اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژگی مشترک ما دغدغه مند بودن است
بحثم را با این مقدمه شروع می کنم و آن اینکه همه ی ما با توجه به وضعیتی که در جامعه ی خودمان از نظر فرهنگی می بینیم به یک دغدغه ای رسیدیم که باید کاری کنیم، این دغدغه، دغدغه مشترک ما است و نقل مجلس های ما هم است، یعنی دور هم که می نشینیم درباره اینکه وضعیت فرهنگی جامعه اینطوری شده، اوضاع کتاب، سینما، جامعه، می نشینیم باهم صحبت می کنیم که چرا اوضاع اینطوری است، خیلی هم خوب است، الهی که هیچ وقت این درد از ما گرفته نشود که
مرد را اگر دردی باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
و بعضی از ماها (منظورم قشر مذهبی است) را درد بی دردی دارد تهدید می کند و بعضی از ماها بی درد هم شدیم، یعنی اینکه برای ما فرقی نمی کند که اوضای فرهنگی جامعه چه طوری باشد، زندگی مان را داریم می کنیم، روز و شبمان را داریم طی می کنیم و کاری نداریم که چه اتفاقی دارد در جامعه می افتد، اما بحث اینجا است که همه ی ما چه به عنوان یک مادر در خانواده و چه به عنوان یک فعال فرهنگی در جامعه وقتی می خواهیم درباره ی مسئله ی چه باید کرد پاسخ دهیم متاسفانه باید بگویم که معمولا راه کارهای ما مبتنی بر سلایق ما است، سلیقه ی من اینطوری گل می کند یک راه کاری در هیاتم، در کانون فرهنگیم و…، سلیقه ی دوتا شهر آن طرف تر یک طور دیگر گل می کند یک راه کار دیگر می دهند، تا وقتی که راه کارهایی که ما در جامعه برای مقابله با وضعیت فرهنگی، برای مداوای فرهنگی جامعه ارائه می دهیم، مبتنی بر سلایق ما است، وضعیت همین است که الان می بینید، تغییری نمی کند و حتی می تواند بدتر هم بشود و می بینیم که بدتر هم شده است.
ما از امکاناتی که داشتیم چه استفاده ای کردیم؟؟
ما سی و هفت هشت سال است که انقلاب کردیم، ما که نمی توانیم بگوییم که در این سی و هفت هشت سال امکانات دست ما نبوده، ما که نمی توانیم بگوییم در این سی و هفت هشت سال دست بچه حزب الهی ها بسته بوده، چه کسی تصور آن را می کرد که یک زمانی ما مثلا یک مجموعه ای به نام هیات رزمندگان داشته باشیم با این همه گستردگی، این مگر کم ابزاری است در دست ما، همین هیات رزمندگان. خواهرهایی که سنشان می رسد می دانند که ما در دوران جنگ، پایگاه بسیجمان یک ضبط دو کاسته می آمد انگار دنیا را به ما دادند که دیگر لازم نیست برای تکثیر کردن مثلا سخنرانی آقای شیخ حسین انصاریان برویم مثلا در یک جای مرکز شهری یک پولی بدهیم که این ها را تکثیر کنند؛ الان شما وارد مجموعه های فرهنگی می شوید دیگر مثلا کامپیوتر و وسایل و ابزار یک چیز عادی شده، مجموعه ای که الان در اختیار ما است، در اختیار بچه های مذهبی است، مجموعه ی کمی نیست، بنده یکی از منتقدین پر و پا قرص صدا و سیما هستم، مقاله های انتقادی هم نوشتم با رک ترین زبان ولی وقتی مقابل بچه های مذهبی قرار می گیرم مدافع می شوم، می گویم بنده به عنوان کسی که درون صدا و سیما هستم، معتقد هستم که بچه های حزب الهی و بچه های مذهبی در دوره های مختلف صدا و سیما به ویژه در این حدود بیست سال اخیر راهشان به صدا و سیما بسته نبوده ولی چند درصد توانستند هنری ارائه بدهند مبتنی بر دین باشد و یک راهکار باشد برای درمان فرهنگی جامعه؟! بسیاری از ما هنرمان نقد قشنگ است، خوب انتقاد می کنیم، باشه خب من هم منتقد هستم، انتقادها که درست است ولی الان شما به عنوان کسی که منتقد هستید به فرمایید که در این سی و خورده ای سال که راه بسته نبوده، اگر کسی بگوید که راه بسته بوده واقعا بی انصاف است. ما چند سال است که پادگان ها دست ما است؟ چندتا پادگان است که روحانی نداشته باشد؟! چندتا دانشگاه است که روحانی نداشته باشد؟! کدام دانشگاه شما رفتید نمایندگی مقام معظم رهبری در آن نیست؟! کدام دانشگاه است که چندتا روحانی در آن نیست؟! چه کسی می گوید که تریبون به ما ندادند؟! هفته ای چند جلسه ی مذهبی در این مملکت برگذار می شود؟! خب دست ما است؛ بله مشکلاتی هم بوده و هست و تردیدی هم در این نیست، ولی ببینید بنده در اوج دوران اصلاحات که جزء سخت ترین دوره های کار فرهنگی روی بچه های مذهبی بود، کل آن دوره را من در دانشگاه شیراز بودم، از ملتهب ترین دانشگاه ها در کشور، ولی مشکلی نداشتم برای کار کردن؛ دانشجو دستم بود، تریبون دستم بود؛ پس چرا اتفاقی که باید بیفتد، نمیفتد! چه اتفاقی افتاده در ماها که نمی توانیم موثر باشیم در جامعه؟! من درباره ی یکی از دلایل آن امروز می خواهم حرف بزنم؛ دلایل آن مختلف است، فقط یکی از آن ها، آن هم اینکه: ما به راه کار که می رسیم مبتنی بر سلایقمان حرف می زنیم؛ من یک مثالی می زنم، مثلا تلویزیون ما می بیند که آکادمی موسیقی فلان در شبکه ی من و تو، برنامه ی استیج در شبکه ی من و تو، این دارد جوان ها را به سمت خودش می کشد، می گوید چه کار کنم چه کار نکنم که جوان ها نروند به سمت این، می آید یک برنامه ای می سازد می گوید خب من همان برنامه را بر می دارم اسلامیزه اش می کنم، یک برنامه ای می سازم به نام شب کوک، آن جا بچه ها می آیند خوانندگی می کنند این جا هم می آیند خوانندگی می کنند، بعد دل او هم خوش است که دارد مشتری های ماهواره را کم می کند، اتفاقا هم از یک زاویه توجه نمی کند که دارد مشتری های ماهواره را بیشتر هم می کند. بچه ی شما که اصلا ماهواره نمی داند چه است، می رود در مدرسه می گوید وای دیشب دیدید شب کوک چقدر قشنگ بود، می گوید بروبابا شب کوک آخه برنامه است! تو بیا استیج رو نگاه کن ببین چه خبر است! بله راست هم می گوید، این ها خودشان را هم بکشند به ان برنامه نمی توانند رقابت کنند! بعد می آید خانه می گوید مامان انگار سر ما دارد کلاه می رود، یک برنامه ی دیگری است ….! فکر کردیم مثلا کاری کردیم کارستان!
یک مثال از این ها زدم، حالا یک مثال از هیات ها بزنم؛ می گویم آقا چرا این کار را می کنید، چرا جوان ها را می کشید در هیات که بالا و پایین بپرند و …، می گوید حاج آقا بچه ها باید انرژی شان تخلیه شود، می گویم مگر هیات باشگاه است! سبکت که برای فلان خواننده ی غربی است، این حسین حسین گفتن شما هم که جاز است، تو هنوز موسیقی نمی دانی که چه است! چرا وقتی که ماشین ها از کنار ما رد می شوند، گاهی اوقات تشخیص نمی دهیم که این مداحی است یا موسیقی! دلیل آن این است که ما از موسیقی غربی وارد کردیم، این حسین حسین هایی که حسین هم نیست، بازی گرفتن نام حسین است، این عینا آن موسیقی ثابتی است که در موسیقی های غربی وجود دارد و شما تحت عنوان بوم بوم از او یاد می کنید! نه حاج آقا اصلا این نباشد شور نمی گیرد!
چقدر آقا مظلوم هستند. که ما انقدر به این ها گفتیم گوش ندادند، آخر مجبور شدند امسال تذکر بدهند که این بالا و پایین پریدن ها یعنی چه! یعنی واقعا در این مسائل جزئی تو نباید فکر کنی! رهبر تو باید از بس ببیند ضایع است، مثل این کنسرت های موسیقی های غربی دارند آن طرف آب این ها را پخش می کنند.
بازار بچه های مذهبی امروز در کارهای فرهنگی، بازار داغ سلیقه ها است. می گویم چرا سبک ترانه های غربی در هیات؟! می گوید حاج آقا بالاخره باید این ها را بکشانی! بالاخره باید جذب کنیم.
گاهی اوقات ما وقتی می گوییم نفوذ نفوذ، سریع یاد دشمن ها می افتیم که نفوذ می کنند مثلا در بدنه ی بعضی از مجموعه هایی که تنشان می خارد برای نفوذ! این هم نفوذ است دیگر؛ نفوذ شو و ترانه ی غربی در مجلس امام حسین(ع)!
آثار شهید مطهری اولویت فعالان فرهنگی
قصه چی است؟ قصه این است که به جای مراجعه به مبانی دینی، برای پیدا کردن راه کارهای مبارزه ی فرهنگی مراجعه کردیم به سلایق بسیار بسیار سطحی و نازل خودمان! بچه های مذهبی ما، امروز بیش از هر روز دیگری محتاج هستند با مبانی فکری دین، از عمق جانشان آشنا بشوند، باید سلول های بدنشان تغذیه بشود با مبانی دینی. سوال می پرسی از آقا و خانم هایی که الان فعال فرهنگی هستند و برای خودشان یک قطبی هستند در شهرشان که چقدر با مبانی دینی آشنا هستید؟! چقدر در روز مطالعه می کنی برای آشنایی با مبانی دینی؟! می بینیم که حتی سخنران هایی هم که دعوت می کنند، معمولا آقایانی که در راس هستند، خانم هایی که در راس کار هستند، خودشان حتی از این سخنرانی ها هم بهره ای نمی برند، می گویند ما دیگر مشغول تدارکات بودیم.
مقام معظم رهبری یک جمله دارند: می فرمایند راه گسترش، پیشرفت و شکوفایی فرهنگی جامعه بر مبنای آثار شهید مطهری است و امیدوار هستیم که این کار انجام بگیرد.
شهید مطهری حدود هفتاد کتاب دارند برای اینکه باید خوانده شود، شما چند درصد از فعال های فرهنگی را می شناسید که با مبنای کار فرهنگی (مبنای کار فرهنگی یعنی پایه)، شما چند درصد از این فعال های فرهنگی را می شناسید که این هفتاد کتاب را حداقل یک دور خوانده باشند؟! چند درصد؟! یعنی همان روحانی که میاید برای شما منبر می رود، همین خود شما فعالان فرهنگی.
مقام معظم رهبری می فرمایند: اگر یک روحانی امروز یک دور کتاب های شهید مطهری را بخواند، همان روحانی می شود که به درد دانشگاه های امروز می خورد، با آن طرازی که من برای روحانی در دانشگاه قائل هستم، یک طراز اداری نیست، یک طراز پاسخگو است.
مقام معظم رهبری اوج مظلومیتشان بین من و شماها است، تا بعد از ظهر اینجا بنشینید من برای شما شاهد می آورم که حرف های مقام معظم رهبری چند درصد آن بین من و شماها اجرا شده؛ یکی از آن ها را امروز می خواهم بگویم، الان زیاد فرصت نیست که من تک تک جملات ایشان را درباره ی شهید مطهری و آثارشان بگویم ولی سوال من این است که چرا مقام معظم رهبری در این بیست و چند سال رهبری شان، در این دوران، حتی قبل از رهبری در دوره ی ریاست جمهوری، انقدر روی آثار شهید مطهری به عنوان یک مبنا، (اصلا کلمه ی مبنا تن را می لرزاند) تاکید دارند؛ بعد می روی بین بچه های مذهبی می بینی نه خبری نیست، حتی آن کسی که فعال فرهنگی است، فقط بلد هستیم در خانه مان یک عکسی از مقام معظم رهبری بگذاریم، زیر آن هم بنویسیم
از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن.
