در کتابهای تاریخی از فردی به نام «سلیمان»[1] – غلام امام حسین(علیه السلام) – یاد شده است که به وسیله به نام «سلیمان بن عوف حضرمی» به شهادت رسیده است.[2]
در زیارتی نیز آمده است: «…سلام بر سلیمان، غلام حسین بن امیرالمؤمنین و خداوند لعنت کند قاتل او سلیمان بن عوف حضرمی را…».[3]
نام قاتل غلام امام حسین(علیه السلام) در عبارت بالا «سلیمان بن عوف حضرمی» ذکر شده است. اما در زیارت رجبیه که به شهدای کربلا در آن سلام داده میشود، «سلیمان بن عوف حضرمی» به عنوان یکی از شهدای کربلا نام برده میشود!
پرسش آن است که «سلیمان بن عوف حضرمی» چه نقشی در حادثه کربلا داشته است؟ آیا از یاران امام حسین(علیه السلام) بود، یا از قاتلان اصحابش؟!
همانگونه که بیان شد کتابهای تاریخی ناظر به آن هستند که شخصی به همین نام، قاتل غلام امام حسین(علیه السلام) بود که آن غلام شهید نیز اتفاقاً «سلیمان» نام داشت و در برخی زیارات، وی به همین دلیل مورد لعن و نفرین قرار گرفت.
موضوع تا این مرحله روشن است، جز آنکه سید بن طاووس در اعمال شب نیمه شعبان؛ زیارتی برای امام حسین(علیه السلام) آورده که در فرازی از آن آمده است: «السَّلَامُ عَلَى سُلَیْمَانَ بْنِ عَوْفٍ الْحَضْرَمِی»؛[4] در این عبارت به «سلیمان بن عوف حضرمی» به عنوان شهیدی از شهیدان کربلا، درود فرستاده شده است. این زیارت برای اولین بار در کتاب اقبال نقل شد، اما در نسخه موجود بحار الانوار، در این زیارت منقول از ابن طاوس، «سلیمان بن عون الحضرمی» با نون آورده شده است.[5]
از آنچه گفته شد، چند احتمال را برای پاسخ به این پرسش میتوان مطرح کرد:
1. به احتمال زیاد «سلیمان بن عوف حضرمی» همان قاتلی بود که از سپاه یزیدیان به شمار میآمد، اما چون فردی که به دست او به شهادت رسید نیز «سلیمان» نام داشت و بر این اساس، در نقلهای تاریخی این دو همواره در کنار هم یاد میشدند، به اشتباه ادامه نام قاتل بر مقتول نیز نهاده شد.
2. دو شخصیت به نام «سلیمان بن عوف حضرمی» وجود داشتند که تنها در نام، مشابه هم بودند.
3. «سلیمان بن عوف حضرمی» از سپاه یزیدیان بوده و «سلیمان بن عون حضرمی» از سپاه امام حسین(علیه السلام).
البته دو احتمال اخیر را با کمی تردید میتوان پذیرفت؛ زیرا «سلیمان بن عوف» تنها در کتب قرن هفتم به بعد و تنها در این زیارت از اصحاب امام حسین(علیه السلام) به شمار آمده و از «سلیمان بن عون» نیز قبل از بحار الانوار و جز در همین زیارت گزارشی در کتب تاریخی وجود ندارد، بلکه ممکن است آنچه در بحار آمده نیز اشتباهی در استنساخ باشد.
[2]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 469، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 93، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 69، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
[4]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 2، ص 714، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1409ق.
[5]. بحار الانوار، ج 98، ص 340.
منبع: اسلام کوئست
بازدیدها: 0