عرفان در مناجات ماه شعبان-قسمت سوم- فرار إلی الله
قوله:… فقد هَرَبتُ إلیک و وَقَفتُ بین یدَیک مُستکیناً لَکَ مُتضرّعاً إلیک راجیاً لِما لَدَیک ثوابی و تَعلَمُ ما فی نفسی و تخبُر حاجتی و تعرف ضمیری و لا یخفی علیک امرُ مُنقَلبی و مثوای و ما اُرید أن أبدِئ به مِن مَنطقی و أتفوّه به مِن طَلِبَتی و اَرجُوه لِعاقبتی.
خداوندا دعایم را بشنو… که به سویت گریخته ام و با حال خواری و ناتوانی در محضرت ایستاده ام و به خاطر بخشایندگی که در آستانت سراغ دارم، پاداش نیک را امیدوارم و تو می دانی آنچه در نفس من است و از حاجتم باخبری و به ضمیرم عارفی، و منزل نهایی و اقامتگاه ابدیم بر تو پوشیده نیست، و آن سخنی را که می خواهم اظهار کنم و مطلبی را که می خواهم به زبان آورم و برای عافیت خویش امیدوارم، قبل از اظهار و بیان، بر همۀ آنها آگاهی.
انقطاع و فرار إلی اللّه
این فقره از دعا صریح است که نیازمندی های هر کس قبل از مسألت و دعا نزد خداوند متعال معلوم است، و او تبارک و تعالی به همه سرائر و ضمائر واقف است، و بنابراین، فقرۀ «اسمع دعائی» چنانکه روشن نمودیم، استدعای مطابقت بین زبان فطرت و زبان مقال است که چنین دعایی مسموع و مورد اجابت است که به تفصیل در بحث پیشین گذشت.
فرار إلی اللّه از مقامات عارفین
هرب و فرار إلی اللّه تعالی، که در این فقره از دعا آمده است از مقامات عارفین است و مقام – همان طور که در نخستین بحث از این سلسله مباحث اشاره نمودم – هر خلق و صفتی است که رسوخ و استواری در آن خلق و صفت برای سالک إلی اللّه لازم است به گونه ای که آثار آن خلق و صفت، بر جوارح وی استیلا یافته و ثمرات مطلوب را به بار نشاند. و بدیهی است که تحصیل چنان صفت و خلقی، نیازمند به ریاضت هایی در ابعاد گوناگون مربوط به آن صفت و خلق است و رهرو دل آگاه، ناگزیر از اقامت در مرحله ریاضت متناسب با آن خلق و صفت است تا با جانش آمیخته و محکم شود و خلق و صفت استخوان دار گردد، و آیۀ شریفۀ : « وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ » اشاره ای به این حقیقت دارد زیرا «عظم الشّیء» به معنای «کبر عظمه» می باشد چنانکه راغب در مفردات گفته است.
و بنابراین، خلق عظیم یعنی خلق استخوان دار و محکم که در مردم عادی با تمرین های مخصوص و ریاضت هایی در ابعاد گوناگون، حاصل می شود، ولی در پیمبران و اوصیای آنان با موهبت خاصّ الهی تحقّق می پذیرد که حدیث «ادّبنی ربّی فأحسن تأدیبی» مبیِّن آن است.
از جمله این مقامات، فرار إلی اللّه تعالی است که تثبیت آن در وجود رهرو إلی اللّه تعالی محتاج به ریاضت های شدیده در ابعاد گوناگون است و سالک در اقامتگاه تحکیم این مقام و استخوان دار شدنش در وجود وی و متمکّن گردیدنش در این صفت، ناگزیر از تحمّل رنج ها و مشقّت هایی است، زیرا فرار إلی اللّه تعالی که مورد امر صریح قرآن در آیه پنجاهم از سوره «ذاریات» است:«ففرّوا إلی اللّه» گریختن به بدن و جسم نیست بلکه مراد از آن، انقطاع به سوی او از انانیّت نفس امّاره و شیطان و جنود مختلف شیطان در شکل های رنگارنگ – به یک کلام – فرار از هر چیزی که جز اوست.
تربّص نقیض انقطاع
تردیدی نیست که انقطاع به سوی خداوند متعال در آوردگاه و محاربه با انانیّت نفس و شیطان، کاری است بس دشوار و راهی است که رهروی می خواهد جهانسوز، نه خامی بی غم و اهل کام و ناز را در این کوی راهی نیست، بلکه در زندان تربّص و نگرانی انتظار با مرگ تدریجی بسر می برند و درباره این خام های بی غم و گرفتاران انانیّت است که فرموده: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»
بگو به اهل ایمان، اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشاوندانتان و اموالتان که اکتساب نموده اید و بازرگانیتان که از کسادی بازارش بیم دارید و مساکن و آرامگاه دلپسندتان محبوبترند نزد شما از خداوند و پیمبرش و جهاد در راه او، پس متربّص و منتظر باشید، تا خدای تعالی امر خویش را بیاورد و خداوند متعال قوم فاسق را هدایت نمی کند.
فرار حضرت موسی
ملاحظه می کنید که آسایش طلبان و اقامت گزیدگان در کوی این امور را چگونه به صبغه فسق و خروج از حوزه ایمان حقیقی، رنگ آمیزی کرده و در زندان نگرانی و تربّص گرفتارشان فرموده. ولی آنان که از کوی امن و آسایش و از هر چیزی که صبغه الهی نداشته، فرار کردند چگونه مورد انعام و موهبت خویش قرارشان داده است و این موهبت عظمی را از زبان موسی علیه السّلام حکایت می کند که به فرعون فرمودند:«فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» از شما بر آینده خویش بیمناک شدم، فرار نمودم از شماها، پس پروردگارم مقام خلافت و رسالت را به من موهبت و ارزانی داشت.
یعنی: نتیجه فرار به باطن و سرّ، از طاغوت به سوی حضرت واهب العطایا، همانا موهبت حکم ناشی از خلافة اللّه و عطیّه مقام سفارت الهی است، در صورتی که از ظاهر آیه شریفه استفاده می شود که موسی علیه السّلام از طاغوت های گمراه کننده بر آینده خویش بیمناک شد و به اسم شریف وهّاب فرار کرد و به موهبت کبرای خلافت و رسالت مفتخر گردیدند و به عبارتی «مِن و الی» در فرار موسی علیه السّلام متعیّن بوده اند. یعنی از «شماهای طاغوت» به سوی «پروردگار وهّاب» امّا فرار مورد امر در امّت خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله «من و إلی» هر دو مجهولند زیرا می فرماید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» فرار از چه؟ مجهول است و به سوی «اللّه» اگر چه من إلیه الفرار، متعیّن است ولی ذات اقدس مجهول الانیّه است، پس هیچ سالکی که به سوی «اللّه» یعنی اسم جامع فرار کرده و منقطع شده است نمی داند «ما اخفی لهم من قرّة اعین» و خداوند متعال از فرار کننده به سوی حضرتش شتابان تر است به سوی لقاء وی. چنانکه در حدیث قدسی آمده است:«من اتانی یمشی آتیته هرولة» یعنی آن کس که به آرامی به سویم می آید، من با شتاب به سویش می آیم. وه ببین چگونه ذات اقدس کبریایی خود را مشتاق لقای بنده ای که به سویش به آرامی آید توصیف می کند و می فرماید: با هروله و شتاب به استقبالش می آیم، و روشن است که شتاب فرار کننده از هروله بیشتر است، و در این صورت شتاب استقبال حق تعالی از شتاب هروله به مراتب بیشتر است.
همان گونه که کیمیای طبیعی، مس را طلا می کند، کیمیای هویّت انسان به خدا گریخته نیز، سیّئات را به حسنات تبدیل می نماید و احیانا پاکباز و بی باکش می سازد و از ملّت افسرده ای، پاکبازان بی باک فی سبیل اللّه می سازد، شیطان و جنودش را مضطرب می کند و در حوزه پاکبازی، بی باکترین کلمه را همچون صاعقه سوزان بر سر کفر جهانی فرو می آورد: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» و با احیای کرامت نساء، جانهای پاک مؤمنات را فرودگاه ملائکة اللّه گردانید، بلکه خود فرشتگان انسیّه شده اند که روز و شب نداء: «أَن لا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ» را برای مجاهدان فی سبیل اللّه سر می دهند و به قلوبشان بدینوسیله، سکینه و طمأنینه می بخشند. «رهبانیت اسلام در جهاد است» همین است معنای فرار و انقطاع إلی اللّه تعالی، نه گوشه نشینی و لب جنبانیدن و قیام و قعود و بی تفاوت ماندن نسبت به امور جامعه.
در روایت آمده که مردی خدمت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله رسید و عرض کرد:
من غاری در کوهی یافته ام، خوش دارم که در میان ان غار عبادت کنم
و نماز بجا آوردم تا عمرم بسر آید در پاسخ وی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:
لمقام أحدکم فی سبیل اللّه خیر من صلاته ستّین سنة فی أهله.
هر آینه قیام یکی از شما در راه خدا بهتر است از شصت سال نماز در میان اهلش.
در حدیثی دیگر فرمودند:«فی کلّ اُمّة رُهبانیّة، و رُهبانیّة اُمّتی الجهاد».
زیرا جهاد فی سبیل اللّه محقّق خیر امت بودن این امت است چه با جهاد، پایه ای امر به معروف و نهی از منکر تثبیت می شود و«کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس»شکل می گیرد و از عالیترین درجه انقطاع إلی اللّه، جهاد است که شهید و نمونه منقطع إلی اللّه محصول آن است و رهبانیت که به معنی فراغت بال برای عبادت و ترک اشتغال به امور دنیاست، عالیترین شکل آن جهاد فی سبیل اللّه می باشد.
و بنابر این صادقترین اشکال رهبانیت، جهاد است که از مختصات امت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است و از این رو است که فرمودند: «الجهاد سنام الدّین» جهاد قلّه دین است که صعود بر آن کار مردان آزاد است.
مشایعت کنندگان رزمندگان
چون جهاد، سنام دین و تیغه منحنی بلندای اسلام است «فَتَحَه اللّه لخاصّة أولیائه» و راز آنکه مشایعت کنندگان مجاهدان و رزمندگان، که در مشایعت پایشان غبار آلود می شود، از آتش جهنم در امانند روشن می شود و گاهی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یک میل یا دو میل یا سه میل، بعضی از مجاهدین را مشایعت می فرمودند و از امام حسن مجتبی علیه السّلام روایت شده که فرمود: از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود: «مَن اغبَرَّت قَدَماه فی سبیل اللّه لم تَمَسَّها نارُ جهنّم» پای غبار آلود شده در راه حق، آتش جهنم بدان نمی رسد.
شرافت غبار قدم بدرقه کنندگان مجاهدان فی سبیل اللّه تعالی که چنین است، پس قدر خون شهدا چه اندازه است؟ در طایفه ای از روایات جنگ احد آمده است که هنگام دفن آنان، رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله می فرمود: کدام یک از این ها بهره بیشتر از قرآن دارند؟ وقتی که معرّفی می کردند، او را در لحد بر دیگری مقدّم می داشت، و هنگام حرکت دادن از مصارع و قتلگاهشان می فرمودند: «زیّلوهم بدمائهم فإنّهم یبعثون یوم القیامة و أوداجهم تشخب دما، اللّون لون الدّم و الرّیح ریح المسک». این شهدا را به خون ریخته شده شان در آوردگاه بغلطانید تا لفّافه ای از خون به بر کنند، چه این ها روز قیامت بر انگیخته می شوند در حالی که خون از رگ های گردنشان موّاج است، رنگ، رنگ خون است ولی نسیم آن، نسیم مشک است.
بلی موج خون شهیدان در همه ابعاد سعادت خیز بشر تا روز قیامت و خود روز رستاخیز ادامه دارد، و نهیب حوادث کفر آفرین را در غلغله امواج خویش خفه می کند، و حرم ستر و عفاف توحید را پاسدار و بزم شریعت و طاعات و عبادات و شعائر اللّه را با شمیم خود مشک بیز و عطرآگین می نماید.
انقطاع و فرار إلی اللّه از انانیّت و جاه و مال و فرزند و از هر چیز جز خداوند متعال آن هم در بهترین اشکالش که در روایت «سنام الدین» تیغه منحنی بلندای دین تعبیر شده، چنین پاداشی فقط از آن اوست چه آنکه صدّیقین علیهم السّلام که در مکتب تأدیب الهی ساخته می شوند، درباره آنان، خبری دیدم که نقل می کنم بدون ترجمه: «آخِرُ ما یخرُج مِن قلوب الصّدّیقین حُبُّ الرّیاسة».
ولی مجاهدان فی سبیل اللّه این راه صعب العبور و گردنه های سنگلاخی را یک شبه می پیمایند و بر تیزی قلّه آن پا می گذارند، فسلام اللّه علیهم أجمعین.
… ادامه دارد.
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 136