شعر خطبه حضرت سجاد علیه السلام در شام

شعر خطبه حضرت سجاد علیه السلام در شام

اى قوم بد گهر به خدا ناخدا منم‏
آن موسیى که سینه به سینا ز غم درید
از داستان واقعه کربلا منم‏
آن یوسفى که گشت به زندان غم اسیر

شعر خطبه حضرت سجاد علیه السلام در شام
شعر خطبه حضرت سجاد علیه السلام در شام
اى اهل شام مظهر لطف خدا منم
مقصود ز آفرینش ارض و سما منم‏
پوشیده نیست نزد من اسرار کاینات
 زیرا که محرم حرم کبریا منم‏
مسجود کاینات بود خاک کوى من
زینت‏ فزاى کعبه، صفاى صفا «۱» منم‏
زمزم «۲» ز فیض مقدم من یافت آبرو
مهر منیر مکّه امیر مِنى «۳» منم‏
بر جمله اولیا منم امروز جانشین
وارث به علم یک به یک انبیا منم‏
آن آدمى که دمبدم اندر تمام عمر
از ابتدا گریسته تا انتها منم‏
بر کشتیى که نوح در او نوحه‏ گر نشست
اى قوم بد گهر به خدا ناخدا منم‏
آن موسیى که سینه به سینا ز غم درید
از داستان واقعه کربلا منم‏
آن یوسفى که گشت به زندان غم اسیر
بى‏غمگسار و بیکس و بى‏آشنا منم‏
با این همه حکایت، دارم یکى سؤال
راضى به یک جواب، کنون از شما منم‏
بر این محمّدى که مؤذن دهد اذان
اى شامیان نبیره، یزید است یا منم؟
گویید اگر یزید بود؛ این بود دروغ
گویید اگر منم ز چه در این جفا منم
پرسید اگر که هست مرا باب تاجدار
درّ یتیم خامس آل عبا منم‏
پرسید گر ز نام من اى قوم کینه‏ جو
بی کس منم، غریب منم، مبتلا منم‏
بیمار و داغدیده و ب ى‏یار و بى‏معین
زین العباد بی کس و بى ‏آشنا منم‏
آن بى ‏معین که دیده سرِ باب خویش را
از تن جدا ز خنجر شمر دغا «۴» منم‏
آن بی کسى که نعش پدر را ز بعد قتل
دید از سم ستور ستم توتیا، منم‏
آن بی کسى که روز ورودم به شام غم
بستند دست او ز جفا از قفا منم‏
آن بی کسى که در سر هر کوچه ریختند
آتش به فرقش از ره جور و جفا منم‏
آن خسته علیل که او را به روز و شب
خشت خرابه بود ز غم متّکا منم‏
آن سر برهنه ‏اى که نگهداشتى بپاى
در بزم عیش خویش یزید از جفا منم
هر طایرى گهى به فغان است «جودیا»
مرغى که روز و شب بود اندر نوا منم
شاعر:جودى خراسانى

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 346

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *