شعر کربلا ، بیت الحرام عشق
کربلا آغوش خود وا کرد ، مهمان می رسد
آسمان در آسمان خورشید رخشان می رسد
کربلا در انتظار کاروان عشق بود
کاروان می آید و از عشق فرمان می رسد
بوی گلهای خزان می آید از کرب و بلا
کربلا در کربلا باغ و گلستان می رسد
باغی از آلاله های سرخ می روید ز خاک
وقتی از این کاروان بوی بهاران می رسد
کربلا دریایی از خون می شود ، از آن سبب
کشتی امن و امان در موج و توفان می رسد
روز عاشورا درین صحرای لبریز از عطش
نینوا در نینوا فریاد عطشان می رسد
رو به سمت کربلا آغوش بگشایید چون
از غبار کربلا عطر شهیدان می رسد
عشق دارد اضطراب آنجا که هستی خونجگر
همره این قافله گیسو پریشان می رسد
کربلا آماده باش از جانب بیت الحرام
در حریم عشق و ایمان جان ایمان می رسد
خیمه ها برپا شد اینجا ، می شود تفسیر کرد
عشق دارد بی سر و سامان به سامان می رسد
گرچه گوهرها فراوانند در بحر شرف
یک صدف را بی محابا دُرّ غلتان می رسد
وا کنید اینک پر و بال وصال و بنگرید
در شبستان شهادت شمع سوزان می رسد
خون ثارالله از کرب و بلا جوشیده است
در مسیر آسمان این خون خروشان می رسد
جاده ای دارد به سمت کربلا چشمان من
“یاسر” از این جاده ها غمگین و نالان می رسد
شاعر:حاج محمود تاری
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 193