها محبت کنند و بچهها به پدر و مادر محبت کنند، عکسالعملش چیست؟ پیغمبر میفرماید: «اِرحَم تُرحَم» محبت کن تا به تو محبت کنند.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. مثل همیشه شیوا و عمیق، همینطور که گفتند: در روزهای آخر سال خیلی به این زوایای مغفول زندگیمان نیاز داریم که شاید همین نکات ریز و ظریف بتواند گرههای بسیار بزرگ را از زندگیها باز کند. انشاءالله در روزهای پایانی سال و سال آینده تمام زندگیها سرشار از صفا و صمیمیت باشد. امروز صفحهی 514 قرآن کریم، آیات24 تا 28 سوره مبارکه فتح در سمت خدا تلاوت میشود.
«وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «24» هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25» إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً «26» لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً «27» هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً «28»
ترجمه: و او كسى است كه بعد از آنكه شما را (در حديبيّه) بر آنان پيروز ساخت، در درون مكّه (نيز) دست آنان را از شما و دست شما را از آنان كوتاه كرد و خداوند به هر كارى كه مىكنيد بيناست. آنان كسانى هستند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام و قربانىهاى نگاه داشته شده را از رسيدن به محل قربانگاه باز داشتند و اگر مردان و زنان با ايمانى (در مكّه) نبودند كه (به خاطر فرمان حمله) آنان را نشناخته پايمال كنيد و ناآگاهانه از سوى مسلمانان، كشته شده و به شما ضرر برسد (ما فرمان جنگ و حمله به مكّه و مبارزه با اين كفّار را صادر مىكرديم، ولى اين فرمان را نداديم) تا خداوند هر كس را بخواهد، در رحمت خود داخل كند. اگر (مؤمنان و مشركان) از هم جدا بودند، قطعاً كسانى از اهل مكّه را كه كفر ورزيدند، به عذابى دردناك عذاب مىكرديم. آنگاه كه كافران، تعصّب (آن هم) تعصّب جاهليّت را (نسبت به شما) در قلبهاى خود جا داده بودند. پس خداوند آرامش خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد (و آنان براى صلح آماده شدند) و خداوند آنان را به حقيقت تقوا ملزم ساخت كه به آن سزاوارتر و اهل آن بودند و خداوند به همه چيز آگاه است. همانا خداوند، آن رؤيا را براى پيامبرش به حق تحقّق بخشيد. شما مسلمانان ان شاء اللّه آسوده خاطر، در حالى كه (موى) سرهاى خود را تراشيده و تقصير (و مو و ناخن) كردهايد كوتاه كردهايد و از هيچكس ترس و وحشتى نداريد، به مسجد الحرام داخل خواهيد شد. خداوند چيزى را دانست كه شما نمىدانستيد، پس غير از اين، پيروزى نزديكى (در خيبر) براى شما قرار داد. او كسى است كه پيامبرش را همراه با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه اديان پيروز كند و كافى است كه خداوند گواه اين موضوع باشد.
شریعتی: عاشقان را بساز و خستگان را بنواز و دیگران را از چشم دوستانت بیانداز. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای انصاریان: یکی از آیاتی که تلاوت شد، هم دربارهی خود پروردگار است، هم پیغمبر و هم مردم. یعنی در یک نصفه خط، این جزء معجزات این کتاب خداست. هم خودش را مطرح میکند، هم پیغمبرش و هم مردم. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى» بندگان من! من چه کسی هستم؟ کسی که پیغمبرم را با هنر راهنمایی کردن شما به همه خوبیها فرستادم و دین حق را هم با آن فرستادم. یعنی هم خودش را به گونهای قرار دادم که حکیمانه شما را به همهی خوبیها هدایت میکند و همه بدیها را هم به شما معرفی میکند که در چالهاش نیافتید. و یک دین ثابت و غیر قابل تغییر، کلمه حق یعنی ثابت، یک دینی که از گردونه بیرون نخواهد رفت. «وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» که یک روزی خود بشر با عقلش، با علمش میفهمد که فرهنگهای غیر فرهنگ خدا کارآمد نیست. همه را کنار میگذارد و میدان در کل کرهی زمین در دین، دست دین خدا میافتد.
شریعتی: انشاءالله باشیم و آن روز را ببینیم. اهم نکات را بشنویم. فایل صوتی هم در کانال برنامه موجود است میتوانید دریافت کنید و استفاده کنید.
حاج آقای انصاریان: یکی کسی مسجد نزد پیغمبر آمد. بار اولش بود. دید دو پسر چهار، پنج ساله یکی روی زانوی راست پیغمبر و یکی روی زانوی چپ پیغمبر نشسته است. پیغمبر که با مردم داشتند حرف میزدند و پاسخ سؤالات را میدادند، گاهی با دستشان این دو بچه را نوازش میکردند و گاهی هم جلوی مردم اینها را میبوسیدند. این مرد عرب گفت: بچههایت هستند؟ فرمود: نه، نوههایم هستند. بین من و اینها دختر من فاصله است. گفت: خیلی دست به سر و روی اینها میکشی و اینها را میبوسی؟ من چهار پنج تا بچه دارم، یکبار تا به حال یکی از اینها را نبوسیدم! پیغمبر اکرم فرمودند: حتماً تو توقع داری مردم به تو محبت و مهربانی کنند و خدا هم در دنیا و آخرت به تو محبت کند؟ تو جاده هردو را بستی. هم جاده رسیدن محبت خدا را به خودت بستی، هم محبت مردم را. اینکه تو هر دو جاده را بستی خیلی بد کردی. چطور بچههایت را نبوسیدی و محبت نمیکنی؟
نزدیک تعویض طبیعت است. بیاییم همه، من هم همینطور، برادران و خواهران، هرجای ایران که دارید سمت خدا را میشنوید معدن محبت شویم. معدن مهر شویم. این روایت کوتاه را من برای شما بگویم و شما را قسم میدهم به هرکسی که دوستش دارید این روایت را در یک تکه کاغذ بنویسید و یک گوشه بچسبانید که جلوی چشم باشد. خداوند به مسیح، عیسی بن مریم فرمود: هر روز صبح که از خانه بیرون میروی مثل خورشید باش! خورشید هیچ خانهای را در تابیدن استثناء نمیکند. نمیگوید: این خانه بدکار هستند، عرق خور هستند، مؤمن نیستند، من اینجا نمیتابم! نه! به همه جا میتابد. تو هم بیرون میروی محبت و لطف و حرفهای خوبت را به همهجا بتابان. بالاخره بدها هم سهم دارند. بدها هم به نظر پروردگار مریض هستند و باید معالجه شوند. شما هم اگر در خانوادهتان کسی بد است یقیناً قابل معالجه است. بالاترین دارو برایش گفتار درمانی با محبت است. نوازشش کنی، او را ببوسی. دست بر سر و رویش بکشیم.
در این عمر پنجاه سال منبرم هیچ عاملی را جوابگوتر از محبت ندیدم. خیلی محبت جواب میدهد. بیمحبتی هم مثل قیچی قطع میکند. اما محبت رشته اتصال است. اینها را از دست ندهیم، حیف است.
شریعتی: این بشارت را بدهم که انشاءالله پنجشنبه آینده هم خدمت ایشان خواهیم بود و از حضور ارزشمند ایشان استفاده میکنیم. دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای انصاریان: خدایا به حقیقت خودت که کار تو هم هست، مهر و محبت به همدیگر، به غریبه و آشنا، قوم و خویش و مردم کوچه و بازار را در دل تک تک مردم ایران و بندگانت که در غیر ایران زندگی میکنند لبریز کن. همه عاشق شوند. همه محب شوند، نرم و لطیف شوند. همه حوزه جاذبه شوند.
شریعتی: بهترینها را برای همه شما آرزو میکنم. انشاءالله هرجا هستید باغ ایمانتان پر از گلهای زیبای بهاری باشد. برای آمدنش و برای سلامتش دعا میکنیم. بدانیم بهارهای شگفتی در راهند، فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند. اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن!
منبع: سمت خدا
بازدیدها: 76