شعر نذر مادر ایثار،حضرت اُمّ الْبَنین سلام الله علیها
بانوی صبح ، بانوی اهل یقین تویی
بر خاتم امید منوّر نگین تویی
ای مادر چهار شَمْسُ الشُّموس عشق
بانوی نور ، حضرت اُمّ الْبَنین تویی
با هر چهار فصل شقایق دمیدنت
تنها بهارِ روی دو چشم زمین تویی
حَبْلُ الْمَتین گرفت دو دستت از آن سبب
سر رشته های رحمت حَبْلُ الْمَتین تویی
نام تو فاطمه ست ز نسل بَنی کَلاب
تا بی کران مهر چراغ مُبین تویی
در آسمان لطف نباشد شبیه تو
در جمع بانوان زمین بی قرین تویی
ای مادر شکسته دل کوچه های اُنس
بر سائلان خویش هماره معین تویی
وقتی بقیع درد تو را ناله می کند
یعنی نماد خسته دلانِ حزین تویی
از بس که ریخت بار مصیبت به شانه ات
در عرصه های درد ، کمانی ترین تویی
گلهای خویش را همه چیدی کنار عشق
در لاله زار عشق فقط خوشه چین تویی
بوی چهار لاله ی پرپر گرفته ای
کز داغشان هنوز حزین و غمین تویی
چیزی نبود خجلت عباس تو ولی
فریادِ بغض عطش را طنین تویی
“یاسر” ز لطف و رحمت این مهر پر فروغ
با اختران برج ولا همنشین تویی
……….
در منقبت و مرثیت حضرت اُمُّ الْبَنین سلام الله علیها
فاطمه نام تو و اُمّ بنین کُنْیه ی تو
صرف ایثار و ادب گشت همه بُنْیه ی تو
فاطمه بودی و شد اُمّ بَنین زینت تو
گسترش یافت ازآن ، دامنه ی رحمت تو
دامنت ، دامنه ی رحمت و عزت آری
این تویی همنفس صاحب عصمت آری
مادری غرقِ وفاداری و ایثار شده
گل باغ علوی گشته و تکرار شده
از ادب هرچه بگویم که تویی دریایش
از نَسَب هرچه نویسم که تویی بالایش
نور حق ناب ترین آینه در جام تو بود
دومین فاطمه ی بیت علی نام تو بود
چار فرزند تو سرمایه ی ایمان گشتند
در ره دین خدا بی سر و سامان گشتند
لاله هایت همه در باغ شکوفا بودند
عشق را در همه جا گرمِ تماشا بودند
کربلا ساقی طفلان حرم شد عبّاس
نقطه ی عطف سخا ، باب کرم شد عبّاس
اختر آمد به سما تا که چنان ماه شود
پسر شیر خدا هم اسداللّه شود
همه جا نور بدانند اباالفضل تو را
همه جا ماه بخوانند اباالفضل تو را
از تو تابنده شود ماه در آفاق و زمین
همه گویند به عبّاس مه اُمِّ بَنین
پسرانت همه جانبازترین سربازان
همه در معرکه ی عشق طنین اندازان
چار فرزندِ پسر از تو همه نیکویند
بی سبب نیست تو را اُمِّ بَنین می گویند
مادران را سزد از راه تو الگو گیرند
رهروانِ تو ، ز عبّاس تو نیرو گیرند
مادران بر نَفسِ پاک تو محتاج همه
می بری دیده و دل را تو به معراج همه
ای غمت داغ ترین لاله ی باغِ دل ما
آتش ناله ات آمد به سراغِ دل ما
چِقَدر آه کشیدی ز غم ثاراللّه
چِقَدر ریخت برون از جگرت شعله ی آه
باید از غرقِ بخون مشک و عَلَم گریه کنی
بهر بی دستیِ سقّای حرم گریه کنی
گریه کن گریه ، که خون بر جگر لاله زنی
فرق بشکسته ندیدی که برآن ناله زنی
تو شنیدی که عمود آمده بر پیشانی
نشنیدی که دلِ آینه شد توفانی
تو شنیدی که به چشم پسرت تیر نشست
نشنیدی که ز غم قامت خورشید شکست
تو شنیدی که به قلب پسرت تیر زدند
بر سر و دست و تنِ آینه شمشیر زدند
تو شنیدی که ز مرکب شده در خون راکب
نشنیدی ز تنی ، آن که تهی شد قالب
ای بقیع از نَفَست بحر تلاطم در غم
بوده ای با دل خود غرقِ تکلّم در غم
کوچه ی شهر غم هجرِ تو را وام گرفت
در بقیع آمدی و قلب تو آرام گرفت
خون ز داغ تو بود دیده ی “یاسر” بانو
وَ پریشان ز فراقت شده خاطر بانو
——————————
بانو مدینه گریه های تو دید
صدای هق هق نو بشنید
خزان شود گل وجودش
کسی که لاله های تو چید
بانو تو باغبان باغی از یاس
لبالب از شمیم احساس
بیا و ناله کن پیاپی
که شد جدا دو دست عباس
مردم رسیده بهر من خبرها
کز آن شکسته بال و پرها
نمانده بهر من عزیزی
نمانده بهر من پسرها
مردم شده دو دیده ام چو دریا
به یاد چشم خون سقا
عزیز من به خون فتاده
فدایی حسین زهرا
از غم شکسته قلب آسمان شد
ز مادری که ناتوان شد
بمیرم ای شکسته بانو
که لاله های تو خزان شد
آید ز سوز سینه شور و شین ات
گریستی به نور عین ات
تمام ناله های تو بود
برای کشتن حسین ات
محمود تاری “یاسر”
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 255