فتنه ۱۳۸۸ طراحی یا تصادف؟ | دکتر عبدالله گنجی

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / فتنه ۱۳۸۸ طراحی یا تصادف؟ | دکتر عبدالله گنجی

فتنه ۱۳۸۸ طراحی یا تصادف؟

دکتر عبدالله گنجی

مقدمه:

چند ماه پس از وقوع و استمرار فتنه ۱۳۸۸، فرضیات، سؤالات و پاسخ‌هایی درباره چرایی آن اعلام شد. برخی مبتنی بر فهم جناحی- سیاسی و برخی مبتنی بر درک فردی خود از روند اتفاقات صورت گرفته علتی را برای آن طرح و ارائه کردند. برخی آن را تک عامل و برخی از علل ترکیبی برای تحلیل آن استفاده کردند. بعضی علت آن را یک تصادف ساده و عده‌ای بر پیچیده بودن فتنه اصرار داشتند. برخی ریشه آن را در علوم انسانی غرب می‌دانستند و برخی آن را حاصل تنفر تولیدی در صحنه انتخابات اعلام کردند. اما عمده مفروضات طرح شده درباره علل آن را می‌توان به شرح ذیل دانست و در نهایت درصدد اثبات فرض صحیح برآمد.

 ۱- فرض‌های احتمالی علل وقوع فتنه۱۳۸۸:

 ۱-۱- برخی از افراد از جمله علی مطهری و برخی دیگر از اصلاح‌طلبان علت وقوع فتنه را برخوردهای غیر اخلاقی احمدی‌نژاد نظیر نشان دادن عکس همسر موسوی در تلویزیون یا نام بردن از هاشمی و ناطق نوری در مناظرات می‌دانند و معتقدند بداخلاقی وی منجر به رشد تنفر و در نتیجه ایجاد کینه در این افراد و حامیان آنان شد. این فرض با اندکی تأمل قابل رد است چرا که شعارهای داده شده در خیابان‌های تهران در طول شش ماه فتنه، متوجه احمدی‌نژاد یا عملکرد وی نبود. شعارها معمولاً معطوف بر رد و نفی آرمان های انقلاب اسلامی (نفی حمایت از غزه و لبنان) رد نوع نظام مستمر(جمهوری ایرانی) و اصول انقلاب اسلامی (اصل ولایت فقیه) و جهت‌گیری‌های فیزیکی و میدانی نیز متوجه بسیج و مساجد محل استقرار بسیج بود. بنابراین در شش ماه استمرار فتنه کسی با احمدی‌نژاد کاری نداشت و حملات متوجه اصل نظام و کلیت آن بود.

۲-۱- فرض دوم این است که موسوی فردی کم ظرفیتی بود. چون آمار غلط یا نظرسازی به وی داده بودند پیروزی به باور وی تبدیل شده بود. بنابراین کم ظرفیتی وی از یک سو و باور به پیروزی از سوی دیگر باعث عصبانیت و خروج از منطق شد و وی به صورت شتابزده در مقابل قانون،‌رهبری و نظام قرار گرفت. این فرض نیز باطل است. چرا که وی تعمداً راه‌های عرفی- حقوقی منجر به احقاق حق را طی ننمود و توصیه‌های عیان و نهان رهبری و صدها نخبه ومسئول کشور که به ملاقات وی می‌رفتند نیز نتیجه نداد و به‌رغم گذشت ۱۸ ماه از انتخابات و صدور بیش از بیست بیانیه نه سندی مبتنی بر وقوع تقلب ارائه کرد و نه حاضر به تفاهم بر سر راه کار مشترک برای بررسی ادعاهای خود شد.

۱-۳فرض سوم اینکه تقلب شده است.در رد این فرض فاصله۱۱میلیونی رای مهمترین منطق است علاوه بر آن در طول ۱۸ ما آزادی رهبران هیچ سندی ارایه نشد و اقایان تاج زاده،خاتمی،صفایی فراهانی،نبوی، موسوی لاری بر عدم امکان تقلب سیستماتیک در ایران تاکید کردند

۴-۱-فرض چهارم این است که اگر این مسئله طراحی هم بوده است، ربطی به موسوی نداشت. چرا که کاندیدای اصلاح‌طلبان تا سه ماه قبل از انتخابات موسوی نبود. اگر طراحی هم بوده به شرط ورود خاتمی بوده است. اما چون خاتمی از گروه نه انتخابات خارج شد، این طراحی به همان صورت سابق به اجرا درآمد و احتمالاً موسوی به صورت کلی از آن خبر نداشته است و به نوعی دردام حزب مشارکت و سازمان مجاهدین و تا حدودی مجمع روحانیون و کارگزاران سازندگی افتاده است. این فرض نیز به دلیلی که در فرض بعدی می‌آید باطل است و اسناد موجود چیز دیگری را نشان می‌دهد.

۵-۱- بر طبق اسنادی که در ادامه خواهد آمد آنچه که از روز ۲۳/۳/۸۸ در ایران به وضوح پیوست مبتنی بر یک طراحی عمیق بوده و شخص موسوی نیز کاملاً از آن مطلع بوده است. این ادعا را می‌توان به صورت شفاف و منصفانه اثبات کرد. قبل از پرداختن به اثبات این مسئله یادآوری تفاوت‌های انتخابات ۱۳۸۸ با همه انتخابات پیشین نیز قابل تأمل است.

۲- تفاوت‌های انتخابات ۱۳۸۸ با بقیه انتخابات کشور

 بدون فهم دقیق تفاوت‌های انتخابات ۱۳۸۸ در حوزه اصلاح‌طلبان، درک طراحی کلی فتنه نیز قدری مشکل است. اگر چه سخنان موسوی که در ادامه می‌آید قطعی بودن طراحی را گوشزد می‌کند. اما از آنجا که تفاوت‌های ایجادشده خود بخشی از طراحی است ذکر آن برای تحلیل نهایی لازم و ضروری است.

 ۱-۲- انتخاب رنگ:

 انتخبا رنگ برای یک کاندیدا برای اولین بار صورت می‌گرفت و این را نمی‌توان صرفاً یک تدیر انتخاباتی دانست. چرا که در جلسه تیرماه ۱۳۸۷(یازده ماه قبل از انتخابات) حزب مشارکت با موضوع «بررسی راه‌های بدست گرفتن قدرت» با صراحت «از انقلاب مخملین»، «راه چهارم»، «تئوری جین شاپ» و… سخن به میان می‌آید. حال آنکه در ایران یک راه بیشتر برای رسیدن به قدرت وجود ندارد و آن هم صندوق رأی است. به هر حال رنگ سبز ابتدا نماد اعتقادی، سپس نماد انتخاباتی بعد از آن نماد اعتراضی و نهایتاً به نماد براندازی تبدیل شد و اپوسیون خارج از کشور نیز از آن استفاده می‌کرد.

۲-۲- تجمع‌های شبانه هفته‌های قبل از انتخابات:

این مسئله چیز جدیدی بود. سابقه قبلی نداشت که جوان‌ها تا صبح در خیابان‌های تهران و برخی شهرها پایکوبی کنند و شعار دهند که بعداً معلوم شد این تجمعات مبتنی بر یک سازماندهی بوده است که موسوی اهداف آن را در مصاحبه با هفته‌نامه تایمز لو می‌دهد(در ادامه خواهد آمد) این تجمعات گرانیگاه همه برنامه‌ریزی‌هایی برای بعد از انتخابات است.

۳-۲- القای تقلب چند ماه قبل از انتخابات:

القای تقلب چند ماه قبل از انتخابات بسیار پرحجم و بی‌سابقه بود به صورتی که مقام معظم رهبری در اول فروردین ۱۳۸۸ در مشهد نسبت به آن تذکر داد اما فایده‌ای نداشت. کمیته‌های سی‌گانه صیانت از آرا در کشور تشکیل شد و نظارت شورای نگهبان به سخره گرفته شده. این شعار به جوانانی که در خیابان‌های تهران بودند تزریق شد و آنان با صراحت می‌گفتند «اگر تقلب بشه، ایران قیامت میشه»، «اگر تقلب نشه، موسوی برنده می‌شود». یعنی پذیرش سلامت انتخابات فقط یک راه دارد و آن هم پیروزی موسوی است.

۴-۲- القای پیروزی در روزهای پایانی تبلیغات:

برنامه‌ریزان موسوی دوگانه تقلب- پیروزی را به جوانان تزریق و شخص موسوی در عصر جمعه قبل از هرگونه شمارش آرا خود را «برنده قطعی، قطعی با فاصله زیاد» معرفی کرد تا اگر شکست خوردند، جماعتی که به پیروزی خود و تقلب طرف مقابل باورند دارند انگیزه حضور در خیابان‌ها را داشته باشند. این اعلام پیروزی مبتنی بر یک فرمول طراحی شده بود که مرحله به مرحله باید اجرا می‌شد تا صبح شنبه آمادگی روانی حامیان جهت بازگشت به خیابان بعد از ۴۸ ساعت از پایان تبلیغات حفظ شود.

۳- کدام نحله اصلاحات محور طراحی بود؟

اصلاح‌طلبان در یک تقسیم‌بندی کلی به سه دسته تقسیم می‌شود۱-۳- اصلاح‌طلبان که به دنبال تفسیرهای متسأهل از قانون اساسی هستند ۲-۳- مشروطه‌خواهان که ضمن قبول اصل نظام دینی به دنبال تشریفاتی کردن جایگاه ولایت فقیه با هدف برقراری دموکراسی حداکثری هستند( طبق مدعای خودشان) مشروطه‌خواهان الگوی چالز پادشاه انگلستان را بارها مثال زده‌اند که چگونه قدرت وی محدود و حکومت انگلستان مشروطه شد.

سعید حجاریان و دوستانش با نوشتن کتاب و چندین مقاله به جای حذف ولایت فقیه به دنبال تشریفاتی کردن آن هستند و اسم آن را «مشروطه‌خواهی» گذاشتند تا بتوانند با دوگانه مطلقه- مشروطه، نظام‌های استبدادی را با نظام ولایت فقیه قیاس و همانندسازی نمایند. از سخنان موسوی در مصاحبه با هفته‌نامه تایمز چنین برمی‌آید که این نحله محورطراحی فتنه بوده است.

۳-۳- نحله سوم اصلاح‌طلبان جمهوری‌خواه تمام عیار هستند که اکبر گنجی و سروش و سازگارا محور اصلی آنان بودند این نحله به دلیل حضور کمرنگ خود در  داخل کشور، نقش کمتری در طراحی فتنه داشتند.

۴- غایت طراحی فتنه:

غایت طراحی در هر دو صورت شکست یا پیروزی فشار بر نظام بوده است. درمیدان نگه داشتن طرفداران که با دوگانه پیروزی- تقلب تحریک و تهیج شده بودند و طرح مطالباتی به منظور فشار بر رهبری و عقب‌نشینی از مسائلی مانند نظارت استصوابی، وادار کردن رهبر به عدم حمایت از دولت مستقر (احمدی‌نژاد) و انداختن همه مشکلات بر گردن رهبری، انجام اصلاحات در قوانین و افراد شورای نگهبان و قوانین انتخابات و مطبوعات و تبیین مجدداً اختیارات ریاست جمهوری و محصور کردن رهبر در اصل ۱۱۰ و… بوده است. مشروطه‌خواهان درصدد براندازی ماهوی نیستند اما سخنان موسوی در مصاحبه با هفته‌نامه تایمز به صورتی است که متأسفانه برداشت براندازی نیز از آن استنباط می‌شود.

از جلسه ۱۷/۴/۸۷ حزب مشارکت چنین برمی‌آید که آوردن مردم در خیابان‌ها و «کارگر شدن» آن مطلوب نظر بوده است. اعتقاد به نظریه جنین شارپ و اجرای آن در ایران پیشنهادی است که سعید حجاریان در جلسه مذکور می‌دهد(طبق اسناد کیفرخواست عمومی متهمان فتنه ۱۳۸۸ طرح شده در دادگاه شهریور ۱۳۸۸) سعید حجاریان در آن جلسه می‌گوید «این یعنی مردم از این طرف و آن طرف در جایی مثل پارک ملت جمع شود و این جمعیت کارگر شود و رهبر آنان برود با رژیم چانه بزند» بنابراین نظر ایشان براندازی ماهوی و بنیان‌ کن نیست بلکه استحاله و عقب‌نشینی مدنظر است. اما در آن جلسه افرادی مثل تاج‌زاده مسائل تندتری را طرح و به چهار انقلاب رنگی در چهار کشور قرقیزستان، ‌اوکراین، یوگسلاوی و گرجستان اشاره می‌کند و دیگران هم نظراتی را در این خصوص می‌دهند.

از سخنان موسوی در مصاحبه با هفته‌نامه تایمز چنین برمی‌آید که غایت طراحی در هر دو صورت (پیروزی یا شکست) برای تویلد هزینه برای نظام بوده و راهبردهای مشخصی برای هر دو حالت تعریف شده بود.

۵- اثبات آگاهی موسوی از طراحی:

 رفتارها و سخنان موسوی در روزهای تبلیغات و قبل آن نشان می‌داد که وی در برخی حوزه‌ها نگاهی متفاوت از امام دارد اما چون در طول بیست سال گذشته سکوت کرده بود. به تعبیر محمدعلی ابطحی همانند هندوانه نبریده بود. قابل قضاوت نبود. وی بر خلاف نامه امام برمحتشم‌پور درباره نهضت ازادی، هنگام پرسش از وی، با نیکی از آنان یاد می‌کرد و حاضر نبود نگاه امام راه بازخوانی کند. اما سؤالی که بعد از انتخابات پاسخ آن روشن شد این بود که چگونه اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین حاضر شدند از خاتمی عدول نموده و پشت سر موسوی قرار گیرند؟ آنان به دنبال تحول اساسی در نظامات و روابط مردم و حاکمیت بودند. آیا این مطالبات توسط موسوی محترم شمرده شده بود؟ آیا موسوی قول برآوردن مطالبات را به آنان داده بود؟

در بین همه سخنان موسوی از مصاحبه ۲۱/۳/۸۸ (یک روز قبل از انتخابات، پنج‌شنبه استراحت کاندیدا و ممنوعیت تبلیغات) با هفته‌نامه تایمز برمی‌آید که طراحی خطرناکی برای نظام انجام شده بود. البته در روزهای منتهی به انتخابات برخی افراد که با محافل امنیتی مرتبط بودن از طراحی انقلاب رنگی سخن می‌گفتند. اما نگارنده و امثال آن این را صرفاً‌یک تحلیل می‌دانستیم. برخی تشکل‌ها و برخی روزنامه‌ها قبل از انتخابات اعلام کردند که چینش رفتارها و فرموله‌بندی فرآیندها، حکایت از انقلاب مخملین دارد که بعد از انتخابات درستی این سخن هویدا شد. موسوی در آن مصاحبه پرده از طرحی خطرناک که به یقین شاخه مشروطه‌خواه اصلاح‌طلبان برای وی طراحی کرده بودند برمی‌دارد و از آنجا که وی شخصیتی کم ظرفیت و فاقد سعه‌صدر و پیچیدگی است، ناشیانه این طرح را لو می‌دهد. خبرنگار تایمز از وی می‌پرسد: «اگر شما پیروز انتخابات شوید برای اجرای دیدگاه‌هایتان، با توجه به اختیارات رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران چگونه عمل خواهید کرد» یک انسان سیاست‌مدار و درون نظام اکنون باید چه پاسخی به یک رسانه غربی بدهد؟ اهداف طراحی انجام شده از یک سو و مشی روشنفکری وی از سوی دیگر منجر به این پاسخ می‌شود:«تجمعات چشم‌گیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت،‌ساختار قدرت را به نحو بنیادین دگرگون خواهد ساخت در واقع این کار با فشار بر رهبری مبنی بر عقب‌نشینی نسبت به افکار عمومی صورت واهد گرفت.»(به نقل از تایمز www.alef.ir ) در جمله بالا چند مسئله مهم نهفته است. اول اینکه وی در صورت پیروزی نیز به دنبال انجام عملیات سیاسی و خیابانی در داخل کشور بوده است و با صراحت از تجمعات شبانه هفته‌های گذشته به عنوان یک ظرفیت برای بعد از پیروزی نام می‌برد. دوم اینکه سطح مواجهه با نظام را با استفاده از «تجعات چشم‌گیر هفته‌های گذشته»،«بنیادین» مربوط به «ماهیت» و «ساختار قدرت» و «دگرگون‌ساز» می‌داند. واژه‌های مذکور پیامی جز تغییر اساسی در ساختار قدرت ندارد. سوماً وی غایت حرکت خود را مواجهه با احمدی‌نژاد و رفتارهای زشت وی در مناظرات اعلام نمی‌کند. بلکه با فرض پیروزی، از تجمعات چشم‌گیر هفته‌‌های گذشته برای «فشار بر رهبری مبنی بر عقب‌نشینی» استفاده خواهد کرد. بنابراین صحبت از حذف، براندازی ماهوی و تغییر رهبری نمی‌کند بلکه «عقب‌نشینی» رهبری را مدنظر دارد و این یعنی همان مشروطه‌خواهی سعید حجاریان و دوستانش به عنون معماران اصلی فتنه و تلاش برای تشریفاتی کردن جایگاه رهبری. این مهم را سعید حجاریان چندین بار دیگر و درکتاب مشروطه‌خواهی نیز بدان اشاره دارد و شاهد مثال خود را ملکه انگلستان و فرایند تحقق مشروطه در مقابل نظام مطلقه انگلستان می‌داند. اما اینکه موسوی از واژه «تغییر ماهیت ساختار قدرت»‌استفاده می‌کند قدری مبهم است. شاید هدف وی تشکیل شورای رهبری با ایجاد تغییراتی در قانون اساسی برای نزدیک کردن شاخص‌های دموکراسی غربی با شاخص‌های نظام سیاسی در ایران بوده است که هنوز این را روشن نکرده است. دکتر مرندی نماینده مجلس و وزیر پیشین بهداشت و درمان می‌گوید:«به موسوی گفتم این مصاحبه راتکذیب کن اما حاضر به این کار نشد» اما سؤال دیگری که خبرنگار هفته‌نامه تایمز از موسوی می‌پرسد درباره شکست است. پاسخ موسوی حکایت از روشن بودن تصمیم بعداز شکست در انتخابات دارد. همچنین نشانگر این مسئله است که چرا موضوع جلسه ۱۷/۴/۸۷ حزب مشارکت «بررسی راه‌های به دست گرفتن قدرت» بوده است.

خبرنگار از موسوی می‌پرسد: «اگر شما در انتخابات شکست بخورید به این جوانانی که در خیابان‌ها رقص‌کنان و شادند چه خواهید گفت. اصلاً به همه طرفدارانتان چه خواهید گفت.» پاسخ یک انسان عاقل و معتقد به نظام و انقلاب چه می‌تواند باشد؟ (سؤال از شکست است نه تقلب). موسوی می‌توانست  بگوید اگر شکست خودم که طبیعت دموکراسی است. اما اگر مسئله‌ای غیرطبیعی در کار باشد از همه ظرفیت‌‌های  قانونی برای احقاق حقوم استفاده خواهم کرد و …. اما وی طراحی بعد از شکست را با عریانی تمام لو می‌دهد. و در جواب می‌گوید «پیام من قبلاً به آنها رسیده است (آنان که در خیابان‌ها رقص‌کنان و شادند) تغییر از مدتی قبل ‌آغاز شده است. پیروزی در انتخابات بخشی از این تغییر است، بخش‌‌های دیگر ادامه پیدا خواهد کرد و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود» در این جمله چند تصمیم و برنامه قابل احصاء است. اول اینکه قرار نیست بنده شکست را بپذیرم و راحت از کنار آن عبور کنم. دوم اینکه تجمعات خیابانی هفته‌‌های  گذشته برای اهدافی بعد انتخابات پیش‌بینی شده است. سوم اینکه این تجمعات سازمان یافته است (پیام من قبلاً به آنها رسیده است) و تجمع‌کنندگان هم می‌دانند که چه کاری باید از فردای انتخابات صورت گیرد. سوماً ما تغییر را شروع‌ کرد‌ایم (تمرین تجمعات) و چهارماً پیروزی یکی از اقدامات ما است که در صورت عدم پیروزی راه‌‌های  دیگری را مدنظر داریم (بخش‌‌های  دیگر ادامه پیدا خواهد کرد) و پنجم اینکه: هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند مارا از ادامه راه باز دارد. (هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود) بنابراین اصرار مطلق بر ابطال انتخابات و عدم توجه به توصیه‌ها و تذکرات رهبری و دیگر دلسوزان انقلاب که به صورت مستمر با وی ملاقات می‌کردند مؤید این است که طراحان نمی‌توانند حلقه‌‌های  فرمول طراحی شده را از امتداد هم خارج کنند و باید مسیر طراحی شده طی شود. خصوصاً اینکه دستگیری طراحان فتنه پس از انتخابات باعث خلأ مشورتی آنان با موسوی شد و وی قادر به جایگزینی راهبرد جدید نبود.

برگزاری رفراندوم به خاطر صحت و سقم انتخابات آخرین ورژن این فرمول بود که توسط خاتمی اعلام شد. یعنی بعد از مشارکت ۸۵ درصد مردم، باید مجدداً حاکمیت رفراندوم «صحت» برگزار کند و این چیزی غیرقابل انجام بود اما می‌توانست نانی برای اصلاح‌طلبان در افکار عمومی بپزد.

۵- چرا فتنه ناکام ماند

عوامل متعددی موجب گردید تا فتنه به سرانجام نرسد. ممکن است تحلیلگران مختلف نظرات متنفاوت داشته باشند که به جای خود محترم است. اما آنچه نگارنده می‌فهمد موارد ذیل است.

۱-۵- جایگاه رهبری دینی: تلقی طراحان از جایگاه رهبری در افکار عمومی اشتباه بود. این همان اشتباهی بود که بعد از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جموری ۱۳۷۶ تجدیدنظر طلبان انجام دادند. و مبتنی بر تفسیر «رای نه به جمهوری اسلامی»‌، برای اداره کشور برنامه‌ریزی کردند. اما در سال ۱۳۸۸ خطبه ۲۹/۳/۸۸ مقام معظم رهبری باعث گردید تا جمعیت حاضر در ۲۵ خرداد هرگز به خیابان‌ها برنگردند. آن جمعیت در ادعا طراحان بالای دو میلیون و طبق برآوردهای دستگاه‌‌های  رسمی بالای پانصد هزار نفر بود. اما در روزهای بعد هرگز جمعیت بالای سی هزار نفر در خیابان‌‌های  تهران مشاهده نشده. این اتفاق متأثر از آن خطبه و این جمله آن بود که «خط انقلاب چهل میلیون رأی دارد» و «من به ملت ایران اطمینان می‌دهم که نظام جمهوری اسلامی ایران اهل خیانت به آراء شما نیست» دیگر تدابیر رهبری همچون توجه به خواسته‌‌های  نمایندگان موسوی و دیگر کاندیداها و وقت‌گذاری برای حل مسئله را نباید فراموش نمود.

۲-۵- فاصله رأی به عنوان یک فریاد بلند:

در کشورهای چهارگانه‌ای که انقلاب رنگی در آنها محقق شد، فاصله آرا دو طرف به حداکثر پنج درصد می‌رسید. یعنی فاصله رأی دو جناح موجود که یکی در درون حاکمیت و دیگری در خارج آن بود بین ۴۷ درصد تا ۵۳ درصد ۴۸ درصد تا ۵۲ درصد فاصله داشت. اما فاصله ۱۱ میلیون نفری رای دو کاندیدا در سال ۱۳۸۸ خود منطق گویایی بود که بخشی از فرآیند اقناء سازی را انجام می‌داد. افراد از خود می‌پرسیدند ۱۱ میلیون تقلب را چند نفر باید انجام دهند و چگونه است که حدیث امیرالمؤمنین مبنی بر اینکه اگر حرف از دو نفر رد شد پخش می‌شود، محقق نمی‌شود؟ فاصله رأی و جایگاه رهبری دو مؤلفه‌ای بودند که طراحان در طراحی خود بدانها توجه نکرده بودند و در برآوردهای احتمالی چنین برآوردی را قابل تحقق ندانسته بودند.

۳-۵- حضور تمام کننده مردم در صحنه:

قیام نه دی که حاصل ۶ ماه صبوری و سعه صدر بود با حضور چهل میلیونی مردم در فاصله‌ای کوتاهی از پرده‌دری روز عاشورا به وقوع پیوست. آن جمعیت و آن هیبت تمام کننده و انفعال‌ساز بود. دو عامل دیگر که باعث شکست فتنه شد مربوط به طراحان فتنه و مجریان آن بود که به سان ضربه‌ای بر پشت کله آنان محسوب شد.

۴-۵- عبور از خطوط قرمز امام و انقلاب:

شعار علیه غزه و لبنان که قبل آن در سایت وزارت خارجه اسرائیل قرار داده شده بود موجب تعجب همگان شد که چگونه می‌توان باور کرد، کسی که خود نخست وزیر امام می‌داند، طرافدارانش علیه اصلی‌ترین آرمان‌‌های  امام شعار دهند و وی ابراز برائت نکند. مطالبه «جمهوری ایرانی» یعنی به چالش کشیدن یکی از شعارهای اصلی انقلاب از سه شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مسئله دیگری بود که ارتباطی با تقلب نداشت و دروغین بودن تقلب و اهداف براندازانه را گوشزد می‌کرد. شعار علیه اصل ولایت فقیه نیز مسئله‌ای بود که فاصله این جماعت و امام را زیاد می‌کرد و پارادوکس آنان را برملا می‌ساخت.

۵-۵- عبور از خطوط قرمز تشیع:

پرده دری در روز عاشورا، توهین به هیئت‌‌های  مذهبی و ضرب و شتم مذهبیون در این روز توسط چهره‌‌های  معلوم الحال و زنان بدحجاب نشانگر این بود که نه تنها نظام جمهوری اسلامی بلکه کلیت اسلام و تشیع به مبارزه طبیده شده است و از آنجا که موسوی سیاست‌مدار نبود این جماعت را «خداجوی» خواند تا آخرین میخ‌ها را بر تابوت فتنه بکوبد. فهم اشتباه دیگر آنان این بود که نظام جسارت برخور و با ما را ندارد. اما نظام بعد از ۱۸ ماه فرصت و صبر و روشن شدن برخی زوایای و عدم ارائه سندی برای تقلب، تصمیم خود را گرفت و مبتنی بر رفئت اسلامی اعدام را به حصر تقلیل داد تا از کشته شدن بیشتر مردم و هدر رفتن انرژی کشور و مسئولین در مسیر باطل جلوگیری شود.

دستاوردها:

  • باخوانی و تثبیت مجدد نقش رهبری در جامعه دینی و تمام کنندگی وی
  • اثبات مجدد قدرت بسیج گری نظام و جایگاه مردمی آن
  • توجه حزب الله ونظام به فضای سایبر

۴-  عریان شدن چهره نفاق ۲۰ ساله در درون نظام

۵- اثبات مجدد دشمنی غرب

بازدیدها: 491

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *