سال ده در هیجده ذی الحجه بود
کاروان حج ز حج برگشته بود
در غدیر خم چون آمد نبی
امر رب آمد به تعیین ولی
جبرئیل آن پیک رب العالمین
پرکشان از عرش آمد بر زمین
گفت خدا فرموده بلغ یا رسول
ورنه رسالت نمی باشد قبول
کرد اجرایش نبی امر خدا
گفت جمع گردند حجاج خدا
جمع گشتند از یمین و از یسار
جمع آنها شد بیش از صد هزار
برکه شد دریای مواج بشر
هر کسی می گفت چه باشد این خبر
از جهاز اشتران شد منبری
پا نهاد بر آن مقام رهبر ی
بر فراز منبرش چون جا گرفت
دست دامادش علی بالا گرفت
گفت هر کسی را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
پیروی از او فرض است بر شما
دشمنش هرگز نبخشاید خدا
دوست دارش ای خدا دوست علی
دشمنی کن دشمنانش را ولی
شد خدا راضی ز کردار رسول
دین اسلام گشت در نزدش قبول
مهر تایید خورد بر آیین ما
گشت دشمن نا امید از دین ما
دین حق گردید کامل با امام
کرد نعمت با ولایت او تمام
هیجده ذی الحجه روز عید شد
نزد شیعه بلکه خیرالعید شد
ای غدیر ای برکه خاک حجاز
رود اقیانوس دین شد از تو باز
نور حق گردید در تو منجلی
گشت کشتیبان دریایت علی
ای غدیر نام تو آوازه گرفت
با ولایت نام تو سازه گرفت
افتخار شیعه هستی ای غدیر
نام تو در قلب شیعه کرده گیر
شیعه اندر روز تو شد شادمان
سربلند با نام مولای جهان
شیعه باشد زنده با روز غدیر
ای علی جان دست عشاقت بگیر
ما غدیرییم تا روز ابد
یا علی گوییم و الله و احد
راجی امیدش به احسان علی است
داروی دردش ندای یا علی است
شاعر : محمد رجب زاده
***
می رسد بر مشام بوی غدیر
مرغ دل پر زند بسوی غدیر
دل بود شاد ومست می گردد
چون خورد جرعه از سبوی غدیر
عرشیان هم به عرش حق بودند
سالیانی در آرزوی غدیر
هجدهم از مه خدایی حج
گشت هنگام گفتگوی غدیر
حج پایانی پیمبر بود
کاروان رفت سمت وسوی غدیر
جمع گشتند پیروان رسول(ص)
همگی در میان کوی غدیر
امر حق را بیان نمود رسول
کردفریاد به چارسوی غدیر
که علی(ع)بعد من بود مولا
شد علی وار رنگ وبوی غدیر
زآنزمان افتخار شیعه بود
سند محکم نکوی غدیر
دوستدار علی گرفته بسی
آبرویی زآبروی غدیر
کل اعیاد مسلمین یکسو
یکطرف عید تازه روی غدیر
تا ابد شرمسار حق باشد
دشمن مرتضی،عدوی غدیر
هرچه خواهی بخواه در این روز
می دهد حق به آبروی غدیر
شاعر : اسماعیل تقوایی
***
در روز غدیر دین ما کامل شد
اتمام به نعمت،همه راحاصل شد
ابلاغ خدای بر امیری علی(ع)
با وحی به ختم رسلش واصل شد
پیغمبر حق به مجمع خم غدیر
بر امر به ابلاغ خبر،عامل شد
او گفت هر آنکس که منم مولایش
مولائی مرتضی براو شامل شد
یا رب تو بدار دوست احباب علی
دشمن شو کسی که دشمنی قائل شد
یاری بنما جمله ی یاران علی(ع)
کن خوار کسی که خصم نا قابل شد
با خطبه ی غرای پیمبر در خم
بیعت زسوی مجتمعین حاصل شد
هر توطئه از سوی منافق مردم
با واقعه غدیر خم زائل شد
این واقعه ی عظیم در طول زمان
اسباب سرور شیعیان در دل شد
نقل است زپیغمبر ما،عید غدیر
بر جمله اعیاد دگر فاضل شد
این عید ،خدای را بود عید بزرگ
صادق(ع)زبرای این سخن ناقل شد
با این سند زنده بدان تا به ابد
پای همه دشمنان ما در گل شد
شاعر : اسماعیل تقوایی
***
یا علی ای معنی و مفهوم عنوان غدیر
ای ولای حضرتت تفسیر و برهان غدیر
با تو اسلام رسول الله کامل می شود
ای که «اَتمَمتُ لَکُم» هستی و قرآن غدیر
تو که هستی که نبی دست تو را بالا گرفت
گفت ای اصحاب من! جان شما، جان غدیر
تو که هستی، حضرت استاد دین و زندگی
من که هستم پیش تو، طفل دبستان غدیر
من که هستم در حریم لا یزال شاهی ات
مورم و ران ملخ دارم، سلیمان غدیر
من گدای سفره و خوان غدیرم یاعلی
تا ابد بر سفره ی لطفت فقیرم یاعلی
یا علی ای آنکه اسلام از تو عزّت یافته
از غدیر تو رسالت قدر و قیمت یافته
برکه ی علم تمام انبیاء روز غدیر
گشته اقیانوس و از یمن تو برکت یافته
تا که چرخ بندگی ساکن نماند در زمان
از تو و از آل تو این چرخه حرکت یافته
شیعه با تو تا خدا اصلاً ندارد فاصله
با ولایت شیعگی از بس که قدرت یافته
آمدی و صورت ابلیس خاک آلود شد
چهره ی کفر از جمال تو چه ذلّت یافته
روز شادی أَئِمّه، شیعیان، شد این غدیر
روزعیدی دادن صاحب زمان شد این غدیر
سر علی، سرورعلی، والی علی، والاعلی
گل علی، گلشن علی، گلواژه ی لبها علی
ره علی، راهم علی، سیر اِلیَ اللّهم علی
مه علی، ماهم علی، شمس جهان آرا علی
نور علی و شور علی، شیرینی انگور علی
می علی، مستی علی، ساقی علی، سقّا علی
مُهر علی، تسبیح علی، سجّاده و سجده علی
ذکر علی، ذاکر علی، مذکورِ حق همتا علی
نوح علی، آدم علی، موسی علی، عیسی علی
انبیاء یکجا امیرالمومنین، امّا علی
با وجود اینکه بی مانند و بی همتا بود
افتخارش همسری حضرت زهرا بود
دل پر از عشق طواف چادر خیرالنّساست
سر پر از شور نظر بر ماه روی مرتضاست
عاقبت ذرّه می افتد زیر پای آفتاب
فطرتاً این قطره با دریای رحمت آشناست
کعبه هم با مرتضای خویش بیعت کرده است
چون امیرالمومنینش خانه زاد کبریاست
چشم دل را می گشایم، دستهای کائنات
روز بیعت توی دستان علی، آقای ماست
عرش هم دستی برآورده است و بیعت می کند
حوزه ی مهر علی اصلاً ورای عرش هاست
کیست این محبوب خلق و جلوه ی پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
گر چه من آلوده ای پست و حقیرم یا علی
سربلندم زاده ی یَومُ الغَدیرم یا علی
در صراط بندگی تا که نلغزد پای من
تا قیامت سر زِ پایت برنگیرم یا علی
تا فقیر حضرتت هستم دلم قرص است، چون
بر دو عالم با گداییّت امیرم یا علی
کاش بودم در مدینه تا که یاری ات کنم
گوشه ی دامان پاکت را بگیرم یا علی
دستهایت بسته بود و بر دلت داغی زدند
جای آن دارد که از داغت بمیرم یا علی
دست هایت بسته بود و کوثرت را می زدند
روبروی بچّه هایت، همسرت را می زدند
شاعر : امیر عظیمی
***
خدا داند که حیدر کل دین است
مـیـان خلق او حقّ الیَقین است
تـــمــام عــــالــم امــکـان بـداند
فـقـط حـیـدر امیرالمؤمنین است
——
ای کاش دوبــاره من گـدای تو شوم
میهمان کرم و لطف و عطای تو شوم
عــتــبــات آیـم و با جمع محبین شما
زائـــر گــنــبــد و ایـوان طلای تو شوم
—–
هـــر چند کــه نــوکــریّ ما ناچیز است
در سینه ی ما عشق علی لبریز است
مــا هــر چه که داریم ز الطاف علیست
الــحـق که علی شفیع رستاخیز است
***
مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
و عالمی که به ما خرده از علی گیرند
ز دلربایی مولای ما چه می دانند؟
اسیر های هوی و اسیر های هوس
ز دام عشق شه لا فتی چه می دانند؟
و مردمان حقیری که گرم دنیایند
ز دردهای دل مبتلا چه می دانند؟
غدیر صحنه عشق است و قلبهای سیاه
از این حدیث از این ماجرا چه می دانند؟
مرا امیر تویی مردمان سر در گم
از این امیر از این رهنما چه می دانند
دلم هوای تو کرده هوای شهر نجف
دوباره لک زده این دل برای شهر نجف
شاعر : حسین صیامی
***
تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو ، بده باده ، عجیب می طلبد
شده تمام مناسک،می آوری تشریف
مرا به خم برسان مانده ام بلا تکلیف
نوشته اند مرا سالکان،غلام امشب
نگاه کن که بیفتد دلم به دام امشب
بریز می که بگردم به دور جام امشب
که شد به یمن تو نعمت به من تمام امشب
تو وحی منزل جبریل در غدیر خمی
تو نور ممتدی و در شبِ قبیله گمی
به رخ بکش که ببینند ابتدایت را
ببر به عالم معراج رد پایت را
فرشته آمده بالا برد دعایت را
خضوع کن که بگیرد نخ عبایت را
ز بسکه می برد ازعرش ،نور چشمت، دل
نگاه قبله به سمت تو می شود مایل
خدا گذاشت جهان را به اختیار خودت
سرتو گرم شد از اولش به کار خودت
غدیر شد که بیایی سر قرار خودت
بایستی و بمانی خودت کنار خودت
قیام کن که بگیری زعاشقانت دست
قیام کن که ببینی چه محشری شده است
ندیده چشم ملائک کسی به دلبریت
بهشتی اند همه از دعای سر سریت
خدا به خیر کند با خودش برابریت
که ایستاده نبی روی حرف آخریت
دو دل شده که بخواند لبم میانه ی راه
تورا علی ولی ا…(ع)، یا رسول ا…(ص)
در این کویر از این مُو ،شراب می کاری
پیاله های خم بی حساب می کاری
قدم قدم نفس مستجاب می کاری
تو ریشه های خودت را درآب می کاری
کنارِ ساحل ِچشم تو موجی از دریاست
از ارتفاع نگاه تو کربلا پیداست
شاعر : رضا دین پرور
***
عمریست که ما عاشق و در جوش و خروشیم
شدعشق علی حلقه و ما حلقه به گوشیم
گیریم سزای همه شد آتش دوزخ
گر یار پسندد به خداوند خموشیم
ارزان نخریدیم غم عشق علی را
الله بهائی است که ارزان نفروشیم
ما بر سر آنیم که از میکده ی یار
جز جام می عشق به الله ننوشیم
جرم است اگر عشق و سزایش همه تکفیر
تا جان به تن ماست در این جرم بکوشیم
کندیم ز تن خرقه ی زهاد که گوئیم
جز خرقه ی درویشی عشاق نپوشیم
آتش زده بر سینه ی صد عاقل زاهد
این راز که از عشق علی خانه بدوشیم
آنقدر می عشق بنوشیم که گویند
در عین جنون محرم پیغام سروشیم
شاعر : مسعود مهربان
***
هرگز مرام بنده نواز شما نزد
برسینه ندار و گرفتار دست رد
بین نماز ،حین رکوع آمدم که تا
انگشترت نصیب من مستحق شود
شکر خدا که ساقه نخل ولای تو
در آب و خاک مملکت من کشیده قد
من باده از سبوی تولات می زنم
تا سر کشم ز دست تو هشتاد ضربه حد
تو آن ستاره ای که حدود حریمتان
با چشمهای غیر مسلح نشد رصد
هرگز کسی ندید که در غزوه احد
تعداد زخمهای تنت کمتر از نود
خندق برای جنگ نبود اصلا احتیاج
وقتی نشد حریف تو عمر بن عبدود
حقا که مردی و همه مردان روزگار
ذکر لبانشان مدد از تو الی الابد
عباس و هم به رسم و رسوم همه یلان
هر جا زپا نشست صدا زد علی مدد
ای وای از آن دقیقه که دستی به تن نداشت
جز مشک پاره پاره شده در دهن نداشت
شاعر : علی آمره
***
به شوق حج دل خود صاف صاف خواهم کرد
کنار همسفران ائتلاف خواهم کرد
نه هفت مرتبه نه بلکه یکصد وده بار
به دور خانه ی حیدر طواف خواهم کرد
****
شکر خدا همیشه مضامین تازه هست
دیشب قلم به دفتر شعرم چنین نشست
فیروزه نه… زبرجد و حتی عقیق نه
زهرا همیشه درّ نجف میکند به دست
****
مدحیه ی حیدر اثراتی دارد
یک لقمه ی نانش برکاتی دارد
از ” نفسک نفسی ” نبی فهمیدم
اذکار علی هم صلواتی دارد
***
وای اگر لشگری به صف بشود
غرق در شور و در شعف بشود
جان سالم به در نخواهد برد
هرکسی با علی طرف بشود
شاعر : علیرضا خاکساری
***
تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد
فرصت برای انتخابت مغتنم شد
ای پادشاه مهربان کشور عشق
با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد
در دست هایش پرچم مَن کنت مَولاه
دست تو بالا رفت و صیّاد کرم شد
عکس قَدَت افتاد درچشمان برکه
موجی دچار اشتیاق پیچ و خم شد
حقّ خلافت با تو بود افسوس تاریخ
جولانگهِ افکار مروان حَکَم شد
عشقِ تو گاهی از عرب سرخورده آنگاه
راهی تار و پود اقوام عجم شد
حلقه به گوشِ أشهدُ و أنَّ تو هستم
وقتی لباس شیعه بودن بر تنم شد
شاعر : مرضیه عاطفی
***
خم غدیر و ساقی و صهبای احمد است
بـــزم سرور و عــیـــد احــبّای احـــمـــد است
شور عــظیــم تـاج گذاری مرتضی است
روز ظـــهـــور آیـــت کــبـــرای احـــمــــد است
فــرمــان رسیده از طــرف ذات کــبــریـــا
بعد از نبی، علی است که همتای احمد است
یــعــنـی یکی است امر نبی و وصی او
احــکــام مــرتضی، همــه فــتوای احمد است
در پــرده گفــت، آنـچه خدا گفت از علی
امــروز روز جـــلــــوه مـعـــنـــای احــمد است
دهـهــا هـــزار زائـــر حق کـرده ازدحام
مـــرآت حـــق نــمــا، قــد و بالای احمد است
طــاهـا بر روی منبر و حیدر کنار اوست
امـــروز یــــک نـــمــونــه ز فردای احمد است
نزدیک شد که شمس نبوت کند غروب
وقت طــلـــوع مــاه یــکــم، جـای احمد است
شاعر : حبیب الله چابچیان
***
از مقام یا صنم پر می کشد تا یا صمد
بت پرستی که ز بوی عشق می گیرد مدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی
مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
از تمام خانه هایی که گدا را می خرند
من فقط پشت در این خانه را هستم بلد
نیست از نام علی نامی بلند آوازه تر
نیست فرقی بین او با قل هوالله احد
ما علی گفتیم اما مرتضی وقت نبرد
ذوالفقارش را به جز با ذکر یا زهرا نزد
هر که از عشق علی مرتضی دم می زند
حق به نامش سر در فردوس پرچم می زند
هر کسی پای تو را بوسید آقا می شود
چشمه ای که پای تو جوشید، دریا می شود
هر کسی گم کرده راه بندگی را، عاقبت
در صراط المستقیم قرب پیدا می شود
از نگاهی که به سلمان کرده ای پیداست که
کافر دین با نفسهای تو مِنّا می شود
فرق بین شاه و رعیت نیست در فیض حضور
هر که می آید در ایوان نجف جا می شود
خوش به حال امتی که طبق گفتار نبی
مرتضی در خانهء آن قوم بابا می شود
ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم
إهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم
از رطوبتهای چشمان تو شبنم شد درست
شبنم افتاد و زمین گِل گشت، آدم شد درست
نوح را نجار کرد عشق علی و بعد از آن
بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست
رد نعلین علی را دید رویش پا کشید
تا که زیر پای اسماعیل زمزم شد درست
اسم اعظم بود و در عیسی تجلی کرد و بعد
آن دمِ احیا گرِ عیسی ابن مریم شد درست
آنقدر خرمای کال از دکّه تمّار برد
تا که آخر کار و بار دخل میثم شد درست
در غدیر خم پیمبر چند ساعت داد زد
آی مردم با ولایت دین خاتم شد درست
آفتاب دین پیمبر، تو قمر بودی علی
یک شبی را با چهل تن تا سحر بودی علی
ساقی امشب میگساری ها به وصلت منجر است
چون به جای کاسه لبهایم کنار کوثر است
جرعه نوشم کن خرابم کن بیندازم ز پا
زانویم پیش شما افتاده باشد بهتر است
چند تا رکعت رکوعت را بیفزا، پشت در
در میان سائلان دعوا سر انگشتر است
عرش را در زیر پا داری وگرنه کِی کسی
جای پاهایش به روی شانه پیغمبر است
سرزده کافیست تا که عازم میدان شوی
تار و مار رقص شمشیر تو صدها لشگر است
از دم تیغت گذر کردند سرها بی شمار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای سر تو یک سر و گردن سر از سردارها
ای به امید تماشایت همه بازارها
پیش ما بیچاره ها سر کردن از نقص تو نیست
تو گل باغ ولایی در کنار خارها
مادران از کودکی دادند یاد بچه ها
با علی باش و مشو دل ناگَران کارها
ای مدار خانه ات کهف الوری! اذنم بده
همچو سگ زانو زنم پای شیار غارها
تو همین که فاطمه باشد کنارت کافی است
می روند از دور تو بعد پیمبر یارها
بعد پیغمبر تویی با خانه ای که سوخته
با غم زهرا و آن دردانه ای که سوخته
مانده جای غزوه های سخت و سنگین بر تنت
سر به زیر آورده با تیغ نگاهت دشمنت
آخر ای مولا تو را با جنگهایت بنگریم
یا به آن بچه یتیم شهر کولی دادنت
آن مدالی که غدیر انداختی را بنگریم
یا طنابی که می افتد دور دست و گردنت
آنقدر طولی نینجامد تو را لبخندها
زود می آید زمان وای زهرا گفتنت
همسرت را پیش چشمان تو آتش می زنند
شعلهء کین را می افروزند روی گلشنت
روز عیدی اصلاً آقا لال باشم بهتر است
شاعر : حسین قربانچه
***
علی مولا علی مولا ۲
دل من مست نگاته عشق تو روح صلاته
هر کسی که قد علم کرد به خدا تا زیر پاته ۲
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
علی مولا علی مولا ۲
با تو شد ای کفو زهرا دلامون مانند دریا
روی انگشتت می چرخه بی شما تعطیله دنیا
همیشه پشتت تو عکسا آقاجونم کوه نوره
نمیخوام عشقی رو جز تو، مگه زوره مگه زوره
علی مولا علی مولا ۲
میگمو فیضم رو بردم با شما اسلام آوردم
به خدا من قبل خلقت دلمو به تو سپردم
تو رجب بوده که دیگه کعبه صاحب پیدا کرده
هر کی عشقت رو نداره دور کعبه ول می گرده
علی مولا علی مولا ۲
شاعر : رضا تاجیک
***
نام مولا در دل عشاق غوغا می کند
عشق را در عالم معنا هویدا می کند
یا علی و یا علی و یا علی و یا علی
درد بی درمان عالم را مداوا می کند
نــام زیـبـای امیرالمومنین در هر زمان
روی قلب من صدوده بار امضا می کند
هر کجای عالم امکان که نام مرتضی ست
مجلس لطف و بساط شور بر پا می کند
عاشقان بادا بشارت قفلهای بسته را
طرفه العینی امیرالمؤمنین وا می کند
شک ندارم این که حیدر شیعیان خویش را
خود به روز حشر می گردد،وَ پیدا می کند
***
دهید مژده عاشقان که کاخ غم خراب شد
به روى شادى و شعف دوباره فتح باب شد
به وادى غدیر خم به مصطفى خطاب شد
که وقت گفتن سخن به وصف بوتراب شد
به نصب او شتاب کن که وقت انتخاب شد
از این خبر به کام ها و جام ها شراب شد
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
دید رسول ممتحن رنگ ز رخ پریده را
خستگى مسافران خار به پا خلیده را
تا به عمل در آورد حکم ز حق شنیده را
خواند فرا به گرد هم خیل ز حج رسیده را
چید کنار لعل لب گوهر آب دیده را
ماحصل رسالت و عصاره عقیده را
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
نهاده شد به روى هم ز اشتران جهازها
که تا رود فراز آن امیر سرفرازها
شد به فراز و فاش شد براى خلق رازها
دست على گرفت و زد سکه امتیازها
گرفت رونقى دگر تنور سور و سازها
باده بریز ساقیا ز جام دل نوازها
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
گفت نبى ذوالکرم: گفته به من خداى من
که بعد من على بود وصى من به جاى من
بود به خلق این جهان نداى او نداى من
ولاى من ولاى او جفاى او جفاى من
رضاى من رضاى او رضاى او رضاى من
به احتراز آورد دست على لواى من
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
امیر هر کسى منم على بود امیر او
که ماندنی ست تا ابد فلسفه غدیر او
علوم ماسوا بود نهفته در ضمیر او
مادر دهر در جهان نیاورد نظیر او
اطاعت خدا بود پیروى از مسیر او
ز فرط جود و کرمت ، سخا بود حقیر او
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
على است آن که محترم ز حرمتش حرم بود
خجل ز جود و بخششش سخاوت و کرم بود
مدافع ستم کش و محارب ستم بود
حدوث را قدم بود حیات را عدم بود
خطوط را قلم بود کلام را رقم بود
کمال دین و بر شما اتَم هر نعم بود
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
کسى که عرش و فرش را داده جلا على بود
کسى که سعى مروه را دهد صفا على بود
کسى که تخت امر او بود قضا على بود
کسى که مى دهد نوا به بى نوا على بود
آن که مس وجود را کند طلا على بود
آن که از او لواى دین بود به پا على بود
که با ولایت على به امر حى سرمدى
یافت تبلورى دگر رسالت محمدى
شاعر : محمد حسن فرحبخشیان – ژولیده نیشابوری
***
ای اهل ولا هستی خود به کف بگیرید
عیدی خود از شهشنشه نجف بگیرید
تاکه اسمش و می برم گره های کارم وامیشه
من ازش قطره می خوام روزیه دلم دریا می شه
علی مولا علی مولا
عاقل ندیدم عاشق و دیونت نباشه
عاشق ندیدم در به در خونت نباشه
تو هفتا آسمون یه ستاره دارم علیه
توی چهار فصل خدا پائیز و بهارم علیه
علی مولا علی مولا
من قرار گذاشتم تو دلم با علی مولا
تا جون و نفس دارم بگم یاعلی مولا
برا آفرینشت سنگ تموم گذاشت خدا
برا زیبایی تو هیچ چیزی کم نذاشت خدا
علی مولا علی مولا
آب و گلت از کجاست که هیچ ملک ندیده
هیچ کس تو وجودی این همه نمک ندیده
خرج تو کرده خدا هرچی که ذوق وهنره
کی دیده کوه نمکی که از عسل شیرین تره
علی مولا علی مولا
شاعر : یوسف حق پرست
***
همه عالم بدونن علی شده وصی پیغمبر
خدا داره می نازه بعد نبی به حضرت حیدر
فرشته ها همه اومدن تماشا
وقتی نبی می خونه من کنت مولا
شب شب عاشقی شده به والله ۲
چشم حسودا کور بشه ایشاالله ۲
علی علی علی علی یا حیدر ۲
علی امیر قلبم قلب گدا الهی قربونت
اللهی قسمتمشه یه شب بیام به زیر ایوونت
دم بگیرم بخونم با شور مستی
امام اول و آخرم تو هستی
به جذبه ی برق نگاش ماشا الله ۲
جون همه بش فداش ایشا الله ۲
علی علی علی علی یا حیدر ۲
دلا تو اوج شوق روی لبا ترانه ی عشق
بذا ببار چشمات همه اینا بهانه ی عشق
آقا دلم شده پر از شور و شعف
پلی زده از تو هیات تا به نجف
آرزومه صحن و سرات به والله ۲
برم تا ایوون طلات ایشاالله ۲
علی علی علی علی یا حیدر ۲
بازدیدها: 710