ایشان تصریح می کنند، دستور می دهند، با سر که نمی دوی که هیچ، با پا که راه نمی روی هیچ، تاتی تاتی هم نمی کنی! این چه شعاری است که می دهی!
ایشان می فرمایند هنوز جامعه ی ما به اندیشه های شهید مطهری محتاج است، البته آثار آن بزرگوار مثل یاد او زنده است، کتاب های شهید مطهری قابل مردن و تمام شدن نیست، آنچه کهنه نمی شود معارف و حقایقی است که هنوز جامعه ی ما محتاج دانستن، تکرار کردن و از بر کردن آن ها است و آن همان محتواهای کتاب های شهید مطهری است. خب این ها کم حرف هایی که نیست.در یک جای دیگری می فرمایند: این کتاب ها و مباحث و گفتارهایی که آن عالم دلسوز به آن ها پرداخته است، چه مباحث اجتماعی و چه مباحث فکری، چه مباحث عمومی و چه مباحث فلسفی خاص، یکایک آن ها برای جامعه لازم و حیاتی است.
سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری
امروز یکی از بزرگترین مشکلات هیئات ما اشک محور شدن است؛ اشک محور شدن یعنی چه؟! یعنی همه چیز را در اشک خلاصه کردن، سخنران اگر خوب بتواند گریه در بیاورد، به به این را دعوتش کنید. خب اشک خیلی خوب است، کسی با اشک مخالف نیست ولی همه چیز اشک است؟! معرفت نیست؟ جوان نباید بفهمد سبک زندگی اش باید چه طور باشد؟ جوان نباید بفهمد که چطور باید فکر کند؟ جوان نباید با دینش یک شناخت عمیق پیدا کند؟ نه شناخت سطحی! این شناخت های سطحی ما را داغون کرده است. بسیاری از ماها مبتلا به شناخت سطحی هستیم. بازهم ایشان می فرمایند که: امروز جوانان ما، دانشجویان ما، معلمان ما، کارگران ما، اگر می خواهند در زمینه ی افکار اسلامی عمق پیدا کنند و پاسخ سوالات خود را پیدا نمایند، باید به کتاب های شهید مطهری مراجعه کنند، باید راه در مقابل افکار جوان، نسل جوان، جویندگان بی غرض قرار داد و برای این کار یکی از بهترین وسایل همین افکار ناب و برجسته ی و بلند این مجاهد فی سبیل الله است که جان خودش را هم در این راه داد. من می دانم که یک سری حرکت ها دارد در کشور انجام می گیرد ولی نسبت این حرکات با این چیزهایی که مقام معظم رهبری سال ها است که دارند تکرار می کنند چه است؟! ما چقدر هزینه صرف کارهای دیگر می کنیم ولی صرف این کار نمی کنیم. در بعضی از هیئات، صحبت کردن از مباحث معرفتی اصلا از سخت ترین صحبت ها است.از نگاه بنده مبتنی بر حرف های مقام معظم رهبری نه مبتنی بر سلایق شخصی خودم، معتقد هستم که یکی از واجبات در مجموعه های هیئات رزمندگان( حداقل در کادر اصلی) این است که چون فعال فرهنگی هستند، باید با مبانی کار فرهنگی، باید با مبانی فکری دین آشنا شوند، واجب است و یکی از اصلی ترین کارها، اگر حتی به قیمت کم شدن از کارهای دیگر تمام بشود، این است که کتاب های شهید مطهری را یک دور شما باید مطالعه کنید. مقام معظم رهبری می فرمایند: اگر کسی یک دور فقط آثار شهید مطهری را بخواند به یک سطح بالا از معارف عمیق اسلامی خواهد رسید. من سیر مطالعاتی را در پایگاه اطلاع رسانی رادیو معارف گذاشتم، اگر نه، در مجموعه های مجازی هیات رزمندگان از همین جا بروم می توانم بگذارم، سیر مطالعاتی را برای شما می گذارم؛ چگونگی مطالعه را هم برای شما می گذارم، اینکه چطور مطالعه کنیم، سعی می کنم که شیوه ی کار گروهی را هم بگذارم، شما عهد ببندید که وقتی از اینجا برگشتید حداقل یک مجموعه ی سه چهار نفره را دور خودتان جمع کنید از تاثیرگذاران فرهنگی هیات، سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری را راه بیاندازید؛ نیت آن هم این باشد که بگویید من به عنوان یک سرباز ولایت بخشی از مظلومیت ولی فقیه، نایب امام زمانم را از بین ببرم، یک بخشی از مهجوریت کلام ایشان را از بین ببرم که انقدر گفتند ولی چندان کسی گوشش بدهکار نشد و یقین بدانید.
صبر یکی از اصل های کار فرهنگی است
یک نکته مهمی که در ما بچه مذهبی ها وجود دارد این است که در گیر و داد این تهاجم فرهنگی که داریم مظاهرش را می بینیم، هول می کنیم، هول که کردیم دو چیز را به راحتی از دست می دهیم، دو چیز که از نظر مقام معظم رهبری پایه ی کار فرهنگی است، اولین چیزی که از دست می دهیم صبر است؛ به او می گویم الان کار کن، پنج سال دیگر نتیجه اش را ببین، می گوید حاج آقا مملکت را بردند، جوان هایمان را بردند، الان مگر نمی بینید طوفان تهاجم فرهنگی را، می گویم خب شما این کاری که می گویم را نکن، خب چه کاری می خواهی بکنی! مگر در این چند سال همین فکر نبود که به کارهای ریشه دار و عمقی نپرداخت، صرفا انفعالی عمل کرد، و الان وضعش این است که دستش خالی است. ما سی و هفت هشت سال فرصت داشتیم، چه کاری کردیم؟! چه اتفاقی تولید شد؟! همش با همین حرف. دوران جنگ، دشمنان ما داشتند خودشان را آماده می کردند برای بعد از جنگ، بسیاری از کسانی که در دوران اصلاحات هفتاد و شش تا هشتاد و چهار این مملکت را آماج شبهات خود قرار دادند؛ کسانی بودند که در دوران جنگ تربیت شده بودند، ما معنویت دوران جنگ گولمان زد، یک جنازه ی شهید می آمد در شهر ما هزار تا کار فرهنگی می کرد همین یک جنازه؛ بعد فکر کردیم خیلی خوب هستیم، فکر کردیم که این فضا می ماند. یک اعزام به جبهه که در شهر انجام می شد، یک عالمه نقشه های فرهنگی دشمن را بر باد می داد. ما گول معنویت دوران جنگ را خوردیم، جنگ تمام شد سال شصت و هفت، از همان اوایل دهه ی هفتاد، دو سه سال بعد از آن دیدیم آرام آرام دارد یک اتفاق های در جامعه می افتد. در همان دوران که ویدیو بود مقام معظم رهبری صراحتا گفتند این فیلم ها، این چیزهایی که دارد می آید جوان رزمنده ی ما را به فساد می کشد(هنوز هم که هنوز است صوتش است)، جوانی که در جبهه شهید دیده، دست از پیکر جدا شده دیده، سر از تن جدا شده دیده، این جوان را به باد می دهد این فیلم ها؛ آن موقع گفتند. گول خوردیم، دوران جنگ که ما کاری برای بعد از جنگ نکردیم، هیچ برنامه ای برای بعد از جنگ نداشتیم، چه کسی فکر می کرد که بعد از جنگ جای خالی معنویتی که جنگ به جامعه تزریق می کند را باید با یک چیزی پر کرد. در همان دورانی که اوج تهاجم فرهنگی در این بود این زبانه ی کفش ها آمد بیرون، خط ریش ها یک خورده آمد پایین، دو تا فیلم این طرف و آن طرف می شد باز هم فکر نکردیم، رسید به دوران اصلاحات این ها زمینه پیدا کردند نیروهایشان را تزریق کنند به جامعه؛ دیگر انقدر این ها افتضاح کردند جامعه را که مقام معظم رهبری شخصا وارد عرصه شدند، این روزنامه هایی که اینطوری بمباران می کردند جامعه را پایگاه دشمن معرفی کردند و چند وقت بعدش هم قوه ی قضائیه آن ها را بست. باز همان موقع من با بچه های حزب الهی جلسه می گذاشتم، می گفتم ببینید، حواستان را جمع کنید این ها اگر دارند با یک تیتر روزنامه جهت می دهند به جامعه، چون کار کردند روی مبانی فکریشان، چرا شماها کار نمی کنید! باز در دوران اصلاحات دغدغه ما این شد که این جلسه را تعطیل کن، آن جلسه را تعطیل کن و…، رسید به دوران دولت آقای احمدی نژاد فضا یک مقدار باز شد، من همان موقع به دوستان گفتم که این دولت که فضای کار فرهنگی را به شدت برای بچه های مذهبی باز کرد، گفتم این مشکل می شود برای بچه ها، می دانید چرا؟! چون ماها آدم هایی هستیم که وقتی انگار تهدیدی علیه ما نباشد یک مقدار خوابمان می برد و همین هم شد، ما از آن دوران نتوانستیم خوب استفاده کنیم، فکر کردیم که همه چیز دیگر گل و بلبل شده؛ الان هم بازهم اندرخم یک کوچه ایم. یکی از دلایل اصلی این ها این است که فضاهای تهاجم فرهنگی هول می کنیم، صبر را از دست می دهیم؛ ما اگر دوران جنگ کار کرده بودیم برای بعد از دوران جنگ این بساطمان نبود. اگر بعد از جنگ کار کرده بودیم این بساطمان نبود، ما همش منفعل عمل کردیم، یعنی چه؟ یعنی منتظر شدیم دشمن یک تکی بزند ما پاتک کنیم، ما تهاجم نکردیم.
بصیرت حلال مشکلات
دومین چیزی را که در این هول شدن ها از دست دادیم بصیرت بود؛ امروز مشکل اولی فرهنگ جامعه را وقتی می نشینیم با دوستان دغدغه مند فرهنگی مطرح می کنیم، خیلی هایشان مشکل اول را بد حجابی می دانند؛ چه کسی گفته که مشکل اول این مملکت بد حجابی است؟! یک طوری امروز درباره ی بدحجابی صحبت می شود که انگار اگر مسئله ی بد حجابی حل بشود یک عالمه از مشکلات ما حل می شود و من این را یقین دارم، بعضی از ماها انقدر به مسئله ی بد حجابی به عنوان اولویت اول در مسائل فرهنگی نگاه می کنیم که اگر مسئله ی بد حجابی در جامعه ی ما حل بشود فکر می کنیم که بسیاری از مشکلات دیگر حل شد.
مقام معظم رهبری می فرماید: در مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر فقط نهی از منکر نیست؛ امر به معروف و کارهای نیک هم است، برای جوان درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول، رعایت آداب و عادات پسندیده در زندگی، همه جزء اعمال خوب است، برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد، هر کسی را شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید، امر به معروف است، نهی از منکر هم فقط نهی از گناه های شخصی نیست، تا می گوییم نهی از منکر فورا در ذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند، فقط این نیست، این جزء دهم است. (من روی این جزء دهم کار دارم، من نمی گویم بگویید روشن فکر بازی داری در می آوریا، عین جمله ی مقام معظم رهبری را خواندم)، نهی از منکر در همه ی زمینه های مهم وجود دارد، مثلا کارهایی که افراد توانا دستشان می رسد و انجام می دهند همین سوء استفاده از منابع عمومی، همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور در باب واردات، در باب شرکت ها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره، همین رعایت رفاقت ها از سوی مسئولان، یک وقت دو نفر تاجر و کاسب هستند و باهم همکاری و رفاقت می کنند آن یک حکم دارد، یک وقت است که آن کسی که مسئول دولتی است و قدرت و اجازه و امضاء در دست او است با یک نفر رابطه ی ویژه برقرار می کند، این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه ی کسانی که این چیزها را فهمیدن در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیر دست او واجب است تا فضا برای کسی که اهل سوء استفاده است تنگ شود، در محیط خانه هم می شود نهی از منکر کرد. ( ببینید این ها قبل از آن جزء دهمی است، این ها مهم تر از آن جزء دهم است، دقت کنید) در بعضی از خانوادهها حقوق زنان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمیشود.
لعنت بر کسانی که در مقابل سنت های اسلامی و سنت ازدواج می ایستند
همین جا نگاه کنید، مقام معظم رهبری اخیرا در شبکه ی اجتماعی و پایگاه اطلاع رسانیشان هم منتشر شد، که لعنت بر کسانی که در مقابل سنت های اسلامی و سنت ازدواج می ایستند.
مقام معظم رهبری سال ۹۲ در آبان ماه در جمع دست اندر کاران همایش ملی جمعیت فرمودند مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله نیاز به ازدواج ندارد؟! سوال: هیات رزمندگان ها چند تا از آقایان و خانم هایی که جوان هفده هجده نوزده ساله دارند، چند درصد از این ها اصلا فکر ازدواج این هستند؟ چند درصد از این ها پسر می تواند با خیال راحت بیاید به او بگوید که بابا من زن می خواهم؟ شما مگر ولایتی نیستی؟ مگر حرف رهبرت را گوش نمی دهی؟! مگر ایشان تعیین نکرده هفده هجده نوزده؟ چکار کردیم با مملکتمان که در خانواده های مذهبی، سپاهی، روحانی، هیاتی، دختر در سن سیزده سالگی تن به فساد و فحشا می هد؛ پسر در سن پانزده شانزده سالگی تجربه هایی دارد که جوان های سی ساله ی گذشته ما در خیالشان هم نمی گنجید؛ این ها لعنت دارند یا ندارند؟! جامعه را چه کسانی به فساد کشیدند؟! کسانی که مانع ازدواج هستند. بسیاری از این حسین حسین گو ها، بسیاری از این کسانی که اشکشان دمادم در هیئات جاری است، بسیاری از این کسانی که سینه می زنند در هیات رزمندگان مانع ازدواج جوان ها هستند، من با این ها دارم شب و روز طی می کنم، تعارف ندارم، این لعنت حتما شامل آن ها می شود. مقام معظم رهبری در جمع دانشجوها می فرمایند: مسئله ی اقتصادی را بهانه قرار ندهید برای ازدواج نکردن، می گویند چرا؟ جواب می دهند که: چون خدا فرمود « إِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ » جوان هایتان را به ازدواج در بیاورید اگر فقیر باشند خدا از فضل خودش بی نیاز می کند. خیلی از ماها اگر در سبک زندگیمان، نماز خواندن، روزه گرفتن، این چادر و یا این محاسن را بگذاریم کنار، تفاوتمان با خیلی از اقشار معمولی جامعه در چی است؟! ازدواج هایمان چه فرقی دارد؟!
ایشان می گویند: در محیط خانواده هم می شود نهی از منکر کرد، در بعضی از خانواده ها حقوق زنان رعایت نمی شود، در بعضی از خانواده ها حقوق جوانان رعایت نمی شود، در بعضی از خانوادهها، بخصوص حقوق کودکان رعایت نمیشود. اینها را باید به آنها تذکّر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت نکند؛ نه. سوء تربیتها، بی اهتمامی ها، نرسیدن ها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
سوال: چند درصد از ماها توانستیم بچه هایمان را در یک خانه از نظر عاطفی تامین کنیم؟! چقدر رابطه ی عاشقانه با این ها برقرار کردیم؟! گفتم ای کاش من در متن جامعه ی مذهبی از این ها بی خبر بودم، مادرِ بخاطر نماز صبح نخواندن پسرِ یا دخترِ هزارتا دری وری به او می گوید ولی حاضر نیست یک بار مادرِ دختر را در آغوش خوش بگیرد، نوازشش کند، آن را ببوسد، بگوید الهی دورت بگردم من تو را خیلی دوست دارم؛ می گوید حاج آقا، لوس می شود، می گویم آخرین باری که این کار را کردی کی بود؟! می گوید ده سال پیش، می گویم چرا توقع داری وقتی یک پیامکی برای این آمد، وقتی در شبکه ی اجتماعی چیزی آمد، وقتی در خیابان پسر هم محله ای یک چشمکی زد به او و یک محبتی به او کرد، چرا توقع داری که دخترت به سمت او نرود؟! مادر زورگو، پدر دیکتاتور تو می گویی اصلا بچه ات محبت نخواهد؟! مگر می شود! مادری که اهل محبت کردن نیست بی تربیت است، مادری که اهل احترام گذاشتن نیست بی تربیت است. بدترین نوع بی تربیتی، بی تربیتی هایی است که دیگران را بی تربیت می کند. یک موقع است که من یک حرف بی تربیتی می زنم یک نوع بی تربیتی است ولی یک موقع این حرف بی تربیتی را یاد دیگران هم می دهم، این خیلی بی تربیتی اش بیشتر است. پس دو چیز را این هول کردن ها از ما می گیرد: ۱- صبر ۲- بصیرت. بصیرت که نداشته باشیم آن اولویت دهم را می کنیم اولویت اول!
جمعیت، اقتصاد مقاوتی از فرمایشات مقام معظم رهبری
یکی از راه ها این است که ما برگردیم به سمت مبانی دینی، برگردیم به متن دین، خشت به خشت فکرمان را با مبانی دینی، آن هم معارف ناب دینی بسازیم بیاییم بالا؛ بعدش روش هایی که از دل این مبانی آمد بیرون می شود دل به آن خوش کرد.
نکته: ۱- حتما روی بحث جمعیت کار کنید. مقام معظم رهبری حدود چهارده پانزده بار در این چند سال گفتند. شما ها اصلی ترین مخاطب های رهبری هستید، شخص شما در زندگیتان موظف هستید به فرزند آوری فکر کنید.
مقام معظم رهبری می فرماید: زن کاری را بکند که اگر نکرد، روی زمین می ماند، بعد می گویند مادری و همسر داری.
۲- آقا فرمودند: اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل. اولین متهم ها خود ماها هستیم، ماها ولایتی هستیم، کدام یکی از ماها الان بیایند خانه ی ما چایی ما چایی ایرانی است؟ چند درصد از ما؟! چند درصد از ما وسایلمان ایرانی است؟! بهانه می آوریم که آقا وسایل ایرانی کیفیت ندارد؛ مگر مقام معظم رهبری این ها را نمی داند؟! این را می دانند و می گویند تولید ملی، حتما باید آن داش آموزهای المپیادی بیایند در سر ما بزنند که ده یازده دانش آموز المپیادی ده پانزده ساله جایزه به آن ها می دهند، جایزه ها خارجی است، پس می دهند می گویند نخیر، تولید ملی. منِ حسین حسین گو باید از او یاد بگیرم؟!!
اگر آقا فرمودند اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل، به بغل دستی هایمان نگاه نکنیم! به بقیه نگاه نکنیم، تو به عنوان کسی که مدعی تبعیت از رهبری هستی تو داری چه کاری می کنی؟!
ایشان دو دستور العمل دادند: ۱- مردم جنس ایرانی مصرف کنید ۲- کارخانه ها جنس با کیفیت تولید کنید؛ شما اگر نخرید مگر می توانند جنس با کیفیت تولید کنند؟! اصلا این یکی از اشتباه ترین حرف ها است که ما نمی خریم تا کیفیت را بالا ببرند! خب با چه سرمایه ای؟! مگر خارجی ها از اول همین کیفیت را داشتند؟!.
این هم نکاتی بود که باید می گفتم. ان شاء الله خدا کمک کند به ما که کسانی باشیم که وجودمان مایه رضایت امام زمان (ع) باشد. فقط خواهش من این است، من سه نکته گفتم: ۱- شهید مطهری ۲- بحث جمعیت۳- بحث اقتصاد مقاومتی. خواهش می کنم این ها را به عنوان یک سخنرانی گوش ندهید، از اینجا که رفتید تصمیم بگیرید که ان شاءالله در باره ی این سه مورد اقدامات جدی انجام بگیرد. صلوات
بازدیدها: 2