دومین جلسه پرسش و پاسخ پنجره ای به آسمان تحت عنوان “عصرونه مهربونی” با حضور استاد حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری با موضوع ازدواج آسان در بوستان سهند برگزار شد.
در ادامه به مرور بخش هایی از سخنان حجت الاسلام ماندگاری می پردازیم :
بنده می خواهم فرمول ازدواج آسان از منظر قرآن را برایتان بگویم. آیات ۲۴ تا ۲۷ سوره قصص فرمول ازدواج آسان را خدا فرموده است. هرکس دوست دارد فرمول ازدواج آسان را بر طبق نظر خدا انجام دهد به این سوره رجوع کند وگرنه ازدواج ها روز به روز سخت تر می شود.
یک دستور العمل برای بخت گشایی این است که ۴۱ روز به صورت مرتب سوره احزاب را بخوانید. بسیار در امر ازدواج مفید است.
حضرت موسی(ع) از دست فرعونیان فرار کرده بود و چهار حاجت داشت.
۱) پناه می خواست
۲) همسر می خواست
۳) شغل می خواست
۴) پول می خواست
ولی اینجوری دعا کرد وقتی آمد و به شهر مدائن رسید دید کنار چشمه آب شلوغ است و همه ایستادند تا ظرف های ابشان را پر کنند و دو دختر هم ایستادند که نمی توانند ظرف آبشان را پر کنند. رفت و به این دو دختر گفت: من به شما کمک می کنم. نیت باطلی نداشت و فقط به خاطر خدا و کمک به خلق خدا رفت تا به آنها کمک کند. قرآن می فرماید: همین که ظرف این دو دختر را آب کرد آمد کنار و در سایه ایستاد. ببینید چهار حاجت دارد ولی برای خدا تکلیف معین نکرد بلکه گفت:” خدایا من به آن چیزی که تو می دانی من بهش محتاجم، من فقیرم از تو می خواهم به من بدهی ” نگفت چی به من بده! گفت تو میدانی چی برای من بهتر است.
این را مقایسه کنید با دعای حضرت یوسف(ع). ایشان به خدا گفتند: ” خدایا اینها از من خواسته اند که یا گناه کنم و یا می اندازیمت به زندان. بریا من زندان بهتر است مرا بنداز در زندان ” خدا هم حضرت یوسف را انداخت در زندان. از حضرت صادق(ع) سوال کردند : حضرت یوسف(ع) که پاکدامن بود پس چرا افتاد در زندان؟ حشرت(ع): فرمودند: یوسف(ع) خودش برای خدا تکلیف مشخص کرد. اگر حضرت یوسف(ع) می گفت: خدایا مرا از دست این گناه کاران نجات بده، خدا او را نجات می داد و به زندان هم نمی افتاد.
حضرت یوسف(ع) در دعایش برای خدا تکلیف معین کرد ولی حضرت موسی(ع) در دعایش برای خدا تکلیف معین نکرد و موفق شد. آن دو دختر، دختران حضرت شعیب(ع) بودند. وقتی حضرت موسی(ع) ظرف آب آن دو دختر را برداشت و تا درب خانه شان آورد، دختران رفتند نزد حضرت شعیب(ع) و گفتند: پدر شما دنبال کارگر می گشتی، این پسر کارگر قوی و خوبی است. این دو دختر در آستانه ازدواج بودند و هیچ اشکالی نداشت که غیر مستقیم آدرس شخص مدنظرشان را بدهند. حضرت شعیب(ع) به حضرت موسی(ع) گفت: هرکدام از این دو دختر را می خواهی به عقد تو درمی آورم. ببینید چقدر سادع! الان کدام پدری برای دخترش می رود خواستگاری؟ خود خدا در قرآن با بیان این موارد گفته است که اشکالی ندارد که دختر به خواستگاری پسر برود. حضرت شعیب(ع) مهریه دخترش برای حضرت موسی(ع) را اینگونه تعیین کرد که هشت سال برای حضرت شعیب(ع) کار کند.
ببنید با یک دعا هم همسر، هم کار، هم پول و خانه برای حضرت موسی(ع) جور شد.
با همین داستان من می خواهم پنج نکته را در ازدواج آسان بگویم:
۱) امر را واگذار کنیم به خدا
البته تلاشمان را بکنیم. در مسیر انتخاب همسر گناه نکنیم. گناه شروع نکنید خدا کمکتان می کند. راه درست برای ازدواج انتخاب کنیم.
۲) تلاشمان، تلاش حلال باشد و کناه درش راه نداشته باشد.
۳) هیچ ضرورتی ندارد که خانواده پسر برود خواستگاری بلکه خانواده دختر هم برود خواستگاری ایراد ندارد. هیچ ضرورتی ندارد که تا دختر بزگ ازدواج نکرده دختر کوچک ازدواج نکند این غلط است.
۴) برای مهریه سبک بگیرید.
مهریه می تواند شغل باشد. به طور مثال پسر چند سال برای پدر کار کند.
۵) در مراسم ازدواجمان گناه نباشد. اختلاط زن و مرد، نوشیدنی حرام و موسیقی حرام نباشد. می شود شادی های حلال داشت. من عتقادم این است که شب عروسی خشت اول است. اگر خشت اول کج باشد تا ثریا دیوار کج می رود.
یکی از سنت های غلط ازدواج این است که مهریه های عجیب و غریب و سنگین برای دختر قرار می دهد و یا تعدد مجالس برای ازدواج چون: عقدکنان، پاتختی و… اینها هزینه اضافی دارد و اصلا لازم نیست. یک مجلس ساده که چندنفر بزرگ تر بیایند و ولیمه ای هم داده شود، کفایت می کند. یکی از بزرگان می گفت: خدا عهد کرده است که خرج ازدواج را بدهد. نه خرج و برجش را! خیلی از این کارهایی که ما می کنیم برج ازدواج است و اینها همه غلط است.
به امید اینکه باور کنیم حرف های خدا را و به امر خدا عمل کنیم.
بازدیدها: 512