شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

خانه / آموزش / شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

امتحان ولایت همیشه سخت ترین امتحان شیعه است ، درست است که امتحان خدا با نماز هم است با روزه نیز هست باحج همچنین اما اینها امتحان های سنگین خدا نیستند اینها باطن انسان ها را نشان نمی دهد محک جدی به انسان نمی زند…

شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

نامگذاری ائمه علیهم السلام از روی حکمت بوده است

شما بزرگواران اجمالا می‌دانید که اسامی و القاب معصومین همگی از طرف خداوند متعال انتخاب می‌شود و همه اسماء و القاب معصومین اشاره به یک کمالی از کمالات آنها دارد و اشاره به یک ماموریتی از ماموریت های آنها در عالم دارد هر کدام از این اسم ها روی حساب گذاشته می‌شود، در زمان امام جواد علیه السلام جود خداوند مظهرش امام جواد علیه السلام بود یعنی خصوصیاتی در وجود مقدس امام جواد علیه السلام هست مانند بخشش، جود سرشار و آن هم مستمر پر و سرشار و زیاد و هم مستمر ازطریق امام جواد علیه السلام جوشش پیدا کرد.

این وجود مقدس یک موقعی یکی به ایشان گفت که آقا اگر می‌شود من نیاز دارم به اندازه کرم و مروت خودت به من چیزی بده.

امام جواد علیه السلام فرمود: نمی توانم.

اگر بخواهد به اندازه کرم و مروت من باشد بی نهایت است، چون من وصل به معدن هستم. وصل به کرم خدا هستم، وصل به جود خدا هستم. آنجا بی‌نهایت هست من که نمی توانم بی نهایت به تو بدهم.

گفت: آقا پس اگر می‌شود به اندازه مروت من به اندازه قابلیت من بدهید.

حضرت همان جا بلافاصله دویست دینار به او داد.

هر دینار طلا، هر سکه دینار یک مثقال طلا بوده است، الان برید حساب بکنید دویست مثقال طلا چقدر می‌شود؟

اگه می خواست کمک بکند این طوری کمک می‌کرد دویست مثقال طلا را الان بپرسید ببینید چقدر هست؟

مهم ترین امتحان شیعه در زمان امام جواد علیه السلام

امامت در خرد سالی

وجود مقدس امام جواد علیه السلام مظهر جود خداست. همه شما کم و بیش می دانید در زمان امام جواد علیه السلام مهم ترین امتحانی که شیعیان داشتند…امامت امام در خرد سالی بود، این مهم ترین امتحان شیعه در آن زمان بود من تقاضا می کنم این چیزی که می‌خواهم بگویم را یک مقدار دقت بفرمایید تا بعد من یک نتیجه  بگیرم که همیشه امتحان ولایت سخت ترین امتحان هست.

ببینید سه تا از امامان ما در خردسالی به امامت رسیدند؛ یکی امام جواد علیه السلام که هشت سالشون بود امام شد.

بعد امام هادی علیه السلام که ایشان هم تقریباً همین حدود بودند هشت سالشون بود امام شدند و سوم امام زمان عجل الله تعالی فرجه که پنج ساله بود که به امامت رسید.

منتهی اولین امامت در خردسالی با امام جواد علیه السلام بود که بی سابقه بود تا حالا هر کس امام می شد سنی از ایشان گذشته بود.

این اولین امامت در خردسالی بود، در قرآن شما بزرگواران خوانده اید که دو تا از انبیاء در کودکی به پیغمبری رسیدند این در قرآن آمده است یکی حضرت عیسی که روز اول تولدشان که هنوز نوزاد بود و در گهواره قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا صحبت کرد گفت من بنده خدا هستم إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ خدا به من کتاب داده است وَجَعَلَنِی نَبِیًّا خدا من را نبی قرار داده است نه نبی قرار می دهد در آینده وَجَعَلَنِی نَبِیًّا.

دومی حضرت یحیی است که در قرآن دارد وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا در حال صبابت و بچگی به او حکمت و نبوت دادیم البته در تاریخ انبیا و روایات بیشتر از این دوتا پیغمبر، پیامبر داشته ایم. حضرت سلیمان نیز در بچگی به پیامبری رسید است ولی ما در قرآن که جلوی چشممان است این دو مورد آمده است.

شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

عوالم مختلف هستی

ببینید ابتدای زندگی انسان دنیا نیست بعضی‌ها فکر می کنند ابتدایی که تولد پیدا می کنند شروع زندگی است بعضی ها که بدتر هستند فکر می کنند وقتی از دنیا رفتند اتمام زندگی است یعنی تمام زندگی اول و آخرش همین ۷۰ سال است که در دنیا بوده اند.

چو آن کرمی که در سیبی نهان است                                                زمین و آسمان او همان است

یک کرمی که در سیب است فکر می کند عالم همین است، فکر می کند همه عالم همین است آدمی که دیدش کوچک است و کوتاه، فکر می کند تمام عالم همین شصت هفتاد سال دنیا است. طبق معارف اهل بیت به هیچ وجه اینطور نیست قبل از عالم دنیا ما عوالمی را طی کرده ایم و آمدیم کما اینکه بعد از عالم دنیا هم عوالمی مهمی در پیش داریم به قول عرفا یک سیر نزول و یک سیر صعود داریم  إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ  اگر کسی در عوالم قبلی در عالم عهد، در عالم ذر، در عالم طینت اگر آنجا خراب کاری نکرده باشد اگر آن عهدی را که باید می بسته بسته باشد، سرعت نیز بر آن عهد گرفته باشد در عالم دنیا زمینه ای برای او فراهم می شود که خیلی چیزها گیرش بیاید یعنی به تعبیر ساده تر ظرفیت ها و استعداد ها در آن عالم درست می شود ظرفیت ها و استعداد ها در آن عالم درست میشود. بعضی ها از همان ابتدایی که به دنیا می آیند ظرفشان بزرگ است برای گرفتن عنایت خدا، در آن عالم قبل کاری کرده اند اختیار هم داشته اند هیچ جبری در کار نبوده  هیچ جبری در کار نیست.

در رابطه با حضرت آدم در روایات ما هست که از امام پرسیدند: چرا حضرت آدم اولوالعزم نشد؟چون در قرآن داریم وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا در قرآن دارد ما در او عزم نیافتیم از امام باقر علیه السلام پرسیدند که این به چه معناست؟ امام باقر علیه السلام فرمود حضرت آدم در عالم عهد ولایت ما اهل بیت تا آخرین امام یعنی امام دوازدهم بر او عرضه شد حضرت آدم چند لحظه درنگ کردند تامل کردند یعنی سرعت نداشت و سبقت نگرفت بر بستن عهد، همون شد که خدا می فرماید وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ، ما در او عزم نیافتیم لذا اولوالعزم نشد برخلاف انبیای اولوالعزم که انبیای اولوالعزم به سرعت عهد را بستند هیچ تأمل نکردند.

 شما با ابتدای دعای ندبه آشنا هستید این مطلب آنجا آمده است بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ خدایا معصومین با آنها شرط و شروط کردی در عالم قبل فَشَرَطُوا لَکَ توهم می دانستی که آنها پای حرفشان می مانند و وفا می کنند چون در عالم قبل این عهد را بستند آن وقت تو به آنها مقامات دادی آن وقت به آن ها مقامات داد.

این خیلی نکته مهمی است برای آنهایی که به دنبال معارف اهل بیت هستند بسیاری از مشکلات برایشان باز می شود. من یک دفعه خدمت رفقا گفته‌ام دوستان بزرگوار گاهی وقت ها سوال می کنند حاج آقا شیعه بودن ما اتفاقی بوده است ما در خانه شیعه به دنیا آمده ایم و شیعه شده ایم؟ گفتم ابداً اینچنین نیست شما در عالم عهد، عهد ولایت بسته اید که اینجا شیعه به دنیا آمده اید یک کاری کرده اید که اینجا شیعه به دنیا آمده اید اتفاقی و شانسی نیست که که صرفاً در خانواده شیعه نشین به دنیا آمده ای شیعه شده ای، اصلاً این چنین نیست عوالم قبل زمینه ساز است زمینه درست می کند البته فقط زمینه، علت تامه نیست، یعنی می‌شود آن را تغییر داد یعنی می‌شود کسی که عهد بسته است این جا عهد را بشکند و از ولایت اهل بیت بیرون برود این می شود، کما اینکه اگر کسی آنجا عهد نبسته است و کوتاهی کرده باشد اینجا می تواند با تلاش و زحمت توبه و انابه جبران بکند می‌شود چیزها را عوض کرد ولی به هر حال زمینه ها و استعداد ها در عالم قبل درست می شود.

خوب حالا بیایید ببینید با این مطلبی که عرض کردم حضرت عیسی علیه السلام روز اولی که به دنیا آمد گفت إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا به من کتاب داده شده و خداوند من را پیغمبر کرده است، بله حضرت عیسی در عالم دنیا یک روزه است اما اگر کسی زندگی را از قبل از دنیا حساب کند یک پیر راه رفته است با حساب عالم قبل خیلی راه رفته است از همین جا یک نکته ای را در نظر بگیرید که فرزندان معصومین را که ما تجلیل می کنیم حضرت علی اصغر علیه السلام حضرت محسن علیه السلام فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها با اینکه زندگی دنیایی به یک معنا نداشت شهید شد مثل حضرت رقیه سلام الله علیها آن وقت مقاماتی که ما برای این ها قائل هستیم کسی در ذهنش نمی آید که بگوید حاج آقا اینها اصلا در دنیا زندگی نکرده اند که عمل داشته باشند؟ این برای آن کسی است که معارف را نفهمیده است والا اگر کسی معارف اهل بیت را بفهمند می‌داند که در در عالم قبل عوالمی را طی کرده است عوالمی طی شده است مگر می شود کسی بی حساب بچه حضرت زهرا و امیرالمومنین علیهما السلام بشود؟ این باید یک مسیری طی کرده باشد که لیاقت پیدا کند محسن بن علی علیهما السلام باشد فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها باشد اولین شهید اهل بیت باشد که در روایت دارد خیلی باید مقامات داشته باشد فقط عالم دنیا را نگاه نکنید قبلش را هم در نظر بگیرید یک نفر باید مسیری را طی کرده باشد، بی جهت نیست که حضرت علی اصغر علیه السلام حجت  کبرای  اباعبدالله علیه السلام است حجت  کبرای امام حسین علیه السلام یعنی بزرگترین حجت امام حسین. خب این باید مسیر طی کرده باشد تا شده باشد باب الحوائج در عالم دنیا ۶ ماهه است اما اگر قبلش را حساب بکنیم پیر راه رفته است امام جواد علیه السلام در عالم دنیا ۸ سالش بود اما اگر قبلش را هم حساب کنی اگر مسیری را که طی کرده است حساب کنیم مسیرشان از انبیای اولوالعزم هم بالاتر است. از این جهت است که فرموده اند: ما اهل بیت کوچک و بزرگ نداریم همه وصل به معدن الهی اند به علم خدا هستند قدرت خدا به کرم خدا، اما زمان امام جواد علیه السلام  شیعیان مبتلای به این امتحان بزرگ شدند امام رضا علیه السلام تا ۴۷ سالگی بچه نداشتند یا حداقل فرزند پسر نداشتند افرادی که به خصوص شیعیان منحرفی که در آن زمان بودند یک گروهی بودند هفت امامی تا امام کاظم علیه السلام را قبول داشتند این هفت امامی واقفیه نام داشتند یعنی توقف کردند در امام کاظم علیه السلام از اصحاب امام کاظم علیه السلام بودند اما چون امام کاظم علیه السلام مدت ها در زندان بود پول های زیادی پیش اینها جمع شده بود چون این ها بعضی ها شان نماینده های امام کاظم علیه السلام بودند وجوهات پیش این ها جمع شده بود امام کاظم علیه السلام که به شهادت رسید این وجوهات پیش این ها ماند طمع کردند و این پول را خدمت امام رضا علیه السلام نیاوردند و امامت امام رضا علیه السلام را منکر شدند گفتند او امام نیست چرا امام نیست چون او فرزند ندارد امام کسی است که فرزند داشته باشد این فرزند پسر ندارد این شبهه را پخش کردند امام رضا علیه السلام می فرمود که خداوند به من فرزند خواهد داد فرزندی خواهد داد که یُفَرِّقُ بینَ الحَق و الباطل جداکننده حق از باطل است خداوند متعال به ایشان امام جواد علیه السلام را داد. امام رضا علیه السلام فرمود: مولودی با برکت تر از جواد من بر شیعیان نیامده است چون می دانید یک زمانی بود که حتی شیعیان هم کم کم داشتند به شک می‌افتادند امام جواد علیه السلام که آمد حلقه وصل امامت بود بعد از امام رضا علیه السلام نشان داد و فرمود این همان بچه است دوباره همان فرقه منحرف واقفیه شبهه می‌انداختند که نه… حتی اینها فرزند بودن امام جواد علیه السلام برای امام رضا علیه السلام را نیز منکر می شدند که من دیگر وارد این بحث نمی شوم.

خدا نکند آدم دنیا پرست شود اینها یک زمانی اصحاب امام کاظم علیه السلام بودند این واقفیه از اصحاب امام کاظم علیه السلام بودند ولی الان برای رد امام رضا علیه السلام به هر وسیله‌ای متوسل می شوند.

شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

تزلزل برخی خواص در امامت جوادالائمه علیه السلام

یک عده از شیعیان ساده لوح نیز بندگان خدا اینجا به شک و شبهه افتادند لذا بعد از شهادت امام رضا علیه السلام برخی از شیعیان می آمدند درب منزل امام جواد علیه السلام برای سوال کردن و امتحان کردن ایشان…!! شما که از امام رضا علیه السلام شنیدید که این فرزند من امام است همین کافی است می‌آمدند امام جواد علیه السلام را امتحان می کردند حتی برخی خواص.

یک جمعی از بزرگان و اصحاب شاگردان امام رضا علیه السلام داشتند عزاداری می‌کردند بر شهادت امام رضا علیه السلام بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در خانه ای نشسته بودند و عزاداری می‌کردند یونس بن عبدالرحمان ، محمد بن حکیم ، ریّان بن صلت اینها بزرگان شیعه بودند یک مرتبه یونس بن عبدالرحمان بلند شد گفت: گریه را کنار بگذارید و رو کرد به بقیه بزرگان شیعه گفت گریه را کنار بگذارید بیایید ببینیم تا وقتی که این کودک بزرگ شود تکلیف شیعه چیست؟ این کودک!! اشاره کرد به امام جواد علیه السلام  ریّان بن صلت از جا بلند شد و یک سیلی به گوشش زد گفت: من گمان می‌کردم تو مومن هستی این حرف است که می‌زنی؟ اگر امامت منصبی ست که خدا می‌دهد اگر یک روز هم بدهد امام است و اگر خدا نمی دهد فرد ۱۰۰ ساله هم با دیگران هیچ فرقی نمی کند، این چه حرفی است که تا وقتی این کودک بزرگ بشود ما تکلیف شیعه را مشخص کنیم، ما چه کاره هستیم؟

ببینید حتی برخی از خواص مانند یونس بن عبدالرحمان حتی در این ها هم یک تزلزلی پیدا شد، امامت امام در خردسالی چالش بسیار مهم آن زمان بود، البته بعضی ها مخلصینی بودند که ثابت قدم بودند، اگر قم مشرف شدید علی بن جعفر در گلزار شهدای قم هستند ایشان فرزند بلافصل امام جعفرصادق علیه السلام است، برادر امام کاظم علیه السلام و عموی امام رضا علیه السلام است، بسیار با عظمت بودند، عالم، با تقوا، نود سالشون بود وقتی در مسجد النبی تدریس می کرد شاگردانش دور و برش بودند وقتی امام جواد علیه السلام وارد می شدند با اینکه هشت سالشون بود سراسیمه بلند می‌شد می دوید برای استقبال از امام جواد علیه السلام، می‌گفت درس تعطیل…امام جواد علیه السلام که می آمدند می ایستاد در مقابل ایشان و سکوت می کرد. امام جواد علیه السلام می فرمود: عمو جان بنشین ایشان می‌گفت در مقابل شما نه!! بسیار مؤدب بود وقتی امام جواد علیه السلام می‌خواستند تشریف ببرند می دوید و کفش های امام جواد علیه السلام را جفت می کرد، ایشان را بدرقه می کردند تا برود بعد می آمد سر کلاس می نشست، شاگردان به ایشان اعتراض کردند شما پیرمرد هستید، خودتان امامزاده هستید، برادر امام کاظم علیه السلام، عموی امام رضا علیه السلام هستید، عموی پدر امام جواد علیه السلام هستید؟! آن وقت این گونه مقابل ایشان خم می شوید و کفششان را جفت می کنید؟! فرمود: ساکت باشید حرف نزنید به آن ها پرخاش کرد بعد گفت: وقتی خدا من ریش سفید را لایق این ندید که امامت را به من بدهد و این نوجوان هشت ساله را لایق دانست من باید مقابل او زانو بزنم بعضی از آدمهای با معرفت هم بودند.

باطن انسان در امتحان ولایت پیدا می شود

خوب پالایش و امتحان شیعه بود عرض کردم امتحان ولایت همیشه سخت ترین امتحان شیعه است ، درست است که امتحان خدا با نماز هم است با روزه نیز هست باحج همچنین اما اینها امتحان های سنگین خدا نیستند اینها باطن انسان ها را نشان نمی دهد محک جدی به انسان نمی زند، معاویه هم نماز می خواند انسانهای ریاکار هم نماز می خوانند، روزه می گیرند انسان هایی که برای گردش به حج می روند خب هم رفته اند اما باطن انسان ها کجا پیدا میشود در امتحان ولایت. در امتحان ولایت باطن انسان پیدا می‌شود چون در اینجا باید تسلیم انسان دیگری بشوند که گاهی وقت ها رأی و نظر او با میل شما نمی سازد امتحان ولایت همیشه سخت ترین امتحان است و به شکل های مختلف هم می آید گاهی وقت ها امامت امام در خردسالی است گاهی وقت ها به صورت جنگ است در غربت گاهی وقت ها صلح است در عین جمعیت و جمع داشتن مانند امام حسن علیه السلام پس شکل هایش مختلف است کما اینکه در زمان خودمان هم می بینیم که امتحان ولایت سخت ترین امتحان است حتی بعضی افرادی که مسابقه های مبارزه هم داشتند اینجاها کم آوردند همیشه همین جور است همیشه…. زمان ائمه علیهم السلام همینجور بوده است.

آخرین مطلب در مورد امام جواد علیه السلام

خلفای هم عصر جوادالائمه علیه السلام

امام جواد علیه السلام ۱۷ سال امامت داشت یعنی وقتی ۸ سالگی به امامت رسیدند و ۱۷ سال هم امامت کردند و در ۲۵ سالگی هم به شهادت می‌رسند جوانترین امامی که به شهادت رسیدند امام جواد علیه السلام بودند.

این ۱۷ سال امامت با دو نفر از خلفای عباسی مصادف بود ۱۵ سال از این ۱۷ سال با مأمون و دو سال هم با معتصم عباسی.

آن ۱۵ سالی که با مأمون بودند چون مأمون امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده بود به شدت نزد شیعیان منفور بود دیگر جرأت کشیدن نقشه کشتن امام جواد علیه السلام را نداشت می دانست اگر امام جواد علیه السلام را نیز به شهادت برساند دودمانش بر باد می رود از همین جهت با امام جواد علیه السلام خیلی خوش رفتاری کرد امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد که پایتخت بود فرا خواند_بعد از شهادت امام رضا علیه السلام پایتخت بنی عباس از خراسان به بغداد منتقل شده بود_خیلی با امام جواد علیه السلام خوش رفتاری کرد و دختر خودش ام الفضل را هم به عقد امام جواد علیه السلام در آورد در واقع این ازدواج یک ازدواج سیاسی بود مأمون هدفش این بود حال که نمی تواند امام جواد علیه السلام را از بین ببرد_عرض شد که چرا_کاری بکند که شیعیانی که در جاهای مختلف دست به شورش می زدند با خودشان بگویند که داماد خلیفه، امام ما است پس چرا باید دست به شورش بزنیم یعنی سعی کرد نزد شیعیان  محبوبیت و مشروعیت پیدا کند.

این یک هدف؛ هدف دوم اینکه وقتی ام فضل دختر مأمون، زن امام جواد علیه السلام است یک جاسوس خانگی دارد و اینچنین امام جواد علیه السلام را کنترل بکند و نظارت داشته باشد.

امام جواد علیه السلام هم این مطالب را می دانست اما چون آن زمان زمان مناسبی برای جنگ گرم، انقلاب ودرگیری با خلیفه نبود امام جواد علیه السلام سعی کردند با این ازدواج فشار را از روی شیعیان کم تر کند.

یعنی مأمون فکر کند که امام جواد علیه السلام با ماست و فشار را از روی شیعیان کم کند که اتفاقاً همین گونه هم شد، یعنی هم فشار از روی شیعیان کم شد و همچنین چون امام جواد علیه السلام داماد خلیفه بود کسی مانع کارهای فرهنگی ایشان نمی شد از این جهت این ازدواج ازدواج سیاسی بود البته امام جواد علیه السلام از ام الفضل هیچ بچه ای نداشت یعنی اصلاً بچه دار نمی‌شد در واقع امام هادی علیه السلام از زن دیگری به نام سمانه مغربیه متولد شد که بسیار زن مقدس و عابده ای بود.

دو سال آخر هم با معتصم عباسی بود امام جواد علیه السلام بعد از ازدواج مدت کوتاهی بغداد بودند و دو مرتبه به مدینه بازگشتند و تا ۲۵ سالگی یعنی آخرین سال عمرشان در مدینه بودند که سال ۲۲۰ هجری بود.

در آخرین سال عمر شان معتصم عباسی به خاطر ترسی که از ایشان داشت حضرت را دوباره به بغداد برد امام جواد علیه السلام برای بار دوم به بغداد آمد لکن این دفعه برخوردها متفاوت بود معتصم عباسی خباثت خاص خودش را داشت معتصم عباسی انسان عیاش، بی درایت و به شدت تحت تاثیر دیگران واقع می شد.

شهادت جوادالائمه علیه السلام- استاد عالی

تقویت شبکه وکالت

امام جواد علیه السلام می دانستند زمان برخورد فیزیکی نیست زمان انقلاب نیست زمان کار فرهنگی است زمان تقویت معارف شیعه است زمان تقویت نیروها و کادر سازی است و به خصوص تقویت شبکه وکالت. مستحضر هستید در زمان امام حسین علیه السلام شیعیان درجه یک شهید شدند درجه ۲ و ۳ نیز درقیام مختار و نهضت توابین شهید شدند لذا امام سجاد علیه السلام کم و بیش یار داشتند و یارانشان اندک بود، لذا شروع کردند یک شبکه ای درست کردند بین شیعیان عالم، مخلص و با تقوا که تعدادشان هم بسیار کم بود، به گونه ای که امام سجاد علیه السلام می‌فرمود در مکه و مدینه ۲۰ نفر هم نیستند که محب ما اهل بیت باشند. هر کدام از اینها را در بلاد مختلف به عنوان نماینده و وکیل قرارداد. این شبکه وکالت آرام آرام در زمان ائمه بعدی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام امام کاظم و امام رضا علیهما السلام و به خصوص سه امام جواد هادی و امام عسکری علیهم السلام بسیار گسترش پیدا کرد در مصر، مراکش، بحرین، در سرزمین حجاز یعنی عربستان و یمن، در ایران.

در زمان سه امام مظلوم که کمترهم از آنها می‌شنویم یعنی امام جواد هادی و عسکری علیهم السلام شبکه وکالت و نماینده های ائمه در کل بلاد اسلامی در بیشترین زمان بود یعنی اهل بیت در همه جا نفوذ پیدا کرده بودند، این شبکه وکالت در واقع اساس و مبنای مرجعیت است همین مرجعیت امروزی ما از زمان ائمه علیهم‌السلام شروع شد یعنی هر کدام از وکلا را در جایی می گذاشتند و به مردم می گفتند به آنها رجوع کنید و لازم نیست برای هر مسئله ای نزد ما بیایید امام صادق علیه السلام به ابان فرمود: بنشین در مسجد و فتوا بده اجلس فی مسجد و أفتی الناس در زمان حضور خودشان به شاگردانشان دستور به فتوا می دادند اجلس فی مسجد و أفتی الناس، فإنّی أحبّ أن یُرى فی شیعتی مثلک.

وقتی امام رضا علیه السلام در خراسان بود شخصی از قم به نام علی بن مسیب نامه نوشت به حضرت: شُقَّتِی بَعِیدَهٌ راه من از شما دور است و نمی توانم برای هر مسئله ای از قم به خراسان بیایم به چه کسی رجوع کنم؟ حضرت فرمود به زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ اَلْقُمِّیِّ اَلْمَأْمُونِ عَلَى اَلدِّینِ وَ اَلدُّنْیَا به زکریا بن آدم رجوع کن اگر قم مشرف شدید حتما زیارت زکریا بن آدم بروید. ایشان هم وکیل امام رضا وکیل امام جواد و وکیل امام هادی علیهم السلام هم بود تا زمان امام هادی علیه السلام زنده بود. ائمه علیهم السلام ارجاع می دادند آنها مراجع بودند در زمان خود ائمه، در زمان غیبت هم همین‌جور است لذا هیچ زمانی شیعه ارتباطش با ائمه قطع نبود شیعیان توسط وکلا و نمایندگان ائمه ارتباط با ائمه علیهم السلام داشتند.

داستان حاج علی بغدادی

داستان حاج علی بغدادی در مفاتیح الجنان را بخوانید محدث قمی در مفاتیح الجنان این داستان را از استاد خودشان محدث نوری که خودشان می گوید من حاج علی بغدادی را در نجف دیده بودم نقل می کند، بسیار فرد متدین و تاجر با تقوایی است که محدث نوری در کتاب النجم الثاقب می گوید اگر این کتاب من به جز قضیه حاج علی بغدادی که خودم از ایشان شنیده ام هیچ چیز دیگری نداشت ارزشش را داشت که من این کتاب را بنویسم من الان نمی خواهم قضیه حاج علی بغدادی را بگویم خودتان مراجعه کنید و بخوانید مطلب خواندنی است فقط یک نکته می گویم که برای امروز ما خیلی موثر است، الان وهابیت به شدت در شبکه های ماهواره ای تبلیغ می کند و متاسفانه بعضی از  شبه روشنفکرهای ما نیز این فکر در آنها افتاده که شیعه را شیعه صفوی می خوانند و روحانیت و مرجعیت را از زمان صفویه می دانند در صورتی که روحانیت و مرجعیت از زمان خود اهل بیت بوده است و خودشان به آن ها ارجاع می دادند.

این حاج علی بغدادی از بغداد که محل تجارتش بود آمده بود نجف نزد مراجع آن زمان مانند شیخ انصاری برای اینکه خمسش را حساب کند وقتی وجوهاتش را حساب کرد برگشت به سمت بغداد روز پنجشنبه ای بود آنجا در مسیر با امام زمان علیه السلام برخورد کرد که خیلی مفصل است که ابتدا اصلاً حضرت ولی عصر علیه السلام را نشناخته بود امام به ایشان فرموده بود حاج علی نمی آیی امشب به کربلا برویم؟ امشب شب جمعه است به کربلا برویم تا من شهادت بدهم نزد خدا که تو از شیعیان ما هستی.

حاج علی بغدادی می‌گوید: شما از کجا من را شناختید که حال می خواهید شهادت بدهید که من از شیعیان شما هستم؟ آن زمان حاج علی هنوز امام را نشناخته بود.

 امام به او فرمود: چگونه نشناسیم کسی را که حق ما اهل بیت را به وکلای ما می رساند.

گفتم: کدام حق؟

امام زمان فرمود: تا امروز خمس را که حق ما اهل بیت است به دست شیخ انصاری رساندی.

آیت الله اراکی مرجع تقلید با عظمت از استادشان شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل می کردند که ایشان فتوا می دادند که خود امام زمان راضی هستند که خمس به دست مراجع و وکلا برسد طبق همین داستان حاج علی بغدادی، شیخ عبدالکریم حائری خودشان محدث نوری را  که حاج علی بغدادی را دیده بود ، دیده بودند. چون خود حضرت به حاج علی بغدادی فرموده بودند که امروز حق ما را به دست وکلای ما رساندی.

شبکه وکالت از دوران امام سجاد علیه السلام گسترش پیدا کرد و در زمان امام جواد امام هادی و امام عسکری علیهم السلام به اوج خودش رسید و در زمان غیبت هم این شبکه وکالت هست و عالمان و فقهای شیعه که در راسشان فقیه عادل جامع الشرائط که او را ولی فقیه می دانیم. این ها وکلای امام زمان علیه السلام هستند.

مناظره امام جواد علیه السلام و روضه

جوادالائمه علیه السلام مناظرات زیادی داشتند مانند پدرشان امام رضا علیه السلام در مناظرات برخی عالم های بزرگ اهل سنت مقابل ایشان می نشستند گاهی وقت ها مأمون بزرگترین علمای اهل سنت را جلوی ایشان قرار می داد قاضی القضات خودش را جلوی حضرت قرار می‌داد یحیی بن اکثم مناظره شان معروف است.

در آخر عمر امام جواد علیه السلام که به بغداد آمده بودند معتصم عباسی مناظره بزرگی را با امام جواد علیه السلام قرار داد قاضی دربار خودش را که ابن ابی دؤاد بود در مقابل حضرت قرار داد در یک مسئله. مسئله این بود که یک راهزنی ای در آن زمان اتفاق افتاده بود و می خواستند دست دزد را قطع کنند وقتی از قاضی القضات معتصم عباسی پرسیدند که دست دزد را از کجا باید قطع کنند گفت دست دزد را باید از مچ قطع کرد چون در آیه تیمم دارد که دستتان را به زمین بزنید و دست یعنی همین مقدار که در تیمم به روی آن کشیده می‌شود، یک عالم دیگر اهل سنت گفت: نه باید از آرنج دست را قطع کرد معتصم گفت برای چه؟ جواب داد که چون در آیه وضو دارد که فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ دستتان را تا مرفق… لذا دست تا اینجاست و باید از اینجا قطع کنید، معتصم دید که این ها بین خودشان هم اختلاف افتاده است رو کرد به امام جواد علیه السلامکه شما نظرتان چیست؟ امام علیه السلام فرمود: مرا معاف کن چون می دانست اگر حق را بگوید و آنها را مغلوب کند  کینه او را به دل می گیرند و حسادت می کنند لذا فرمود مرا معاف کن، اما معتصم اصرار کرد که ما از شما درخواست می کنیم و تقاضا می کنیم که جواب بدهید.

 امام جواد علیه السلام فرمود که وقتی کسی سجده می کند کف دستانش باید روی زمین باشد _علاوه بر پیشانی و دو سر زانو و دو سر انگشت پا_پس کف دست باید روی زمین باشد و أنَّ المساجِدَ لله لذا این مال خداست این را نباید قطع کرد و از انگشت ها باید قطع بکنی قرآن می‌گوید:آن سجده گاه ها مال خداست،معتصم دید که استدلال قوی است و پایه دارد، قبول کرد و عملی هم کرد، اما قاضی القضات کینه امام جواد علیه السلام را گرفته بود چون مغلوب شده بود آبرویش رفته بود لذا دو سه روز بعد پیش معتصم رفت _عرض کردیم که معتصم انسان بی درایتی بود که سخن چینی افراد روی او تاثیر می گذاشت_گفت شما فکر آینده بنی عباس را نکرده اید گفت: چطور؟ گفت: شما در جلسه‌ای که همه بزرگان و علما هستند و خبرش به همه می رسد حرف امام شیعیان را جلو انداخته و به آن عمل کردی این معنایش همین است که دودمان تو بر باد است یعنی ماها با دین آشنا نیستیم، معتصم دید درست می گوید گفت: حالا چه کار باید بکنم؟ گفت: باید این جوان را بکشی. این جوان اگر بماند خلافت شما از بین می رود او را از بیرون تحریک کرد، از درون هم ام الفضل عقده داشت از یک طرف هم امام جواد علیه السلام همسر دیگری اختیار کرده بودند که امام هادی علیه السلام از اوست و هم آمادگی این را داشت که مباشرت در قتل داشته باشد لذا درباریان وقتی تصمیم قتل را گرفتند گفتند توسط چه کسی؟توسط ام الفضل که هم دختر مأمون است که ریشه در لجن دارد و هم کینه دارد چه آمادگی این کار را دارد امام جواد علیه السلام را مسموم کردند. امام جواد علیه السلام را در ۲۵ سالگی و در غربت به شهادت رساندند. عرض کردیم حضرت در مدینه زندگی می‌کردند یکمرتبه مأمون او را به بغداد فراخواند و پس از آن در هشت ماه پایانی عمرشان دوباره به بغداد آمدند که معتصم فراخوان کرده بود اما هیچ کس را با خودشان نیاورده بود فرزندان و خانواده حضرت همه مدینه بودند امام جواد علیه السلام فقط با ام الفضل آمده بود که قاتل خودشان بودند ام الفضل حضرت را در حجره مسموم کرده بود حضرت هم از درد به خودش می پیچند و هم از عطش جگرش می سوزد درخواست آبی کردند هیچ کسی نبود که به ایشان کمک کند هیچ کمکی نبود، امام مجتبی علیه السلام هم توسط همسرشان مسموم شدند اما همه نزدیکان حضرت اطرافش بودند پرستاری مانند حضرت زینب سلام الله علیها داشتند یک بزرگی مانند اباعبدالله علیه السلام بالای سرشان بود اباالفضل علیه السلام بود بچه های امام حسن دورش بودن اصلاً وقتی که هنگام مرگ کسی عزیزانش دورش باشند این نکته مثبتی است نکته بسیار ارزشمندی است لذا پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله لحظه آخر حضرت زهرا، امیرالمومنین و بچه ها علیهم السلام را خواست که دورش باشند دیگران را گفت بروید بیرون، امام امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام پیششان باشند امام حسن و امام حسین علیهما السلام که بچه بودند افتادند روی سینه پیغمبر که وقتی خواستند برشان دارند پیغمبر فرمود نه بگذار باشند این ها جان من هستند…

عزیزان دور کسی باشند این نکته مثبتی است خود امیرالمومنین علیه السلام موقع شهادتشان شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان همه عزیزانش دورش بودند حضرت ام کلثوم، حضرت زینب، امام حسن ،امام حسین ،حضرت ابوالفضل علیهم السلام همه دورش بودند اما امام جواد علیه السلام این موقع آخری هیچ کسی را نداشت تنهای تنها بود مثل پدرشان امام رضا علیه السلام که غریبانه به شهادت رسید امام جواد هم همینطور تنهای تنها…

اما لایوم کیومک یا ابا عبدالله یه کسی هم تنها بود از عطش جگرش می سوخت طوری که در روایت دارید یحول بینه و بین السماء کدخان… انگار دود می دید آسمان را. عزیزانش بودند نزدیکش در خیمه گاه اما یکی از اون عزیزان وقتی آمد روی تل زینبیه نزدیک شد امام حسین علیه السلام فرمود: خواهرم برگرد برگرد نیا جلو…نمی دانم دیگر می‌دید آنجا زینب باید جان بده اگر بخواهد باشد…چی بود که امام حسین برگرداند او را؟! اما چند لحظه که گذشت یکمرتبه فضا عوض شد تیره و تار شد زمین گویی دارد می‌لرزد و یکمرتبه بعد از ساعتی…

سری به نیزه بلند است در برابر زینب…خدایا تو رو قسمت می‌دهیم به آبروی باب الحوائج به آبروی بابَ المراد امام جواد علیه السلام دست ما را در دنیا و آخرت از دامانش کوتاه مفرما.

بازدیدها: 0

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *