عرفان در مناجات ماه شعبان- حُسن ظنّ بالله
قوله: إِلَهِي إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي.
إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما.
إِلَهِي وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ.
إِلَهِي فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ أَيَّامَ اغْتِرَارِي بِكَ وَ رُكُونِي إِلَى سَبِيلِ سَخَطِكَ.
إِلَهِي وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إِلَيْكَ.
إِلَهِي أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ أُوَاجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيَائِي مِنْ نَظَرِكَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ.
الهی اگر در کنار طاعتت، عملم ناچیز است، در کنار امیدواری به کرمت، آرزویم بزرگ است.
الهی چگونه از آستان جودت، تهیدست و محروم بر می گردم در صورتی که حُسن ظنّ من به جودت این بوده که بر من خواهی رحمت آورد، و مقرون به نجاتم بر می گردانی؟
الهی در حالی که عمرم را در تیره روزی غفلت از تو تباه نمودم، و دوران جوانیم را در مستی دوری از تو فرسوده ساختم، در ایّامی که مغرور پرده پوشی تو بودم و در راه غضب تو گام بر می داشتم بیدار نگشتم،
ای خدا هم اکنون من آن عبد فرزند عبد توأم که در پیشگاه تو ایستاده و کرم عمیمت را وسیله باز یافتن در حوزه بخشایشت قرار داده ام.
الهی من عبدی هستم که به آستانت جهت عذرخواهی از کردارهای زشتی که ناشی از کم حیائیم در محضرت بوده، آمده ام و از درگاهت خواستار عفوم، زیراکه عفو و گذشت از اوصاف کرم تو است.
حُسن ظنّ به خدای تعالی
حسن ظنّ به جود و رحمت باریتعالی چنانکه می بینید مورد استناد نجات و رهایی از خواری تهیدستی و حرمان واقع شده است و دعا کننده عارف، حرمان و نومیدی را با وجود حسن ظنّ به خدای تعالی، در تعبیری به ظاهر استفهام انکاری، تا عدم آباد امتناع رانده است.
امام المحدثین شیخ کلینی قدّس سرّه بابی در اصول کافی شریف به عنوان «حسن الظّن باللّه عزّوجلّ» افتتاح و روایاتی از عترت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله در آن آورده اند که بعضی از آنها را ذکر می کنم، سپس در تبیین آن وارد می شویم. جناب کلینی از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فرموده اند که خداوند متعال می فرماید: لا یتّکل العاملون علی أعمالهم التی یعملونها لثوابی، فانّهم لو اجتهدوا و أتعبوا أنفسهم – اعمارهم – فی عبادتی کانوا مقصّرین غیر بالغین فی عبادتهم کنه عبادتی فیما یطلبون عندی من کرامتی و النعیم فی جنّاتی و رفیع الدرجات العلی فی جواری و لکن برحمتی فلیثقوا و فضلی فلیرجوا و إلی حُسن الظّن بی فلیطمئنوا فانّ رحمتی عند ذلک تدرکهم، و منّی یبلّغهم رضوانی، و مغفرتی تلبسهم عفوی، فانّی انا اللّه الرحمن الرحیم و بذلک تسمیّت.
عابدان و پارسایان بر اعمالشان که به انگیزه پاداش انجام می دهند، تکیه نکنند، زیرا اگر همه کوشش ها و رنج ها و عمرهایشان را در پای عبادتم بریزند، در عبادتشان مقصّرند، و به کنه عبادتم در آنچه که از کرامتم و نعمت های بهشتم و درجات رفیعه و عالیه در جوارم می طلبند، نمی رسند، ولی به رحمتم اعتماد کنند، و به فضل و احسانم امیدوار شوند و به حُسن ظنّ به من بیارامند، در این هنگام است که رحمتم آنان را در می یابد، و بخشایشم رضای مرا به آنان می رساند، و مغفرتم، جامه عفوم را در اندامشان می پوشاند، زیرا فقط من ارحم الرّاحمین و به این وصف نامگذاری شده ام.
و از امام رضا علیه السّلام روایت می کند که فرمودند: أحسن الظّنّ باللّه فإنّ اللّه عزّوجلّ یقول: انا عند ظنّ عبدی المؤمن بی، إن خیراً فخیراً و إن شرّاً فشرّاً.
گمان نیک به خداوند متعال داشته باش زیرا خدای عزّوجلّ می فرماید: من در کنار گمانی که بنده مؤمنم به من دارد می باشم، اگر گمان وی به من، نیک خیر است، نیکی و خیر می بیند، و اگر گمان وی به من، شرّ و بدی است، شرّ و بدی خواهد دید.
و از سفیان بن عیینه نقل می کند که گفت، شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمودند: حسن ظنّ به خدای متعال این است که امیدوار نباشی مگر به خدای تعالی، و همی نداشته باشی مگر از گناه خود.
تبیین حُسن ظنّ باللّه
و امّا تبیین «حسن ظنّ باللّه» و چگونگی نجات از مذلّت تهیدستی و حرمان در بازار حقیقت به وسیله این سکّه صاحب عیار:
«حُسن ظنّ و ثقه باللّه تعالی» با درک این مقدّمه است.
هر آفریننده ای را که در جهان طبیعت می نگرید، در معرض دعوای ربوبیت از برای خویش است، زیرا هیچ مخلوقی در سرای طبیعت نیست مگر آنکه در وی نفعی یا ضرری به ودیعت نهاده شده است و به نحوی مظهر اسم شریف «نافع» یا «ضار» است و به همین مقداری که در آن، از این صفت به ودیعت نهاده شده، و چند صباحی عاریت در این نعمت الهی گردیده، کرنش و تذلّل اکثر خلق را به خود جلب می نماید، و حتّی انسان که اشرف مخلوقات است می بینید چگونه محتاج به آشامیدن دارویی می شود که طبعا از آن نفرت دارد، و اکثرا آن را در سودمندی و شفا با دیده استقلال می نگرند. و هر آفریده ای در این نشأه جسمانی با این نعمت ربوبی، برخی از نیازمندیهای نیازمندان را برآورده و نیایشهای فطری آنها را اجابت می نماید و بر این اساس است که بسیاری از موجودات امکانی (مانند فرشتگان و ستارگان و افلاک و احجار و اشجار و برخی از حیوانهای بی زبان و جنّ و انس) مورد پرستش واقع شده اند، و هر یک معبود طائفه ای از نوع آدمی گردیده اند، و مآلاً از صراط مستقیم سعادت حقیقی که لقاء اللّه تعالی است گم گشته اند و برای ابد از لقاء اللّه محروم گردیده و در جهنّم بعد گرفتار شده اند.
چون پروردگار متعال این نعمت ربوبی «نفع و ضرر» را در مخلوقات به امانت سپرده، می دانست نیازمندی را که در نفوس مردم سرشته اند، آنها را به بهره گیری از این ودایع سوق می دهد، هشدار داده اند: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» هر کس که طالب سعادت حقیقی و امیدوار به لقای پروردگارش هست، باید عمل صالح انجام دهد، عملی که در آن شایبه ای از فساد نباشد، و در عبادت پروردگارش، احدی را شریک نگرداند.
لفظ «أحد» که به دنبال نفی واقع می شود، مفید استغراق است، یعنی همه چیز (از ذوی العقول و غیر آنها) را در برگرفته و مشمول حکم نفی می نماید و در آیه فوق این معنا به خوبی روشن است یعنی هیچ یک از اشیا (اعم از عاقل و غیر عاقل) را شریک عبادت پروردگار ننماید، و همین معنا مضمون آیه «وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» یعنی دین مستخلص گردیده از ایادی ربوبیّت اکوان و آفریدگان، مطلوب خداوند متعال است و حاجتمند در جلب منافع و دفع مضارّ باید فقط به سوی حضرتش التجا آورد و او تبارک و تعالی قاهر و غالب مطلق است و در قضا حاجات محتاجین، مغلوب سبب مخصوصی نیست و «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا» همین است معنای اخلاص عمل و دین خالص که انحراف از آن، ضلال و سقوط در هاویه شرک است و همانطور که گفتیم واقع شدن اشیا و اکوان در معرض ربوبیّت فرقی در بین آنها نیست زیرا می شود که «اصناف و مختلف» اموال در معرض ربوبیّت قرار گیرند چنانکه از صحیح بخاری از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمودند: تعس عبد الدینار، تعس عبد الدرهم، تعس عبد القطیفه، تعس عبد الخیصه، تعس و انتکس و اذا شیک فلا انتغش. هلاک باد بنده دینار، هلاک باد بنده درهم، هلاک باد بنده حوله، هلاک باد بنده جامه، هلاک و سرنگون باد و چون خار به پایش رود هرگز خارجش نسازد.
و از آن سرور است که فرمودند: «الشرک فی هذه الامّة أخفی من دبیب النمل.»
چنانکه ممکن است «اصناف مختلف» رجال در معرض ربوبیّت قرار گیرند و جناب کلینی – قدّس سرّه – از ابی بصیر نقل می کند که گفت: سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن قول اللّه عزّوجلّ: [اتّخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه ]فقال: اما و اللّه ما دعوهم إلی عبادة انفسهم و لو دعوهم إلی عبادة انفسهم لما اجابوهم، و لکن احلّوا لهم حراما و حرّموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون.
از امام صادق علیه السّلام از کلام الهی [اهل کتاب، علما و پارسایانشان را پروردگارهایی غیر خدای تعالی اتخاذ نمودند ]پرسیدم، امام علیه السّلام در پاسخم فرمودند: هان به خدا سوگند که علما و زهّاد، آنان را به عبادت خودشان دعوت نکردند و بر فرض که دعوت می کردند، آنان اجابت نمی نمودند، بلکه مقصود از ربوبیّت آنان، این است که اموری را حلال و اموری را به هوای خویش بر آنان حرام می کردند و آنان نیز کورکورانه اطاعت می نمودند و به طور ناخودآگاه، آنان را می پرستیدند.
همین مضمون از طریق اهل سنّت از عدی بن حاتم طایی نقل شده، در هنگامی که برای تشرّف به اسلام، خدمت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله رسید، می گوید که آن حضرت جهت تعریض به من، آیه را تلاوت می فرمود: «اتّخذوا احبارهم و رهبانهم…»من عرض کردم که ما آنان را پرستش نمی کردیم، فرمودند: «أ لیس یحرّمون ما احلّ اللّه فتحرّمونه و یحلّون ما حرّم اللّه فتحلّونه؟ قلت: بلی، قال: فتلک عبادتهم.»
و حتی ممکن است نفسِ خود را در معرض ربوبیت قرار دهد و آن را در کمالات و مکارم اخلاق و عبادات خویش مستقل پندارد، و العیاذ باللّه بدین وسیله بر خدای تعالی منّت گذارد و به همین خودپرستی، قرآن مجید اشارت می فرماید: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» بر تو منّت می گذارند که اسلام آورده اند، بگو اسلامتان را بر من منّت منهید، بلکه خداوند متعال بر شما منّت می گذارد که شما را به سوی ایمان هدایت فرموده، اگر راستگو باشید.
و بسا که مخلصین در عبادات که اعمالشان از ربوبیّت اکوان مستخلص گردیده، ناخودآگاه در اخلاصشان به خودپرستی مبتلا می شوند و خویشتن را در نعمت اخلاص مستقل می بینند و معاذ اللّه بر خدای تعالی به این پندار منّت می گذارند، و رؤیت اخلاص به این کیفیّت، شرک است. و با این محاسبه، مخلص چنانی همانند عبّاد اموال و رجال از قذارت شرک مبّرا نیست و بدیهی است که عمل شرک آلود به هر کیفیّتی که باشد منشأ قرب إلی اللّه تعالی نیست چنانکه در ذیل آیه«و لا یشرک بعبادة ربّه احدا» 18: 110توضیح دادیم، و در حدیث قدسی که هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند همین واقعیّت با بیانی لطیف نمودار است: یقول اللّه عزّوجلّ: انا خیر شریک فمَن عَمِل لی و لغیری فهو لمَن عَمِل له غیری. خدای – عزّوجلّ – می فرماید: من بهترین شریکم، پس هر کس عملی را برای من و غیر من انجام دهد، آن عمل تماما از آن غیر من است که برایش انجام گرفته.
پس با این همه دشواری که در تحصیل اخلاص است، چگونه می توان بر عمل اعتماد نمود؟ و بر فرض تحصیل اخلاص و رهایی از معبودیّت اکوان و ربوبیّت نفس، عامل اخلاصند چه حقّی بر خدای تعالی دارد؟ و چطور می توان عبادات خالص خویش را ثمن معامله کرامة اللّه تعالی و درجات عالیه در جوارش قرار دهد؟ مگر نه این است که عامل و عمل و اخلاص و همه مبادی عباداتش، ملک خدای منّان است؟ پس تکیه بر اعمال، نوعی خودفریبی است، بلی تکیه گاه وثیق فقط حسن ظنّ یعنی اعتقاد خیر به خداوند – عزّ و جلّ – و اینکه فقط حضرتش جواد مطلق و ارحم الرّاحمین است، و این گونه حسن ظنّ باللّه تعالی که با جان مؤمن، متّحد شود، تردیدی نیست که نفس وی، قابل تامّ بری رحمت و فضل الهی می گردد، و خدای تعالی که فاعل تامّ است، رحمت و فضل خویش را بی دریغ به او افاضه می فرماید و به قدر تقاضایش، جود و انعامش را به وی عرضه نموده و سرشار از مواهب خویش می گرداند، و اگر – العیاذ باللّه – سوء ظنّ به خداوند متعال دارد، قابلیّت وی ناقص است و طبعا از پذیرش عنایات الهی ابا خواهد داشت و حدیثی که از امام رضا علیه السّلام نقل نمودیم، گویای همین واقعیت است:«انّ اللّه عزّ و جل یقول: انا عند ظنّ عبدی المؤمن بی ان خیرا فخیرا و ان شرّا فشرّا.»
حُسن ظنّ به خداوند – عزّوجلّ – و اعتقاد خیر به حضرتش پایه اساسی بسیاری از مقامات معرفت است و اهل تدبّر می دانند که زیر بنای اصلی مقامات توکّل و تسلیم و تفویض و طمأنینه و نظائر این ها، همانا حسن اعتقاد به خداوند تبارک و تعالی است، و حسن ظن باللّه تعالی که ملازم با وثوق به رحمت و عنایت اوست، احیانا منشأ الهام غیبی و تأیید و امداد الهی می شود، و راه خروج از مهالک را ارائه می دهد، و قصّه مادر موسای کلیم – علی نبیّنا و آله و علیه السّلام – شاهدی روشن و صادق بر این دعوی است: «إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ، أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَ عَدُوٌّ لَّهُ» حُسن ظنّ به خداوند متعال، پایه اساسی جهت الهام در قلب سلیم و شریف این بانوی مکرّمه بوده که چگونه خود و نوزاد و خاندان خویش را از مهلکه طغیان فرعون رهایی بخشد و با وثوق تام منبعث از اعتقاد نیک به خدای منّان، نوزادش را در تابوت بگذارد و به پیروی از الهام الهی به کام امواج دریا بسپارد، و لعمرک أیها القاری، در آینه این عمل که رشحه ای از چشمه زلال اعتقاد نیک به پروردگار منّان است، سواد عین توکّل و نقطه دائرة تفویض و سویداء قلب تسلیم و اشارات ابروان رضا و قامت استوار طمأنینه را می توان مشاهده کرد امّا «لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» و نتیجه بحث آنکه صاحبان حسن ظنّ به خدای – عزّوجلّ – و اعتقاد خیر به حضرتش، در کمال انبساط می توانند با ندبه و لابه عرض کنند.
«الهی کیف انقلب من عندک بالخیبة محروما و قد کان حُسن ظنّی بجودک أن تقلبنی بالنجاة مرحوما»
… ادامه دارد.
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0