شهادتنامه‌ امام‌ سجاد (ع)

خانه / تازه ها / شهادتنامه‌ امام‌ سجاد (ع)

شهادتنامه‌امام‌سجاد ع

علی‌بن‌الحسین ع به نام علی اوسط ، مادرش بی بی شهربانو بانوی ایرانی بودند.

 

امام‌سجادع‌درکربلاء

امام سجاد ع در قیام عاشورا ۲۴سال و به نقل دیگری ۲۲سال داشتند.
امام زین العابدین ع در قیام کربلاء بنابر مصلحت الهی و بخاطر بازمان ن امامت و ولایت بیمار شدند و به علت بیماری و تب نتوانستند در قیام همراه پدر شرکت کنند.
عمر بن سعد ملعون حضرت را همراه اهل بیت امام حسین ع به سمت شام فرستاد.

نقش امام سجاد ع در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

از آن جا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسين ع و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. و نیز برای این که این تراژدی غم‌بار به دست فراموشی سپرده نشود.

امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره جانبازی آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال می کرد.

عظمت حادثه کربلا و قيام جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود. که شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.

هر وقت امام سجاد ع می خواستند آب بیاشامند تا چشمش به آب می افتاد. اشک از چشمانش سرازیر میشد. هنگامی که سبب گریه آن حضرت را می پرسیدند می فرمود:

«چگونه گریه نکنم ، درحالی‌که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان باز گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساند.»

 

پس‌ازعاشوراء

امام سجاد ع همراه دیگر اسرا راهی به سوی کوفه شدند. و تنها مرد کاروان اسیران امام زین العابدین بودند. دشمن نسبت به ایشان سخت‌گیری بیشتری داشتند.

بنا بر نقلی امام علیه‌السلام را بر شتری برهنه سوار کردند. و دستان حضرت را بر گردن شتر بستند. و به بدن حضرت زنجیر و پاهای مبارک حضرت بر شکم شتر بستند.

برخی ورود کاروان اسرا را ۱۲،۱۶،۱۷ ذکر کرده‌اند.

خطبه امام سجاد ع در کوفه
امام سجاد ع به مردم اشاره کرد که ساکت باشند و آنها ساکت شدند. سپس از جایش برخاست و خداوند را حمد و سپاس گفت. و پیامبر ص را آن طوری که شایسته اش بود یاد کرد. و برایشان درود فرستاد و فرمود:

«ای مردم هر کس مرا می شناسد میداند که من چه کسی هستم و هر کس که مرا نمیشناسد خودم را برای او معرفی میکنم.

من علی بن الحسين بـن عـلـى بـن ابـي طالب هستم. من فرزند کسی هستم که حرمت او را شکستند. و نعمتش را از او گرفتند و اموالش را به غارت بردند. و ناموسش را به اسارت گرفتند.

من پسر کسی هستم که او را در کنار رودخانه فرات بدون آنکه خون کسی برگردنش باشد سرش را بریدند. و من فرزند کسی هستم که او را با زجر و درد زیاد کشتند. و این برای ما کافیست که به آن افتخار کنیم.

ای مردم شما را بخدا قسم میدهم که شما نبودید که برای پدرم نامه نوشتید. فریب و نیرنگ را به کار بردید. و با او عهد و بیعت نمودید. او را کشتید مرگ بر شما باد به خاطر آن چه که برای آخرتتان فرستاده اید. و چه نظر و تفکر بدی دارید.

شما با چه چشمی میخواهید پیامبر را ببندید. در حالی که او به شما می گوید: چرا فرزندانم را کشتید و حرمتم را شکستید. و شما دیگر از امتِ من نیستید؟

در این هنگام از هر طرف صدای مردم به گریه بلند شد. و عده بی به عده دیگر میگفتند: ندانسته هلاک شدیم.

سپس امام سجاد ع فرمود: خداوند بیامرزد کسی را که نصیحت ما را بشنود. و توصیه مرا در مورد خدا پیامبر و اهلبیتش رعایت کند. چرا که پیامبر برای ما الگوی نیکویی است.

همگی گفتند: ای پسر پیامبر ! ما شنونده و مطیع دستورات و نگهبان حق و ابروی شما هستیم. و از شما دور نمیشویم و به شما متمایل هستیم خداوند تو را بیامرزد.

پس هرچه میخواهی دستور بده. که ما گوش به فرمان تو هستیم. تا با هر که با تو میجنگد بجنگیم. و با هر که با تو دوست است.  دوست باشیم و یزید را دستگیر کنیم و از کسانی که بر شما ظلم کرده اند بیزاری جوییم.

امام سجاد ع فرمود :هرگز هرگز! ای بی وفاهای حیله گر دیواری بین شما و خواسته هایتان قرار گرفته. آیا می خواهید همان کاری را که با پدرم کردید. با من هم بکنید.

بخدا قسم چنین نخواهد شد چرا که هنوز جراحات قلبم خوب نشده از اینکه پدرم را با اهلبیت و یارانش را کشتید. مصیبت پیامبر و پدر و برادرانم را فراموش نکرده ام. و هنوز داغ آنها نقل زبانم است و تلخی آن در کام و سینه ام و غصه و ناراحتی آن در سینه ام. من از شما میخواهم که نه کمک ما باشید و نه بر علیه ما!

 

سپس این اشعار را قرائت فرمود:

کشته شدن حسین ع تعجب ندارد. چون که پدرش که از او نیز بهتر بود کشته شد. کوفیان از کشته شدن او خوشحال نشوید. چرا که مصیبت او بزرگترین مصیبت هاست. جانم به فدای کسی که در کنار رودخانه فرات کشته شد. و جزای کسی که او را کشته آتش جهنم است .

سپس فرمود:ما از این که سر به سر شود راضی هستیم ، که نه ما را کمک کنید و نه بر علیه ما باشید.

خطبه امام سجاد ع در مجلس ابن زیاد ملعون حضور امام زین العابدین ع در جمع اسرای کربلا چشمگیر بود. پس از ورود کاروان اسرا به مجلس عبیدالله، مهمترین فردی که نظر عبیدالله را جلب کرد. وجود مرد جوانی در میان اسرا بود.

عبیدالله که تصور میکرد در حادثه کربلا مردی باقی نمانده. و همه آنان به قتل رسیده اند از مأموران خود در این باره پرسید. و این بازجویی درباره زنده ماندن امام سجاد ع حاکی از کینه وی نسبت به خاندان پیامبر ص به ویژه حضرت اباعبدالله الحسين ع بود.  که نمی توانست شاهد حیات مردی از سلاله امیرالمؤمنين على ابن ابی طالب ع باشد.

 

طبری، آورده است

با ورود قافله حسینی به مجلس، ابن‌زیاد بـه امام سجاد ع رو کرد و پرسید: نامت چیست؟
امام سجاد ع فرمود: علی بن الحسين ع.
ابن زیاد ملعون گفت مگر خداوند على ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
على ابن الحسين ع لحظه ای سکوت کرد عبیدالله خطاب به امام گفت چرا پاسخ نمی دهی؟
امام سجاد ع فرمود:«خداوند جانها را به هنگام مرگ دریافت میکند؛ و هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن الهی.»
ملعون ابن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ کوبنده جوانی که در زنجیر اسارت
است خشمگین شد و دستور داد تا على بن الحسين ع را نیز به شهادت رسانند؛ولی حضرت زینب کبری س فریاد برآورد:
«ای ابن زیاد آن همه از خونهای ما که ریخته ای برایت کافی نیست؟ سوگند به خدا اگر میخواهی او را بکشی مرا هم با او بکش.»

 

امام سجاد ع در مجلس یزید ملعون

پس از ورود به مجلس آن ملعون ،زمانی که امام صورت مسرور و مغرور یزید لعین را دیدند سکوت را جایز ندانستند.
همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد فرمود:
أنشِدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ مَا ظُنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ
لَوْ رَانَا عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ؛ ای یزید تو را به خدا سوگند اگر رسول خدا ص ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»

امام با کوتاه ترین جمله بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل کرد.
مردم شام که یزید را خلیفه رسول الله ص می دانستند. و برای پیامبر ص احترام قائل بودند. با این فرمایش امام از خود می پرسند: مگر میان
اسیران با پیامبر ص نسبتی هست؟

سخنان امام سجاد ع چنان ضربه ای بر ارکان حکومت یزید ملعون وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غُل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین العابدین ع باز کنند.

چون مأموران سر سیدالشهداء ع را پیش آن ملعون گذاشتند. ماعون شعری از حصین بن حمام مری خواند:
شمشیرها سر مردانی را می شکافند که نزد ما گرامی هستند.  ولی چه می توان کرد که آنان در دشمنی و کینه توزی پیش دستی کردند!»

امام سجاد ع در جواب آن ملعون فرمود:«ای یزید به جای شعری که خواندی این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می فرماید:

«نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در جانهای شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم به درستی که آن بر خدا آسان است تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید خدا متکبران را دوست ندارد.»

یزید ملعون که منظور امام و پیام آیه را دریافته بود به شدت خشمگین شد. و در حالی که با ریش خود بازی می کرد. گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست.

و ما أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ ايد يكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثير؛ هر مصیبتی که به شما برسد. نتیجه دست آوردهای خود شماست و خدا بسیاری را عفو می کند.»

و سپس خطاب به علی بن الحسین ع گفت: علی پدرت پیوند خویشاوندی را برید. و حق مرا ندیده گرفت. و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست. خدا با وی آن کرد که دیدی.

