شعر نذر شیرخوار کربلا
من که گلهای نگاهم پرپر است
عطر آمیز از علیِّ اصغر است
شاخه ای پر بار از نخل بتول
غنچه ای از گلشن پیغمبر است
این علیِّ اصغر و جان حسین
جایگاهش جایگاه اکبر است
گر درین عالم نبودش شش بهار
در مقابل عالمی را رهبر است
مِهر این شش ماهه سرباز حسین
مُهر تأئید ولای حیدر است
انعکاس مهر و ماه از چشم اوست
چشم او آئینه دار گوهر است
می کند رفع عطش از آسمان
تشنه کی بر شیر پاک مادر است
نیست مانندش به گلزار جهان
از دگر گلهای هستی برتر است
پر کنید از دیدگانش جام را
جاری از چشمان پاکش کوثر است
شمع می داند که در آداب عشق
پیش او پروانه بی بال و پر است
چون به محشر آید او محشر کند
محشر از آئینه ی او محشر است
با همین شش ماهگی در بحر عشق
کشتی اهل ولا را لنگر است
سربلند و سرفراز آید پدید
هر سری را کز وفا او سرور است
دست او مشکل گشای هر گره
نام زیبایش کلید هر در است
طفل لبریز از عطش در کربلا
حنجرش خشک است و چشمانش تر است
پونه های چشمهایش زردِ زرد
یاس برگِ گونه هایش احمر است
هر دو لعلش از عطش خشکیده اند
آتش فریاد او خاکستر است
تیر وقتی بر گلوی او نشست
عشق دید آنجا دلی در آذر است
تیر دشمن رفت در عمق گلو
آه جاری خون وی از حنجر است
تیر دشمن کار صد شمشیر کرد
کاین چنین از تن جدا اکنون سر است
خون او پاشیده شد بر آسمان
آسمان از اوست غرقِ اختر است
این ندا آمد ، رهایش کن حسین
ما بگیریم آنچه از تو در بر است
باید او را آفتاب عشق خواند
طفل بی شیری که گلگون پیکر است
گفت “یاسر” با ارادت این چنین
هرچه دارم از علیِّ اصغر است
شاعر:حاج محمود تاری
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 3