علل وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران – بخش اول
بخش اول علل وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران در پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام منتشر شد. پایان شهریورماه مصادف با آغاز رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی در سال 1359 شمسی است. یکی از سوالات مربوط به این قضیه، چرایی شکل گیری جنگ تحمیلی علیه ایران است که قصد داریم آنچه را جناب آقای علی محمد بشارتی از مسئولین سابق کشور در پاسخ به این سؤال به آن پرداخته اند ذکر کنیم.
زمینه های جنگ تحمیلی
جنگ تحمیلی پس از آن آغاز گردید که تلاش های استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در شکست انقلاب اسلامی به بن بست رسیده بود. آمریکا که همواره از رژیم شاهنشاهی به عنوان موثرترین مهره در منطقه استراتژیک خاورمیانه حمایت سیاسی، اقتصادی، نظامی و تسلیحاتی می کرد، نقش زیادی در تبهکاری شاه و در نابودی اقتصاد کشور داشت . آمریکا نمی خواست و نمی پذیرفت که سیاست تعریف شده اش در حمایت از شاه به چالش کشیده شود. آمریکا با این استراتژی، شاه را وادار کرد که حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را که موثرترین، نیرومندترین، سازش ناپذیرترین و پرنفوذترین دشمن شاه و دشمن آمریکا بود، از کشور تبعید کند … .
آمریکا جهت وابستگی بیشتر کشور به آمریکا، اقتصاد کشور را به نابودی کشاند و کشاورزی کشور را تباه کرد و کشور را از هر حیث متکی به واردات نمود. به قول رمزی کلارک وزیر اسبق دادگستری آمریکا: «سیاست آمریکا باعث از بین رفتن کشاورزی ایران و وابستگی این کشور به واردات مواد غذایی شد. حاصل سیاست خارجی آمریکا در ایران، فقر، خشم و زجر کشیدن اکثریت ملت بود. »کلارک در پاسخ سوال خبرنگار که پرسیده بود که در پاسخ حمایت هایی که از شاه کردید شاه برای آمریکا چه کرد گفت: «شاه 25 سال سرویس خوبی به ما داد».
خبرنگار سوال می کند سرویس خوب؟ این شامل کشتن دهها هزار ایرانی در سال آخر حکومتش نیز هست؟ کلارک می گوید: « مطمئنا شاه تا جایی که می توانست کشت . مخصوصا در سال 1978 یعنی (1357) … ».
این بخش کوچکی از اظهارات مقام آمریکایی در مورد وابستگی شاه به آمریکا و تحمیل نظرات آمریکا به شاه است.
شاه در یک جمله، یک عنصر صددرصد آمریکایی بود که کشور را آن طور که آمریکا می خواست اداره می کرد. هیچکس اجازه نداشت تا، با این سیاست ها مخالفت کند. تیرباران و زندان های مخوف در انتظار کسانی بود که می خواستند از وابستگی کشور به آمریکا انتقاد کنند … .
آمریکا همه گونه حمایت از شاه کرد تا در قدرت بماند و آنگاه که خشم خروشان ملت، شاه را از اریکه قدرت پایین می کشید . شاه به دستور آمریکا به یک کودتای نظامی دست زد . این کودتای نظامی صرفا جهت پاسداری از منافع آمریکا صورت گرفت . برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر می نویسد: «دو روز جلوتر از این تغییرات، یعنی 12 آبان ماه به دستور و با موافقت کارتر با شاه تلفنی صحبت کردم . من به شاه گفتم که ایالات متحده آمریکا از شما در بحران کنونی بدون کوچکترین شک و تردید و شرط و شروطی به طور کامل و تمام حمایت می کند . شما حمایت تمام و کمال ما را دارید» . 2 اینها بخشهایی از حمایت آشکار کاخ سفید از شاه در کشتارو قتل عام مردم ایران است . یعنی شاه از طرف دولت آمریکا کشور را اداره می کرد . بنابراین تمامی تبهکاری های شاه حاصل خواسته های دولت آمریکا بود.
شخص کارتر نیز طی مصاحبه ای رسما اعلام کرد:
ما در بیانیه ی آشکار خود (کارتر و ونس وزیر امور خارجه) پشتیبانی آمریکا از شاه و دولت کنونی را اعلام کرده ایم ولی هیچ گونه کنترلی بر تصمیم هایی که مردم ایران اتخاذ می کنند نداریم.
برژینسکی درباره اهمیت ایران زمان شاه برای آمریکا می نویسد:
«ایران بزرگترین شکست دولت کارتر به شمار می آید. صرف نظر از موفقیت این کشور در زمینه صلح کمپ دیوید و یا عادی سازی روابط با چین و اتخاذ موضعی استوار در قبال شوروی که همگی آنها نقطه های عطف عمده و سازنده ای به شمار می روند ولی سرنگونی شاه از دیدگاه راهبردی برای ایالت متحده و از نظر سیاسی برای شخص کارتر فاجعه آمیز تلقی می شود . شاید آن فاجعه از بعد تاریخی اجتناب ناپذیر بود . بنیادگرایان اسلامی قدرت فوق العاده ای داشتند. شاید شاه هرگز نمی توانست از بیماری بزرگ پنداری خود و در نهایت فلج شدن اراده اش، رهایی یابد.»
پس از آنکه همه این تمهیدات بی نتیجه ماند، کارتر، ژنرال چهار ستاره هویزر معاون سازمان آتلانتیک شمالی را برای انجام یک کودتای نظامی دیگر به تهران فرستاد. این ژنرال آمریکایی چهل روز در تهران ماند و همه گونه حمایت را از نظامی های بی روحیه شاه کرد و همه نوع وعده و وعید به آنها داد تا به یک کودتای گسترده و با خونریزی وسیع مبادرت ورزند . اما ارتش شاه در برابر اراده انقلاب و رهبری انقلاب نابود شده بود . چون به قول تیمسار بدره ای فرمانده نیروی زمینی که قاعدتا می بایست کار بدست او و همقطارانش انجام شود در عصر روز 57/11/22 فقط 700 پرسنل در خدمت ارتش بودند.
سرانجام انقلاب به پیروزی رسید . آمریکا مزوّرانه انقلاب را برسمیت شناخت شاید این بار که از درب خارج شده بود از پنجره بازگردد و منافع آمریکا را تضمین کند. ولی بیداری و هشیاری رهبری انقلاب مانع اساسی برای بازگشت آمریکا بود. در چنین فضایی، آمریکا بر روی بحرانهای داخلی و تحریک اقوام و تقویت مخالفین و ارتباط با عناصر تبهکار که فاقد هویت ملی و یا پایگاه مردمی بودند سرمایه گذاری کرد.
تمامی بحران های سال 57 و 58 تماما ریشه در سفارت آمریکا داشت. شعارهای غیر قابل درک مانند خلق کُرد، خلق عرب، خلق بلوچ، خلق ترکمن، همه و همه ناشی از همین سیاست بود.
در اینجا به یک سند تاریخی اشاره می کنیم:
حزب «اتحاد المسلمین» با رهبری مولوی عبدالعزیز ملازاده به دنبال برپایی یک اجتماع بزرگ مردم در زاهدان قطعنامه ای در یازده ماده صادر کرد. بنا به گزارش روزنامه کیهان قسمتی از مفاد این قطعنامه چنین است:
- خودمختاری استان سیستان و بلوچستان با حفظ استقلال جمهوری اسلامی در ایران،
- مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران فقط اسلام باشد.
- در انتخاب رئیس جمهور و نخست وزیر فقط مسلمان بودن کافی است.
- احترام و حفظ زبان و فرهنگ مردم منطقه و تدریس فقه اهل سنت در تمام سطوح آموزشی در مناطق سنی نشین.
- حفظ حرمت خلفا راشدین، اصحاب و ازواج مطهّرات در قانون اساسی منظور گردد.
- اختصاص تبلیغات رادیو و تلویزیون برای مردم منطقه با جلوگیری از هر نوع سانسور و تحمیل عقیده از مرکز یا گروه های دیگر که مخالف با اصول و عقاید مردم منطقه باشد.
این اعلامیه در تاریخ 58/01/15 صادر شده بود یعنی در روزی که حدودا 50 روز از پیروزی انقلاب می گذشت. گستاخی گروه ها و گروهک ها را می توان از همین یک اطلاعیه فهمید و تمام خواهی و زیاده طلبی تحریک شدگان را یافت و در فضای اوایل انقلاب قرار گرفت.
در همان روز قاسملو دبیرکل حزب منحلّه دمکرات طی دیداری با مهندس بازرگان نخست وزیر خواسته های «خلق کُرد» را با ایشان در میان گذاشت. به نوشته روزنامه کیهان قاسملو از نخست وزیر خواست که به منظور گنجاندن خواستهای خلق کرد در قانون اساسی، نماینده مردم کردستان در تدوین قانون اساسی جدید شرکت نماید.
خواسته های قاسملو و همکارانش نیز مشابهت بسیاری با خواسته های مولوی عبدالعزیز داشت.
خبرگزاری عراق در همین امروز گزارش داد:
انور سادات رئیس جمهوری مصر، عناصر ساواک را که از ایران فرار کرده اند در دستگاه امنیتی خود بکار گرفته است . این خبرگزاری اضافه کرد که سادات افسران و عناصر ساواک را با کارتهای شناسایی مصری مجهز و آنها را به دفتر ویژه خود وابسته ساخته است تا بر امنیت ملی و سازمان عالی اطلاعات خارجی و داخلی مصر نظارت کنند.
در سال 58 تمامی مناطق مرزی توسط گروهک های مسلح به ناآرامی کشیده شده بود. بلوچستان، خوزستان، کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا و گنبد …
گنبد از تحریک عناصر وابسته به استکبار جهانی روزهای بحرانی و سختی را پشت سر گذاشت.
در درگیری های خونین این شهر که توسط گروهک های محارب صورت گرفت جمع زیادی از مردم کشته شدند. در این رابطه دکتر آهنگری یکی از اعضای ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا گفت: این کانون را یک شورا رهبری می کند. شاخه های کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن که مرکز آن در گنبد کاووس قرار دارد زیر نظر ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا فعالیت می کنند و هدف آن حفظ حقوق دمکراتیک ترکمن است. وی در ادامه علمای اهل تسنن ترکمن صحرا را مرتجع خواند. وی گفت: ما به جمهوری اسلامی رای نداده ایم چرا که محتوای رژیم و اینکه تا چه حد این حکومت می تواند خواست های برحق خلق ها را برآورد برای ما روشن نیست.
در درگیری های گنبد طی چند روز جمعا 85 نفر کشته و 250 نفر مجروح شدند.
شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد که منصوب شده است اعلام کرد که با کمونیست های ایرانی که سرسپرده هیچ ابرقدرتی نیستند و در داخل ایران فعالیت می کنند مخالفتی ندارد. وی گفت من معتقدم که هر گروه سیاسی باید بتواند آزادانه فعالیت کند. وی در ادامه گفت: در انقلاب ایران نباید روی عقاید مذهبی تکیه شود. وی گفت: اگر جبرئیل از آسمان بیاید و قوانینی بیاورد که خودمختاری کردستان در آن نباشد، آن را نمی پذیریم!؟!
این در حالی بود که با تصرف و غارت پادگان مهاباد توسط حزب دمکرات، این گروه خیلی زود یعنی کمتر از ده روز از عمر نظام اسلامی در صف محاربین انقلاب اسلامی قرار گرفت. این در حالی بود که پادگان مهاباد چند روز توسط حزب دمکرات در محاصره بود و سرانجام در 57/12/01 سقوط کرد و تمامی سلاح ها و مهمات موجود در آن به دست حزب دمکرات افتاد.
نخستین شماره روزنامه «آزادلیق» (آزادی) ناشر افکار فرقه آزادی خواهان آذربایجان در تهران منتشر شد. بنا به گزارش روزنامه کیهان، این روزنامه در صفحه اول خود از آیت الله العظمی شریعتمداری با عنوان «امام شریعتمداری» یاد کرده است.
حزب جمهوری خلق مسلمان ایران با تاسیس دفتر مرکزی خود در تبریز، فعالیت عملی خود را آغاز کرد . کیهان در این باره نوشت: این حزب سومین حزب سیاسی و مذهبی ایران خواهد بود. موسّسین این حزب اعلام داشتند: استراتژی و تاکتیک های متفاوت با احزاب دیگر خواهند داشت. این حزب اعلام کرد در اتخاذ روش های عملی، نقطه نظرهای آیت الله العظمی شریعتمداری را در کلیه زمینه ها ملاک عمل قرار خواهد داد.
یعنی یک حزب با شعاری غیر از استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، و رهبرش هم قاعدتا باید شعاری متفاوت با شعار بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی، سردهد.
استراتژی آمریکا پس از پیروزی انقلاب
امروز «رالف شانمن» چهره ای که از نخستین روزهای پیروزی انقلاب در ایران بشدت فعال بود و عمده ترین حملات گروه های سیاسی مخالف دولت و نظام جدید با اتّکا و استناد به نظرات و دعاوی وی مطرح می شد، به جرم جاسوسی برای سازمان سیا از ایران اخراج شد. به نوشته روزنامه اطلاعات او که در پشت نقاب طرفداری از انقلاب ایران برای گروهی از رهبران کنونی ایران پرونده سازی می کرد به نوشته یک نشریه معتبر جهانی، یکی از عوامل مهم «سیا» است و به همین جهت از ایران اخراج شد … .
وی در فرودگاه تصمیم به فرار گرفت و می خواست به شهر بازگردد که با هشیاری از فرار وی جلوگیری کردند … .
«شانمن» مجری طرح استراتژی جهانی، طرح حلزونی «دهه توسعه» و طرح «ترمایت» یا پیشرفت موریانه ای برای نفوذ در عمق نهضتهای استقلال طلبانه است. «شانمن» این طرح را در آمریکای لاتین و اندونزی نیز تجربه کرده است. شانمن با این آگاهی وارد تهران شد و تاکتیکی شناخته شده را برای نفوذ و برقراری ارتباط با گروههای مخالف در پیش گرفت. حرکت دوم، ایجاد و توسعه شکاف از درون و عمل در جهت مخالف وحدت را با درگیری دنبال کرد. اگر حرکت سوم و آخرین ضربه یعنی حمله از رو به رو به ارزش ها و وجه نظرها انجام می شد توطئه شانمن خاتمه یافته تلقی می شد. ولی در کیفیت پیاده کردن این قسمت از طرح با ناکامی مواجه شد و طرح شکست خورد و چون طرح شکست خورد با مهارت از صحنه خارج و با جنجال برانگیزی و هیاهو از نظرها پنهان گردید و کیفیت این شکست او را مجبور به ترک صحنه کرد.
به گزارش روزنامه کیهان شانمن در تدارک مسافرت به کردستان بود که اخراج شد.
آمریکا که برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی توطئه لحظه به لحظه را تعقیب می کرد، با پیروزی انقلاب، لحظه ای آرام و قرار نداشت . استراتژی آمریکا جلوگیری از استقرار نظام با ایجاد بحران و نا آرامی در تمامی کشور، بخصوص در مناطق مرزی بود.
آمریکا روی اختلاف و درگیری بین اقوام و گروهها با طرح مسلح کردن آنها حساب می کرد . تصرف پادگان مهاباد و به دست آوردن سلاحهای فراوان و متنوع و ارسال آنها به مناطق مرزی کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و گنبد و عشایر قشقایی فارس و مجهز شدن گروهک های محارب داخلی مانند: 1 . منافقین 2 . چریکهای فدایی خلق اکثریت 3 . اقلیت 4 . حزب دمکرات 5 . کوموله 6 . رزگاری 7 . عزالدین حسینی 8 . حزب خلق مسلمان 9 . گروه جزنی 10 . حزب توده 11 . مائوئیست ها 12 . تروتسکی ها 13 . فرقان 14 . خلق عرب و یکی دو گروهک دیگر از آن جمله بود.
آمریکا بعضی از این گروهکها را مستقیما هدایت می کرد و از آنها پشتیبانی به عمل می آورد بعضی دیگر را به صورت غیر مستقیم زیر نظر داشت و به آنها خط می داد.
یکی از افرادی که مستقیما هدایت می کرد شیخ عزالدین حسینی امام جمعه سکولار و بی دین مهاباد بود. او مهره مستقیم شاه بود. وی که از امام جمعگی فقط اسم آن را داشت هیچگونه اعتقادی به نماز جمعه و حکومت اسلامی و این گونه امور نداشت.
وی که در جایگاه روحانیت ، مواضع مذهبی را رد و مواضع چپ غیرمذهبی یا ملی گرایی لائیک را ترویج می کرد و می گفت: درخواست های هشت گانه ما از دولت مرکزی باید به طور جدی مورد مذاکره قرار گیرد.
به دعوت شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد، یک راهپیمایی با شرکت گروه های مختلف مردم این شهر برگزار شد و صدها نفر نیز به نمایندگی از طرف عشایر شکاک، هرچی مرکور، ترکور، و کردهای اطراف رضاییه (ارومیه) در آن شرکت کردند. در این راهپیمایی تظاهرکنندگان خواستار خودمختاری کردستان شدند.
در همین حال روزنامه اطلاعات گزارش داد: میتینگ حزب دمکرات کردستان ایران به منظور پشتیبانی از اعلامیه هشت ماده ای نمایندگان کُرد با حضور سی هزار نفر از اکراد، در استادیوم ورزشی بوکان برگزار شد. براساس این گزارش، اجتماع کنندگان از خودمختاری در کردستان پشتیبانی کردند.
عزالدین حسینی به عنوان سمبل خلق کُرد، تبلیغ می شد. مطبوعات داخلی شدیدا از وی جانبداری می کردند. عزالدین حسینی با تظاهر به اسلام گرایی سعی در تحکیم موقعیت خویش در میان روحانیون اهل سنت کردستان داشت و از طرف دیگر از مواضع گروه های ضد انقلاب و محارب و مارکسیست های فعال در منطقه حمایت می کرد.
وی تندروترین رهبر مخالفین جمهوری اسلامی است. رفتار وی به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. گروه های تند که سابقه مبارزاتی هم دارند و از سال ها پیش به عنوان سوسیالیست و کمونیست شهرت داشتند و ذاتا می بایست سرناسازگاری بیشتری با نظام اسلامی داشته باشند حتی مشهور بود که قاسملو نام فرزند خود را لنین گذاشته بود، تحصیلاتش در مسکو بود و سال ها با کمونیست ها زندگی کرده بود، و شدیدا از ناحیه غرب حمایت می شد، تندروی عزالدین حسینی را نداشت. شیخ عزالدین، تبلور لجاجت و مخالفت و عداوت استکبار نسبت به انقلاب اسلامی بود. او از ناحیه رژیم بعث عراق قویّاً حمایت می شد.
… ادامه دارد. سایت حوزه پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 284