«بسم الله الرحمن الرحیم»
بحثمان در ارتباط با خدا بود. اشاره کردیم اولین قدم در ارتباط با خدا این است که استغفار کنیم، خودمان را پاک کنیم، تطهیر کنیم، البته اشاره هم کردیم که برای پاکی و طهارت سه گام لازم است:
- “وَرَع” و پرهیزکاری: انسان پرهیزکار باشد به این معنا، از زمینه های آلودگی و گناه پرهیز کند. بهداشت درمانی ها این شعار را قشنگ می گویند، می گویند پیشگیری بهتر از درمان است، “وَرَع” یعنی پیشگیری، یعنی یک کاری کنم آلوده نشوم و این در جوانی و نوجوانی خیلی آسان تر است. امام باقر(علیه السلام) هم در یک کلام نورانی می فرمایند: حتما گناه نکردن از توبه کردن راحت تر است.
قطعا اگر کسی می خواهد خودش را پاک نگه دارد، قرار نیست که همه جا پرسه بزند، “وَرَع” پیشه کنیم تا پاک بمانیم.
- عفت نفس در میدان گناه: خویشتن داری در میدان گناه و این لازمه اش این است، هر کسی بداند که گناه نجس است، گناه آتش است، من سه تعبیر را از روایات فهمیده ام، هر آدم عاقلی از سه چیز فرار می کند: 1- آتش 2- کثافت 3- پرتگاه. این سه تعبیر راجع به گناه ها آمده است. یک جا فرموده اند گناه آتش است «یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» هر کسی گناه کند دارد آتش می خورد؛ خب هیچ آدم عاقلی با آتش بازی نمی کند. یک جا فرموده اند که گناه کثافت است «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ رِجْسٌ» “رِجْس” یعنی کثافت، نجس است، کثیف است، پلید است، خب آدم پرهیز می کند. یک جا فرموده اند گناه پرتگاه است، گناه آدم را سقوط می دهد، در بعضی از روایات داریم که به محض اینکه یک انسان، مخصوصا کسی که ادعای مسلمانی و ایمان دارد، گناه می کند، به شدت دور می شود از حضور قلب در نماز، مثل کسی که سقوط کرده است. خب اگر آدم بداند گناه آتش است، کثافت است و پرتگاه است، حتما خویشتن داری می کند.
- استغفار: این چند شب راجع به استغفار صحبت کردیم. امشب می خواهم راجع به یک نوع دیگر استغفار حرف بزنیم. مثال ساده اش این است، شما بروید در یک مجموعه ی نظامی، به آقایی که سرتیپ است بگویید آقای گروهبان چطور هستید؟! خیلی به او بر می خورد، بعدش باید کلی عذرخواهی کنی؛ برای چه عذر خواهی می کنی؟! برای اینکه ببخش من نمی دانستم شما سرتیپ هستید، من درجه ی شما را حواسم نبود به شما گفتم گروهبان، نمی خواهم خدایی ناکرده جسارت کنم به گروهبان ها، نه، آن آقا را از آن جایگاه آوردمش پایین، این جسارت است، این عذرخواهی لازم دارد. خبر دارید که ما در خیلی از برخورد هایمان، خدا را از بزرگی آوردیمش پایین؟!! اینجا باید استغفار کنیم. بالاترین صفت خدا که در قرآن بیش از همه آمده است، شاید بگویم در تمام آیات قرآن این صفت، قشنگ نهفته است، همینکه در عبارت ساده اش می گوییم «الله اکبر»، صفت کبریای خدا است. کسی کبریای خدا را توجه نکند باید استغفار کند؛ دو سه نمونه برای شما می گویم، جوان می گوید حاج آقا من می خواهم ازدواج کنم، حاج آقا شرایطم این است، این مقدار حقوق دارم می گیرم، کار می کنم، کارگر هستم، کارمند هستم، این مقدار حقوق می گیرم ولی این مقدار هم مخارج امروز زندگی است، طبیعی هم است، خب با این وضع نمی شود ازدواج کرد، مخارج مثلا دو میلیون تومان است، حقوق من یک میلیون تومان است، نمی شود ازدواج کرد، چه کار کنم؟! گفتم
یکی از موارد استغفار ما این است که ما خدا را کوچکش کنیم، هیچ کسی به زبان نمی گوید “الله اصغر”، همه به زبان می گویند “الله اکبر”، ولی در نگاه هایمان خدا را داریم کوچک می کنیم. رازقیت خدا را کوچک نکنید. خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی می فرمودند، ببخشید، خدایی که نان سگ های ولگرد بیابان را می دهد، نان سوسک های لای دیوار را می دهد، نان من و شما و زن و بچه مان را هم می دهد، به شرطها و شروطها، یک شرط آن این است که ما تلاش کنیم، تنبلی نکنیم. بیش از آنچه که مشکل اشتغال باشد، مشکل عُرضه است؛ امروز همه ی ما به اندازه ای که باید کار کنیم، کار نمی کنیم، و الا امیرالمومنین(علیه السلام) فرموده است که مملکتی که خاک دارد، آب هم دارد، نباید گرسنه داشته باشد، مملکت ما چهار فصل است، ولی خب بله، هشتاد میلیون نفر، اگر چهل میلیون نفر از این ها هم بخواهند آدم شاغل باشند، سی میلیون نفر، بیست میلیون نفر این ها هم بخواهند شاغل باشند، یعنی نان آور خانه باشند، قربانشان بشوم، این بیست میلیون نفر همه می خواهند کار اداری داشته باشند! خب نمی شود که! این مملکت کشاورزی لازم دارد، باغ داری لازم دارد، دام داری لازم دارد، صنعت می خواهد، خدمات می خواهد، همه ی ما کار کنیم، کسی در کار تنبلی نکند، برداشت خود من این است، حتی در حرفه ی من، من هم طلبه هستم، تبلیغ می کنم، تدریس می کنم، تحقیق می کنم، به هم لباسی های خودم می گویم، اگر تنبلی کنید خدا رزق و روزی شما را نمی دهد، تنبلی در مملکت ما زیاد است؛ قبول دارم حرف حاج آقا را، خیلی ها تلاش هم می کنند ولی مشکل دارند، خیلی ها عُرضه هم دارند ولی مشکل دارند، قبول، ولی ما داریم نگاه کلی را می گوییم، نگاه کلی این است که مشکل کم کاری داریم. «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» لذا خدا برای کار یک عنوان قشنگ گذاشته است، کار در دین ما عنوان های زیادی دارد:
1- یکی از آن ها “عبادت” است، هر کسی کار بکند دارد عبادت می کند.
2- هر کسی کار می کند دارد “خدمت“ می کند.
3- هر کسی دارد کار می کند دارد “مجاهدت“ می کند. خب من تلاش نکرده می گویم خدایا چرا رزق و روزی من را نمی دهی!
برای اینکه رازقیت خدا را باور کنیم، ما تکلیف خودمان را انجام دهیم، خدا هم تکلیف خودش را انجام می دهد. تکلیف ما چیست؟
1- کار کردن.
2- چهار چوب دین را رعایت کنیم: درست کار کنیم، کار باید با ضابطه ی دین انجام شود، یعنی حلال و حرام در کار را رعایت کنیم؛ امروز می بینیم در خیلی از کارها حلال و حرام انجام نمی شود، وقتی حلال و حرام انجام نشود خب خدا برکت را نمی دهد، فرموده است «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» شما باید ایمان به خدا داشته باشید، تقوا هم داشته باشید، تقوا یعنی رعایت کنید. پس 1- کار بکنیم 2- چهار چوب دین را رعایت کنیم
3- واجبات مالی مان را ادا کنیم. خدا سرمایه کار که سلامتی من و شما باشد، الان سرمایه کار ما چیست؟ حیات ما، سلامتی ما، آب، نور، خاک، این ها برای چه کسی است؟ خدا، سرمایه را خدا داده است؛ خدا به خاطر اینکه معرفت من و شما را به خودمان نشان بدهد، می گوید سرمایه را من داده ام، خرج در رفته، سالی یک پنجمش را به ما برگردان، خب چند درصد از مردم خمس می دهند! بعد هم می گویند چرا هشتمان گرو نهمان است! خب خدا ضابطه گذاشته است، خب قاعده را رعایت کن.
4- در کار، ظلم به کسی نکنیم، انصاف داشته باشیم. وقتی در کار کم بگذارم ظلم است دیگه؛ حق کار را رعایت کن، اسمش وجدان کاری است. پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمودند «رَحِمَ اللهُ اِمرَأً عَمِلَ عَمَلاً مُحْكَمَة» خدا رحمت کند کسی که وقتی کار می کند، محکم کاری می کند. رهبر فرزانه انقلاب داد دارند می زنند که جنس ایرانی مصرف کنید، ولی بعضی ها می گویند مصرف نمی کنیم، چرا؟ جنس ایرانی کیفیتش خوب نیست؛ چرا باید جنس ایرانی که مسلمان می سازد، کیفیتش خوب نباشد؟! جنسی که کافر می سازد کیفیتش خوب باشد؟! چرا باید اینطور باشد؟! بعد هم همه ی ما توقع داریم خدا درهای برکتش را به روی ما باز کند. محکم کاری کنیم، درست کار کنیم.
پس: 1- کار کردن 2- رعایت حلال و حرام 3- واجبات مالی 4- انصاف داشتن
5- وجدان کاری.
این پنج اصل را رعایت کنیم، این ها بذر رزق است؛ خدا گفته است از تو حرکت از ما برکت. حالا این بذر، یک آبیاری هم دارد، آبیاریش چیست؟ نماز اول وقت، نماز اول وقت، آن تلاش را با برکت می کند؛ بعضی ها تلاش نمی کنند، میاید نماز اول وقت بخواند، می گوید حاج آقا شما روی منبر گفتید نماز اول وقت، رزق ما را زیاد می کند، ما رزقمان زیاد نشد! می گویم خب شما بذری کاشتید؟! که حالا دارید آب می دهید که سبز بشود! خب در زمین بی بذر داری آب می ریزی! تلاش نکرده که با نماز اول وقت خدا رزق نمی دهد!
1- نماز اول وقت آب یاری است.
2- صله ی رحم، صله ی رحم هم رزق را زیاد می کند، ولی آب یاری است.
3- بین الطلوعین نخوابید، بین اذا صبح و طلوع آفتاب یک ساعت و نیم است، این یک ساعتو نیم را بیدار باش، اگر بتوانی ذکر یا رزاق هم بگویی که خیلی عالی است. این تعقیب را در همه ی نماز هایت بخوان.
4- آیه ی دوم سوره ی طلاق «وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا»، این را سه مرتبه بخوان.
5- زیاد هم دعا بکن «اللهم وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّلامَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَدا»
6- «الْحَمْدُ لِلَّه» که شکر است را زیاد بگو، چون شکر نعمت، نعمتت افزون کند «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ»
7- صدقه دادن. آمد محضر پیامبر(صل الله علیه و آله) گفت یا رسول الله دستم تنگ است، حضرت فرمودند برو صدقه بده، گفت یا رسول الله مثل اینکه ما را گرفته ای! پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمودند تو از من سوال کردی من هم به تو گفتم؛ دفعه ی دوم آمد گفت یا رسول الله دستم تنگ است، پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمودند برو صدقه بده، گفت نه مثل اینکه پیامبر اصلا من را گرفته!( تعابیر برای من است، برای اینکه می خواهم مطلب جا بیفتد، جسارت نشود به ساحت مقدس رسول الله، دفعه ی سوم آمد پیش رسول الله گفت یا رسول الله دستم تنگ است، پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمودند برو صدقه بده، با خودش گفت نکند پیامبر راست بگوید، می روم امتحان کنم( خیلی درد است که کسی بخواهد پیامبر خدا را امتحان کند!) رفت صدقه داد، گرهش باز شد، دستش باز شد، آمد داد زد مردم «صدق رسول الله و صدق الله العلی العظیم» آیه ی هفت سوره ی طلاق «وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ» روزی که دستت تنگ شد صدقه بده. یک آقایی یک چشم ندارد، خب یکی دیگر است که کلا چشم ندارد، تو که یک چشم داری لااقل دست آن بی چشم را بگیر، بگو ای خدا من در حد خودم یک کاری کردم.
8- خوش اخلاق بودن.
9- خواندن سوره ی واقعه در شب. پیامبر(صل الله علیه و آله) یاد دادند به اصحابشان، فرمودند این سوره را شب ها با خانواده تان بخوانید فقیر نمی شوید.
10- اشک بر امام حسین(علیه السلام).
خب ببینید، آن پنج تا عامل اصلی، این ده تا عامل فرعی، این ها را انجام بده، بعد رازقیت خدا را به تو می چشانند، بعد می فهمی از ما حرکت از خدا برکت یعنی چه. ولی بعضی از ماها نه آن پنج عامل را داریم، نه این ده عامل را بعد دو قورت نیمش هم باقی است، می گوییم چرا خدا نمی دهد! خدا که با کی مشکل ندارد.
یکی از استغفار هایمان به دلیل اینکه خدا را داریم در زندگیمان کوچکش می کنیم، کمرنگش می کنیم، می گوییم خدا خیر بدهد این رئیس کارخانه ی ما را، اگر نبود بچه های ما از گشنگی می مردند! حالا آن شد همه ی کاره ی زندگی تو! آقای فلانی خدا خیر بدهد شما را، اگر شما نبودید بچه های ما غذا نداشتند! عیبی ندارد آدم واسطه ها را تشکر کند ولی خدا را کوچک نکن؛ خدا رازق است، هیچ کسی به گرد رازقیت خدا هم نمی رسد. حضرت موسی(علیه السلام) داشتند می آمدند خانه شان، سره کوچه شان یک جوان خوش قد و قامتی را دیدند، جوان کیستی؟ من عزرائیل هستم، ماموریتت چیست؟ می خواهم جان موسی را بگیرم، موسی عرض کرد که جناب عزرائیل اجازه می دهی یک خداحافظی از زن و بچه بکنیم؟ گفت نه، اجازه می دهی دو رکعت نماز بخوانم؟ گفت نه، اجازه می دهی یک سجده بروم؟ گفت بله اجازه ی سجده را داری. حضرت موسی (علیه السلام) کلیم الله است، هم کلام با خدای متعال است، مستقیم حرف زده است، رفت در سجده با خدا حرف زد، گفت ای خدا این مامور آمده است می خواهد جان ما را بگیرد، یک خداحافظی با زن و بچه مان را به ما بده( این هم بخاطر حکمتش است و الا إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ) حضرت موسی سر از سجده بر داشت جناب عزرائیل فرمود به قول ما، کار خودت را کردی! برو فقط یک خداحافظی، آمدند در خانه، حضرت موسی(علیه السلام) هم کثیر العیال و کثیر الاولاد، دور تا دور حضرت را گرفتند، حضرت فرمودند جناب عزرائیل است آمده است جان بابایتان را بگیرد خداحافظ، همه خداحافظی کردند، خداحافظی آخر هم است دیگر، با یک حالی؛ در روایت داریم دختر کوچکی داشت حضرت، آمد نشست روی زانوی بابا، گفت بابا می خواهی بروی من چه می شوم؟ تو نان آور من هستی؛ موسی است، پیامبر است، ولی برای یک لحظه دلش لرزید، گفت ای خدا خب بچه ام راست می گوید دیگه، من نان آور او هستم؛ قبل توجه آن هایی که می گویند این شهدای مدافع حرم می روند، بچه هایشان را چه کسی نان می دهد! خدا موسی را تربیت کرد، همه ی پیامبر ها را تربیت کرد، به موسی گفت عصایت را بزن به سنگ، عصا خورد به سنگ، سنگ شکافته شد، زیر سنگ یک موری داشت راه می رفت غذا در دهانش بود، خطاب آمد موسی ما این مخلوق به این کوچکی را یادمان نرفته است، غذایش را داده ایم، از این دختر به این بزرگی تو یادمان میرود! حالا تو از ما مهربان تر شدی به مخلوق ما! حضرت موسی افتاد به سجده گفت خدایا ما را ببخش «استغفرالله ربی و اتوب الیه» اگر حضرت موسی اینجا استغفار کرده است، ما باید روزی چند بار استغفار کنیم؟! چقدر آدم ها را برای خدا بزرگ کردیم؟! به جای اینکه خدا را بزرگ کنیم.
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِن»، حالا بیاییم بگوییم «استغفرالله ربی و اتوب الیه». حضرت موسی دختر کوچکش نشست روی زانویش، گفت خدایا بچه ام چه می شود؟! ولی امام حسین(علیه السلام) گفت زینبم تو و بچه ها را به خدا می سپارم؛ فدایت بشوم یا اباعبدالله. صل الله عیلک یا اباعبدالله؛
برای آن كه همدردی كنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم
مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغالِبُ وَاَ نَا الْمَغْلُوبُ وَهَلْ يَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ اِلا الْغالِبُ
مَوْلا ىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الرّازِقُ وَاَ نَا الْمَرْزُوقُ وَهَلْ يَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ اِلا الرّازِقُ
مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ
«الهی العفو»
بازدیدها: 955