حجت الاسلام والمسلمین محمد رضا زائری: راوی داستان جناب حجت الاسلام و المسلمین سیدعمار حکیم است؛ که خود قبل از آنکه به حسب ضرورت رییس مجلس اعلای شیعیان عراق باشد، واعظ و مبلغ و خادم سیدالشهداست. فعالیتهای تبلیغی متنوع در کشورهای مختلف داشته و موسسه تبلیغی «شهید محراب» را تاسیس و مدیریت کرده است. ایشان نقل کرد؛ در سفری به کانادا این ماجرا را از زبان یکی از دانشجویان عراقی مقیم کانادا شنیده است که میگوید:
زمانی که موضوع پایان نامهام با عنوان «مطالعه اجتماعی اقلیت مهاجر عراقی ساکن کانادا» در دانشگاه تصویب شد و برای بررسی آمار و اطلاعات به اداره مهاجرت مراجعه کردم با یک مورد مهاجرعراقی ساکن در منطقه قطبی مواجه شدم که خیلی استثنایی و عجیب بود و همین باعث شد تا استاد راهنما اصرار کند یک فصل مستقل به مطالعه میدانی و بررسی این مورد اختصاص دهم.
با هر سختی و مصیبتی بود خود را به منطقه قطبی رساندم و از این مهاجر عراقی پرسوجو کردم که به عنوان پزشک در این منطقه ساکن شده و مسئولیت مرکز بهداشتی منطقه را به او سپرده بودند. با جستجوی بسیار بین ایگلوها و خانههای یخی توانستم او را پیدا کنم و چیزی که به اطمینان خاطرم کمک کرد از خود این پدیده عجیبتر بود: پرچم یاحسین!
چون ایام ماه محرم بود مطمئن شدم گمشدهام همین جاست، در حالی که با تعجب به پرچم یاحسین روی این کلبه یخی قطبی نگاه میکردم در زدم و وقتی او در را باز کرد و با زبان عربی و لهجه عراقی گفتگو کردیم. بیاختیار مرا در آغوش کشید و مدتی طولانی گریه میکرد. بسیار شگفت زده شده بود و با ذوق و شوق فراوان میپرسید: تو که هستی و اینجا در این غربت چگونه مرا پیدا کردهای؟ و وقتی مرا به داخل ایگلو برد تعجب من بیشتر شد، به دیوار پارچه مشکی زده و زیر آن هم یک صندلی هم گذاشته بود.
گفت: زمانی که آواره و تنها شدم از عراق به کانادا آمدم و وقتی از قوانین مهاجرت پرسیدم گفتند اگر کسی بتواند مرارتهای مناطق سخت را تحمل کند تسهیلات بیشتری به او تعلق میگیرد و من که تنها و بیپناه بودم تصمیم گرفتم سختترین منطقه را انتخاب کنم و برای همین به قطب شمال آمدم و وقتی دیدند پزشک هستم مسئولیت مرکز درمانی این منطقه را به من دادند و بعد هم من با خانم پرستاری که اینجا بود ازدواج کردم، اکنون او و مادرش هر دو مسلمان شدهاند و پیروی مذهب اهل بیت را برگزیدهاند و با هم زندگی میکنیم و از آنجا که ماه محرم فرارسیده من شبها مجلس روضه درست میکنم. من بر منبر مینشینم و آنچه از کودکی و نوجوانی به خاطر دارم از مصیبتهای سالارشهیدان میخوانم و همسرم و مادرش اشک میریزند!
داستان عجیبی است! دست تقدیر این پزشک جوان را در مسیری قرار میدهد که سر از قطب شمال در بیاورد و نام حسین بن علی و مظلومیت او را فریاد کند و خدا میداند که در این مدت چند نفر از بیماران او این نام مقدس و داستان مظلومیت و شهادت او را شنیدهاند و خدا میداند که در آینده نزدیک چند نفر از فرزندان این خانواده برای غربت و تنهایی فرزندان فاطمه و علی سلام الله علیهما اشک خواهند ریخت و بر سینه خواهند زد و چه قدر از اسکیموهای قطب شمال هم لبیک یا حسین خواهند گفت!
راهپیمایی عظیم اربعین حسینی فرصتی ویژه برای نزدیکتر شدن عناصر جبهه گسترده پیروان اهل بیت از کشورها و قومیتهای مختلف را فراهم آورد و نشان داد که آرام آرام امت اسلامی و پیروان اهل بیت به یک جبهه واحد تبدیل میشوند و قطرههای پراکنده جویبارها و رودهایی را میسازند تا به اقیانوس برسند. اکنون عراق و ایران دیگر مرزی ندارند و علیرغم همه کینهها و کراهتهای سابق که نتیجه قرنها فاصله بوده هرچه میگذرد در سرنوشت و تقدیر مشترک خود به هم نزدیکتر میشوند و زائر خسته ایرانی در کنار سفره محبت میزبان عراقی، تصویری تازه و متفاوت از این اشتراکها را مشاهده میکند.
همانطور که حج در ایجاد پیوستگی و تعلق عاطفی امت اسلامی اثر دارد و جویبارهایی دور چون مالکوم ایکس را به این دریای بیکران میرساند، زیارت اربعین نیز پیروان اهل بیت را از نظر اجتماعی به هم پیوند میدهد و آنکه در لندن یا تورنتو هیچ هویت مستقلی احساس نمیکند وقتی در بین این جمعیت قرار میگیرد میبیند ریشهاش در اینجاست و پشتوانه و دلگرمی و عمق هویتی مییابد. سالها پیش وقتی میشنیدیم که نجف به کربلا متصل میشود و نماز جماعتی به امامت حضرت صاحب الزمان (عج) در مسجد کوفه خواهند خواند که انتهای صف در کربلاست باورکردنی نبود اما اکنون دیگر همه نشانهها در حال تحقق هستند و آحاد این امت از ملیتهای مختلف در راهپیمایی عظیم اربعین این نشانهها را که شواهد تحولاتی بسیار بزرگ هستند مشاهده میکنند.
پروژهای که رهبر معظم انقلاب طی سالهای اخیر همزمان با موج بیداری اسلامی با دقت مدیریت کردهاند دارد نتایج و آثار خود را آشکار میکند و چه خوشمان بیاید و چه از آن ناخوش باشیم از بیروت تا بغداد و از دمشق تا صعده جبهه مقاومت و بصیرت در مقابل هیمنه استکبار اقتدار و استحکام یافته است. تدبیر هوشمندانه رهبری در این راهپیمایی اربعین دو هدف را همزمان محقق کرد، از سویی قدرت و صلابت این جبهه را به رخ داعش و اربابانش کشید و به آنان فهماند که این جبهه علیرغم برخی اختلافات و مشکلات طبیعی یک وجه و رویکرد مشترک با چنین قدرت کم نظیری دارد.
از سوی دیگر میان دلبستگان محبت حسینی از کشورهای مختلف اتحاد و پیوند ایجاد کرد و بیتردید مهمان نوازی و محبتهای مردم عراق در خاطر مهمانان و مسافران خواهد ماند و در نگرشهای آنان چنان اثر خواهد گذاشت که تا اربعین آینده در شبکههای اجتماعی چون فیسبوک و وایبر با هم مرتبط باشند و بکوشند زبان عربی و فارسی یا انگلیسی را برای ارتباطی وسیع و عمیق با برادران و خواهران خود بیاموزند.
ارزش اطلاعات که گاه از قیمت سکه و طلا و نفت هم بیشتر است از آن روست که با داشتن اطلاعات میتوان برای آینده برنامه ریزی کرد و بر همین اساس امروزه دیگر سرمایه را در زمین و پول و نیروی کار منحصر نمیدانند و دسترسی به اطلاعات اهمیت بسیار زیاد مییابد تا جایی که جاسوسی مدرن نه در گوشی تلفن و پشت در، بلکه در گوگل و فیسبوک جریان دارد و سرنوشت جنگهای نوین نه با تفنگ و نارنجک که با تخریب نظامهای اطلاعاتی رقیب رقم میخورد.
هر کس بتواند اطلاعات دقیقتر و کامل تری داشته باشد تحلیل روشنتر و جامع تری خواهد داشت و بر همین اساس برنامه ریزی و سیاست گذاری موفق تری نیز خواهد داشت و هر کس بتواند آینده را بهتر پیش بینی کند طبیعتا بر رویدادها تسلط و مدیریت بیشتری خواهد داشت و ضربه کمتری خواهد خورد و سود بیشتری خواهد برد و مؤمن از این روست که دلی آرام و مطمئن دارد چرا که میداند آینده از آن جبهه حق است والعاقبه للمتقین.
اهمیت آینده پژوهی و مطالعات آینده که در دهههای اخیر مورد اهتمام جدی مراکز علمی و دانشگاهی غرب قرار گرفته از اینجاست که در حوزههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مسیر سرمایه گذاری و مبنای برنامه ریزیهای کلان را به دست میدهد و مثلا در حوزه اقتصاد آگاهی از آینده و میزان سقوط یا ارتفاع ارزش سهام یا قیمت دلار در ماه آینده میتواند به ما بگوید که چگونه باید سرمایه گذاری کنیم. بیتردید اهمیت آینده پژوهی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیش از حوزه اقتصاد است چرا که هم گاهی عواملی چون باورها و علایق و فرهنگ عمومی و… شکل دهنده نگرشها و رفتارهای اقتصادی هستند و ثانیا پیش بینیهای اقتصادی معمولا کوتاه مدتتر از پیشبینیهای فرهنگی و اجتماعیاند.
برنامه ریزیهای مادی بشر هر چه هم دقیق و کامل باشد به طور طبیعی موقت و کوتاه مدت است چرا که در محدوده دنیای مادی تعریف میشود و نهایتا هر گونه تدبیر و تلاش مادی از چند دهه فراتر نمیرود. همان طور که نظام کمونیستی ۷۰ سال عمر کرد، رژیم صهیونیستی نهایتش ۱۰۰ سال و لیبرالیسم غربی هم فوقش ۲۰۰ سال به طول خواهد انجامید اما بالاخره پایان خواهد یافت. نقشههایی که روزی ژنرالهای انگلیسی برای تقسیمات جغرافیایی کشیدند وبه خیال خودشان امت اسلامی را از هم جدا کردند نیز عمری کوتاه خواهد داشت که با فرارسیدن اجل آن، شرایط تازهای در منطقه حاکم خواهد شد و باز امت اسلام فارغ از نام شهر و کشورشان به صورت یکپارچه و متحد در یک صف کنار هم خواهند ایستاد.
محاسبات مادی هر چه دقیق و واقع نگر باشند باز هم در مقایسه با حقایق معنوی و غیبی به شمار نمیآیند. انسانها بر اساس درک و دانش محدود خود نهایتا تنها چند روز و چند هفته، چند ماه و چند سال، یا حتی چند قرن آن طرفتر را میتوانند ببینند اما خداوند که افقی بیکران به وسعت ازلیت و ابدیت را مینگرد چیزی میبیند که انسانها نمیتوانند ببینند و هر کس که از چشم انداز خداوند به هستی بنگرد محاسبات و آینده نگریاش متفاوت خواهد شد.
پیاده روی باشکوه اربعین که پس از سقوط صدام رونق دوباره یافته و در سالهای اخیر هر بار به شکل گستردهتر برگزار میشود امسال بیش از گذشته یادآور این حقیقت بود که آینده از آن اهل ایمان است. دلبستگان سیدالشهدا(ع) از ترک و کرد و فارس و عرب همه چون قطرههای یک اقیانوس با هم در آمیخته و به سوی طواف کعبه عشق حسینی روان شدند. روزی که بازماندگان خاندان پیامبر در قامت کاروان اسیران شکست خورده در برابر یزید ایستاده بودند و او به گمان خود از سر اقتدار و پیروزمندی به آنان مینگریست با محاسبات کوتاه مدت مادی و بر اساس اطلاعات ظاهری موجود، ذرهای تردید نداشت که اثری از فرزندان علی(ع) باقی نخواهد ماند اما دورتر از این محاسبات نیز حقایقی بود و کسانی که از چشم انداز خداوند به هستی و زندگی و انسان مینگریستند در همین اسیران دردمند و مغلوب لشکری میدیدند که از شرق تا غرب عالم را فتح خواهند کرد.
بانوی بلندبالای خاندان رسالت و عقیله بنی هاشم، زینب کبری سلام ا… علیها در لباس اسارت با قدرت فاتحی مغرور در برابر یزید بانگ زد که: «فاسع سعیک و ناصب جهدک، فوالله لن تمیت وحینا و لن تمحو ذکرنا! – هر چه میخواهی بکن و به هر کاری که میتوانی دست بزن، به خدا که نخواهی توانست حضور ما را از خاطر تاریخ بزدایی و یاد ما را از دل بشر پاک کنی!»
چه کسی آن روز باور میکرد که این فریاد شجاعانه و غرورآمیز نه یک شعار احساسی و یک حرکت تبلیغاتی بلکه اعلام خبری از رویدادهای واقعی آینده است؟ چه کسی آن روز باور میکرد که سالها بعد دلهایی از قطب شمال تا صحراهای آفریقا به محبت این شهید بزرگ گره خواهد خورد و پرچم خونخواهی او را برخواهند افراشت؟ تنها کسی میتوانست باور کند که به غیب ایمان داشته باشد و بداند نوح بیهوده در بیابان خشک کشتی نمیسازد و موسی بیهوده در کنار کوه بلند از هلاک سیلاب بیم نمیدهد.
منبع: شماره ۱۱۱ ماهنامه خیمه
بازدیدها: 256