غدیر ، آماج تیر کینه توزان و سیه دلان
غدیر
مسأله جانشینی و خلافت بلافصل حضرت علی علیه السّلام بعد از رسول خدا صلّی الله علیه وآله، از مسائلی است که با آشکار شدن دعوت مردم به اسلام ،آغاز شده است که این نشانگر ارتباط تنگاتنگ امامت و ولایت با نبوت است و امامت امیرمومنان و سایر ائمّه علیهم السّلام در حقیقت ادامه مسیر رسالت است که فقط در نزول وحی با هم تفاوت دارند و برای اثبات این حقیقت خداوند آیاتی را در ولایت و امامت علی علیه السّلام بر پیامبر نازل کرد که در بعضی از آن آیات، رسول خدا صلّی الله علیه وآله را مامور میکند که آیه را بلافاصله بر مردم خوانده و مصداق آن را معرفی کند تا مردم در پیدا کردن جانشین پیامبر صلّی الله علیه وآله دچار اختلاف نشوند و حجت بر آنان تمام شود از جمله این آیات،دو آیه معروف اکمال و ابلاغ است که به آیات غدیر هم مشهور شده اند.
نزول آیات غدیر و علل انکار آن
یکی از علت های جاودانگی مسأله غدیر، نزول دو آیه اکمال و ابلاغ درباره واقعه غدیر است. اراده خدا بر این تعلق گرفته است که تا زمان برپایی قیامت،واقعه تاریخی غدیر در تمام قرن ها و عصرها در قلب ها و در کتاب های تفسیری،حدیثی،کلامی و تاریخی شیعه و سنی به عنوان سند مهم امامت و ولایت و جانشینی امیرمومنان علی علیه السّلام بعداز رسول خدا صلّی الله علیه وآله باقی بماند.
علُامه امینی در کتاب ارزشمند «الغدیر»، داستان غدیر خم و انتخاب على علیه السّلام به امامت و ولایت را از ۱۱۰نفر از بزرگان صحابه پیامبر صلّی الله علیه وآله و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله و ۳۶۰ نفر از علماء استادان و حفاظ نقل می کند که پیامبر اسلام پس از نزول آیه ی «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» در غدیر خم ،دست على علیه السّلام را بلند نمود و فرمود: (مَن کُنتُ مولاه فَعَلىٌّ مولاه…[۱].
با توجه به نزول این آیه و آیات فراوان دیگر در شآن و فضائل و نصب به امامت و جانشینی حضرت علی علیه السّلام بعد از پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله و با تاکید و سفارش های رسول خدا صلّی الله علیه وآله نسبت به خلافت امیرمومنان علیه السّلام ، چه علل و انگیزه ای باعث شد که امت از مسأله غدیر رویگردان شده و امام علی علیه السّلام را از حقّ مسلم خود کنار زده و حق او را غصب کنند تا آنجا که خود حضرت علی علیه السّلام در یک جمله دلسوزانه که نشان از محرومیٌت از حقش دارد، چنین می فرماید: «فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مستاثرا على منذ قبض الله نبیّه صلّى الله علیه و آله و سلّم حتى یوم الناس هذا» [۲]
«به خدا سوگند که از زمانى که خداوند روح پیغمبرش را قبض نمود تا این زمان پیوسته از حق خود محروم بوده ام، دیگران حق مرا ربوده خود را جلو انداخته و مرا ممنوع نموده اند.»
نکته ای که نباید از آن غفلت کرد؛ این است که منظور از غصب حق و انکار خلافت امیرمومنان علی علیه السّلام، غصب و انکار خلافت ظاهری حضرت بر مردم است و گرنه نصب امامت و ولایت حضرت طبق نطر شیعیان از طرف خداوند بوده است و کسی نمی تو اند آن را تصاحب کند و با انکار جانشینی امام علی علیه السّلام، خلافت حقیقی و تکوینی آن حضرت از بین نمی رود.بلکه عده ای با توطئه،حکومت ظاهری امام علی علیه السّلام را از او گرفته و جامعه اسلامی را از وجود آن امام عادل محروم کردند و واقعه غدیر را که مثل آفتاب روشن بود را انکار کردند که نتیجه آن ظلم ،فساد،تفرقه و فتنه بود و دامنگیر امّت اسلام شد.
برای اینکه بهتر بتوانیم در این مورد قضاوت کرده و به عمق کلام امام علیه السّلام پی ببریم، ضروری است تاریخ صدر اسلام را به ویژه از منابع اهل سنّت، با دقت مورد مطالعه و بررسی قرار بدهیم تا بدانیم که چه عواملی در پشت پرده باعث شد که امّت اسلامی این آیات و روایات پیامبر صلّی الله علیه وآله در مورد جانشینی و امامت امام علی علیه السّلامرا نادیده گرفته و به دنبال کسانی بروند که هیچ دلیل محکم و مدرکی بر جانشینی آنها بعد از پیامبر صلّی الله علیه وآله وجود نداشت.
کینه های نهانی از پیامبر صلّی الله علیه وآله و انتقام از علی علیه السّلام
قریش از رسول خدا صلّی الله علیه وآله ضربات سنگین و شکست های فراوانی خورده بودند ولی فرصت نکردند شکست های خود را در دوران آن حضرت جبران کنند تا اینکه بعداز رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله، کینه های پنهانی آنان آشکار شد و تلاش کردند تا انتقام خود را از اهل بیت آن حضرت بگیرند.
امیرمومنان در این باره میفرماید: «اللَّهُمَّ انّى اسْتَعْدیکَ عَلى قُرَیْش ، فَاِنَّهُمْ اضْمَرُوا لِرَسوُلِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ضُروُباً مِنَ الشَّرِّ وَ الْغَدْرِ، فَعَجَزوُا عَنْها، وَ حُلْتَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَها، فَکانَتِ الْوَجْبَهُ بى، وَ الدَّآئِرَهُ عَلَىَّ .اللَّهُمَّ احْفَظْ حَسَناً وَ حُسَیْناً، وَ لا تُمَکِّنْ فَجَرَهَ قُرَیْشٍ مِنْهُما ما دُمْتُ حَیّاً، فَاِذا تَوَفَّیْتَنى وَ انْتَ الرَّقیبُ عَلَیْهِمْ، وَ انْتَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ شَهیدٌ» [۳]
«خدایا! من در برابر قریش از تو استعانت مىجویم (و شکایت پیش تو مى آورم) قریش در بارۀ پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله، نیٌات پنهانی شوم و فریبانه به دل داشتند؛ اما از اجرای آن ناتوان ماندند و تو بین آنان وخواهش هایشان مانع بودی ، و اکنون نوبت به من رسیده است و به طرف من هجوم آورده و به دورم حلقه میزنند. بار خدایا حسن و حسین مرا حافظ باش ، و تا زنده هستم دست آسیب قریش را از آنان دور فرما ، و چون بمیرم تو خود بر آنان حافظی ، و تو بر هر چیز شاهدی.»
و در روایتی دیگر میفرماید: « کل حقد حقدته قریش على رسول الله صلّى الله علیه وآله أظهرته فی حقی و ستظهره فی ولدى من بعدی ، ما لی و لقریش ! إنما وترتهم بأمر الله و أمر رسوله، أفهذا جزاء من أطاع الله و رسوله إن کانوا مسلمین » [۴] تمام کینههایی که قریش از رسول خدا صلّی الله علیه وآله در دل داشت در حق من آشکار نمودند و پس از من به زودی در حق فرزندان من نیز آن را ابراز خواهند کرد ، مرا با قریش چه کار ؟! ، همانا به امر خدا و رسول با آنان جنگیدم ، آیا این است پاداش کسی که خدا و پیامبرش را اطاعت کرده است ؟
متّقی هندی – از بزرگان معروف اهل سنّت – در این باره چنین نقل می کند: « قلت یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک الا من بعدی قال قلت یا رسول الله فی سلامه من دینی قال فی سلامه من دینک.» [۵] علی علیه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّی الله علیه وآله پرسیدم: چرا گریه می کنی؟ فرمود: کینههایی در سینه های اقوامی جمع شده است که پس از رفتن من آشکار خواهند نمود .عرض کردم: آیا دین من سالم خواهد ماند؟ فرمود: آری دینت سالم می ماند.
این روایات به خوبی نشان می دهد که دل های عده ای که به ظاهر اظهار مسلمانی می کردند، پر از کینه های شدید و دشمنی نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه وآله بوده است و با دقت در لفظ «ضغائن» که به معنی کینه های شدید است [۶] به این نکته پی میبریم که کینه های آنها در اوج شدُت بوده است ولی به خاطر مصلحت هایی که نمی توانستند آشکار کنند اما بعد از مرگ پیامبر صلّی الله علیه وآله، شروع به انتقام گیری از اهل بیت رسول خدا صلّی الله علیه وآله کردند تا اینکه با کنار زدن علی علیه السّلام واقعه مهم و سرنوشت ساز غدیر را از یاد برده و آن را انکار کردند به عنوان نمونه، افرادی را از منابع اهل سنت ذکر می کنیم که در دشمنی و کینه ورزی های خود نسبت به پیامبر صلّی الله علیه وآله و خاندانش علیهم السّلام گوی سبقت را از همه ربوده بودند.
معاویه و دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام
هر چند معاویه بن ابی سفیان، به دشمنی با اهل بیت علیه السّلام مشهور است ولی اهل سنت او را از صحابه پیامبر صلّی الله علیه وآله شمرده و در منابع مهم خود از او به عنوان کاتب وحی و کاتب پیامبر، یاد می کنند. [۷]
زبیر بن بکار می نویسد: «مُطْرَف فرزند مغیره بن شعبه می گوید: من و پدرم در عصر حکومت معاویه به شام رفته بودیم. پدرم هر روز به دیدن معاویه میرفت و هنگام بازگشت با شگفت زدگی او را ستایش می کرد. یک شب پس از بازگشتن، از خوردن شام خودداری کرد و در خود فرو رفت. من گمان کردم حادثه ناگواری در زندگی ما پیش آمده است.
ساعتی بعد از او سؤال کردم چه اتفاقی افتاده است؟ او گفت: فرزندم! من از نزد خبیث ترین و کافرترین مردم آمده ام! گفتم: برای چه؟ گفت: امشب مجلس معاویه خالی از اغیار بود. من فرصت را غنیمت شمرده به او گفتم: ای امیرمؤمنان! تو به آرزویت رسیده ای.حال اگر در این کهولت سنّ به عدل و داد رفتار کنی و با خویشاوندانت (بنی هاشم) مهربانی پیشه کنی و صله رحم نمایی، نام نیکی از خود به یادگار خواهی گذاشت. به خدا سوگند! امروز اینان چیزی که هراس تو را برانگیزاند، ندارند.
معاویه در پاسخ گفت: هیهات! هیهات! این اصلاً امکان ندارد…نام این مرد هاشمی (پیامبر اسلام) را هر روز پنج بار در سراسر جهان اسلام (بر سر مأذنه ها هنگام اذان) فریاد می زنند و به بزرگی یاد می کنند. تو فکر می کنی در این شرایط چه عملی ماندگار است و چه نام نیکی باقی خواهد ماند ای بی مادر!؟ به خدا سوگند! آرام نخواهم نشست تا این نام را دفن کنم.» [۸]
کینه های یزید نسبت به پیامبر و خاندانش صلوات الله علیهم اجمعین
یزید ابن معاویه ،وقتى با خاندان پیامبر آن فجایع جانسوز را انجام داد، در مقابل سر بریده امام حسین علیه السّلام،اشعارى خواند که مضمون آن این است:«اى کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شدند، حاضر بودند و این شیون را مىدیدند و شاد و مسرور مىشدند و مىگفتند: یزید دستت شکسته مباد! ما بزرگان این گروه را کشتیم و با جنگ بدر برابر شد،آن هاشمى (پیامبر اکرم) با حکومت بازى کرد، وگرنه، نه خبرى در کار بود و نه وحى، من از نسل خندف نباشم اگر از فرزندان احمد، بخاطر کارهاى او (پیامبر صلّی الله علیه وآله) انتقام نگیرم.» [۹]
این اشعار به خوبی حس انتقام جویی یزید را نشان میدهد و بخاطر همین اشعار، بسیارى از علماء اهل سنت،یزید را کافر و مشرک [۱۰] به حساب می آورند .
کینه قریش از امیرمومنان علی علیه السّلام
با توجه به اینکه حضرت علی علیه السّلام در جنگ های بدر، احد و خیبر و غیره، بخاطر دفاع از اسلام و رسول خدا صلّی الله علیه وآله، عده زیادی از سران و قهرمانان نامی قریش را به هلاکت رسانده بود، لذا آنان به دنبال فرصت مناسبی بودند تا انتقام کشتگان خود را از علی علیه السّلام بگیرند و توانستند دشمنی های خود را آشکار کنند تا جایی که سفارشات پیامبر صلّی الله علیه وآله درباره اهل بیت بویژه امیرمومنان علیه السّلام بکلی به فراموشی سپردند.
در دشمنی آشکار قریش همین بس که از امام سجاد علیه السّلام و ابن عباس سوال کردند: چرا قریش با علی علیه السّلام دشمنی کردند؟ امام سجاد علیه السّلام فرمود: چون علی علیه السّلام سران آنها را به دوزخ فرستاد و برای بازماندگانشان جز عار و ننگ، چیزی باقی نگذاشت. [۱۱]
حیله گری منافقین از امّت در حقّ امیر مومنان علی علیه السّلام
پیامبر صلّی الله علیه وآله در یک حدیثی، واقعیتی را برای علی علیه السّلام بیان نمودند، که حاکی از ظلم و ستم عده ای از مردم در حق امیرمومنان علی علیه السّلام دارد. حاکم نیشابوری در المستدرک مینویسد: عن ابیادریس الاودی عن علی رضى اللّه عنه قال: «إنّ ممّا عهد إلیّ النبی صلى اللّه علیه وآله أنّ الأمّه ستغدر بی بعده» [۱۲] علی علیه السّلام میفرماید: پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله به من فرمود: «مردم پس از من درحق تو حیله گری خواهند کرد.» حاکم بعداز نقل این حدیث می گوید این روایت صحیح است ولی مسلم و بخاری ، این حدیث را ذکر نکرده اند.
با مطالب مذکور به این نتیجه میرسیم که واقعه تاریخی غدیر از مهمترین ادله اثبات جانشینی امام علی علیه السّلام بشمار میرود که مورد قبول علمای بزرگ شیعه و اهل سنت میباشد و همانطور که ذکر شد عده زیادی از صحابه و تابعین و علمای بزرگ اهل سنت در کتب خود این حدیث شریف را ذکر نمودهاند و این مطلب نشانگر جایگاه و عظمت بالای این حدیث در اثبات امامت و ولایت دارد که جای هر گونه تردید و توجیه را از میان میبرد.
پژوهشکده باقرالعلوم علیه السّلام
پی نوشت:
[۱] رازی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی ،التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، بیروت ، دار الکتب العلمیه سنه، ۱۴۲۱هـ۲۰۰۰م،چاپ اول، ۳۲ –ج ۱۲ ص۴۲و الثعلبی، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیشابوری ،الکشف والبیان ، تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور، بیروت،دار إحیاء التراث العربی ،۱۴۲۲ هـ – ۲۰۰۲ م،چاپ اول ،ج ۴ص۹۲و….
[۲] ابن ابی الحدید ،عزالدین ابوحامد ،شرح نهج البلاغه ،مصحح محمد ابوالفضل ابراهیم ،قم ،کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ،۱۳۳۷ ،چاپ اول،ج ۱ص۲۲۳
[۳] همان ،ج۲۰ص۲۹۸ابن ابی الحدید این کلام را در حکمت هایی که به امیر مومنان علیه السّلام منسوب می کند، نقل کرده است.
[۴] همان، ج ۲۰ ص ۳۲۸ و قندوزی،سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی ،ینابیع الموده لذوی القربى،تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی دار الأسوه للطباعه والنشر،۱۶۱۴،چاپ اول ،ج۱ ص۴۰۷
[۵] متقی هندی ،علاء الدین علی بن حسام الدین ،کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال،تحقیق: بکری حیانی،بیروت ،مؤسسه الرساله،۱۴۰۴ه-۱۹۸۱،ج۱۳ص۱۷۶ .
وابن هبه الله، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله الشافعی ،تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل،تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، بیروت۱۹۹۵،دار الفکر،ج۴۲ص۳۲۲،۳۲۴و
[۶] اصفهانى، حسین بن محمد راغب. مفردات ألفاظ القرآن : محقق/ مصحح: صفوان عدنان داودى لبنان ،دار العلم- الدار الشامیه۱۴۱۲ ه ق چاپ: اول ص ۵۰۹
[۷] ذهبی ، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد الذَهَبی ،سیر أعلام النبلاء،مؤسسه الرساله،ج۵ص ۱۱۸و۱۱۹
[۸] ابن ابی الحدید .شرح نهج البلاغه ج۵ ص۱۳۰
[۹] طبری، محمد بن جریر الطبری أبو جعفر، تاریخ الأمم والملوک معروف به تاریخ الطبری ،بیروت ،دار الکتب العلمیه،۱۴۰۷چاپ اول ،ج۵ص۶۲۳
[۱۰] همان ج۵ص۶۲۳
[۱۱] ابن شهر اشوب ،مشیر الدین أبى عبدالله محمد بن على بن شهر اشوب ابن أبى نصر بن أبى حبیشى السروى المازندرانى المتوفى،مناقب آل أبی طالب ،نجف،۱۳۷۶ – ۱۹۵۶ ،مطبعه الحیدریه،ج۳ص۲۱
[۱۲] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیشابوری، المستدرک على الصحیحین ،تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا،بیروت،۱۴۱۱ – ۱۹۹۰ ،دار الکتب العلمیه،چاپ اول ج۳ص۱۵۰وابن کثیر، إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداءبدایه والنهایه تحقیق :علی شیری ،بیروت،داراحیاءالتراث العربی ،۱۴۰۸ – ۱۹۸۸ م۱۴۰۸ – ۱۹۸۸ م ،چاپ اول ج۶ص۲۴۴
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 157