چند سالی ميشود که دیگر هر مشتاقی بخواهد با آیتالله فاطمینیا دیداری داشته باشد یا پای منبرهایش بنشیند، میداند باید راه مسجد جامع ازگل را در پیش بگیرد. سه شنبه های هر هفته جلسه تفسیر صحیفه سجادیه استاد در این مسجد برپاست. پامنبریهای آیتالله فاطمینیا دیگر او را بهخوبی میشناسند. استاد سالهای زیادی است که بیشتر فعالیتهای خود را معطوف تربیت و تدریس کرده. فرقی هم نمیکند این آموزهها برای طلاب جوان سر کلاس حوزه علمیه باشد یا مردم عادی در سخنرانی های مجالس گوناگون. تنها برای استاد این موضوع مهم است که بتواند انسانها را با اسلام واقعی، اخلاقگرایی، باطن حقیقی و مبانی عقلگرایی در دین آشنا کند. آیتالله فاطمینیا که در عرفان نظری و عملی یک استاد تمامعیار است، در سالهای اخیر بیشتر ترجیح میدهد از دغدغههای امروز مردم بگوید و از اخلاق حرف بزند که از گذشته کمرنگتر شده. آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا با همه دغدغهها و فکرمشغولیهایی که دارد درخواست عقیق و همشهری آیه برای گفتوگو را پذیرفت و با ما همكلام شد.
*حاجآقا! از چه سالی در مهدیه تهران خطیب بودید؟
دقيقا يادم نيست از چه سالي و چند سال در مهديه خطيب بودم اما اجمالا ميدانم زمان زيادي بود كه در آن مكان مقدس صحبت ميكردم.
*چه کسی شما را به مهدیه تهران دعوت کرد؟
دعوت بنده به مهديه گاهي بنابر دعوت حضرت آيتالله يزدي بود و گاهي بهوسيله دوست عزيزم جناب حسن آقاي كافي انجام ميگرفت.
*برنامههایتان در مهدیه در ماه مبارک به چه نحوی بود؟
در آن سالها همزمان با برنامههاي مهديه پي در پي در آستان ملك پاسبان كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س) هم مجلس داشتم. البته سخنرانيهاي این اسیر فانی در حرم مطهر در ماه مبارك رمضان روزها پس از اقامه نماز ظهر و عصر که با امامت مرحوم آيتالله فاضل لنكراني خوانده میشد بود. آن فقيه بزرگوار همه روزها را در مجلس جلوس ميكردند و بسيار مشوق و راهنمای بنده بودند. اين سه سال سخنرانی حرم مطهر معصومه(س) از موفقترين برنامههاي اين فقیر بود. پس از منبر، عصرها بهسوی تهران حرکت میکردم و پس از مختصر استراحتی، شبها به مهدیه میرفتم. در مهدیه هم بیشتر موضوعاتی که اين فقير برای صحبت انتخاب میکردم از كتاب نوراني نهجالبلاغه بود. همه آن سخنرانيها ضبط شده و فکر میکنم پياده هم شده باشد.
*سالهایی که شما در ماه مبارک رمضان منبر میرفتید یکی از شلوغترین منابر تهران بود. بهنظر شما چرا این همه آدم برای حضور در مجالس و منابر شما جمع میشدند؟
فضل پرورگار مهربان و خوبي مردم عزيز و عاشقان اهلبيت(عليهمالسلام) بود. سخنان اهل بيت جاذبه دارد. از مولايمان امام رضا(ع) روايت شده: «ان الناس لو علموا محاسن كلا منا لا تبعونا». يعني اگر مردم سخنان زيباي ما را بشنوند البته بهدنبال آن ميآيند. فقط این سخنان باید سخنانی حقیقی باشند و از روی تعقل گفته شوند نه از روی احساسات. شما فكر ميكنيد شخصي كه به جاي احاديث معتبر، مشتي احاديث جعلي كه هيچ منبع و مصدري برایشان وجود ندارد براي اين مردم عاشق معارف بگويد و عمر و اوقات پربهاي آنها را پركند چه جوابي به خدا خواهد داد؟ بهعنوان مثال عرض ميكنم، در بعضي منابع گفته ميشود روزي يزيد ملعون به امام سيدالساجدين(ع) گفت حالا كه من پدر تو را كشتهام چه عملي انجام دهم تا خدا مرا بيامرزد؟ امام فرمود نماز غفيله بخوان. حضرت زينب(س) كه به تصديق امام زمانش علم لدني داشت گفت يادگار برادرم! چرا يادش ميدهي؟ فرمود عمه جان! موفق نميشود. لذا آن ملعون هرگاه ميخواست نماز غفيله بخواند دلدرد ميگرفت و نميتوانست نماز بخواند! ملاحظه بفرمائيد اين حديث جعلي كه در هيچ منبعي وجود ندارد چگونه يك امام معصوم را ميكوبد كه گناه كشتنش با يك غفيله آمرزيده ميشود و اين دين با عظمت را چگونه سطحي و بيارزش نشان ميدهد كه در اين دين كشتن يك معصوم چقدر ساده است. بنده به جوانان ميگفتم كه اگر بزرگترين گناه با يك غفيله آمرزيده شود، پس چرا وجود نازنين امام حسين(ع) قيام كرد. ميتوانست يك اعلاميه منتشر كند و بگويد مردم! اگر گناهي را دلتان ميخواهد مرتكب شويد و شبها يك غفيله بخوانيد و بخوابيد! اکنون بسیاری از مجالس پشتوانه علمی ندارند و فقط احساس است.
*بهنظر شما احساس اصلا نباید باشد؟
احساس یک اندازهای دارد. اگر کسی علوم اولین و آخرین را داشته باشد و حال نداشته باشد یک عباسی نمیارزد. اگر کسی حال و احساس داشته باشد و پشتوانه علمی نباشد هم همینطور. نمیخواهم بگویم همه علامه شوند ولی احساسات ما باید به يك حدیث يا آیهای، مبنای پشتوانهای داشته باشند. نه اینکه فقط از روی احساس باشند. خدا شاهد است الان در تهران هم چنین مجالسی برگزار میشود. خیلی ببخشید نواری را آورده بودند كه در قسمتی از آن بنده خدایی که میخواند میگفت بله، امام حسین به قمر بنیهاشم گفت شب عاشورا اگر تو هم میخواهی بروی برو! بعد میگفت عباس آمد زینب کبری را پیدا کرد و گفت به داداش حسین یک چیزی بگو! آخر این حرف شد! این چیزها، درددل من است؛ مواردی که در پایتخت شیعه خوانده میشود، بعد در قالب نوار پخش میشوند و مشتری هم دارند. نزديك 50 سال تذكر دادم اين مطالب ننگين را روي منابر بازگو نكنيد. فكر ميكردم موثر واقع شود ولي نشد. حتي متاسفانه از صداوسيما هم گاهي شنيده ميشود.
*آیا موضوعاتی که در سالهای اخیر برای منبرتان انتخاب میکنید، از گذشته متفاوت است؟
منابع حقیر برای موضوعات سالهای اخیر تفاوت جوهری با موضوعات سالهای گذشته نداشت بلکه فقط در این سالها در حد توانم مردم را به مسائل اصلی و باطنی اسلام و در کل به اینکه اسلام در ظواهر خلاصه نمیشود سوق میدهم. اسلامی که این هنر را داشت که مانند امام راحل، آیتالله بهجت، سیدالعلما آیتالله قاضی و آیتالله علامه طباطبایی(قدس سره) را تربیت کند. البته موضوعات منابع این حقیر مانند سابق بیان معارف اهل بیت(عليهمالسلام) است. با این تفاوت که برحسب نیازی که در جامعه مشاهده میشود، صحبت میکنم. نیاز جامعه امروز نوع نگرشی است که بعضی به اسلام دارند. یعنی نگاهی که گاهی خیلی سطحی و عوامانه است و تحقق دینداری منحصر در چند دستور خلاصه میشود. مثلا چیدن شارب (موی پشت لب بالایی که به لب زیرین برسد)، کوتاه کردن ناخنها، کیپ کردن یقه و امثالهم. عمده این موارد حفظ ظواهر است و مشتی جملات مقدسمآبانه که افراد با هم ردوبدل میکنند. خدای نکرده اشتباه نشود. ما به تمام سنن و آداب اسلام عزیز ارج مینهیم. گرفتن شارب یا ناخنها و امثال آن از سنن اسلام است اما این سنن همه اسلام نیست. یا اینکه دعاها بدون توجه و صرفا برای ثواب خوانده میشوند. سالها دعاي شریف کمیل را میخوانند بدون اینکه یک سطر از آن درس گرفته باشند. 40 سال شخص دعای کمیل خوانده و این جمله را صدها بار تکرار کرده: «کم من قبیح تسترته». یعنی خدایا! چه بسیار عیب و گناهان ما را پوشاندی. اما همين که از مراسم کمیل به خانه برگشتیم هنوز اشکمان خشک نشده شروع به کشف اسرار مردم و آبرو بردن میکنیم! یا طول دادن بیش از حد مجالس احیا را ملاحظه بفرمائید. در تمام سالها ما یک شب داریم که فضلیت آن واقعا از عقول ما خارج است اما در مجالس آنقدر مراسم را طولانی میکنند که مردم خسته میشوند! وقتی رمق دعا کردن از مردم گرفته شد، تازه میگویند قرآنها را بیاورید. من قبلا در جاهای دیگر عرض کردهام، تاکید روایات بر این است که ما به نشاط نگاه کنیم. انشاءالله شبهای قدر نزدیک است. حالا هیچکس به این حدیث عمل نمیکند. جلسههای احیا را پنج الی شش ساعت خواهیم داشت. دعای کمیلمان که باید 20 دقیقه طول بکشد، معمولا دو ساعت و نیم، سه ساعت زمان میبرد. اینها روز قیامت جواب دارد. اگر صاحب شریعت بگوید چرا لطائف و ظرائف شریعت ما را در ذهن مردم ثقیل جلوه دادید، چه جواب خواهیم داد؟ یک جوان میخواهد برود دعای کمیل یا مراسم احیا اما میداند که رفتنش با خودش است برگشتنش با کرامالکاتبین! آخر شش ساعت هم احیا میشود؟! آخر چه کسی گفته؟
*بهنظر شما چرا چنین مسائلی در جامعه به وجود آمده؟
بهدلیل عدم شناخت صحیح از اسلام و شریعت مطهره است. ما دین بزرگ و شریعت جامعی داریم. از نماز مثال بزنیم که افضل اعمال است. خدا در قرآن کریم میفرماید: «اقم الصلاه لذکری/ نماز را برای یاد من به پا دار». در کلمه «اقم الصلاه» مطالب زیادی نهفته است. اول نماز را به پا دار. یعنی با رغبت و خضوع و خشوع بجا آور. دوم احکام نماز، احکام وضو یا غسل را یاد گیر و شرایط یک نماز صحیح را بیاموز. این احکام به طور مستوفی در رسالههای عملیه نوشته شده. سوم پس از اینکه همه این احکام را یاد گرفتی بدان که این نماز در این احکام خلاصه نمیشود بلکه مقدمهای است برای یاد محبوب و خالق مهربان. ملاحظه کنید مجتهدین و فقهای بزرگ شیعه پس از اینکه در احکام عبادات زحمت کشیدند، احکام نماز را با اجتهاد به دست آورده در اختیار ما گذاشتند، همان بزرگان هم در اسرار نماز کتابها نوشتند. امام راحل کتاب «سّر الصلاه» را دارند. آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کتاب «اسرار الصلاه» را نوشتند. شیخ ارباب معرفت مرحوم شهید ثانی رسالهای به نام «اسرار الصلاه» دارد. پس نتیجه میگیریم این احکام نماز با همه عظمت و زیبایی همه اسلام نیست بلکه این نماز وقتی قبول میشود که واسطه نیل نور باشد. «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».
*پس حاجآقا! شما به شناخت علمی دین تاکید دارید؟
بله، حتما. اصلا خطرناک است. در همین قم طلبهای بود که بعضی ریاضتها را بر خودش تحمیل کرده بود که حتما نماز شب و روزی سه جزء قرآن بخواند و اعمال دیگر به جا آورد. اما چون پشتوانه علمی نداشت یکدفعه بریده بود. بعد آمده بود و میگفت ما یک زمانی بیکار بودیم و نماز شب میخواندیم. چرا؟ برای اینکه پشتوانه علمی نداشت. نشاط هم نداشت. در صورتی که حاجآقا حسین فاطمی(ره) و مرحوم آیتالله العظمی اراکی قریب به یک قرن نماز شب خواندند و سیر نشدند. امام و دیگر بزرگان هم همینطور. یا اینکه ما عادت کردهایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که میگفت شما برای فهمیدن بخوانید؛ ثواب با پای خودش میآید. این بد است که ما اینگونه تربیت شدهایم. یعنی الان میخواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور میکند ثواب است. اعتکاف كه میرویم، اولین چیزی که به ذهن خطور میکند ثواب است. اعتکاف فلسفهاش چیست؟ اعتکاف از عَکَفَ مشتق است. عُکوف یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره رمزش دور خدا چرخیدن است اما ما همه را برای ثوابش انجام میدهیم. اگر انسان بی برخوردار از علل به مجلسی برود و بگوید حالی پیدا کردیم، این حال چون بدون پشتوانه است اثری ندارد چراکه فقط احساس است و احساس زودگذر.
بازدیدها: 84