شعر | به مناسبت شب دوم محرم

اشعار به مناسبت شب دوم محرم (ورود به کربلا)

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم

مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین…

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی

چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق

می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»

کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

شهریار

*********************************

خونِ دل

سینه ام سوخت، دلم غم آمد

دیده ام اشک ز ماتم آمد

سببِ خون دلم پرسیدم

مادرم گفت محرم آمد

***

کرب و بلا

روزگاری که دلم بهر عزا حاضر شد

آب شد هر چه در آن بود دلم آخر شد

ناگهان دیدم از آن اشک که در سینه بریخت

نام پر سوز و غمِ کرب و بلا ظاهر شد

***

معجون

این زمین چیست که با کرب و بلا معجون است

هر که را پای نهند جان و دلش محزون است

بی گمان محشر عالم شده اینجا بر پا

یا که اینجا به خدا خون خدا مدفون است

***

اشعار عروضی

زائر کربلا

زائری که عازم کربلایی

داری می ری به عرش کبریایی

اوّل باید رنگ خدا بگیری

امضای ماه سامرا بگیری

دوم باید وضوی عشق بگیری

مدد ز زینب دمشق بگیری

سوم باید بوی صفا بگیری

ویزات و از امام رضا بگیری

دلت باید یه شب بره مدینه

مادرِ قد خمیده رو ببینه

پشت بقیع دلت یه بار کفن شه

تیر بخوره مثل امام حسین شه

باید دلت دیونه ی نجف شه

تا گناهات همیشه برطرف شه

چاه و باید در دل شب ببینی

گلبوسه از پای علی بچینی

باید بری اونجا که عالمییه

گریه کنی رو تلِ زینبییه

تشنه باشی تو قتلگاه بنالی

تا بدونی آقات بوده چه حالی

یه مشک آب رو دوش خود بگیری

بری کنار علقمه بمیری

خاک بریزی به جا سر تو چشمات

تا که بفهمی چی کشیده سقات

چشمات و کور کنی به خار احساس

تا که بشی یه کم شبیه عباس

هر روز و شب بسوزی و بخونی

مقیم بین الحرمین بمونی

***

دلِ نینوایی

دل دمادم نینوایی می شود

بار دیگر کربلایی می شود

موسم ماه محرم می رسد

دل به یکباره هوایی می شود

می زند دم از حسینِ فاطمه

نغمه ی دل آشنایی می شود

دست ها سوی ضریحش می رود

عازم کوی گدایی می شود

بزم ماتم با صدای نام او

بزم اشکِ با صفایی می شود

محفل اشک و عزای عاشقان

شامل لطف خدایی می شود

اشک ماتم بر علیِ اکبرش

درد عالم را دوایی می شود

از مرام ساقیِ لب تشنگان

خوی ما هم با وفایی می شود

در عزای اصغرِ شش ماهه اش

سینه ها مهد نوایی می شود

با دل شیدای زینب خواهرش

دل حریم کبریایی می شود

نالم از دیدار زینب با حسین

آن زمانی که جدایی می شود

جان بسوزد بر رقیه دخترش

در عزایش دل فدایی می شود

در میان مجمع ذکرِ حسین

بر دلِ تنگم ندایی می شود

روح آلوده به عصیان بی دریغ

گفت بر من هم دعائی می شود؟

***

اشکِ دل

اشکِ دلِ من صدا نداره

عشق پادشه و گدا نداره

یک باره می شه دل به جنون زد

دیونه شدن نگا نداره

گر دنیا بشه به ناز شستم

دنیا که بی تو صفا نداره

من که می دونم یه روز می میرم

این خاک سیه وفا نداره

وقتی که منو تو قبر بذارند

اونجا دیگه ناله جا نداره

اونجاست که می گن چیکاره هستی

این غلام مگه آقا نداره

این دل به هوای تو زند پر

یک بام و دو صد هوا نداره

یک دل داره و یه یار زیبا

بیماری من شفا نداره

سالم شدنم نگاه چشمت

چشمی که تو دنیا تا ندازه

من عاشق چشمان حسینم

هیچ عاشقی کربلا نداره

***

کاروان

کاروانی غرق نور و پر ز راز

مملو از خوبان حجاج‌ِحجاز

می رسد بین بیابانی مهیب

خون دل می گردد آن ها را نصیب

سرور این کاروان خون خداست

آن حسین بن علیِ مرتضاست

می گذارد پای در دشتی غریب

پرسد از نامش به صبر و با شکیب

از زهیرش خواست این صحرا کجاست؟

گفت پاسخ عقر و طف نامش دوتاست

گفت نام دیگری او را رواست

پاسخ آمد آری آری کربلاست

* * *

ناگهان شد کاروان غرق خروش

ناله ای آمد ز کلثومش به گوش

ای برادر ترسناک است این زمین

خوف آن را از همین اوّل ببین

تا حسین از خاطراتش دم گشود

دل ز اهل کاروان جمله ربود

زاده ی زهرا گل روح الامین

گفت شرح خاطراتش این چنین

در زمان جنگ با اشرار دین

وقت صفیّن و گذر از این زمین

هم حسن بود و علی بابایمان

خستگی از این سفر سودایمان

چون پدر خوابید در خوابش ولی

گریه ها می کرد بابایم علی

بی درنگ از خواب خود بیدار شد

گفت خوابی را که دل بیمار شد

در دل افلاکیان صد تیر کرد

خواب خود را اینچنین تعبیر کرد

دیده ام این دشت و صحرا غرق خون

همچو دریایی ز امواجِ جنون

ندر این دریا که بی هر بند و قید

دست و پا می زد حسینم همچو صید

او طلب می کرد یک فریاد رس

لیک یاری اش نکردی هیچ کس

بعد از آن بابا بگفتا یا حسین

با تو گویم یک سؤالی نور عین

آن چه در خوابم بدیدم راست بود

زهر خوابی که چشیدم راست بود

گر چنین گردد چه سازی ای پسر؟

می شوی از ظلم کین خونین جگر

گفتمش بابا میان قوم گبر

همچو تو باید عمل کردن به صبر

* * *

تا که شرح خواب بر پایان رسید

فصل اشک و ماتم جانان رسید

گفت و با یاران امیر کاروان

با سرشک دیده و اشک روان

آری آری این همان کرب و بلاست

این همان شط فرات و نینواست

آری آری در چنین غمخانه خاک

می شود جسم و تنِ من چاک و چاک

آری آری در همین دشت بلا

می شود دست علمدارم جدا

آری آری بین این صحرای خواب

مرگ اصغر می شود داغ رباب

آری آری پیش چشمان حرم

می شود پرپر علی اکبرم

آری آری در بیابان غریب

می رود از دست من تنها حبیبی

آری آری در زمین کربلا

قاسم و عبداللهم گردد فدا

آری آری در میان خیمه ها

می زند زینب برایم ناله ها

آری آری از جفای روزگار

چشم طفلان می شود از گریه تار

* * *

کاروان در اضطراب و واهمه

دست در دست حسین فاطمه

با سرشک غم به خاک آمد فرود

تا ابد بر کاروان باشد درود

بین الحرمین

می گن هر کی عاشقه دیونه ی دنیا می شه

میون عالم و آدم یه جوری شیدا می شه

چه خوبه چون که منم دیونه ی حسین شدم

آخه قلبم همیشه با عشق اونه وا می شه

می گن عاشقا اگه به سیم آخر بزنند

از چنین دیونگی توی جهان غوغا می شه

به سیم آخر زدم پَراش و وا کرده دلم

چون کبوتر دلم راهی کربلا می شه

دیونه ی کربلا نمی شه آزاد بمونه

اون فقط تو صحن بین الحرمین رها می شه

هر کسی هر چی می خواد پشت دلم بگه

کی دیده خاک بیابون حریفِ طلا بشه

***

زیارت

از اوّل زندگی ام اسمت و فریاد می زنم

وقتی محرم می رسه گریه کنان داد می زنم

از اوّل زندگی ام عشق تو حاصلم شده

روضه ی دشت کربلا بدجوری قاتلم شده

وقتی می بینم زائرا دارند می رند به کربلا

یه آه سردی می کشم فقط می گم من چی خدا

آقا می شه یه روز منم تو رو زیارت بکنم

کنار قبر شش گوشه است عرض ارادت بکنم

پشت ضریح با صفات چشمام و زندونی کنم

میون صحن و حرمت قلبم و قربونی کنم

***

اشعار نو

ذکر و سرود

ماتم

می رسد نغمه ی ماتم

ناله ی حضرت خاتم

می رسد موسم زاری

می رسد بوی محرم

من که از روز ازل عبد حسینی هستم

بر درِ خانه ی دل پرچم مشکی بستم

از غمش خون شده عینم

من عزادارِ حسینم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

به خدا اسم حسین و

من به همه اسما نمی دم

به خدا غیر حسین و

تو قلبم جا نمی دم

آخه اون ارباب گلگون کفنِ قلب منه

ضربان قلبِ من فقط برا اون می زنه

پای روضه اش نگرانم

اونه یار دو جهانم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

به خدا اصغر زارش

دلمو دیونه کرده

صورت اکبر زیباش

توی قلبم خونه کرده

روز روشن به خدا بی عشق اون مثل شبه

بسوزم واسه دلی که بی قرارِ زینبه

عشق اون کرده اسیرم

واسه عباسش می میرم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

یه خرابه یه رقیه اش

روضه ی پر شرر من

یه بیابون پر خارش

زده آتش جگر من

بچه گر گریه کنه سر به سرش می زارند

گر بگه بابا سر بابا براش می آرند

یه جهان غربت و ناله

فدای پای سه ساله

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

حسرت

همه حسرتم کربلای حسینه (۲)

تمام وجودم فدای حسینه (۲)

در این سینه ام شور و حالِ حسینه

دلم تشنه ی آن جمالِ حسینه

همین می شود ذکر روز و شبِ من

همه هستِ من جمله مال حسینه

همه حسرتم کربلای حسینه (۲)

تمام وجودم فدای حسینه (۲)

فراغت شده سوز و غصه و دردم

کنم ناله من در عزای تو هر دم

نصیبم نما زائر تو شوم من

چو پروانه ای دور قبر تو گردم

همه حسرتم کربلای حسینه (۲)

تمام وجودم فدای حسینه (۲)

خدایا دلم می رود سر گویش

چو خورده گره دل به تارک مویش

ز عشق حسین من به تاب و تب هستم

شده روح من مست جام سبویش

همه حسرتم کربلای حسینه (۲)

تمام وجودم فدای حسینه (۲)

حسین جان خودم عبدِ نام تو هستم

ببین منتظر بهرِ جام تو هستم

تو اربابی و با صفا و کریمی

همه عمرِ خود من غلام تو هستم

همه حسرتم کربلای حسینه (۲)

تمام وجودم فدای حسینه (۲)

***

خاک عشق

کاروان حاجیان آمدند در نینوا

بعد حج نزد خدا می کنند جان را فدا

زینبا گوید حسین اینجا کجاست؟

بی گمان اینجا همان کرب و بلاست؟

کربلا یا کربلا (۴)

بوسه زد مولا حسین بر زمین و خاکِ عشق

ناله و گریان شدش کار اهلِ پاکِ عشق

گفت و آری این همان غوغا سراست

تا ابد خاکش به عالم کیمیاست

کربلا یا کربلا (۴)

اندرین دشت بلا اصغری پرپرشود

جان فدای دین خود حضرت اکبر شود

می شود عباس آب آور شهید

محشری دیگر شود اینجا پدید

کربلا یا کربلا (۴)

کودک ناز حسین سدّ سیلی می شود

هم ز گوش و هم ز رو هر دو نیلی می شود

صد امان از غصّه ی اهل حرم

وارد کرب و بلا شد دلبرم

کربلا یا کربلا (۴)

***

شور و بحر طویل

کرب و بلای حسین(ع)

زمزمه ی پیر و جوون، ذکر تموم آسمون، حسرت هر چی کهکشون، گریه ی صاحب زمون، بهشتِ حق روی زمین، مرحم دلهای غمین، مقتل تشنه کام ما، قتله گه امام ما، دعای ما تو هر نماز، نغمه دل وقتِ نیاز، اشکای می گه موقع راز، منشأ هر سوز و گداز، عرش عظیم نورِ عین، مرقد شاه عالمین، ضریح حضرتِ حسین، شفای دردِ بی دوا، قدری ز خاک نینوا …

کرب و بلا کرب و بلا حسین حسین جان(۲)

دست خودم نیست به خدا اشکای نم نم

می‌ریزه از برگِ چشام پای محرم

دست خودم نیست به خدا دلم گرفته

با هیچی جز اسم حسین نمی‌شه محرم

* * *

یادش بخیر مادرِ من به وقتِ پیری

می‌گفت بگو اسم حسین آروم می‌گیری

بابام می‌گفت کرب و بلا فقط یه رازه

حاجتمه زیارتش حج و نمازه

*********************************

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا

بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است اینجا

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت پرپر است اینجا

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون

وضوی من ز خون حلق پاک اکبر است اینجا

شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم

که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تر است اینجا

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم

که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است اینجا

نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد

به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب آرد

جواب العطش شمشیر و تیر و حنجر است اینجا

الهی دخت زهرا پای در گودال نگذارد

که کعب نی جواب یا خای خواهر است اینجا

عجب نبود گر ابناء بشر گریند خون بر من

که از خون گلویم رنگ ، موی مادر است اینجا

به عمر خود مزن غیر از در این خانه را میثم

زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است اینجا

شاعر : سازگار

*********************************

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست

آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست

السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا

السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا

السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق

وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق

السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم

قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم

کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی

مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی

آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن

بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن

*********************************

این چه نواست ، وز کجا می‌آید ؟

کاین نغمه به گوش آشنا می‌آید

یا رب چه غبار دلنشینی است که باز

بر لوح دل از خاطره ها می‌آید ؟

این کیست ، که از قصه پر غصه او

غمهای دگر ، به انتها می‌آید ؟

این کیست ، که بر پرده دل چنگ زند

کز شور غمش ، دل به نوا می‌آید ؟

این کیست ، که از شتاب چرخ عمرش

گرد غم و طوفان عزا می‌آید ؟

این کیست ، که از شعار آزادی او

بر گوش مجاهدان ، ندا می‌آید ؟

این کیست ، که هر کس شنود نامش را

با چشم تر و ، نوحه سرا می‌آید ؟

این کیست ، که هر جا گذرد ، همچو بهار

بوی گل سرخ ، از فضا می‌آید ؟

این کیست ، که حج خویش ، ناکرده تمام

لبیک به لب ، به نینوا می‌آید ؟

خون در دل عاشقان حق ، می‌جوشد

یک لاله عذار حق نما می‌آید

از شهر نبی ، مسافری سرگردان

با قافله اش ، به کربلا می‌آید

این عاشق سرگشته ، حسین است ، حسین

کاینجا به مشیت خدا می‌آید

این ذبح عظیم است ، که از بیت خدا

با جمله عزیزان به منا می‌آید

اکبر به شتاب ، از پی ثار الله

با قلب حسین ، پا به پا می‌آید

قاسم که درین سفر بجای حسن است

آید به نظر که مجتبی می‌آید

عباس به پاس محمل خواهر خویش

چون سایه زینب ، ز قفا می‌آید

گر جنگ و ستیز است ، خدایا ، در پیش

پس دختر زهرا به کجا می‌آید ؟

کس نیست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب :

با اصغر شش ماهه ، چرا می‌آید ؟

*********************************

وعده گاه داور

فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا

بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا

چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا

زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر

مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا

فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم

ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا

فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند

جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا

رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن

که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا

به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم

زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا

مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم

که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا

عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن

سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا

برادر با تن عریان به موج خون و می بینم

که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا

سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را

که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا

شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم

*********************************

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست

آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست

السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا

السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا

السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق

وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق

السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم

قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم

کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی

مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی

آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن

بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن

*********************************

کرب و بلا نظاره کن، جامۀ صبر پاره کن

سینه پر از شراره کن، خون به جگر، دوباره کن

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

روح تو در بر آمده، جان پیمبر آمده

جان پیمبر آمده، حجّت داور آمده

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

حیدر، حیدر، آمده امیر لشکر آمده

یا که به دست کربلا، ساقی کوثر آمده

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

رسد صدای زمزمه، کجاست نهر علقمه

بوسه بزن به مقدم ساقی آل فاطمه

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

شیرۀ جان، تهیه کن، آب روان، تهیّه کن

کودک عاشق آمده، تیر و کمان تهیّه کن

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

ای زمین کربلا، بر همگان بزن، صلا

بگو بگو که آمده شیرزن دشت بلا

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

احمد دیگر آمده یا که پیمبر آمده

بگو به نیزه‌دارها، علی‌اکبر آمده

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

ناله ز سوز سینه کن، فکر گل مدینه کن

به زیر تازیانه‌ها، حمایت از سکینه کن

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

ببین زنان خسته را، طفل ز پا نشسته را

بجو به زیر خارها، طایر پرشکسته را

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

غلامرضا سازگار

*********************************

ای زمین کربلا، آغوش خود را باز کن

بهر استقبال ثاراللّهیان، پرواز کن

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

باغبان باغ خون با لاله یاس آمده

کربلا آغوش خود بگشا که عباس آمده

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

از جوانان بر فلک، فریاد واویلا رسد

خیرمقدم، بوی عطر لالۀ لیلا رسد

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

غنچه‌ای، لبخندْ‌زن بر روی دست مادر است

کربلا، گهواره‌ات، کو؟ این علی‌اصغر است

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

زمزم حجاج ثاراللّهی، از جام بلاست

حج هفتاد و دو حاجی، در زمین کربلاست

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

بوی عطر فاطمه، از دامن صحرا رسید

کربلا، خیمه بپا کن، زینب‌کبری رسید

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

همره شمس ولایت، دو فروزان کوکبند

ای زمین کربلا، اینان دو طفل زینبند

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

غلامرضا سازگار

*********************************

اینجا، کرب و بلاست، الله اکبر

اینجا، سرها جدا، گردد ز پیکر

محمل مرانید قـرآن بخـوانید

هیهات من الذله الله اکبر

هیهات من الذله الله اکبر

اینجا، هستی دهم، در راه داور

صورت، گلگون کنم از خون اصغر

سازم سر و جان تقــدیم جانـان

هیهات من الذله الله اکبر

هیهات من الذله الله اکبر

اینجا، افتد ز تن، دست علمدار

صحرا، رنگین شود، از خون انصار

اینجا دهم سر در زیــر خنجر

هیهات من الذله الله اکبر

هیهات من الذله الله اکبر

اینجا وعده‌گه دیدار یار است

گودال قتلگاه، چشم انتظار است

قتلم سعادت حجّم شهادت

هیهات من الذله الله اکبر

هیهات من الذله الله اکبر

اینجا غلطد به خون، با جسم بی‌تاب

سردار بی‌سر و سقای بی‌آب

با کام عطشان با چشم گریان

هیهات من الذله الله اکبر

هیهات من الذله الله اکبر

غلامرضا سازگار

*********************************

أعوذ بالله من الکرب و البلا

دشت در دشت دلهره می ریخت

هرم صحرا به آسمان می رفت

کاروان در سکوت صحرا، گم

مرگ دنبال کاروان می رفت

کاروان رفت تا دیاری که

حزن و اندوه و داغ می بارید

بوی دلتنگی و جدایی داشت

گریه گریه فراق می بارید

همه جا بوی تشنگی دارد

بچه ها خواب آب می بینند

هر طرف روی می کنم آقا

چشم هایم سراب می بینند

شوق و شور شهادت آقا جان

در نگاهت چقدر مشهود است

عرش معراج توست این صحرا؟

این همان وعده گاه موعود است؟

در نگاه پر از تلاطم تو

ندبه هایی غریب می لرزد

می روی تا به سمت آن گودال

دل زینب عجیب می لرزد

بی مهابا غروب خواهد کرد

در همین خاک تیره ماه من

می شود عاقبت همین گودال

قتلگاهت نه، قتلگاه من

این زمین پر شده است از داغ

لاله هایی که تشنه می روید

این چه مهمانی است کز هر سو

نیزه و تیر و دشنه می روید

یک جهان ماتم و پریشانی

حاصل اشک و آه زینب بود

حرف های نگفته‌ی بسیار

در غروب نگاه زینب بود :

اگر امروز ماتمی دارم

در کنارم شکوه احساس است

این طرف قاسم و علی اکبر

آن طرف شانه های عباس است

چه کنم در غروب عاشورا

که نه یاری نه همدمی دارم

دشت پر می شود ز حرمله ها

نه پناهی نه محرمی دارم

در هجوم کبود بی رحمی

با پر یا کریم ها چه کنم؟

آتش و تازیانه می بارد

تو بگو با یتیم ها چه کنم؟

گفت بابا «ودیعهٌ مِنِّی»

بار غم را به دوش من مگذار

برو اما در این غریبستان

خواهرت را به بی کسی مسپار

شاعر : یوسف رحیمی

*********************************

این زمین، کربُ بلاست، کعبه ی قالوا بلیٰ است

قتلگاه من صفا، مروه ام طشت طلاست

محمل مرانید     با من بمانید

اینجا بود حج شهادت  در موج خون ما را عبادت

******

وعده کردم با خدا، تا کنم جان را فدا

بالب عطشان سرم می شود از تن جدا

خون گلویم     غسل و وضویم

اینجا بود حج شهادت   در موج خون ما را عبادت

******

نقش خاک این زمین، شاخه ی یاس من است

هدیه در راه خدا، دست عباس من است

او کشته ی یار     من بی علمدار

اینجا بود حج شهادت     در موج خون ما را عبادت

******

زخم ما اینجا شود جامه ی احرام ما

می شود با خون ما شستشو اندام ما

حج این چنین است      لبیکم این است

اینجا بود حج شهادت   در موج خون ما را عبادت

******

کودک ناخورده شیر، از عطش پر می زند

پیش تیرحرمله، خنده اصغر می زند

طفل صغیرم     ذبح کبیرم

اینجا بود حج شهادت  در موج خون ما را عبادت

******

جسم پاک اکبرم اِرباً اِربا می شود

پاره تر از جسم او قلب بابا می شود

دار و ندارم     تقدیم یارم

اینجا بود حج شهادت   در موج خون ما را عبادت

******

این زمین در هر قدم حج بیت الله ماست

هم شهادت گاه ما، هم زیارت گاه ماست

داده خدایم      چنین ندایم

اینجا بود حج شهادت در موج خون ما را عبادت

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

بازدیدها: 2267

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *