حماسه دفاع مقدس روز به روز بالندهتر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدسترین و با ارزشترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بینظیر ایران اسلامی است.
شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است. شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلبهاست. شهادت مردن تحمیلی نیست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است.شما میتوانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید حسن ابوبکر یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید؛زین العابدین احمد پور،اول شهریور ماه سال ۱۳۳۸ دری روستای ساری بیگلو ارومیه متولد شد.دوران کودکی را در میان خانواده ای متدین و مذهبی و کم درآمد در روستا سپری کرد.
دارای هوش و ذکاوت عالی و از شاگردان ممتاز مدرسه بود به علت نبود مدرسه راهنمایی در محل زندگی اش، برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی کارخانه قند در نوشین شهر رفت.با وجود دشواری های زیاد و طولانی بودن راه، با دوچرخه به مدرسه می رفت. به خاطر عشق و علاقه زیاد به تحصیل، مشکلات را تحمل می کرد و هیچ خللی در درس او به وجود نیامد و توانست دوران راهنمایی را با موفقیت به پایان برساند.
زین العابدین برای ادامه تحصیل در دبیرستان به شهر ارومیه آمد و در دبیرستان امیرکبیر در رشته علوم تجربی، مشغول به تحصیل شد و در سال دوم به دبیرستان محمد جعفر معنوی رفت.دوران تحصیل او در دبیرستان با اوج گیری انقلاب اسلامی همزمان بود. زین العابدین نیز همانند دیگر جوانان غیور ایرانی با شرکت در راه پیمایی ها و فعالیت های سیاسی به انقلاب خدمت می کرد.همچنین با تاسیس کتابخانه ای در روستای زادگاهش سعی داشت تا مردم با مطالعه کتب مذهبی نسبت به مسائل روز و انقلاب آگاه تر شوند.
با پیروزی انقلاب اسلامی سنگر مدرسه را رها کرد و در سال ۱۳۵۸ عضو لشکر ۶۴ ارومیه گردید و در پادگان های پیرانشهر، جلدیان و پاوه خدمت کرد.بهار سال۱۳۵۸با ورود او به مجموعه لشگر۶۴پیاده ارومیه و خدمت در پادگان های پیرانشهر و جلدیان توأم شد ولی همزمان با تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دل شیدای او به پرواز درآمد تا در پادگان مالک اشتر لانه کند. هنوز انقلاب جشن یک سالگی خود را برگزار نکرده بود که زین العابدین جوان، لباس رزم سبزی بز تن می کند وعضویت در سپاه ۲۵دی سال۱۳۵۸در همزمان با تشکیل سپاه در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۵۸ عضو این نهاد شد.
پس از گذزاندن دوره کوتاه آموزشی در پادگان مالک اشتر، به علت لیاقت و شایستگی، در همان پادگان به عنوان مسئول آموزشی در پادگان مالک اشتر، به علت لیاقت و شایستگی، در همان پادگان به عنوان مسئول آموزش رزمی و نظامی انتخاب شد، تا اینکه در سال ۱۳۶۰ برای پاکسازی مناطق ارومیه و اشنویه راهی منطقه گردید.وی در اشنویه در مرحله اول به عنوان مسئول پایگاه، و بعدها در سمت معاون عملیات سپاه در خدمت سردارانی همچون شهیدان مهدی باکری، یوسف ولی نژاد و ناصر علیزاده بود.
او به خاطر لیاقت و شجاعت به فرمانده عملیات سپاه اشنویه ارتقاء درجه پیدا کرد.زین العابدین احمد پور فردی منظم و اهل عبادت بود. به دلیل این که قبل از ورود به سپاه در ارتش خدمت کرده بود، لذا سعی می کرد که نظم و انظباط ارتش را در سپاه نیز پیاده نماید.
او فردی جسور بود و در عملیات ها و درگیری ها با ضد انقلابیون حضور مداوم داشت.آقای حسین خانی، همرزم ایشان، می گوید:« در منطقه به دلیل نا امنی و اغتشاشات از ساعت ۳ بعد از ظهر منع عبور و مرور اعلام شده بود. او به من می گفت: آماده شو تا دوتایی به کمین برویم؟ من می گفتم: آخر ما دو نفر بیشتر نیستیم، چگونه دو تایی به جنگ دشمن برویم ؟ او در جواب به من گفت: باید با تلفات بسیار کم، ضربات سختی را به دشمن وارد کنیم؟
فرمانده احمدپور، در مورد گزینش فرماندهان و مسئولین گروهان ها، لایق ترین و کاردان ترین و ورزیده ترین افراد را انتخاب می کرد و در فراخوان ها به نحو احسن حضور داشت. در خصوص کادر سازی و آموزش گردان ها تدابیر لازم را می اندیشید و توسط مربیان خبره سازماندهی می کرد.
شهید فرماندهی لایق و کاردان و آشنا به فنون نظامی بود، تا خودش شناسایی منطقه را انجام نمی داد، اقدام به عملیات نمی کرد.
در صف اول بودن در حین عملیات، یکی دیگر از ویژگی های بارز زین العابدین بود. وی با شهامت و شجاعت در عملیات ها شرکت می کرد. با نیروهای بسیجی و تحت امرش بسیار مهربان و مانوس بود.به روحانیت علاقه زیاد و با آنان رابطه دوستانه داشت. با توجه به اینکه مردم منطقه اشنویه مذهبشان اهل تسنن است، او با برادران اهل تسنن روابطی دوستانه و حسنه و ارادت خاصی نیز نسبت به امام جمعه اشنویه حاج آقای خضری که روحانی (اهل تسنن) بود، داشت.
زین العابدین احمد پوربا خانم سودابه باقری ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنان یک فرزند دختر بود. او حساسیت ویژه ای به بیت المال داشت . سودابه باقری، همسرش، می گوید:« در حالی که ماشین سپاه همیشه همراهش بود، اما برای رفتن به شهر از موتور سیکلتی که داشت، استفاده می کردیم. یک بار گفتم: چرا ما را با ماشین به شهر نمی بری؟ ایشان فرمودند: ماشین بیت المال است و من نمی توانم در امانت خیانت کنم».
فرازی از وصیت نامه شهید احمد پور
بسم الله الرحمن الرحیم
بار الها مردنی عطا کن که در آن ذلت و خواری نباشد و ما را از پیروان صدیق خط امام خمینی بت شکن نائب بحق امام زمان (عج) قرار بده و ما را فرصتی ده تا ادامه دهندگان راه شهدای انقلاب خویش باشیم . از پدر و مادر عزیز خویش خواهشمندم که از شهادت من ناراحت نشوند زیرا من از آن خدایم هستم و به سوی وی خواهم شتافت بلکه افتخار کنید که من این لیاقت را داشتم که در راه پیروزی کلمه توحید و اسلام عزیز به درجه شهادت نائل آیم.
هیات رزمندگان اسلام
منبع: باشگاه خبرنگاران
بازدیدها: 289