امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال ۱۴۸ هجری قمری در ۲۰ سالگی به مقام امامت رسید و دوره ۳۵ ساله امامت ایشان با سال های آخر خلافت منصور دوانیقی، ۱۰ سال خلافت مهدی عباسی، یک سال خلافت هادی عباسی و ۱۳ سال از دوران خلافت هارون الرشید مقارن بود. بیشتر دوره امامت امام هفتم علیه السلام در زمان خلافت هارون سپری شد. حکومت هارون در بهترین موقعیت اقتصادی به سر می برد، اما این ثروت انبوه اغلب در راه ارضای تمایلات شخصی خلیفه مصرف می شد تا آن جا که نوازندگان، شاعران و چاپلوسان، خیلی بیشتر از نیازمندان بهره می بردند. هارون سوگند خورده بود خاندان علی علیه السلام و پیروان آنان را از ریشه برکند. کارگزاران او در راستای مبارزه با تشیع، مرقد امام حسین علیه السلام را تخریب و زمین کربلا را شخم زدند.
در چنین شرایطی، امام موسی کاظمعلیه السلام برای پیشبرد اهداف و برنامه های تشیع و حفظ جان شیعیان خود در محدوده قلمرو جهان اسلام سیاست های مختلفی را در مواجه هارون الرشید و دستگاه خلافت عباسی در پیش گرفت که کمترین حساسیت را از سوی دستگاه عباسی نسبت به تشیع و جان شیعیان داشته باشد.
مواجهات علمی امام کاظم علیه السلام
تقیه یکی از مهمترین رویکردهای امامان شیعه از بعد از شهادت امام حسین در مسیر تشیع بود. بر این اساس امام کاظم علیه السلام ضمن لزوم رعایت تقیه مسئولیت حفظ برتری علمی شیعیان و تقویت تشکل آنان را بر عهده داشت. در دوره ۱۰ ساله حکومت مهدی عباسی، امام کاظم علیه السلام ضمن اشتغال به تدریس و نقل حدیث به ایجاد ارتباط میان خود و رهبران شیعه در نواحی مختلف و سازماندهی و تقویت بنیه اقتصادی شیعیان پرداخت و با کشف آن مدتی زندانی شد
امام در طول دوران امامت ۳۰ ساله یا افزون بر آن، دو گروه را تربیت کرد؛ گروهی برای دفاع از عقیده و گروهی برای حفاظت از فقه و قوانین فردی و اجتماعی اسلام.
از میان گروه نخستین، می توان افراد زیر را نام برد: هشام بن حکم، هشام بن یونس، یعقوب بن جعفر، سلیمان بن جعفر جعفری، حسن بن راشد،حسن بن عبدالرحمن حمامی، عبدالله بن مسلم، عبدالاعلی… که هر کدام از استوانه های مکتب اسلام به شمار می روند.
با مراجعه به کتاب توحید صدوق و روایاتی که افراد نامبرده از حضرتش درباره مسائل کلامی جاری آن نقل کرده اند می توان به ارزش کار آن حضرت، در این خصوص پی برد. نوع سوالها مربوط به تشبیه و تجسیم و جبر و امثال اینهاست، زیرا در آن زمان، نگارش حدیث به اوج خود رسیده بود و احادیثی که اسرائیلیات، مسیحیات، مجوسیان در تار و پود آنها ریشه دوانیده و خوراک فکری محدثان زمان بود، رواج یافته بود.
در بخش دوم فقیهانی تربیت کرد که هم اکنون، احادیث آنها زینت بخش کتب اربعه است. مانند یونس ین عبدالرحمان، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره کوفی، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، عبدالله بن مغیره بجلی، محمد بنمعافی،مراجعه به کتاب شریف رجال برقی و پس از ان به رجال شیخ طوسی، یادآور فرزنگانی است که در مدینه، زیرنظر حضرت، در فقه اکبر و اصغر به حد کمال رسیده اند و از نظر ایمان و تقوی جان بر کف بودند. محمد بن ابی عمیر زیر ضربات جلادان،مشرف به موت بود،ولی اسرار را بازگو نمی کرد.
مواجهات سیاسی موسی بن جعفر علیه السلام
در بخش سیاسی از سیره حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام مبارزه مستقیم را مناسب زمان نمی دانست، ولی در عین حال، مبارزه منفی او برای همگان آشکار بود، حتی خود خلفا می دانستند که حضرت خلافت آنها را غاصبانه می داند و مردم را از مشارکت در امور مربوط به آنان باز می دارد. به گونه ای که می توان موارد زیر را در سیره حضرت مشخص کرد.
_لغو قرار داد صفوان جمال که شترهای خود را به هارون واگذار می کرد.
_فرمانروای دلها: ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرقه» می نویسد: هارون امام موسی کاظم را در کنار کعبه دید و به عنوان اعتراض به حضرت گفت: هل انت من بایعه الناس خفیه و رضوا به اماما؟ تو همان کسی هستی که مردم پنهانی بیعت کرده و به عنوان امام برگزیده اند؟
امام در پاسخ فرمودند: انا امام القلوب و انت امام الجسوم: من بر دلها پیشوایی می کنم و اما تو بر تن ها و پیکرهای مردم حکومت می کنی
_تدبیر امور: شهرت سیاسی شماری از یاران امام کاظم علیه السلام و زندانی شدن برخی از آنان مبین زوایایی از حرکت سیاسی امام کاظمعلیه السلام علیه خلفای ستمگر و نشان دهنده بی رحمی دستگاه خلافت عباسی است.در زمان خلافت هارون، امام علیه السلام خشم و نارضایتی خود را از حکومت وقت پیاپی ابراز می فرمود و همکاری با حکومت جور را به هر صورت و شکل حرام می دانست و می فرمود: «به آنان که ستمکارند تکیه مکنید که گرفتار دوزخ می گردید». اما امام کاظم علیه السلام برای این حکم کلی استثنایی نیز قائل بود، چنان که به علی بن یقطین یکی از بزرگترین یارانش اجازه داد که وزارت مهدی و هارون را بپذیرد.
_اثبات حقانیت اهل بیت در امر فدک: هدف امام کاظمعلیه السلام از این کار نفوذ در حکومت و تلاش برای حفظ جان، مال و ناموس شیعیان از این طریق بود امام کاظم علیه السلام با خود هارون الرشید نیز شجاعانه برخورد می کرد. روزی هارون به امام کاظم علیه السلام گفت: «حدود فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم». امام علیه السلام فرمود: «اگر حدود آن را بگویم آن را پس نخواهی داد». هارون اصرار کرد که امام کاظم علیه السلام حدود فدک را مشخص کند. امام کاظم علیه السلام حدود امپراتوری اسلامی یعنی از سمرقند تا آفریقا و از ارمنستان تا یمن را حدود فدک معرفی کرد. هارون خشمگین شد و گفت: «آن وقت چیزی برای ما نمی ماند. امام علیه السلام که هارون را غاصب خلافت و غصب فدک را به معنی غصب خلافت می دانست، فرمود: «می دانستم که تو آن را بازپس نخواهی داد»
نهاد وکالت در خدمت تشیع
در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام و به دست او نهاد وکالت پدید آمد. این نهاد زنجیره ارتباطی گسترده ای بود که از طریق آن همه شیعیان با امام در ارتباط بوده و وجوهات شرعی و حقوق و واجبات مالی از طرق وکلا از همه شیعیان دریافت و برای امام علیه السلام ارسال می شد. بدین وسیله جامعه شیعه در سراسر دنیای اسلام با امام به طور سیستماتیک مرتبط می گشت. امری که در دوره امامان بعدی پیش از از پیش اهمیت خود را نشان داد.
در نهایت اینکه، سید حسین مدرسی طباطبایی در معرفی شخصیت سیاسی امام کاظم علیه السلام می نویسد: «امام کاظم علیه السلام شخصا بسیار شجاع و بی پروا عمل می فرمود و نسبت به حکومت رسما تعرض می کرد و در حضور خلیفه مقتدر وقت اظهاراتی می نمود که در حد مبارزه طلبی تلقی می شد و خلیفه نیز به همین معنی می گرفت. تمام شواهد نشان می دهد که آن امام از نظر سیاسی و اجتماعی بر خلاف نظر متداول کاملا فعال بوده است» شخصیت سیاسی امام کاظم علیه السلام آن قدر اهمیت دارد که شمس الدین ذهبی از علمای بزرگ اهل تسنن در مورد ایشان می نویسد: «موسی فرزند جعفر صادق کبیر القدر و بسیار عالم بود و از هارون به خلافت شایسته تر بود»
منبع: اصول کافی، ابوجعفر کلینی، تاریخ تحلیلی اسلام، محمد نصیری (رضی)، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۱٫، مفاتیح الجنان، عباس قمی، تهران، کتابفروشی و چاپخانه علی اکبر علمی، ۱۳۱۶٫
بازدیدها: 186