تحولات بعد از رحلت رسول (ص)
«فَلَمَّا أَخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دَارَ أَنْبِیَائِهِ وَ مَأْوَىٰ أَصْفِیَائِهِ ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَهُ النِّفَاقِ».
پس زمانی که خداوند رسولش را در جوار خود قرار داد، در این هنگام
خارهای نفاق در شما آشکار شد.
«وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّینِ»؛ و لباس دین کهنه شد.
حضرت میفرمایند: این لباس دینی که بر تن کرده بودید کهنه شد و این پوشش کنار رفت و دریده شد و دیگر احتیاجی به پوشش نداشتید.
تعبیرها خیلی دقیق است دین در وجود تو ننشسته که لباس و پوشش تو بوده.
تعبیری است در سوره ی نصر که: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجا».گاهی ما در دین داخل میشویم و گاهی دین در ما جای میگیرد، این دو با هم متفاوتند.
«یَدْخُلُونَ»، این را میرساند که اینها در دین داخل شده اند و هنوز دین در وجود آنها ننشسته و قرار و پا نگرفته.
زیبایی های کلام حضرت را ببینید که به چه راحتی از چه نکته های دقیقی یاد میکنند که شما کنار کشیدید و اخبار را میگرفتید و برای ما، با آن رفاه و راحتی که داشتید، برنامه میریختید تا این که خداوند رسولش را برد و خارهای نفاق در شما آشکار و پوششی که از دین داشتید کهنه شد.
«وَ نَطَقَ کَاظِمُ الغَاوِینَ»؛ و آن گمراهی که کظم غیظ مینمود و با حلم برخورد میکرد و نفرت و غضبش را نهفته و پنهان میساخت زبان باز کرد و توانست حرفهایش را بزند.
«وَ نَبَغَ حَامِلُ الْاقلینَ»؛ و آنهایی که بی نام و نشان بودند و اسم و رسمی در تاریخ نداشتند و بعدها همه ی اسم و رسمها را بردند، اینها جوشیدند و سر برآوردند.
«وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِینَ»؛ و فریاد آنهایی که تبهکار بودند و به دنبال تباهی بودند گسترده و پخش گردید.
حضرت میفرماید: این صدا و فریاد در همه جا پخش شد و آن کرامت و قدسیّت باعث شد که بر او نشورند.«فَخَطَر فِی عَرَصَاِتُکُم»؛سپس این فریاد گسترده، در تمامی عرصه های زندگی شما حضور پیدا کرد.
گام های شیطان
با وجود این زمینه ها در شما و حضور و ظهور این فریاد گسترده در تمامی عرصه ها،در این مرحله: «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَعْرِزِهِ»؛ شیطان سرش را از پناهگاهش بیرون آورد و پنجره اش را باز کرد.
به تحلیل راحت و روانی که حضرت فاطمه (س) دارد خوب دقت کنید؛ مثل اینکه اصلاً رنجی را ندیده است و هنوز ضربه ای نخورده و بین در و دیوار نمانده.
مثل اینکه حضرت رسول (ص) را از دست نداده این قدر راحت و دقیق تمامی مراحل را قدم به قدم روشن و از آنها گفت وگو میکند.
چگونه شیطان پنجره اش را باز میکند بعد سبک و سنگینتان میکند تا روزنه ای پیدا کند. «هاتِفاً بکُمْ فَألْفَاُکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِین»؛ صدایتان زد،دید جواب میدهید و زود به حرفهایش پاسخ میدهید.
«وَ لِلْغَرَّهِ فِیهِ مُلاحِظِینَ»؛ با اینکه میدانید فریب میدهد و گول میزند و مغرور میکند، ولی چشم نمیپوشید.نگاه میکنید.با اینکه میدانید بساط ،بساط بازی است، باز توجه میکنید و برای مغرور شدن و فریب خوردن هنوز در او نظاره گرید.
این گام اول است که صداتان بزند و جواب دهید و توجهتان را جلب کند. «ثُمَّ أَسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفَافاً»؛
مرحله ی بعد این است که شما را دعوت به بلند شدن و برخاستن میکند. میبیند خیلی راحت و رام بلند میشوید و سنگینی ندارید.
این در حالی است که علی (ع) مینالد از اینکه چگونه صدایتان زدم و شما با تمامی سنگینیتان به زمین چسبیده بودید.
«وَأَحْمَشَکُمْ فَألْفَاُکمْ غِضَاباً»؛ داغتان کرد و در شما دمید، دید برافروخته
می شوید و خیلی راحت غضب میکنید.
و نتیجه ی این دمیدن و برافروخته شدن این است که:
«فوَسَمْتُمْ غَیْرَ إِبِلِکُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبکُمْ»؛ شما غیر از مال خودتان را علامت گذاردید و مال خود دانستید و آنچه را که مالک نبودید، عهده دار شدید و برداشتید و در غیر آبشخورهایتان وارد شدید.
منبع:کتاب روزهای فاطمه(س) به قلم استاد علی صفایی حائری
بررسی خطبه فدکیه /بخش دوم
بازدیدها: 0