غیبت کردن و غیبت شنیدن
هیات: یکی از سرمایه های بزرگ انسان در زندگی، حیثیّت و آبرو و شخصیّت او است و هر چیز که آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد؛ بلکه گاه ترور شخصیّت از ترور شخص مهم تر محسوب می شود و به همین دلیل است که گاه گناه هتک حرمت افراد از قتل نفس نیز سنگین تر است!
قرآن مجید در خصوص غیبت به تشبیه بی سابقه ای روی آورده، و صحنه ای مشمئز کننده و نفرت انگیز را برای مجسّم نمودن قبح و زشتی این گناه ترسیم نموده است.
قرآن کریم درباره غیبت می فرماید: …وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ«و هیچ یک از شما از دیگری غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»
در اینجا با آن که کلمه «مثل» به کار نرفته، لیکن مسئله تشبیه خیلی روشن است. و به طوری که ملاحظه می شود حتّی ادات تشبیهی هم وجود ندارد، شاید علتش شدت وضوح تشبیه باشد.
درباره تشبیه غیبت به خوردن گوشت برادر مؤمن، چندین نکته را می توان خاطر نشان نمود.
۱- مردم با ایمان برادر و همخون یکدیگرند؛ لَحْمَ أَخِیهِ.
۲- آبروی انسان، مثل گوشت بدن او وسیله قوام اوست؛ لَحْمَ أَخِیهِ.
۳- همان گونه که مرده قدرت دفاع از خود را ندارد، شخصی که مورد غیبت است نیز چون حاضر نیست، قدرت دفاع از خود را ندارد؛ مَیْتاً.
۴- اگر از بدن زنده قطعه ای جدا شود، امکان پر شدن جای آن هست، ولی اگر از مرده ای چیزی کنده شود جای آن همچنان خالی می ماند. آری غیبت، آبروی مردم را بردن است و آبرو که رفت دیگر جبران نمی شود؛ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً.
۵- غیبت کردن، درندگی است؛ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً.
۶- مقتضای برادری آن است که فرد برای برادر دینی خود یار و یاور و مشفق او باشد، امّا غیبت کننده بجای این امور به عیبجویی و طعنه زدن و بردن آبروی وی روی آورده و این همانند قطعه قطعه نمودن گوشت او است.
۷- از آنجا که غیبت کننده از کار خود لذّت برده و این کار را دوست می دارد، گوئی همانند کسی است که خوردن گوشت برادر مرده خود را دوست می دارد؛ أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا.
به هر حال، این تشبیه بی سابقه در قرآن، و نیز تاکید روایات در توضیح مطلب، بیان کننده زشتی این عمل است که بدترین ظلم و ستم نسبت به برادر دینی است و در ننگین بودن این عمل همین بس که گرگ نسبت به گرگ این کار را انجام نمی دهد: و لیس الذئب یأکل لحم ذئب و یأکل بعضنا بعضا عیانا؛ گرگ (با آن درندگی) گوشت گرگ را نمی خورد ولی بعضی از ما به طور علنی (گوشت) بعضی دیگر را (به وسیله غیبت) می خورد.
در روایتی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله روایت شده که فرمود: «من أکل لحم اخیه فی الدنیا قرّب الیه یوم القیامه فیقال له کله میتا کما أکلته حیّا، فیأکله و یکلح و یضجّ.»
«کسی که در دنیا گوشت برادر خود را (بوسیله غیبت کردن از او) بخورد، روز قیامت او را به نزد کسی که غیبتش را کرده برده و به او می گویند همان گونه که در دنیا گوشت او را در حالی که زنده بود خوردی اکنون که مرده است نیز گوشت او را بخور. پس او از گوشت مرده وی می خورد و از شدت ناراحتی روی در هم کشیده و فریاد می زند.» و از امام باقر علیه السّلام نیز روایت شده که فرمود: «بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذالسانین، یطری أخاه شاهدا و یأکله غائبا.»
«چه بد بنده ایست آن بنده ای که دو چهره و دو زبان است، در حضور برادرش او را می ستاید و در پشت سر او را (به وسیله غیبت) بخورد!» درباره فلسفه تحریم غیبت از نظر اسلام، مفسّر گرانقدر علّامه طباطبائی می فرمایند: «شارع مقدس اسلام از این جهت از غیبت نهی فرموده که: غیبت اجزاء مجتمع بشری را یکی پس از دیگری فاسد می سازد و از صلاحیّت داشتن آن آثار صالحی که از هر کس توقعش می رود ساقط می کند و آن آثار صالح عبارتست از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتی از هر خطری با او یکی شود.. . امّا اگر در اثر غیبت و بدگوئی من، دیگری از او بدش بیاید و او را فردی معیوب بپندارد به همین مقدار با او قطع رابطه می کند و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد وقتی در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت می فهمیم که چه خسارت بزرگی به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلای جامعه سوز بمنزله خوره ایست که در بدن شخص راه می یابد و اعضای او را یکی پس از دیگری بخورد، تا جائی که به کلّی رشته حیاتش را قطع سازد.
…پس غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیّت اجتماعی افراد است که خودشان از جریان اطلاعی ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزها می گویند و اگر خبر داشته باشند و از خطری که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز می جویند و نمی گذارند پرده ای را که خدا روی عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خدای سبحان این پرده پوشی ها را بدین منظور کرده که حکم فطری بشر مجری گردد. یعنی اینکه فطرت بشر او را وا می داشت تا به زندگی اجتماعی تن در دهد، این غرض حاصل شود و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشته باشند وگرنه اگر این پرده پوشی خدای تعالی نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانی منزّه از تمامی عیوب نیست هرگز اجتماعی تشکیل نمی شد.»
منبع: حوزه
بازدیدها: 0