شرحی مختصر بر حکمت سوم نهج البلاغه
امام(علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند؛ و آثار سوء هرکدام را برای درس گرفتن همگان ذکر میکند.
۱-نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»; (الْبُخْلُ عَارٌ).
بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد؛ هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد.
و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد.
و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند.
و البته عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست.
۲-امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»؛ (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ).
افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند.
و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است.
به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد؛ از جهاد ابا دارند.
و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف نا کار آمدان قرار مى گیرند.
هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده؛ نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است.
۳-امام در سومین جمله آثار فقر در زندگى انسان ها را مى فرماید:
«فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»؛ (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ).
اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند.
بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند.
چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند.
چون غالباً مردم و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند.
همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
۴-حضرت در آخرین جمله مى افزاید:
«آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ).
غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد؛ و احساس تنهایى مى کند.
و مردم از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند؛ و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند.
و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند.
بازدیدها: 0