فدائیان اسلام در برابر دشمنان اسلام
جمعیت فدائیان اسلام در سال ۱۳۲۴ شمسی توسط سیدمجتبی میرلوحی (نواب صفوی) با هدف مقابله با بی دینی تأسیس گردید.
نواب پس از تحصیل در رشته مکانیک برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شد. همزمان با تحصیل در نجف، شاهد اوجگیری افکار ضددینی در ایران بود که دولت رضاشاه و برخی از روشنفکران منحرف مانند احمد کسروی بدان دامن میزدند.
کسروی و فدائیان اسلام
کسروی از جمله روشنفکرنماهایی بود که از همان آغاز مخالفت خود را با دین و روحانیت آشکار کرده و عقاید مذهبی را مورد تخطئه قرار داد و بسیاری از اصول و مبانی تشیع را خرافات شمرد. او زیارت قبور، تکریم ائمّه اطهار، بزرگداشت شهادت امام حسین(علیه السّلام) در ایام محرم و سایر اعتقادات شیعه را موجب بدبختی مردم ایران میپنداشت و در کتاب شیعهگری به امام صادق(علیه السّلام) توهین کرد، مصائب حضرت فاطمه(علیها السّلام) را دروغ خواند و وجود حضرت ولی عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار نمود. انحراف کسروی بدان جا رسید که خود را پیامبری خواند که آیین جدیدی آورده است و نام آن را «پاکدینی» نام گذاشت.[1]
افکار کسروی اعتراض و مخالفت مردم متدین و علمای اسلام را به همراه داشت. نواب صفوی، که در این زمان طلبه جوانی بود با احساس تکلیف شرعی و برای دفاع از کیان دین به ایران آمد و بعد از مناظرات مفصل با کسروی، برایش مسلم شد که او هدفی انحرافی دارد و حاضر نیست از آن بازگردد به همین دلیل دست به ترور وی زد اما موفق به قتل او نشد و نواب دستگیر شد. این رخداد نخستین حرکتی بود که فدائیان اسلام در زمانی که هنوز تشکلی تعریف شده نداشتند، به آن مبادرت ورزیدند. پس از این اقدام بسیاری از نیروهای مذهبی از علما و مردم از آنان حمایت کردند چنان که پس از همین حادثه بود که نخستین اطلاعیه فدائیان اسلام منتشر شد.[2]
با ادامه فعالیت کسروی و همفکرانش، نواب صفوی که با کمک گروهی از طلاب جوان تشکیلات فدائیان اسلام را به وجود آورده بود اقدام به ترور کسروی نمود و سیدحسین امامی در ساختمان عدلیه، به کسروی حمله کرد و در بیستم اسفند ۱۳۲۴ او را کشت.
درباره این که فدائیان با اجازه برخی مراجع وقت دست به این اقدام زدند، تردیدی وجود ندارد. در این زمینه گفته میشود که از مراجع و علمایی مانند آیات عظام حاج سیدابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، شیخ محمد تهرانی، حاج شیخ ابوالقاسم کاشانی، علامه امینی و حتی سیدمحمد بهبهانی اجازه داشتند. کسروی زمانی ترور شد که از هر سو، تحت فشارهای گسترده بود و تمامی محافل دینی و حتی بخشی از مجلس و دولت علیه اقدامات او با یکدیگر متّحد شده بودند.[3]
فدائیان اسلام در ادامه فعالیتهای خود، سیاست ترور انقلابی افراد فاسد رژیم شاهنشاهی را پی گرفته و هژیر، وزیر دربار، به دست سیدحسین امامی در سال ۱۳۲۸ ترور شد. امامی پس از آن به اعدام محکوم شد.
آنان در ادامه کار در نهضت ملّی شدن نفت مشارکت فعالی داشته و یکی از موانع اصلی ملّی شدن نفت را که رزم آرا بود توسط خلیل طهماسبی به قتل رساندند. در پی این حادثه با تصویب مجلس شورای ملّی و سنا، صنعت نفت ملّی شد. پس از رزم آرا، حسین علاء نخست وزیر شد؛ اما به دلیل مخالفت آیت الله کاشانی و نواب صفوی کنار رفت و دکتر محمد مصدق دولت را به دست گرفت.
اما دولت مصدق با افکار و اندیشههای فدائیان فاصله داشت از جمله اینکه دولت مصدق برخلاف فدائیان اسلام، دغدغه تشکیل حکومت اسلامی را نداشت. دغدغه اصلی دولت مصدق نجات کشور از سلطه انگلیس و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران بود. دکتر مصدق گفت: «من نه مرد مدّعی حکومت اسلامی هستم و نه میخواهم همیشه حاکم و نخست وزیر شما باشم، مجال دهید و بگذارید تا قضیه نفت را حل کنم.»[4]
تیرگی روابط فدائیان با دولت مصدق موجب شد تا نواب به زندان بیفتد و مدت بیست ماه از بیست و هشت ماه نخست وزیری مصدق را در زندان به سر برد. فدائیان که دکتر سیدحسین فاطمی وزیر امورخارجه دکتر مصدق را در دور کردن دولت ملّی از دین و آیین مؤثر میدانستند و علت سخت گیری بر فدائیان و نواب را وی میدانستند، اقدام به ترور وی نمودند که این کار به دست محمدمهدی عبدخدایی صورت گرفت و منجر به زخمی شدن وی شد و عبدخدایی و جمعی از فدائیان به زندان افتادند.[5]
روابط فدائیان اسلام با آیت الله کاشانی نیز در این زمان به دلیل حمایت آیت الله کاشانی از مصدّق به دلیل اولویت مسأله نفت و قطع دست انگلستان از تسلّط بر منابع نفتی کشور، تیره شد.
با شکل گیری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نواب به موضعگیری در قبال دولت زاهدی پرداخت.
نواب در سال ۱۳۳۳ در کنگره اسلامی که با هدف نجات فلسطین در بیتالمقدس تشکیل شده بود، شرکت و سخنرانی آتشینی در دفاع از آرمان فلسطین ایراد کرد. پس از آن عازم مصر شد و با رهبران اخوان المسلمین دیدار کرد. او همچنین از کشورهای لبنان، سوریه و عراق دیدار نموده، با رهبران جنبشهای اسلامی ملاقات و برای وحدت جهان اسلام تلاش کرد.
پس از پیوستن ایران به پیمان نظامی سنتو، طرح ترور حسین علاء را که بار دیگر نخست وزیری را به دست گرفته بود، به اجرا در آورد. علاء در مجلس فاتحه آقامصطفی پسر آیت الله کاشانی در ۲۵ آبان ۱۳۳۴ به دست مظفرعلی ذوالقدر ترور شد؛ اما جان سالم به در برد. در پی این حادثه، وی و نواب صفوی، سیدمحمد واحدی و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و تعدادی دیگر از اعضای فدائیان اسلام دستگیر شدند.
عبدالحسین واحدی ضمن درگیری با تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران به دست او به شهادت رسید و بقیه در یک دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شدند و در روز ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ نواب صفوی به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رسیدند و برخی دیگر از اعضای فدائیان اسلام نیز به زندان محکوم شدند.[6]
مهمترین مبانی فکری فدائیان اسلام عبارت بود از:
۱- اعتقاد به جامعیت اسلام و برتری آن بر همه مکاتب.
۲- پیوند دین و سیاست.
۳- بر پایی حکومت اسلامی.
۴- غیرقانونی بودن قوانین خلاف اسلام.
۵- ضرورت اجرای قوانین اسلام شیعی از سوی حکومت.[7]
اصول اندیشه فدائیان اسلام در قالب یک اعلامیه
اصول اندیشه جمعیت فدائیان اسلام در قالب یک اعلامیه در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۲ منتشر گردید،که دارای دو بخش بود؛
در بخش اوّل، ریشههای مفاسد ایران و جهان در چهارده مورد بیان شده است.
در بخش دوم نیز، روش اصلاح عموم طبقات و حکومت مطلوب آنان به صورت دستورالعملی برای شؤون مختلف حکومت و جامعه در چهارده فصل ارائه شده بود که براساس آن نخست درباره روحانیت و سپس وزارتخانهها و از جمله وزارت دربار و شاه، دیدگاههای خود را طرح کرده بودند.[8]
فدائیان اسلام در اجرای احکام اسلام در کشور و از میان برداشتن رجال فاسد هیچ گونه مسامحهای به خرج نمیدادند. هسته اصلی این تشکل را گروهی از طلاب تشکیل میدادند. به نظر آنان اگر مراجع نمیتوانند دست به کارهای انقلابی بزنند، دلیلی ندارد که طلاب نیز بنشینند و سکوت کنند. شهید نواب صفوی در بازجویی، خود را سرباز اسلام و آیت الله بروجردی را افسر اسلام خواند و اعلام کرد تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود.[9]
نکته
در مجموع، فدائیان اسلام یکی از گروههای مهم تأثیر گذار در دهه ۴۰ و ۵۰ محسوب میگردد که مواضع و دیدگاهها و نوع عملکرد آنان الهام بخش گروههای دیگر شد و همان گونه که مقام معظّم رهبری فرمودند نخستین جرقّههای سیاسی و مبارزاتی ایشان توسط مجاهد بزرگ شهید «سیدمجتبی نواب صفوی» در ذهن ایشان زده شد.
«آن کسی که در دورۀ جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اوّل، مرحوم «نوّاب صفوی» بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من بهشدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد»[10]
«همان وقت جرقّههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اوّلین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.»[11]
پی نوشت:
[1] امینى، داود، جمیعت فداییان اسلام، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۸۱، ص ۵۸-۵۹.
[2] جعفریان، رسول، جریان ها و سازمان های مذهبى – سیاسى ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص۱۷۳.
[3] همان، ۱۷۴.
[4] همان، ۱۸۲.
[5] همان، ص ۱۸۳-۱۸۴.
[6] امینی، داود، جمعیت فدائیان اسلام، پیشین، ص ۳۲۲-۳۴۵.
[7] نواب صفوى، سیدمجتبى: فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، به کوشش سیدهادى خسروشاهى، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵، ص ۱۸۲- ۱۸۶ آخرین سند از شهید نواب صفوى.
[8] همان، ص ۱۹۲- ۳۳۱.
[9] مجله یاد (بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی)، ش۶، ص ۳۷، روزنامه کیهان 1381/10/30 (آخرین بازجویی نواب در 1334/9/1).
[10] بیانات در دیدار جمعی از جوانان 1377/2/7.
[11] نگاهی گذرا به زندگینامه حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی حسینی خامنهای، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، 1387/1/1.
منبع: هدانا
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 200