امام سجاد ع مجدداً آيه وما أصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ …. را تلاوت کرد. یزید به پسرش (خالد) گفت پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجدداً آیه ای را خواند که قبل خواند.

یزید انتظار داشت که امام سجاد در برابر اهانتها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:

«طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید. و ما شما را گرامی بداریم شما ما را اذیت کنید. و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا میداند ما شما را دوست نداریم. و اگر شما ما را دوست ندارید سرزنشتان نمیکنیم.»

یزید که به بن بست رسیده بود حرفای های سابق را زیاده گویی کرد.

على بن الحسین ع فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخر!! پیش از این که به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، أحد و احزاب پرچم رسول الله ص در دست پدر من بود. و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند.

سپس فرمود: ای یزید اگر میدانستی چه کرده ای. و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای. به کوه ها می گریختی و بر ریگها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی!

یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود. و از امام علی و امام حسین علیهم‌السلام بدگویی کند.

و او طبق دستورش عمل کرد. امام سجاد ع از گستاخی خطیب خشمگین شد و فرمود: «خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»

هنگامی که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید. امام سجاد ع خطاب به یزید گفت:
«سخنگوی شما آن چه را خواست به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»
ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و … به امام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد معذرت بخواه.

خطبة معروف امام عارفان

امام سجاد ع از پله منبر بالا رفت و خطبه ای را با نوای گرم توحیدی بیان کرد که در این جا به فرازی از آن خطبه می پردازیم:
«من فرزند مکه و منایم؛ من فرزند زمزم و صفایم؛ من فرزند محمد مصطفایم؛ من فرزند علی مرتضایم؛ من فرزند فاطمه زهرايم ….»

امام زین العابدین ع به معرفی خویش ادامه داد. تا آن جا که صدای مردم به گریه بلند شد. و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد. و یزید از تحت تأثیر قرار گرفتن مردم سخت بیمناک شد. از این رو برای قطع کردن سخنان امام به مؤذن دستور اذان داد.

مؤذن دربار برخاست و با صدایی که همه می شنیدند. اذان گفت وقتی به أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله رسید. امام ع که هنوز بر بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود:

«ای یزید! این محمد صلى الله عليه وسلم که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد. و به پیامبری او گواهی داد. جد توست یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبر ص جد توست. دروغ گفته ای و کفر ورزیده ای و اگر باور داری که پیامبر ص جد من است. پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟»

بزرگ مبلغ نهضت عاشورا

امام رسالت خویش را به نحو شایسته ایفا نمود. و چهره مجلس را با تبلیغ رسای خود دگرگون کرد. و مجلس یزید بار رسوایی خاندان بنی امیه و یزید بن
معاویه پایان یافت.

بازتاب خطبه امام سجاد ع

سخنان بزرگ مبلغان اسلام؛حضرت سجاد و زینب كبری علیهم‌السلام چنان در روحیه مردم شام تأثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد.

شامیان دریافتند کسانی که با چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند شورشی نبودند. آنان خاندان کسی هستند که یزید به نام جد آنها بر مسلمانان حکومت می کند.

مؤذن دربار به یزید اعتراض کرد: تو که میدانستی اینها فرزندان پیامبر ص هستند. به چه علت آنان را کشتی. و دستور دادی اموال آنان را غارت کنند؟

 

عالم یهودی که در مجلس یزید بود. پس از شنیدن سخنان امام سجاد از یزید پرسید: این جوان کیست؟ یزید گفت: فرزند حسین ع.
یهودی گفت: «کدام حسين ؟…. آن قدر پرسید تا دانست اینها از خاندان پیامبر اکرم ص هستند . حسین ع کسی است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول الله ص است.
یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!»

 

عکس‌العمل‌آن‌ملعون

یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد از آن چه نسبت به خاندان پیامبر ص انجام داده است، معذرت خواهی کند و مسؤولیت شهادت امام حسین ع و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنی ابن زیاد پسر مرجانه بیندازد و بعد اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت بر پسر مرجانه کرد و از امام سجاد ع خواست که اگر درخواست یا پیشنهادی دارد بنویسد، تا آن را انجام دهد.

نخستین سخن امام سجاد ع و دیگر اسرای کربلا سوگواری برای شهیدان به خاک آرمیده شان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشت به مدینه بود.

مدت توقف امام سجاد ع و اسرای خاندان پیامبر ص را در شام از ده روز تا یک ماه نوشته اند.

شهادت امام سجاد ع

اسوه علم و حلم، امام زین العابدين ع، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری به دست هشام و یا ولیدبن عبدالملک مسموم ، و در ۱۲ (به‌روایتی‌هم۲۵) محرم سال ۹۵ هـ ق به شهادت رسید و بدن مطهرش را در
کنار تربت پاک امام حسن مجتبی ع در بقیع به خاک سپردند.

 

 

Views: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *