شعر عطش بندگی؛به مناسبت روز عرفه
دست بگشا به دعایی ز دعای عرفه
بده خود را تو صفایی ز دعای عرفه
بندگی کن تو درین بارِکْ لی فی قَدَرِک
بشنوی تا که ندایی ز دعای عرفه
عطش بندگی ات را برسان سوی یقین
تا رسد آب بقایی ز دعای عرفه
دیده وا کن به سوی لِلدَّعواتِ سامِع
می رسد باز نوایی ز دعای عرفه
هر زمان طلعت خود را بگذاری بر خاک
آید از عشق صدایی ز دعای عرفه
ای دل خسته و بیمار بیا جانب او
تا بیابی تو دوایی ز دعای عرفه
می توان رخ به زمین داشت همانند نهال
داشتن نشو و نمایی ز دعای عرفه
غرق تطهیر شوید از کلماتش یاران
می توان برد عطایی ز دعای عرفه
تا رسیدم به مضامین فَلاٰ تَبْتَلِنی
داشتم حال و هوایی ز دعای عرفه
پا مکش هیچ ز درگاه عبادت ای دل
نیست نومید گدایی ز دعای عرفه
هر که اندازه ی وسع اش به سراپرده نور
می برد قدر و بهایی ز دعای عرفه
اشک ما ترجمه ی راٰحِمُ کُلِّ ضارِع
دارد از نور جلایی ز دعای عرفه
برسان دیده ی دل را نهانخانه ی اشک
به طلب کرب و بلایی ز دعای عرفه
همچو “یاسر” به سر دوش گرفتم یاران
در همین عرصه لوایی ز دعای عرفه
شاعر:حاج محمود تاری
بازدیدها: 138