شگردهای رسانه ای در عملیات روانی
مروزه انسانها شاهد فراگیری بیسابقه رسانهها و وسایل ارتباطات جمعی مدرن و نوین هستند. بالطبع آنها در معرض شدیدترین امواج رسانهها قرار دارند. رسانهها کارکردی دو سویه دارند، اما بیشترین حجم بهرهگیری از آن در دست نظام سلطه قرار دارد، چنانچه میتوان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استکباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطی و بلکه وسیله تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشریت در دوران معاصر به شمار میآیند.
رسانهها عمدتاً به چند دسته ی دیداری، شنیداری، نوشتاری، ارتباطی و الکترونیکی تقسیم میشوند. در هر یک از این گروهها تعداد بسیاری از ابزارها مورد استفاده قرار میگیرند. ابزارهای دیداری و شنیداری شامل گروههای ماهوارهای، سینما، تلویزیون، هنرهای نمایشی و تجسمی، خبرگزاریها، بازیهای رایانهای، فرستندههای پرتابل؛ ابزارهای شنیداری شامل رادیو با موجهای کوتاه، بلند، موسیقی، آهنگ؛ ابزارهای نوشتاری شامل کتب، نشریات، روزنامهها، شبنامه، اعلامیه، اوراق تبلیغی، ابزارهای ارتباطی، شامل تلفن، بیسیم، فکس، تلکس، تلگراف و ابزارهای الکترونیکی شامل اینترنت، تلفن همراه و…. هستند هر یک از این وسایل و ابزار با کاربردهای مختلف، وظیفه اساسی انتقال پیام از مبدا پیام به گیرنده پیام (مخاطب) را برعهده دارند.
تلویزیونها یکی از مهمترین ابزار جنگ روانی در رسانه ها هستند، تلویزیونها به دو دسته ی عادی، خبری و ویژه تقسیم شدهاند. تلویزیونهای عادی تلویزیونهای ملی یا فراملی هستند كه كمتر به صورت علنی به مسائل سیاسی میپردازند اما این نوع رسانهها زمینهساز یا مكمل رسانههای سیاسیتر هستند به این معنا كه آنها بدون پرداختن به موضوع و مصداق اصلی، تفكر مخاطبان را پیرامون موضوع شكل میدهند و زمانی كه مصداقها مطرح میشود، مخاطبان بعداً نتیجهگیری موردنظر رسانه را انجام میدهند. به طور مثال تلویزیونهای معمولی، فیلمها و سریالهایی پخش میكنند كه موضوع اصلی آنها وحشیگری تروریستها است به این ترتیب ذهن مخاطب را آماده مقابله با هر گونه تروریست میكند و زمانی كه عنوان تروریست به فرد یا گروه یا كشوری زده شود مخاطب بدون توجه به صدق و كذب عنوان مربوطه، طرف مقابل را محكوم میكند.
اما تلویزیونهای خبری با برجستهسازی و در دستور كار قرار دادن بعضی از موضوعات در جهان، میتوانند افكار عمومی را معطوف یك مسئله ساخته و به این ترتیب با برجستهسازی بیش از حد موضوع، جوی نامطلوب علیه آماج ایجاد كنند. تلویزیونهای ویژه همچون تلویزیون ماهوارهای الحره وVOA كه اولی برای عراق و دومی برای ایران توسط امریكا ایجاد شده است میكوشند افكار عمومی آماج را به سمت خود جلب كنند.
سایتهای خبری میتوانند به عنوان یك عامل تأثیرگذار جهانی شناخته شوند و در عملیات روانی، اطلاعاتی به نفع كشور مبدأ و به ضرر كشور مقصد منتشر ساخته و جهانیان را به سمت موردنظر سوق دهند.
رادیو نیز به دو دسته عادی و ویژه یا موج كوتاه تقسیم میشود، رادیوهای عادی و با طول موج بلند برای همگام و همراهسازی افكار عمومی كشور مبدأ برای اقدامات بینالمللی است و رادیوهای موج كوتاه كه بیشتر نیز در جهان سوم مرسوم است برای تحت تأثیر قرار دادن شهروندان كشور آماج است و هر چقدر یك كشور كمتر به نیازهای شهروندان خود توجه داشته باشد، تأثیر رادیوهای موج كوتاه بیشتر خواهد بود و بالعكس.
مطبوعات به صورت مستقیم بر كشورهای آماج تأثیر ندارد. ولی در مرحله اول مهمترین عامل در ساختن افكار عمومی كشور مبدأ برای دخالت در كشور آماج است و در مرحله دوم كشورهای خاصی همچون امریكا، انگلیس و فرانسه و آلمان دارای مطبوعاتی در سطح جهان هستند كه گزارشهای این مطبوعات مانند نیوزویك میتواند بر افكار عمومی نخبگان و مسئولان جهان كه رهبران فكری جوامع خود هستند تأثیر بگذارد و این به معنای تأثیر نامطلوب علیه كشور ثالث است.
اینترنت هرچند پدیدهای جدید است كه عمر آن حتی به دو دهه نیز نمیرسد ولی رسانهای تأثیرگذار در عملیات روانی و دیپلماسی رسانهای شده است. اینترنت به عنوان یك رسانه متكثر شناخته میشود كه صدها هزار سایت در آن وجود دارد كه دسترسی به همه آنها برای همگان وجود دارد ولی فضای اینترنت به نحوی است كه شهروندان جهان از سایتهای جهانی همچون سیانان، بیبیسی، الجزیره و غیره كه برای همگان شناخته شده است بهره میگیرند. بنابراین سایتهای خبری میتوانند به عنوان یك عامل تأثیرگذار جهانی شناخته شوند و در عملیات روانی، اطلاعاتی به نفع كشور مبدأ و به ضرر كشور مقصد منتشر ساخته و جهانیان را به سمت موردنظر سوق دهند.
ایجاد سایتهای ویژه برای كشور آماج یكی دیگر از تمهیدات رسانهای در دیپلماسی رسانهای است. به طور مثالBBC Persian یاVOA Persian یا info USA Persian سایتهای خبری است كه ویژه شهروندان ایرانی ساخته شده است و این سایتها میتوانند هر گونه تفكری را به استفادهكنندگان ایرانی خود القا كنند.
موتورهای جستوجوگر مانندYahoo وgoogler و غیره كه مقر اصلی آنها در امریكا است میتوانند در هنگام پیدا كردن مطالب موردنظر استفاده كننده، مطالبی به نفع خود و به ضرر كشور آماج جستوجو كنند و یا اطلاعات مربوط به كشور آماج را در انتهای لیست قرار دهند كه كمتر مورد استفاده كاربران است. استفاده علنی از اینترنت مانند ارسال پست الكترونیك برای مسئولان، فیلترشكنی فیلترهای حكومتی روی اینترنت و یا هك كردن سایتهای خاص، از موارد دیگر سوء استفاده از اینترنت در عملیات روانی است (سبیلانD 1382.)
به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان با پارهای از تكنیكهای رسانه ای در عملیات روانی به اختصار به برخی از انها میپردازیم:
استفاده از شیوههای ضد تبلیغی:
ضد تبلیغات عبارت از تبلیغاتی خاص به منظور تكذیب یا خنثی كردن تبلیغات دشمن و یا بهرهبرداری از همان تبلیغ علیه دشمن است. برای ضد تبلیغ دو رویكرد وجود دارد:
1- تبلیغ و رفتار دشمن علیه كشور آماج
2- امكانات ضد تبلیغ قابل بهرهبرداری توسط كشور آماج.
نظر به اینكه در تبلیغات از تمهیدات و ترفندهایی همچون تحریف، بزرگنمایی، دروغ و غیره استفاده میشود كشور آماج میتواند با افشاگری حرفهای ترفندهای تبلیغاتی حریف، تأثیر تبلیغات آنها را به صفر نزدیك كرده و در بعضی مواقع حتی حریف را مجبور به عقبنشینی كند كه این ضد تبلیغات بر اساس رفتار دشمن است. برای مثال، امریكا در جنگ عراق ادعا میكرد بغداد تصرف شده ولی سعید الصحاف وزیر اطلاعرسانی صدام با آمدن جلوی دوربین و نشان دادن فضای بغداد، تبلیغات امریكا را خنثی میكرد.
حذف و انكار:
برخی منتقدان معتقدند كه مطبوعات ذاتاً پر هیاهو، جنجالی و احساس برانگیزند، اما حقیقت این است كه در بسیاری موارد آنها را بیصدا، خنثی و محافظهكار مییابیم. شاید بدین سبب كه كنارهگیری زیركانه از برخی وقایع، ایمنتر از جنجالی عمل كردن است (میشل پرنتی( ) ص 2ـ3). چه بسیار ماجراهای هیجانانگیزی كه ـ برخلاف حوادث معمولی اما جنجالی شده ـ كمتر به آنها توجه میشود و چه بسیار رخدادهایی كه نه تنها جزئیات اصلی بلكه كل ماجرا نادیده گرفته میشود، حتی آنهایی كه اهمیتشان انكارناپذیر است. برای مثال: در سال 1965 ارتش اندونزی با پشتیبانی مشورتی، تسلیحاتی، آموزشی و مالی سازمان سیا و ارتش امریكا، سوكارنو رئیس جمهور وقت این كشور را سرنگون كرده، حزب كمونیست اندونزی و متحدانش را به كلی از صحنه سیاست محو كرد و با كشتار نیم میلیون نفر (هر چند برخی برآوردها حاكی از یك میلیون نفر است) مرتكب هولناكترین قتلعام سیاسی از زمان نازیها گردید. نظامیان اندونزی صدها بیمارستان، كتابخانه، مدرسه و ساختمان عمومی را ویران كردند. اما گزارش این حادثه وحشتناك و رقتآور كه بیتردید میتوانست افكار عمومی و سازمانهای بینالمللی را بیدرنگ متوجه و متأثر سازد، پس از گذشت سه ماه در مجله تایم و یك ماه پس از آن در نیویورك تایمز (پنجم آوریل 1965) منعكس شد. جالب اینكه در سرمقاله نیویوركتایمز، «ارتش اندونزی به سبب عملكرد مدبرانه و هوشیارانهاش»، ستایش شده بود (پرنتی ص6).
حمله و انهدام هدف:
زمانی كه حذف به عنوان یكی از شیوههای سانسور ناكارآمد تلقی شده و ماجرای مورد نظر در میان جمعیت قابل توجهی اشاعه یافته باشد، مطبوعات به اجبار از احتراز و اجتناب هدفمند، به حمله همهجانبه روی میآورند تا ماجرا یا حادثه یاد شده را بیاعتبار سازند.
نابرابرسازی:
بر اساس قوانین رسمی روزنامهنگاری امریكا، مطبوعات باید حقایق مربوط به دو طرف رقیب را به یكسان منتشر كنند، اما این امر به ندرت اتفاق میافتد. به عنوان مثال میتوان به جنگهای مورد حمایت امریكا در گواتمالا و السالوادور در دهه هشتاد اشاره کرد هم آنهایی كه روستایشان به آتش كشیده شد و هم آنهایی كه روستاها را به آتش كشیدند به یك اندازه مسئول خونریزی و كشتاری فجیع شناخته شدند. بدین ترتیب، با ترسیم ظاهری، خنثی و بیطرف از این ماجرا، از حساسیت توجه عمومی به این فاجعه كاسته شد و كمی بعد به كلی فراموش گردید (پرنتی ص 7ـ6).
پیشفرضسازی:
رسانههای غربی غالباً سیاستهای دیكته شدهای را كه صحت و اعتبار آنها مستلزم نقد و بررسی جدی است، بدیهی میپندارند. برای نمونه هرگاه كاخ سفید افزایش بودجه در هزینههای نظامی را پیشنهاد كند، بحث رسانهها محدود به این خواهد بود كه چه مقدار افزایش بودجه مورد نیاز است؟ تا چه حد باید بر روزآمد كردن جنگافزارها سرمایهگذاری شود؟ آیا روند جاری كفاف افزایش هزینههای نظامی را میكند یا باید تدابیر بیشتری اتخاذ كنیم؟ هیچ رسانهای نظرات متقن و دلایل مستند كسانی كه معتقدند هزینههای نظامی امریكا سالهاست كه بیشترین سهم بودجه را بلعیده و اكنون نیازی به تقویت بیشتر آن نیست، منعكس نمیكند. بلكه فرض قریب به یقین این است كه نیروهای امریكایی باید در سراسر دنیا استقرار یابند و سالانه صدها میلیارد دلار صرف این سیستم نظامی جهانی شود.
لقبسازی:
اصحاب رسانه نیز مانند دیگر تبلیغاتچیان، میكوشند تا با القاب یا برچسبهای مثبت و منفی برداشت اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحت تأثیر قرار دهند. به برخی از این عناوین مثبت بنگرید: پایداری، دفاع جانانه و اقتصاد سالم. اینگونه القاب و عناوین با اجتناب از ویژگیهای واقعی دیگری كه ممكن است ما را به نتیجهای متفاوت سوق دهند، نوع برداشت و نگاه ما را نسبت به یك فرد یا مفهوم خاص متأثر میسازند.
برخی عناوین منفی عبارتند از: چریكهای چپگرا، محور شرارت، نظریههای توطئهآمیز و شورشهای شهری. پر واضح است كه گستره كاربرد این لقبها غالباً محدود به رسانهها بوده و به ندرت وارد بستر روابط و موضوعات اجتماعی میشوند. جالب اینكه به كارگیری استادانه این عناوین از سوی رسانهها، گاه آنها را به حدی مستقل و نهادینه میسازد كه ارتباط مفهومی چندانی با ماهیت موضوع مورد بحث ندارد. برای نمونه، اصلاحات یكی از همین القاب فریبندهای است كه معنای واقعیاش به كلی تحریف شده است و غالباً به سیاستی اطلاق میشود كه در پی نفی و ابطال اصلاحات و دستاوردهایی است كه پس از سالها مبارزه ملی در كشورها حاصل شده است. بنابراین، عجیب نیست كه حذف برنامههای كمك به خانواده در خود جامعه امریكا، اصلاح رفاه عمومی نام میگیرد و در سالهای پس از فروپاشی شوروی سابق و تا به امروز اصلاحات در اروپای شرقی، مصداق كامل یك فرآیند فقرزایی بیرحمانه در كشورهای كمونیستی سابق میشود.
ترویج مفاهیم صوری:
بسیاری از مفاهیم و ارزشها نه از سوی رسانههای خبری، بلكه توسط امریكا جعل و مصادره شده و مطبوعات بیهیچ انتقادی آنها را پذیرفته و در جامعه منتشر میكنند، بیآنكه محتوای واقعی این مفاهیم را بررسی كنند. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی غالباً مملو از ارزشهایی ظاهری است كه از سوی نظام بوروكراتیك حاكم، به استخدام درآمدهاند، مفاهیمی مانند روند جهانی شدن، لیبرالیسم اقتصادی، امنیت همگانی، پلورالیسم فرهنگی، بازار آزاد، نظم نوین جهانی و…
محتوازدایی:
شاید كمتر به این واقعیت پی بردهایم كه رسانههای خبری غرب معمولاً بیش از هر چیز به سبك و شیوه حوادث مورد بحث میپردازند تا به ماهیت حقیقی آنها. برای نمونه اعتصابات كارگری غرب را در نظر بگیرید، در معدود مواردی كه رسانهها در اعتراضهای كارگری حاضر میشوند، با گزارش كردن شكل و شیوه اعتصاب، آن را از هر نوع محتوای واقعی تهی میكنند. مثلاً میشنویم كه فلان اعتراض چند روز طول كشیده، صدمات و هزینههای آن برای مردم و اقتصاد كشور چقدر بوده و چه عواملی به شكست مذاكرات میانجامد؟ آنچه كمتر به گوش میرسد اصل و علت ماجراست. به بیان دیگر، صاحبان رسانههای غربی همواره از یك تصویر بزرگتر سخن میگویند، اما واقعیت این است كه آنها توانایی و تمایل ارتباط دادن موضوعات و حوادث مستقل به روابط گستردهتر اجتماعی را ندارند. (جان هنریك كلارك( ) ص1)
درستتر اینكه بگوییم آنها غالباً تصویری كوچكتر از موضوعات و حوادث به جهان ارائه میدهند و این یكی از شیوههای محتوازدایی است، بدون اینكه از چارچوب تعهد اطلاعرسانی خارج شوند!
جهتدار كردن:
بیشتر تبلیغات مؤثر به جای كذب و دروغ، بر جهتدهی هدفمند اخبار و حوادث وابستهاند، به این معنا كه با استفاده از تأكید و دیگر ابزارهای كمكی بیان منظور، میتوان بدون تكذیب حقیقت، آن را به نفع خود شكل داده، تأثیر مورد نظر را بر ذهن مخاطب گذاشت؛ بدیهی است كه در این شیوه نیازی به جانبداری مستقیم از موضوعی خاص و یا دور شدن بیش از حد از واقعیت نیست. جهتدار كردن اخبار میتواند بر اساس موارد زیر انجام گیرد: انتخاب جا و اولویت انتشار آن (به عنوان نخستین خبر یا در نخستین صفحه)، لحن بیان خبر (پرحرارت یا از سر بیاعتنایی)، استفاده از تیترها و تصاویر و در مورد رسانههای غیرمكتوب، عناصر دیداری و شنیداری. حتی گاه گزارشگران و گویندگان خبر خود به ابزار كمكی بیان منظور بدل میشوند. آنها معمولاً با ساختار و آهنگ مشخصی سخن میگویند كه نوعی حس اعتبار، اطمینان و یا تجاهل عالمانه را به مخاطب القا میكنند. گزارههایی مانند: «این ماجرا به كجا میانجامد؟ تنها زمان میتواند به این سؤال پاسخ گوید»؛ «در صورتی كه اعتصاب و اعتراض همچنان ادامه یابد، تنش و درگیری میان دو طرف شدت خواهد یافت» و یا «اگر سازمان مربوط به سرعت دست به كار نشود، همچنان شاهد حوادثی از این دست خواهیم بود.» در اخبار روزانه با این قبیل گزارهها بسیار مواجه میشویم.
علاوه بر این، از موضوعات متعددی كه در اخبار انعكاس مییابند تنها معدودی از آنها شرح و بسط داده میشوند و از آنجایی كه یك نظم اجتماعی حاكم بر انتخاب، توسعه و انتشار اخبار به چشم نمیخورد، غالباً خود را در جهانی مملو از حوادث و رفتارهای پراكنده تنها مییابیم، حوادث و رفتارهایی كه ظاهراً از اتفاقات، شرایط محیط، خیالات مغشوش، سهلانگاریها و بلندپروازیهای فردی ناشی میشوند. ساختار دستوری مجهول و جملاتی كه فاعل مشخصی از آنها استنباط نمیشود به كمك لفاظی روزنامهنگاری میشتابند تا به این اجتناب و تجاهل دامن بزنند. بنابراین، ما هر روز شبیه به جملات زیر را زیاد میخوانیم و میشنویم: «جنگ و درگیری در منطقه آغاز شد»، «مردم بسیاری در آشوبهای جاری كشته شدند»، «قحطی و كمیابی رو به گسترش است». فراتر از این، ارباب رسانه با ترویج نوعی بینش جبری، پدیدههای بدفرجامی مانند جهانی شدن را به عنوان توسعهای طبیعی و اجتنابناپذیر در ذهن مخاطبان خود نهادینه میكنند؛ در حالی كه جهانی شدن تمهید و تدبیر زیركانه شركتهای چندملیتی است كه به چیزی جز تضعیف حاكمیت ملی كشورهای جهانی نمیانجامد.
همچنین اصحاب مطبوعات غربی به عمد از افشای این حقیقت طفره میروند كه موافقتنامههای تجارت جهانی ـ مانند گات، نفتا و … ـ با متمركز كردن بیش از پیش قدرت سیاسی ـ اقتصادی در شركتهای غولپیكر چند ملیتی، به واقع جهان را در مسیر غیرجهانی شدن پیش میبرند؛ كودتایی جهانی كه مردم جهان را از حقوق و اختیارات ملیشان محروم میسازد.
آنچه آورده شد، خلاصهای بود از روندها و گرایشهای متداول در رسانههای غربی كه برای كنترل ذهن و دخالت در تشخیص و برداشت مخاطبان صورت میپذیرد. بدیهی است كه در ژورنالیسم حرفهای این روندها به صورت تكنیكهای مشخص و تعریفشدهای اجرا میشوند كه برای تكمیل مطالب قبل، ذكر برخی از آنها خالی از لطف نیست، به ویژه اینكه میتوان آنها را به عنوان ابزار ارزیابی انتقادی تولیدات رسانهای به نحوی مؤثر مورد بهرهبرداری قرار داد. آنچه در پی میآید گزیدهای است از پیوست شماره 1: تكنیكهای عملیات روانی، از آییننامه نظامی عملیات روانی (شماره 1-33) نیروی زمینی امریكا است. هر چند این سند را نیروی زمینی امریكا منتشر كرده، تكنیكهای معرفی شده در آن برای همه كسانی كه با تبلیغات رسانهای سر و كار دارند، كاملاً آشنا و بدیهی به نظر میآید (دورجی كارل ص1). در بسیاری موارد اطلاعات اضافه و بیشتری برای درك پیام ضرورت ندارد. تكنیكهایی كه در این خصوص مورد توجه قرار میگیرند عبارتند از:
تصریحات: اظهارات قطعی و مسلمیاند كه به عنوان حقیقت بیان میشوند. استفاده از اظهارات صریح كه ممكن است صحیح یا نادرست باشند، این دلالت ضمنی را به همراه دارد كه آنها بدیهی و مبرهن بوده، نیازی به اثبات ندارند.
همرنگی با جماعت:
تكنیكی است كه از راه جمعی و همگانی و معرفیكردن راهكاری خاص، جمعیت هدف را به اتخاذ آن متقاعد میكند. در این تكنیك، رغبت طبیعی مردم به سمت طرف برنده (یا طرفی كه همه میگویند برنده است) متمایل میشود. به بیان سادهتر، به مخاطبان القا میشود كه برنامه مربوط، تجلی خواست اجتنابناپذیر توده مردم است و بنابراین به سودشان است كه به توده مردم ملحق شوند. بدین ترتیب، به كسانی كه هنوز سوار قطار پیروزی نشدهاند توصیه میشود كه عجله كنند و به كسانی كه سوارند تضمین داده میشود كه راهكار درست همین است.
تكنیك زشتسازی:
این تكنیك با تبلیغ اینكه فلان موضع یا دیدگاه مورد حمایت گروههایی است كه تنفر، دشمنی یا رقابت جمعیت مخاطب را بر میانگیزند، زمینه نارضایتی و مخالفت آنها را نسبت به موضع یا دیدگاه مورد نظر فراهم میسازد. بنابراین، اگر یكی از این گروهها از سیاست خاصی پشتیبانی كند ـ صرفنظر از درست یا نادرست بودن آن ـ این باور عمومی تقویت میشود كه این سیاست مورد حمایت افراد نامطلوب، طغیانگر و بیمقدار جامعه است. بدین نحو، جمعیت مخاطب ممكن است موضع خود را تغییر دهد.
تعمیم افراطی:
در تعمیم افراطی اصولاً واژهها و اصطلاحاتی به كار گرفته میشوند كه به لحاظ عاطفی و مجازی تداعیگر مفاهیم ارزشی و اعتقادات راسخیاند كه ثابت كردن آنها نیاز به اطلاعات یا استدلال خاصی ندارد. البته چنین واژهها و اصطلاحاتی تصورات مختلفی را در اذهان افراد مختلف متبادر میسازند، اما دلالت ضمنی آنها همواره مطلوب و مؤثر بوده است.
ابهام:
تكنیك دیگری است كه از راه كلیگویی و عمومیتبخشی ماهرانه و حساب شده، مفهوم مورد نظر را در ذهن مخاطب مبهم و چندپهلو میكند، به طوری كه هركس برداشت منحصر به فردی از آن پیام دارد. تحریك مخاطبان با استفاده از عبارات نامشخص ـ بدون تحلیل اعتبار و موجه بودن آنها ـ هدف اصلی این تكنیك است.
عمومیتبخشی:
گاه افراد و گروهها تعمیم و عمومیتبخشی را برای عقلانیسازی باورها و اقدامات سؤالبرانگیز و نیز برای سادهسازی پاسخ به معضلات پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا نظامی به خدمت میگیرند.
فرافكنی:
در بسیاری مواقع، ویژگیهای منفی و مثبت (تمجید یا نكوهش) یك شخص، ماهیت، هدف، یا ارزش به طرف مقابل فرافكن میشوند تا آن را پذیرفتهتر یا ناخوشایندتر كنند. این تكنیك كه انتقال یا فرافكنی خوانده میشود عمدتاً برای رد كردن تقصیر از یك طرف به طرف دیگر مناقشه مورد استفاده قرار میگیرد. این تكنیك میتواند با برانگیختن واكنش هیجانی جمعیت هدف، آنها را با مواضع مقامات رسمی همگام سازد.
انتخاب بد از بدتر: گاه طراحان تبلیغات روانی چنین اظهار میكنند كه هر چند راهكار اتخاذ شده نامطلوب است، اما دیگر گزینههای احتمالی به نتایجی به مراتب بدتر ختم میشوند. این تكنیك كه انتخاب بد از بدتر نامیده میشود، عموماً برای توجیه ضرورت فداكاری و از خودگذشتگی و یا مشروعیت بخشیدن به اقدامات خشن و ناخوشایند به كار گرفته میشود، اقداماتی كه به نوعی موجب رنجش و ناخرسندی جمعیت هدف شدهاند. مقصر شناختن دشمن برای محدودیتها و شرایط نامساعد موجود، عموماً همراه با این تكنیك مورد استفاده قرار میگیرد.
نامگذاری یا تعویض اسامی یا عناوین اخلاقی:
این تكنیك میتواند به سادگی غرضورزی و تعصب مخاطبان را تحریك كند، بدین شكل كه موضوع یا مفهوم مورد نظر با عناوینی معرفی شود كه حس هراس، تنفر و ناخرسندی آنها را برانگیزد. مصادیق مختلف این تكنیك عبارتاند از:
• نامگذاری مستقیم، به ویژه زمانی كه مخاطبان مورد نظر موافق مقامات رسمی یا خنثی باشند.
در این صورت، حمله به رقیب یا طرز فكر مخالف ساده و بیدردسر است.
• نامگذاری غیرمستقیم زمانی به كار گرفته میشود كه نامگذاری مستقیم موجب واكنش منفی جمعیت هدف گردد. طعنه و استهزا در این تكنیك بسیار كاربرد دارد.
• كاریكاتور، تصویر و عكس نیز از جمله نمونههای نامگذاری محسوب میشوند كه غالباً تأثیرات عمیقی بر جای میگذارند.
البته ناگفته نماند كه استفاده از این تكنیك با مخاطراتی نیز روبهروست. برای مثال، نامگذاری به شیوهای افراطی، بیانگر این است كه طراحان تبلیغات روانی توازن منطقی خود را از دست داده یا قادر به رقابت سالم نیستند. پیش از به كارگیری این تكنیك، باید از منافع آن در مقابل آسیبهای احتمالی اطمینان حاصل شود. برای نمونه، ممكن است یك گروه نسبت به یكی از رهبران خود، انتقاد، ناخرسندی یا حتی تنفر داشته باشد و این احساس را آشكار سازد، اما به احتمال زیاد اجازه نخواهد داد تا كسی از خارج از گروه به وی اهانت كند.
انگشتنما كردن دشمن:
شكلی از سادهسازی است كه یك وضعیت دشوار و پیچیده را به سطحی تنزل میدهد كه یك دشمن مشخص و آشكار در آن پدیدار میشود. برای مثال، رئیس جمهور كشور الف برای محافظت از مردم صلحطلب خود در مقابل ستیزهجوییهای خشونتبار گروههای معارض داخلی، در كشور وضعیت اضطراری اعلام میكند.
عرفیسازی:
تكنیكی است برای متقاعد كردن مخاطب؛ با ترویج این پنداشت كه مواضع مربوط، بیانگر درك عمومی و حس مشترك مردم است. با مردمی خواندن رویكردی خاص میتوان اعتماد مخاطبان را به آن جلب كرد.
در این تكنیك، طراحان تبلیغات روانی با استفاده از زبان، عادات و آداب مردم عادی (و نیز نوع لباس آنها در ارتباطات رو در رو، شنیداری و دیداری) تلاش میكنند تا دیدگاه مورد نظر خود را متناسب با ذائقه عامه مردم معرفی كنند. در مواردی كه جمعیت هدف نسبت به زبان و آداب رسمی یا روشنفكرانه بدگمان است، استفاده از این تكنیك بسیار موثر خواهد بود.
نكوهش اجتماعی:
تكنیكی است كه طراحان تبلیغات روانی میكوشند با استفاده از آن پذیرش جمعی مردم را جلب كنند؛ با بیان اینكه نگرش و اقدامات مغایر با مواضع تعیین شده میتواند به طرد یا نكوهش اجتماعی منجر شود. این تكنیك به عنوان اقدامی كنترلی، عمدتاً در جوامع سنتی كاربرد دارد.
مستندسازی:
در تكنیك مستندسازی معمولاً نقل قولهایی برای رد یا حمایت یك سیاست، عملكرد، برنامه یا شخصیت خاصی آورده میشود. در این تكنیك، در واقع اعتبار یا جایگاه شخص مورد استناد (یك كارشناس صاحبنظر یا یك چهره مورد احترام اجتماع) هزینه میشود؛ بدین ترتیب جمعیت مخاطب دیدگاه خود را با افكار مقامات رسمی سازگار میكند. در استفاده از این تكنیك، چهار عامل حائز اهمیتاند:
• مردم اصولاً به مقام یا مقاماتی اعتماد دارند كه كارایی و توانایی قابل اعتنایی را در حوزه مورد نظر از خود به نمایش گذاشته باشند.
• مردم معمولاً به مقاماتی بیشتر اعتماد میكنند كه با ایشان پیوند مشتركی داشته باشند. برای مثال، سربازان معمولاً سخنان افسری را كه با آنها در چند عملیات طاقتفرسا همراه بوده بهتر از یك مقام غیرنظامی میپذیرند.
• جایگاه رسمی مقام مورد استناد در القای اعتماد و حسن ظن به مخاطبان بسیار اهمیت دارد.
• از اشیای بیجان نیز ممكن است برای ابزار مستندسازی استفاده شود. در اینگونه موارد، تلاش میشود تا ویژگیهای فیزیكی شی خاصی در پیام مورد نظر گنجانده شود. برای مثال، امروز برجهای دو قلوی تجارت جهانی امریكا آسیبپذیری جامعه امریكا را در اذهان تداعی میكنند.
با استناد به مطالب بالا و تحقیقات گسترده و معتبری كه در خصوص تأثیر روانی شدید رسانهها ـ به ویژه رسانههای خبری غرب ـ در دست است، تردیدی باقی نمیماند كه همه مخاطبان این رسانهها، بسته به ویژگیهای فردی خود، كم یا زیاد در معرض تبلیغات روانی جمعی قرار دارند. امروز وجود دروازهبانان فكری بر كسی پوشیده نیست، آنهایی كه به بهانه تعدد و تنوع موضوعات و محدودیت زمان پخش اخبار، راه ورود جریان اخبار به ذهن ما را سد میكنند، برخی را انتخاب، بعضی را انكار و بعضی دیگر را تحریف میكنند.
خوشبینانهتر بنگریم، صرف انتخاب و الویت برخی اخبار به برخی دیگر و ناآگاه ماندن از موضوعات دیگر، برای كنترل ذهن مخاطبان كافی است؛ چه رسد به اینكه تكنیكهای خاصی نیز در ارائه آنها به كار گرفته شود. آنچه غالباً به عنوان اخبار در رسانههای امروز غرب میبینیم یا میشنویم عمدتاً روایی و هدفمند بوده، علل و پیامدهای یك واقعه را بر اساس دیدگاهی ویژه و منحصر به فرد بررسی میكنند. به ندرت به اخباری بر میخوریم كه دقیق و مستند ارائه شده و مبتنی بر آمار و ارقام موثق باشد. (پری و گوزنباخ ص230).تلختر اینكه با گذشت سالها از تبلیغات رسانهای غرب و پیشرفت روزافزون فناوریهای ارتباطاتی و علوم شناختی در چند دهه اخیر، قوه قضاوت و تحلیل مخاطبان جهانی این رسانهها رو به كاستی نهاده است. بر اساس تحقیقی كه در خصوص برنامههای خبری تلویزیون انجام شد، مشخص گردید كه اخبار روایی و هدفمند به مراتب تأثیر و نفوذ بیشتری بر ذهن بینندگان گذاشتهاند (پری و گوزنباخ ص230).
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1600