ضرورت و مصادیق امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

خانه / مطالب و رویدادها / ضرورت و مصادیق امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

رفتار عملی افراد در جامعه روی همدیگر اثر دارد، گاهی اثر اعمال و رفتار انسان فردی و گاهی اثر اجتماعی دارد و گاهی در تاریخ اثرگذار است

 امام محمد باقر(علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ … » ‌(وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۵)
فلسفه این مسئله چیست که اسلام آنقدر روی آن تأکید می کند و بنا به قول امام باقر(علیه السلام) آن را فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ بیان فرمودند؟

بیان کردیم که اولین مورد این است که رفتار عملی افراد در جامعه روی همدیگر اثر دارد، گاهی اثر اعمال و رفتار انسان فردی و گاهی اثر اجتماعی دارد و گاهی در تاریخ اثرگذار است. مثلا بعثت انبیا تاریخ را تغییر داد که این یک معروف است و یا اگر مردم در قیام امام حسین که یک معروف بود امام را همراهی می کردند منکر مهمی به عنوان شهادت امام حسین و اولاد و یاران ایشان اتفاق نمی افتاد.                                                                                                                                                                                     untitled-1
دومین فلسفه اهمیت امر به معروف و نهی از منکر، رابطه بین عمل انسان در دنیا و آخرت است. عمل انسان یک صورت ناسوتی و یک صورت لاهوتی دارد. منظور از صورت ناسوتی یعنی عملی که به صورت جسمانی و ماده است و صورت لاهوتی آن ماده در آن نقش ندارد. «و من یعمل مثقال ذرهٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرهٍ شراً یره؛ هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند، همان را می بیند و آن کس که به مقدار ذره ای بدی ورزد همان را خواهد دید». (سوره زلزال،آیه ۷و۸)
سوال این است که رابطه بین عمل و نتیجه در دنیا قراردادی است یا عینی است؟ معمولا سه رابطه بین عمل و نتیجه وجود دارد. رابطه: قراردادی مثل قوانین راهنمایی رانندگی و جریمه. رابطه طبیعی: مثل رابطه بین سم و مسمومیت یا شراب و مستی. رابطه عینی: مثل رابطه بنزین و اشتعال و حرارت، در این رابطه حالت دوم عین حالت اول است.
بعض مفسرین بیان کرده اند رابطه بین عمل و نتیجه آن در دنیا و آخرت قراردادی است و علامه طباطبایی در این مورد می فرماید: خداوند متعال در سخن خود آن گونه که افراد در جامعه گفت و گو می کنند، سخن گفته است و سعادتی را که دین به سوی آن هدایت می کند، در قالب قوانین و آداب اجتماعی بیان کرده است. از این رو، فرمان داده و نهی کرده، تشویق و تهدید کرده است، بشارت داده و انذاز نموده است، وعده پاداش نیک داده و به کیفر تهدید کرده است. به همین جهت، ما، دین را به آسان ترین روش، همانند آداب و قوانین اجتماعی بر می گیریم… اما خداوند برای تعلیم کسانی که آماده درک حقایقند، در آیات دیگر اشاره می کند که در آن سوی این معارف دینی که ظاهر قرآن مشتمل بر آن است، حقایقی والاتر و اسراری گران بهاتر قرار دارد.( تفسیر المیزان، ج۶ ، ص ۳۷۷)
علامه طباطبایی پس از استدلال به آیاتی که در این باره هست، نتیجه می گیرد:
از بیان خداوند متعال در قرآن آشکار می شود که بین عمل و جزاء، در آن سوی رابطه وضعی، که بنای اجتماع بر آن است و ظاهر سخن خداوند نیز همان است، رابطه حقیقی (غیر قراردادی) وجود دارد.( تفسیر المیزان، ج۶ ، ص ۳۷۸)
با این فرض که از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت رابطه قراردادی نیست؛ بلکه رابطه تکوینی و حقیقی است، نکته مهمی که لازم است روشن گردد، نوع این رابطه‌‌ی تکوینی است. آیا این رابطه، از قبیل رابطه «علت» و«معلول» است؟ یا رابطه «عینیت»، یا از سنخ دیگر؟ برای پاسخ به این پرسش، به قرآن رجوع می‌کنیم. آیات را می توان به چند دسته تقسیم کرد: گروهی از آیات دلالت دارند که انسان خود عمل را در قیامت می بیند. آیات دیگری تعبیر به وجدان و یافتن عمل در قیامت دارد. در دسته دیگر واژه «توفی»؛ یعنی دریافت به تمام و کمال به کار رفته است. برخی دیگر حاکی است که خود عمل جزای انسان است؛ و دسته‌ای هم درباره اموال است و خود اموال را به عنوان کیفر و پاداش اخروی مطرح می کند.
۱- رؤیت عمل: برخی آیات دلالت دارند بر این که انسان خود عمل را می بیند؛ مانند: «و من یعمل مثقال ذرهٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرهٍ شراً یره»؛ هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند، همان را می بیند و آن کس که به مقدار ذره ای بدی ورزد همان را خواهد دید».(سوره زلزال، آیه۷و۸) ظاهر این آیه این است که هر کس عمل خود را می بیند. «یوم ینظر المرء ما قدمت یداه… ؛ روزی که انسان می نگرد به آن چه از پیش فرستاده است.» ( سوره نبأ، آیه ۴۰)
۲- جزا بودن نفس عمل: آیاتی که دلالت دارند که خود عمل جزای انسان است؛ مانند: «لیجزی الله کل نفس ما کسبت إن الله سریع الحساب؛ تا خداوند به هر کس آن چه را به دست آورده است جزا دهد، خداوند حسابرس سریعی است».( سوره ابراهیم، آیه ۵۰) ظاهر آیه این است که خود عمل پاداش انسان است؛ زیرا تعبیر«بما کسبت»، ندارد بلکه به «ما کسبت» تعبیر کرده است. «و لا تجزون إلا ما کنتم تعملون؛ جز آن چه انجام می دهید، پاداشی به شما داده نخواهد شد».(سوره یس، آیه ۵۴) در این آیه شریفه هم جزا، خود عمل شمرده شده است« ما کنتم تعملون»؛ نه نتیجه آن « بما کنتم تعملون».
۳- اموال در آخرت: دسته‌ای ازآیات دلالت دارند بر این که اموالی که در معصیت خدا مصرف یا ذخیره شوند، خود در قیامت عذاب دوزخیان و اموالی که در اطاعت خدا انفاق گردند، پاداش اهل بهشتند. «إن الذین یأکلون اموال الیتمی ظلماً إنما یأکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً؛ آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند (در واقع) آتش می خورند و به زودی در شعله‌های آتش می‌سوزند». (سوره نساء، آیه ۱۰)
سومین فلسفه نوع نگرش اسلام به انسان است و تأثیر آن در مقابل جسم و روح. همان طور که جسم بیمار می شود روح هم بیمار می شود و نیاز به دکتر دارد، بیماری های نفس به مراتب خطرناک تر از بیماری های جسم است و مخرب و نابود کننده آخرت انسان است ولی بیماری های جسم اینگونه نیست. بعضی از بیماری های نفس به راحتی درمان نمی شود و نیاز به درمان و مراقبه خاصی دارند.
سطوح مختلف در منکر
مراتب معروف و منکر، طراحی و تولید اندیشه، سامان دهی اندیشه، ایجاد زمینه انجام آن اندیشه، گسترش اندیشه باطل، پشتیبانی از آن منکر، سمپاتی از آن منکر.
منکرات چند لایه هستند بعضی ها اصل آن را طراحی می کنند که بزرگ ترین خطا را کردند مثل کسانی که سقیفه را طراحی کردند و آن را عملی کردند. مثلا مصرف مواد مخدر منکر است، فروش مواد مخدر منکر بزرگتر، گسترش آن منکر بزرگتر از قبلی، تولید و صنعتی کردن آن بزرگتر از قبل.
وقتی یک فرد معمولی منکری از آن سر بزند یک منکر است فساد یک کدخدای روستا هم منکر است، فساد یک استاندار هم منکر و فساد رئیس جمهور یک جامعه هم منکر است ولی منکر یک کدخدا بالاتر از فرد معمولی و استاندار بالاتر از کدخدا و رئیس جمهور بالاتر از استاندار است. سلسله مراتب و درجات گناه بین افراد، مختلف است.
در این زمینه امام خامنه ای ، انتخابات سال ۹۲ را مهمترین مسئله کنونی کشور خواندند و با اشاره به تأثیرات کوتاه مدت، و بلندمدت این رویداد خاطرنشان کردند: در این انتخابات یک نفر با رأی ملت، مدت ۴ سال بر سرنوشت و مسائل عمده کشور حاکم می شود اما برخی تصمیمات و کارهای خوب یا غیرخوب این فرد، می تواند حتی در ۴۰ سال آینده بر کشور تأثیرگذار باشد و این واقعیت، نشان می دهد که انتخابات ریاست جمهوری، چقدر مهم است. ( امام خامنه ای در دیدار با جمعی از اقشار مختلف مردم؛۲۵/۲/۱۳۹۲)
سطوح مختلف در معروف
معروف ها هم همانند منکر دارای مراتب و سطوح است مثلا برای شکل گیری جمهوری اسلامی که یک معروف است طراحی این اندیشه و سامان دهی آن و . . . را پشت سر گذاشته ایم.
در کتب معتبره نقل شده است که چون جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر حسین (علیه السلام) مشرف شد به رفیقش عطیه عوفی فرمود: ما شریک در ثواب این مردمی هستیم که در کنار قبر حسین (علیه السلام) مدفون می باشند، زیرا از پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه) شنیدم که فرمودند کسی که راضی به کردار قومی باشد شریک در اعمال آنها خواهد بود. (منهاج السرور، جلد ۳ ، صفحه ۱۱۷)
بزرگ‌ترین معروف ها در درجه‌ی اوّل عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی؛ این امر به معروف است. معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگ‌ترین معروف است.
امام موسی کاظم(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ ما حَرَمَّ اللّهُ فِی¨ القُرآنِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّهُ الْجَوْرِ، وَ جَمِیعُ ما أَحَلَّ اللّهُ تَعالی فِی¨ الْکِتابِ هُوَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ مِنْ ذلِکَ أَئِمَّهُ الْحَقِّ.
برای قرآن ظاهری است و باطنی. همه آنچه را خداوند در قرآن حرام کرده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان ستمکارند و همه آنچه را خدای تعالی در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان حق (ائمه معصومین علیهم السلام) هستند».( الکافى، ج ۱، ص ۳۷۴، ح ۱۰)
امام حسین (علیه السلام) در ضمن بیان انگیزه های قیام خویش، به این عنصر مهم اشاره می فرماید و آن را از اهداف قیام خود می شمارد. امام (علیه السلام) قبل از حرکت از مدینه وصیتنامه ای نوشت و آن را به بردارش محمد بن حنفیه سپرد که در آن موقع دستش معیوب بود و قدرت بر جهاد نداشت در آن وصیتنامه چنین آمده است: «اِنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ (علیه السلام)».( مقتل الحسین , ص ۱۵۶ / حیاه الامام الحسین، ج ۲، ص ۲۴۶ و ۲۸۸)                                                                                                                                                                untitled-3
وقتی در جامعه ای فساد زیاد می شود باید اصلاح را از حکومت آن جامعه شروع کرد مثل زمان شاه که امام خمینی(رحمه الله علیه) حکومت شاه را کنار زده و حکومت اسلامی را بنا نمودند. همانگونه که بزرگترین معروف نظام جمهوری اسلامی می باشد، بزرگترین منکر اخلال در جمهوری اسلامی است.
دفاع از آرمان های رهبری اوجب واجبات است و یکی از آنها مسئله هسته ای است. باید مراقب اهدافی که آمریکایی ها دارند، باشیم که بعضی از افراد تمام کارها و حیله های آمریکایی ها را نادیده گرفتند و در این زمینه به راحتی برخورد کرده اند و کوتاهی می کنند. مثلا پس از امضای حکمیت در طول مدت و مهلت بررسی توسط دو داور، عمرو عاص با زیرکی خاص خود به ابو موسی قبولاند که علی علیه السلام چون کشندگان عثمان را پناه داده و جنگ به راه انداخته سزاوار حکومت نیست. ابو موسی نیز بر معاویه خرده گرفت و او را لایق حکومت ندانست. آن گاه هر دو تصمیم گرفتند که هر کدام امیر خود را از خلافت عزل کنند و امر خلافت را به عهده خود مسلمین بگذارند تا هر کسی را که می خواهند به خلافت انتخاب کنند. قرار شد هر دو نفر این نظر را اعلام کنند. روز موعود فرا رسید. همه در دومهالجندل اجتماع کردند تا حکمین نظر خود را اظهار کنند. ابوموسی به عمرو عاص گفت بر منبر بالا رود و نظر توافق‌شده را اعلام کند. اما عمرو عاص زیرکانه ابو موسی را پیش انداخت و گفت:«تو صحابی پیامبر خدایی. من هرگز بر تو مقدم نخواهم شد!» ابن عباس که در مجلس حاضر بود به ابو موسی گفت: بگذار ابتدا عمرو عاص نظر خود را اعلام کند. او تو را فریب می دهد. اما ابوموسی قبول نکرد و بر منبر بالا رفت و در جمع مردم چنین گفت: ما پس از مشورت و بررسی به این نتیجه رسیدیم که علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و انتخاب خلافت را به عهده مسلمین بگذاریم، بنابراین من علی را از خلافت خلع می کنم، چنان که این انگشتر را از انگشت بیرون می آورم!
عمروعاص بلا فاصله پس از ابوموسی به منبر رفت و گفت: او علی را از خلافت خلع کرد، من نیز او را خلع می کنم و معاویه را به خلافت می گمارم، چنان که این انگشتر را در دست خود می‌نهم! ابوموسی که فریب خورده بود، فریاد زد:«لعنت خدا بر تو، تو مانند سگی هستی.» عمرو عاص در حالی که پیروزمندانه از منبر پائین می آمد به او گفت:«تو هم مانند الاغی هستی که بر او کتاب بار کرده باشند.» تمام آنچه واقع شد نتیجه روشن سرپیچی از فرمان حجت خدا بود که پیامدهای منفی آن هنوز در زمینه های مختلف مشهود است.

منبع:سراج

بازدیدها: 566

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *