شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود» – قسمت دوم
روز اوّل آبان سالگرد شهادت آيت الله حاج سيد مصطفي خميني (1356شمسی) اوّلين فرزند حضرت امام خميني رضوان الله تعالی علیه است.
در دوازدهم مرداد 1342 امام خمینی (رحمه الله) از بازداشتگاه خارج و به منزلی در داوودیه تهران و پس از مدتی به قیطریه انتقال یافت. از این تاریخ به بعد بود كه سید مصطفی اجازه ملاقات و ارتباط مستقیم با امام را یافت. ساواك تهران در گزارشی چنین آورده است: «طبق اطلاع واصله اخیراً پسر آیت الله خمینی با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس میباشد، چون مشارالیه میتواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.» ساواك شمیرانات در نامة دیگری به تاریخ 31/5/42 جزییات بیشتر و دقیقتری از فعالیتهای حاج آقا مصطفی برای ریاست ساواك تهران ارسال نمود كه متن آن به شرح ذیل است:
«محترماً به عرض میرساند به طوری كه در اطلاعیههای مربوطه مشروحاً به عرض رسانیده اغلب اشخاص وسیله تلفن با نامبرده بالا قرار ملاقات در نقاط مختلف كه با علائمی به یكدیگر میفهمانند گذارده و با این ترتیب تماسهایی به راحتی بین آنان صورت میگیرد كه چون خارج از منطقه این بخش بوده به علاوه مقدورات و امكانات اجازه مراقبت بیشتری به این بخش نمیدهد….» ساواك بیش از این نتوانست نظارهگر تلاش ها و اقدامات حاج آقا مصطفی باشد به همین جهت طی دستوری شهربانی را موظف به احضار ایشان نمود:
«به قرار اطلاع روز شنبه (16/6/42) سپهبد نصیری رئیس شهربانی كل كشور و فرماندار نظامی تهران و حومه مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی را به دفتر كار خود احضار و خطاب به نامبرده اظهار داشته اخبار و اطلاعاتی میرسد مبنی بر اینكه وی دارای فعالیتهای مشكوكی است و با برخی از روحانیون مخالف تماس هایی دارد و به همین جهت اخطار میكند چنانچه مشارالیه در رویه خویش تجدیدنظری به عمل نیاورد و تماس و مراوده خود را با روحانیون مزبور و افراد ناراحت قطع نكند با عكسالعمل شدیدی از طرف مقامات و مراجع مربوطه روبرو خواهد شد.»
در بسیاری از شهرستان ها در اعتراض به دستگیری و بازداشت امام خمینی (رحمه الله) گروه های مختلف به پاخاسته و با تشكیل جلسات سّری مذهبی ـ سیاسی، فعالیتهای دامنهداری را علیه رژیم و در جهت پیشبرد نهضت دنبال كردند. در تبریز نیز مبارزات گستردهای به وجود آمد. به همین جهت عمال رژیم در سیزدهم آذر 1342 اقدام به دستگیری عدهای از علمای تبریز نموده، آنان را به تهران انتقال دادند.
سید مصطفی در اعتراض به این اقدام به ملاقات آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی رفت: «طبق اطلاع واصله پس از دستگیری عدهای از علمای تبریز سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی شدیداً برعلیه دولت فعالیت مینماید و چند روز قبل گویا برای تماس با میلانی به مشهد رفته است.» مأموران ساواك كلیه تحركات و اقدامات آقا مصطفی را تحت مراقبت شدید قرار داده و گزارش میكردند. حتی ساعت مسافرت وی به قم و نوع وسیله نقلیه را در گزارش خود، آوردهاند. ناصر مقدم مدیركل اداره سوم ساواك طی نامهای به ساواك تهران در تاریخ 10/11/42 ضمن تأكید مجدد بر مراقبت بیشتر از حاج آقا مصطفی دستور میدهد بیوگرافی كامل وی را به همراه یك قطعه عكس او، تهیه نمایند.
در همین ایام و در حالی كه اهالی قم زمستان سخت و طاقتفرسایی را طی میكردند امام خمینی (رحمه الله) علیرغم اینكه خود در محاصره مأموران امنیتی رژیم قرار داشت، از وضعیت اسفبار و تأثربرانگیز فقرای قم غافل نبوده، طی نامهای به حاج آقا مصطفی وی را مأمور رسیدگی به وضعیت آنان نمود:
«جناب نورچشمی به قراری كه مطلع شدم وضع فقرای قم بسیار بد است. این معنی اینجانب را كاملاً ناراحت كرده است. معالوصف با وضع حاضر آن طوری كه باید و شاید نمیتوانم به بندگان محترم خدای تعالی خدمت كنم. شما از قول من پس از اظهار تشكر از اشخاصی كه كمك كردند به اهالی محترم و ثروتمندان معزز تذكر دهید كه خدای تعالی این روزها را برای امتحان پیش میآورد خوب است كه از امتحان الهی سرفراز بیرون بیایید و هر كس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و سایر فقرا كمك كند اگر خدای نخواسته كسی در این سرما تلف شود، همه مسئول هستیم و از انتقام خدای تعالی میترسم. والسلام علیكم و علیهم و رحمتالله؛ مقداری وجه فرستاده شد این مبلغ كه شصت هزار تومان است با وجوهی كه اهالی محترم میدهند در تحت نظر معتمدین محل هر طور صلاح است تقسیم شود چه خاكه ذغال و چه آذوقه و لباس. روحالله الموسوی الخمینی»
ساواك در تاریخ شانزدهم فروردین 1343، با آزادی امام خمینی (رحمه الله) موافقت كرد و ایشان روانه قم شدند. سید مصطفی با درایت و تدبیری كمنظیر به ساماندهی امور مختلف در مسیر پیشبرد نهضت پرداخته، برای رسیدن به اهداف موردنظر تلاش میكرد. نمونهای از اقدامات وی، سازماندهی و پشتیبانی از نهضت امام خمینی (رحمه الله) در منطقه خلیج فارس است كه ساواك توانست به آن پی ببرد: «طبق اطلاع واصله شیخ رضا ناطق فرزند مجید كه از مریدان خمینی است مبلغ چهارصد تومان وسیله سید مصطفی خمینی (پسر خمینی) جهت هزینه سفر به شیخنشین قطر دریافت نموده ضمناً برای آن كه كسی نفهمد مشارالیه از مریدان خمینی است نامهای از آیتالله گلپایگانی گرفته و اقدام به گرفتن گذرنامه و برگ خروج از كشور نموده است و تا چند روز دیگر از فرودگاه مهرآباد تهران یا فرودگاه های آبادان و شیراز عازم قطر میشود. نامبرده اظهارنظر نمود كه: مقرر است پس از رسیدن به قطر رساله و نوشتجات خمینی را ایادی او برای خیرالله لشگر بندرعباسی به قطر بفرستند تا وسیله من میان اهالی قطر توزیع شود.» مجموعه گزارش های ساواك در مورد مسافرت حاج آقا مصطفی به شهرهای اصفهان، مشهد و خمینحاكی از حساسیت ساواك نسبت به ایشان است.
لایحه كاپیتولاسیون
براساس لایحه كاپیتولاسیون، رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی و كارمندان اداری و فنی امریكایی و خانوادههایشان در ایران از مصونیت و معافیت قضایی برخوردار میشدند. این لایحه را در خرداد ماه 1343 دولت حسنعلی منصور مطرح كرد و سوم مرداد همان سال در مجلس سنا بهعنوان یكی از بندهای الحاقی به قرارداد وین به تصویب رساند. این لایحه یك بار هم در 21 مهر 1343 در مجلس شورای ملی مطرح و تصویب شد. امام خمینی (رحمه الله) پس از اطلاع از قانون مزبور اعلام نمودند كه در این زمینه در چهارم آبان 1343 سخنرانی خواهند نمود.
مقامات دولتی وقتی از این تصمیم با خبر شدند فردی را به نام «حسن مستوفی» به قم فرستاده تا ایشان را از این حركت بازدارند. ولی امام حاضر به دیدار با آن شخص نشدند ـ او به ناچار با حاج آقا مصطفی دیدار كرد و گفت: «… امریكا به منظور كسب وجهه در میان مردم با تمام قدرت فعالیت میكند و پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است كه هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناك تر از حمله به شخص اوّل مملكت است! آیتالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد كنند، باید خیلی مواظب باشند كه به دولت امریكا برخوردی نداشته باشد كه خیلی خطرناك است و با عكسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند ـ حتی حمله به شخص شاه ـ چندان مهم نیست.»
در برابر این تهدیدات سید مصطفی با قاطعیت پاسخ داد:
«آیتالله خمینی (رحمه الله) به وظیفه خودشان هر جور كه صلاح بدانند عمل میكنند، اینگونه حرف ها هم نمیتواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی كه برعهده دارند به تجدیدنظر وا دارد.»
امام خمینی در موعد مقرر نطق تاریخی خود را در برابر جمعیتی نزدیك به شش هزار نفر ایراد نمود. همچنین با انتشار اعلامیهای از كاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» نام بردند. سخنرانی و اعلامیه امام واكنشهای خشمآلود مقامات سیاسی و امنیتی رژیم را برانگیخت. آنان تصمیم گرفتند، امام را به تركیه تبعید كنند.
بنابراین در نیمه شب سیزدهم آبان 1343 ایشان را دستگیر و پس از انتقال به تهران، بلافاصله به تركیه تبعید كردند. حاج آقا مصطفی در ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343 راهی خانه علما و مراجع گردید. ابتدا با آیت الله میرزاهاشم آملی دیدار كرد. سپس راهی ملاقات و گفتگو با آیت الله شهابالدین نجفی مرعشی شد. شهربانی قم هم، با هماهنگی ساواك در ساعت 10:15 صبح ایشان را دستگیر و همان روز روانه ساواك قم نمود. ساواك قم هم، طی نامهای به ریاست ساواك تهران چنین نوشت:
«چون نامبرده فوق پس از دستگیری پدرش (آیت الله خمینی) در صبح روزجاری با جمعآوری اشخاص و مراجعه به منزل آیات و تحریك بازاریان ایجاد تشنج مینمود لذا توسط مأمورین ساواك و شهربانی قم دستگیر و به همراه این نامه اعزام میگردد.» شهید حاج آقا مصطفی پس از انتقال به تهران در زندان قزلقلعه بازداشت گردید. روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش، قرار بازداشت موقت وی را صادر نمود.
حاج آقا مصطفی پس از رؤیت حكم صادره در ذیل آن چنین نوشت: «بسمه تعالی. به اصل قرار و كیفیت بازداشت و به قرار بازداشتكننده شدیداً معترضم. سید مصطفی خمینی» اما، به اعتراض ایشان توجهی نشد و شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش در تاریخ 23/8/1343 قرار بازداشت را كه توسط دادگاه عادی شماره یك اداره دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواك اعلام و بدین ترتیب بازداشت ایشان ادامه پیدا كرد و به مدت 57 روز در زندان قزلقلعه به سر برد. ابتدا در تاریخ 14/8/43 یعنی در بدو ورود به زندان، بازجویی مختصری از وی به عمل آمد؛ پس از آن از تاریخ 19/8/1343 الی 28/8/1343 بازجوییهایی مفصل به عمل آمد كه در آن به تفصیل به مراتب فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی (رحمه الله) و سایر افراد پاسخ داده است. هنگامی كه امام خمینی (رحمه الله) در شهر بورسای تركیه استقرار یافت، بدون اینكه از دستگیری فرزندشان مطلع باشد در تاریخ 19/8/43 وی را بهعنوان وكیل تامالاختیار خود تعیین نمود. حضرت امام در این راستا مرقوم داشتهاند:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله علی السرأ و الضرأ والسلام علی محمد و آله الطاهرین. و بعد، نور چشم محترم كه مورد وثوق اینجانب است، وكیل است از طرف حقیر در كلیة امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مباركین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریة طلاب محترم؛ و وكیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مباركین و هر نحو وجهی كه باید به من برسد، و در اعطا به محاّل مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و وصیتنامهام در یكی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم بهعهده دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط كنند. كتب من از مصطفی است. اثاثیة خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیة وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نورچشمی» كه در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایدهالله تعالی ـ است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَیاللهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ ؛ و أرَجُو مِنهُ الدُّعَأَ فِی الحَیوةِ و الوَفَاةِ». 5 رجب المرجب 1384 روحالله الموسوی الخمینی
رژیم پهلوی قصد داشت با زندانی كردن حاج آقا مصطفی در میان مبارزان و مجاهدان نهضت امام خمینی رعب و وحشت ایجاد نماید و ارتباط آنان را با حضرت امام (رحمه الله) و فرزند گرامیاش به یكباره قطع كند و ادامه نهضت را با مشكل مواجه سازد. در مقابل حاج آقا مصطفی نیز با هوشیاری و درایت در تلاش بود تا به طرق مختلف این اتصال و همبستگی را حفظ نماید. بنابراین در تاریخ 4/9/1343 وقتی از حكم پدر اطلاع مییابد، طی نامهای از زندان حجةالاسلام والمسلمین شهابالدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسایل مقلدین امام، وكیل و نماینده خود معرفی میكند، و اینگونه حضور معنوی امام خمینی را در میان مردم همچنان پابرجا و مستمر نگاه میدارد.
حاج آقا مصطفی در مدت بازداشت در زندان هیچ درخواستی جز رفتن به نزد امام خمینی (رحمه الله) در تركیه را مطرح نكرد. هدف وی از این درخواست عزیمت نزد حضرت امام (رحمه الله) و كسب تكلیف از ایشان بوده است. ضمن اینكه در آن شرایط همگان به ویژه ایشان برای سلامت حضرت امام (رحمه الله) و احتمال خطر جانی برای ایشان جدّاً نگران بودند. بنابراین از هر طریق ممكن میكوشید اطلاعی در این خصوص به دست آورد. گزارش های ساواك حاكی از این است كه ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه استمداد جسته است: «در ظرف چند روز اخیر آیت الهزاده، فرزند آیت الله خمینی به اطلاع بعضی از علما و روحانیون حوزه علمیه قم رسانیده كه پس از تبعید آیت الله خمینی مشارالیه (آیتاللهزاده) كوچكترین اطلاعی از سرنوشت و حتی سلامت و حیات نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیت الله خوانساری برای به دست آوردن خبری از آیت الله خمینی استمداد نموده است…»
مقامات ساواك فكر میكردند كه دور شدن سید مصطفی از كانون نهضت یعنی قم و حتی تهران، به احتمال زیاد به روند نهضت لطمه جدی وارد خواهد كرد و از مقام و منزلت امام خمینی (رحمه الله) نیز كاسته خواهد شد. به همین جهت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط تبعید به تركیه موافقت كردند. سید مصطفی در ساعت شش بعدازظهر، تاریخ 8/10/1343 از زندان قزلقلعه آزاد گردید. همزمان اداره دادرسی ارتش نیز قرار بازداشت ایشان را به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و طی نامهای به ساواك اعلام نمود.
حاج آقا مصطفی بلافاصله پس از آزادی عازم قم شد. حسن بدیعی رئیس ساواك قم گزارش ورود فرزند ارشد حضرت امام خمینی را این چنین به ساواك تهران گزارش نموده است:
«… سید مصطفی خمینی ساعت 10 صبح روز 9/10/43 به قم وارد شد و پس از زیارت مردم در مجلسی كه به مناسبت خاتمه درس طلاب، آقای نجفی ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت نمود. اهالی در منزل از مشارالیه دیدن میكنند. اتفاق قابل عرضی نیست.»
روحانیون، طلاب علوم دینی و مردم پس از اطلاع از آزادی وی به سوی خانه ایشان رفتند و از وی دیدن كردند.
تبعید به تركیه
چنانكه پیش از این نیز اشاره شده، شرط آزادی وی از زندان این بود كه بعد از دیدار با خانوادهاش در قم، در تركیه به امام خمینی (رحمه الله) ملحق شود. وی پس از ورود به قم و مشورت با برخی از آیات عظام، از این سفر منصرف شد. آیات عظام به این دلیل كه این تبعید براساس خواست و مصلحت حكومت پهلوی و به منظور دور كردن حاج آقا مصطفی از كانون نهضت و جلوگیری از تداوم آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود، با آن موافق نبودند. ضمن اینكه حاج آقا مصطفی پس از اطلاع از جریان اعزام نماینده روحانیون مرحوم سید فضلالله خوانساری به تركیه و ملاقات با حضرت امام و مكاتبه امام با مراجع و خانواده، تا حد زیادی نگرانیهایش نسبت به شرایط جسمی و امنیتی امام برطرف شد.
مأمورین ساواك به دستور ریاست ساواك تهران، حاج آقا مصطفی را از لحظه آزادی تحتنظر داشتند. آنها از این نكته مهم آگاه بودند كه اگر وی به مدت طولانی در قم بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیك بود، در این ماه تبلیغات گستردهای به نفع امام خمینی (رحمه الله) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در متقاعد كردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به تركیه سعی بسیار كردند، اما چون به نتیجهای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه 1343 یعنی پنج روز پس از آزادی از زندان، دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل كردند. او شب را در باشگاه نخستوزیری سپری كرد و فردای آن روز در ساعت 30/5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید. از استانبول نیز به محل تبعید امام (رحمه الله) در شهر بورسا انتقال یافت. در اولین برخورد امام (رحمه الله) با سید مصطفی در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ میدهد كه مرا آوردهاند. امام میگویند: «اگر با پای خود آمده بودی، همین الان شما را برمیگرداندم.»
خبر تبعید حاج آقا مصطفی به تركیه به سرعت پخش شد و نگرانیهایی در مجامع حوزوی قم، نجف، كربلا و كاظمین ایجاد نمود. تحرك و جنبوجوش جدیدی مشاهده و این امر سردمداران رژیم را به تكاپو واداشت. ساواك در گزارش شماره «26378 تاریخ 12/12/43» گفته است:
«طبق اطلاع اخیراً مجدداً در شهرستان قم بین روحانیون ایجاد تشنج و ناراحتی شده و به روحانیون تهران از طرف آنها نامههایی نوشته شده دایر بر اینكه ما هر چه تحقیق كردیم از فرزند آیتالله خمینی اطلاعی در دست نیست و در كشور تركیه هم دیده نشده و این فكر در روحانیون قم قوت گرفته كه امكان دارد او را از بین برده باشند. گفته میشود آیاتاله نجفی و حائری و چند نفر دیگر از روحانیون درجه اول قم مراتب را به آیاتاله نجفی، آملی، آشتیانی و تنكابنی نوشتهاند و از آنها خواستهاند كه از دولت خواسته شود محل فرزند آیتالله خمینی را اعلام دارند. ضمناً قرار بوده روز پنجشنبه 29/11/43 آقای هیراد رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی نزد آیت الله آملی برود و ایشان از او خواهد خواست كه محل فرزند آیت الله خمینی را اطلاع دهند تا برای روحانیون از وجود و سلامت او یقین حاصل شود و جلوی تشنج فعلی گرفته شود.»
از یك سو جّو حاكم بر كشور تركیه و نظام تحمیلی لائیك برآن و از سوی دیگر، عدم امكان ارتباط آسان مبارزین ایرانی با امام و حاج آقا مصطفی در آنجا، شاهد كاهش فعالیتهای سیاسی و افزایش فعالیتهای علمی آنها میباشیم. كه ثمره آن تدوین چند كتاب فقهی است كه قبلاً به آنها اشاره شد.
حجت الاسلام محمدرضا ناصری به نقل از حاج آقا مصطفی در این زمینه خاطره زیر را بازگو كرده است: «حاج آقا مصطفی (رحمه الله) در تركیه یار و همراه امام (رحمه الله) بود. وقتی امام (رحمه الله) كتاب تحریرالوسیله را مینوشتند، مسایل آن را با ایشان بحث میكردند. حاج آقا مصطفی (رحمه الله) میگفت: در آن موقع، گاهی سر بحث، قیل و قال ما به حّدی بالا میگرفت كه ساواكیها میآمدند و میگفتند: آقا دعوا نكنید، پدر و پسر كه با هم دعوا نمیكنند. بعد از آن كه بحث ما تمام میشد و با هم مینشستیم و چای میخوردیم، میگفتند: «این چه دعوایی است كه بعد آن با هم مینشینند و چای میخورند؟»
پس از چند ماه توقف در تركیه، به تدریج بازگشت حاج آقا مصطفی به ایران مطرح شد. باتوجه به دوری امام خمینی (رحمه الله) از ایران و ویژگی های منحصر به فرد سید مصطفی برای پر كردن خلأ ناشی از عدم حضور امام خمینی (رحمه الله) و لزوم فعال نگهداشتن نهضت اسلامی و حفظ گسترش شبكة اطلاعرسانی و ارتباطی آن، بازگشت سید مصطفی به ایران اهمیت بالایی داشت. امام خمینی (رحمه الله) نیز بهطور كامل با این كار موافق بودند.
سید مصطفی برآن بود حتیالامكان به ایران برگردد، لذا با عنایت به اهمیت فوقالحد موضوع، ایشان با برخی از شرایطی كه از سوی به اصطلاح مقامات امنیتی طرح شده بود موافقت نمودند، این در حالی بود كه رئیس ساواك برای ممانعت معظمله برای ایران شرایط بسیار سختی را در فرا روی ایشان قرار داده بود، از جمله در سند شماره «46551/231 تاریخ 16/5/44» رئیس ساواك دستور داده است:
«میتواند بیاید، مشروط برآن كه در دهات خود در نزدیكی خمین زندگی نماید و باید دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهی از شهربانی مراقب بوده كه با یك نفر غیر از اهل منزل خود و بستگان درجة یك تماس نگیرد و اگر هر كس از اطراف منزل رد شد به وسیله تیراندازی باید معدوم شود. در غیر این صورت نمیتواند بیاید.»
… ادامه دارد.
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 36