فرزندآوری در ادیان مختلف
هیات: یکی از نکات مشترک در آموزههاى ادیان آسمانی سفارش به زاد و ولد و ازدیاد پیروان است. البته در دوران ظهور ادیان با عنایت به تأثیر نیروى انسانى در درآمد زایى و دفاع از حریم خاندان و سرزمین، این سفارش کاملاً منطقى و معقول بوده است. مسلم است که مذهب در ازدیاد جمعیت یا کنترل آن تأثیر بسزایى دارد.«رابطه جدا نشدنى بین مذهب و بارورى تحت تأثیر عوامل مختلف و در دوره هاى مختلف به اثبات رسیده است»( شیخى، ۱۳۷۹ص ۱۷۴)
با توجه به اینکه موضوع افزایش جمعیت و فرزند داری در سبک زندگی دینی به الگویی شایسته نیاز دارد،بررسی نظر دو دین اسلام و یهود به عنوان شرایعی که از تعالیم و برنامه مفصل برخوردارند، در این رابطه حائز اهمیت فراوان میباشد. دغدغۀ مهم پژوهش حاضر این است که آیا میتوان از آموزههای دینی به عنوان مشوقهای فرزندآوری بهره برد؟ اصلاً رویکرد دین به موضوع جمعیت چیست؟
روش تحقیق این مقاله نیز توصیفی تحلیلی می باشد، بدین صورت که آیات مربوط به موضوع ازدیاد نسل از قرآن کریم و تورات استخراج و دسته بندی شده و سپس با مراجعه به تفاسیر و شروح متعدد، دیدگاه ادیان آسمانی در رابطه با موضوع مورد بحث احصاء شده است. پیش از طرح مسألۀ اصلی پژوهش، توضیح مختصری از مفاهیم کلیدی آن، از جمله نظریه افزایش جمعیت، باروری و اهمیت آن در قرآن و تورات ارایه می گردد.
۱٫ نظریه افزایش جمعیت
جمعیت و ابعاد آن، نقطه مرکزى هر نظام اجتماعى محسوب مى شود. تحولات جمعیتى تقریباً تمام جنبه هاى زندگى انسان و جهان پیرامون وى را تحت تأثیر قرار مى دهد و اثرات متعددى بر خرده نظام هاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و محیطى وارد مى کند و منشأ تحولات چشمگیرى در این حوزه ها مى شود (صادقى،۱۳۸۸).
حامیان افزایش جمعیت معتقدند: افزایش سریع جمعیت نه تنها مشکلات اقتصادى و گرفتارى ایجاد نمى کند، بلکه ازدیاد جمعیت در نیرومندى، قدرت نظامى و اقتصادى نقش مهمى ایفا مى نماید. برخى از اقتصاددانان، افزایش و تراکم جمعیت را علت اساسى فنون تولیدى و در نتیجه، رشد و پیشرفت اقتصادى مى دانند (کلانترى و صادقى ده چشمه، ۱۳۸۵، ص ۱۵۳).
رشد جمعیت حاصل تفاوت بارورى و مرگ و میر به اضافه خالص مهاجرت جمعیت بین المللى مى باشد و از میان عوامل مذکور بارورى از اهمیت ویژه اى برخوردار است. ازاین رو، سیاست هاى جمعیتى در دنیا به طور عمده حول محور کاهش یا افزایش بارورى اعمال مى شود (عباسى شوازى و حسینى چاوشى، ۱۳۹۰، ۹).
در این نوشتار آیاتی که دال بر مطلوبیت افزایش نسل است و مسلمانان را به فرزندآوری و تکثیر و تکثر اولاد تشویق می کنند مؤید نظریه افزایش جمعیت است.
۲٫باروری
باروری یکی از وقایع چهارگانه حیاتی است و از آنجا که در افزایش یا کاهش جمعیّت به طور مستقیم تأثیرگذار است به عنوان مهمترین عامل حرکت زمانی جمعیّت شناخته میشود. سابقهء زاد و ولد انسانی به پیدایش اولیّن انسانها برمیگردد و از اینرو سابقهای طولانی به قدمت خود انسان دارد. این مفهوم در کتب آسمانی قرآن و عهد عتیق به وفور مشاهده میشود
یکی از دلایل ضرورت باروری و فرزندآوری حفظ نسل و بقای انسان است. تمام موجودات براساس غریزه طبیعی برای حفظ نسل خود به تناسل مشغول هستند. انسان نیز علاوه بر غریزه بر مبنای فطرت و عقل به بقای نوع خود توجه دارد.( اجلال، نگاه اسلام به کنترل نسل، تبیان)
در سبک زندگی دینی این ضرورت از طریق ازدواج و فرزندآوری پاسخ داده می شود. بنابراین هر اقدامی که از تناسل جلوگیری کند مخالف فطرت انسان است. بنابر این تعریف و با توجه به وضعیت بیولوژیک زن و مرد هدفی جز تولید نسل و باقی گزاردن نسل منظور نبوده است و باقی احکام مربوط به روابط زن و مرد از قبیل احکام رعایت عفت، زناشویی، اختصاص داشتن زوجه به زوج، احکام طلاق، عدّه، اولاد، ارث و… هم بر اساس همین واقعیت وضع شده است.( طباطبایى ۱۴۱۷، ج۲، ص۲۷) که در این قسمت به اهمیت آن و برخی احکام آن از دیدگاه دو دین یهود و اسلام اشاره می شود.
۱٫۲٫ باروری و اهمیت آن در قرآن:
با بررسی آیات قرآن در می یابیم رویکرد آن نسبت به باروری همواره بر افزایش جمعیت بوده است ؛تا آنجا که در بسیاری از کتب دینی در این خصوص احکام و فرامینی صادر شده است. در قرآن کریم شکل گیری نطفه، باروری و زایمان انسان ها از نشانه های قدرت خداوند ذکر شده است(طارق:۶-۴؛ قیامت: ۴۰-۳۷)) که به خواست و اراده خداوند محقق می شود(واقعه : ۵۸-۵۷؛ فاطر ۱۱؛غافر؛۶۷).هرچند جوانی و تندرستی از عوامل مهم باروری قلمداد می شود، اما براساس آیات قرآن کریم چنانچه این امر به فرمان خدا باشد، در سالخوردگی نیز می تواند محقق گردد.( آل عمران:۴۰-۳۹) همچنین آنچه واجد اهمیت شناخته می شود، افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است.( کیانی، باروری در قرآن، شماره ۷۳و۷۴ص۱۲۳)؛ چنانکه بر اساس آیات قرآن افزایش تعداد جمعیت نمی تواند عاملی برای فقر محسوب گردد و دلیلی برای جلوگیری از باروری باشد.(أنعام : ۱۵۱٫ إسراء : ۳۱)
۲٫۲٫ باروری در تورات
اهمیت و ارزش باروری در تورات هم شامل مردان و هم زنان میشده و چنانچه مرد و زنی فاقد این توانایی بود، در جامعه با مشکلات بسیاری مواجه میشدند.
بنابر عقیده مذهبی یهودیان، ازدواج باعث تسلسل بنیاسرائیل و مانع محو شدن آنها میشود. چنانکه در کتاب «فراماسونری و یهود» آمده است که یکی از پراهمیتترین مراسم دین یهود، ازدواج است که برای ازدیاد نسل و قوم بنی اسرائیل، مهمترین عامل شناخته شده و اجابت آن بر هر یهودی واجب است و ازدواج نکردن با وجود استطاعت مالی و جسمی و بچه دار نشدن در مرام یهودیان گناه شمرده میشود.(گروه تحقیقات علمی،۱۳۶۹، ص۵۵). دین یهود بىفرزندى را مذموم و بارورى را تشویق کرده است. این دین تولید مثل و تجدید نسل را در قالب فرامین مذهبى مورد تاکید قرار داده است» (شیخى، ۱۳۷۹، ص۱۷۷٫) از داستانها و روایات تورات چنین برمیآید که باروری مهمترین عامل ازدواج با زنان محسوب میشد. بر این اساس،زنانی که توانایی باروری را داشته، عزیز و گرامی بودند و در عوض زنی که نازا بود جایگاه استواری در خانواده نداشت؛ لذا در کتاب مزامیر حضرت داود علیه السلام آمده است که:« خداوند با بخشیدن فرزندان به زن نازا او را خوشحال و سرافراز می سازد( مزامیر، مزمور ۱۱۳؛آیه۹)
از طرف دیگر، مردانی که نمیتوانستند تولید مثل کنند با مشکلات زیادی مواجه بودند.توانایی تولید مثل برای مردان آنقدر مهم بود که اگر مردی این قدرت را نداشت، نه تنها در خانواده برایش دردسرآفرین میشد بلکه در مراسم مذهبی نیز با مشکل روبرو بود. در آیات عهد عتیق میخوانیم مردانی که توانایی تولید مثل ندارند نباید در«جماعت خداوند» حاضر شوند.(کیانی، مطلوبیت کثرت نفوس و…،شماره۶۷ و۶۸،ص۱۵۳)؛ هم چنین در این دین آمده است: « اگر مردی بدون فرزند بمیرد، واجب است برادرش با همسر بیوه او ازدواج کند و با به وجود آوردن فرزندانی بقای نام او را تأمین سازد». امّا اگر فرزندیداشته باشد و یا اگر برادر شوهرش خاخام باشد این تکلیف از او ساقط میگردد.( ماضی، محمد، ۱۳۸۱، ۲۹۱)
در ادامه باید خاطر نشان کرد که در تورات به صراحت، از عواملی که باعث کنترل جمعیت میگردد منع شده است. به طور مثال در این کتاب آمده است، اکان پسر یهود برای اینکه بیوه برادرش فرزندی نیاورد از جماع منقطع با او استفاده کرد! لذا خداوند بر او خشم آورد و در موضعی دیگر از تورات آمده است که: هِیر، پسر بزرگ یهود به خاطر حفظ زیبایی همسرش از جماع منقطع استفاده کرد و مورد سرزنش قرار گرفت.(شهبازیان، ۱۳۸۵٫ ص۲۶)
با این تفاسیر معلوم میشود که در بین قوم یهود، هدف ازدواج بیشتر متوجه رشد جمعیت است. و هم چنین باروری در عهد عتیق یک مزیّت و امتیاز محسوب شده و نازایی و انقطاع نسل به عنوان مشکلی اساسی برای افراد محسوب میشده است.
۳٫ ازدیاد نسل در ادیان آسمانی
۱٫۳٫ ازدیاد نسل در عهد عتیق
«اکثر ادیان(به ویژه ادیان الهی) طرفدار افزایش نفوس بوده،ازدیاد نسل و تکثیر اولاد را تشویق و جلوگیری از آن را غالبا نهی کردهاند. اعتقاد به بیحدوحصر بودن مواهب و نعم الهی و احترام به مخلوق پروردگار، منشأ این نظر و تمایل به شمار رفته است. قدیمیترین نوشته در این زمینه در عهد عتیق(تورات)آمده است.»(کتابی،۱۳۷۷،ص ۳۲). در این کتاب با رویکردی مساعد و مثبت نسبت به افزایش جمعیّت یهودیان روبرو هستیم؛ چنانکه اولین فرمان کتابمقدس به حضرت آدم در سِفرِ پیدایش چنین است:«و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همۀ حیواناتی که بر زمین میخزند، حکومت کنید.»(پیدایش:باب ۱آیه۲۸) بر اساس این آیه، فرمان ازدیاد نسل، نیمی از وظیفۀ بشر و نیم دیگر آن، تسلّط بر زمین بوده است. ( توماس مکاِلوِین، ازدیاد نسل اولین فرمان تورات، سایت قدس آنلاین) توصیه خداوند به کثرت نفوس به حضرت آدم خلاصه نمیشود بلکه او در سراسر کتاب تورات از دیگر پیامبران و برگزیدگان خود میخواهد تا بر تعداد قوم شان بیفزایند. «خدا،نوح و پسرانش را برکت داد و به ایشان فرمود: بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید.»(پیدایش،۱ : ۹)
و نیز:«و اما شما[نوح]فرزندان زیاد تولید کنید و زمین را پر سازید»(پیدایش،۹:۷) در کتاب پیدایش میخوانیم که خداوند بر حضرت یعقوب علیه السلام ظاهر میشود و از او میخواهد بارور و زیاد شوند:«پس از آنکه یعقوب از بین النهرین وارد بیت ئیل شد،خدا بار دیگر بر وی ظاهر شد و او را برکت داد.به او فرمود:بعد از این دیگر نام تو یعقوب خوانده نشود،بلکه نام تو اسرائیل خواهد بود. من هستم خدای قادر مطلق. بارور و زیاد شو. ملل زیاد و پادشاهان بسیار از نسل تو پدید خواهند آمد. سرزمینی را که به ابراهیم و اسحاق دادم،به تو و به نسل تو خواهم داد. سپس خدا از نزد او به آسمان صعود کرد»(پیدایش،۳۵:۹-۱۵)
۱٫۱٫۳٫ ازدیاد نسل پاداش خداوند به بندگان خاص
در عهد عتیق بارها،افزایش فرزند و ازدیاد نسل به عنوان پاداش خداوند، به بندگان خاص خود ذکر شده که این مزیّت باعث اهمیّت و اعتبار آنان و قومشان نسبت به دیگران میشده است:«ابرام به خاک افتاد و خدا به وی گفت: من با تو عهد میبندم که قومهای بسیار از تو به وجود آورم.از این پس نام تو ابرام نخواهد بود بلکه ابراهیم؛زیرا من تو را پدر قومهای بسیار میسازم. نسل تو را زیاد میکنم و از آنها ملتها و پادشاهان به وجود میآورم.»(پیدایش،۱۷:۳-۶)
میدانیم که حضرت ابراهیم علیه السلام از نعمت داشتن فرزند محروم بود اما خداوند پس از عنایت نمودن فرزندانی چند به آن حضرت، نام وی را از «ابرام» که به معنی«پدر سرافراز» بود به «ابراهیم» یعنی«پدر قومها» تغییر داد…«فرمود: من خدای قادر مطلق هستم.از من اطاعت کن و آنچه راست است به جا آور. با تو عهد میبندم که نسل تو را زیاد کنم» (پیدایش،۱۷:۱-۲)
و نیز:«خداوند به ابرام فرمود: با دقّت به اطراف خود نگاه کن. تمام این سرزمین را که میبینی تا ابد به تو و نسل تومیبخشم. نسل تو را مانند غبار زمین بی شمار میگردانم. برخیز و در سراسر این سرزمین که آن را به تو میبخشم، بگرد» (پیدایش،۱۳:۱۵-۱۷) خداوند این پاداش را به پیامبران دیگری نیز ارزانی داشته و به آنها نوید داده است تا نسلشان را برکت داده و تعدادشان را زیاد کند. به طور مثال در سفر پیدایش از ازدیاد نسل اسحاق سخن به میان آمده:«نسل تو[اسحاق]را چون ستارگان آسمان بیشمار خواهم گردانید و تمامی این سرزمین را به آنها خواهم داد و همه ملل جهان از نسل تو برکت خواهند یافت»(پیدایش،۲۶:۴)
۲٫۳٫ ازدیاد نسل در قرآن کریم
قرآن کریم به صراحت درباره تکثیر نسل سخن نگفته، ولی بعضی از آیات به ازدواج و آمیزش جنسی اشاره کردهاند که لازمهاش ایجاد نسل و فرزند است. مثلا آیه :« و أنکحوا الأیامی منکم[نور/ ۳۲٫]» یعنی مردان بیزن و زنان بیشوهر را به نکاح یکدیگر درآورید. گر چه در این آیه با صراحت بیان نکرده که ثمره این ازدواج بچه دار شدن است اما در آیه « نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنىَ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِکمُ » (۲۲۳بقره )، برخی مفسران طبق این آیه غرض از ازدواج را بطور عمده تولید مثل و زاد و ولد،دانسته اند (قرائتى، ۱۳۸۳ ش،ج۱،ص: ۳۵۴) همچنانکه به نظر برخی مفسران مقصود از « قَدِّمُوا لاِنفُسِکُم » طلب فرزند است. (طبرسى، ۱۳۷۲ ش .ج۲، ص: ۵۶۵؛ طباطبایى، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص: ۲۱ ؛ قرشى، ۱۳۷۷ش؛ ج۱، ص: ۴۱۲؛) و در جای دیگر خطاب مستقیم به مردها دارد که: «فانکحوا ما طاب لکم من النساء[نساء/ ۳٫]» با زنان پاک ازدواج کنید که بازهم لازمه این ازدواج بچه دار شدن و ایجاد نسل است.
در ادامه به منظور بررسی ازدیاد نسل، به مطالعه آیات قرآن کریم پرداخته شده با توجه به اینکه در قرآن کریم الفاظی از قبیل اولاد، ذریه، ولد، غلام و… فراوان یافت میشود، به نظر می رسد تنها آیه ایی که به طور مستقیم به زیادی نسل اشاره کرده همان آیه ۲۲۳ سوره بقره باشد و آیه ایی که به صراحت تقطیع نسل را منع وسرزنش کرده آیه ۲۹ سوره عنکبوت که می فرماید:« أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِین» هم چنین در ذیل نمونه هایی از آیات در خصوص فواید فرزند داشتن مطرح می شود که بطور ضمنی بر ازدیاد نسل دلالت می کند.
۱٫۲٫۳٫ فطری بودن تمایل به فرزندآوری
از جمله موارد اثبات مطلوبیت فرزند و فطری بودن آن، این نکته است که انسان هایی که از داشتن فرزند محروم هستند، درصدد برمی آیند که برای خود فرزندخوانده ای فراهم کنند. قرآن در این زمینه بیانی دارد که به آن اشاره می شود: کسی که یوسف علیه السلام را در مصر خرید، به همسرش سفارش او را کرد و گفت: « وأَکْرِمی مَثْواهُ عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً »( یوسف : ۲۱ ) از این جمله چنین استفاده می شود که عزیز مصر فرزندی نداشت و در اشتیاق فرزند به سر می برد، هنگامی که چشمش به این کودک زیبا و برومند افتاد، دل به وی بست که جای فرزند او باشد.
۲٫۲٫۳٫ منع قرآن از قطع بقای نسل
اصولا طبیعت زن و مرد آن چنان آفریده شده است که آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازدواج سالم) مىبینند، و هر گونه تمایلات جنسى در غیر این صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و یک نوع بیمارى روانى است که اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشدید مىگردد و نتیجهاش بىمیلى به” جنس مخالف” و اشباع ناسالم از طریق” جنس موافق” است.(مکارم شیرازى ۱۳۷۴، ج۱۶،ص۲۵۷) در آیه ۲۹عنکبوت حضرت لوط قومش را بر قطع راه بقاى نسل انسان، توسط آنها سرزنش مى کند: أَ ئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ – آیا شما به طرف مردان مىآئید و راه تناسل را قطع مىکنید؟!
مراد از اتیان رجال، قطع سبیل است و مراد از قطع سبیل، اهمال گذاشتن طریق تناسل، و لغو کردن آن است، چون راه تناسل عبارت است از نزدیکى و جماع با زنان، و قوم لوط این راه را قطع نمود، و آن را لغو کردند، پس تعبیر به قطع سبیل کنایه است از اعراض از نسوان و ترک مقاربت با آنان (طباطبایى، ۱۴۱۷ ق .ج۱۶، ص: ۱۲۳) وقطع نسل آینده است؛ زیرا قوم لوط با با مردان ازدواج نموده و از زنها فاصله می گرفتند و به این سبب نسل آینده قطع خواهد شد(طبرسى، ۱۳۷۲، ج۸، ص۴۴) هم چنین در آیه ۲۰۵ سوره بقره یکی از کارهایی که منافقان بعد از به حکومت رسیدن انجام می دهند و مصداق همان فساد در زمین است از بین بردن نسل و اهلاک آن است چنانکه مفسران در تفسیر این آیه « وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ ». گفته اند حرث” به معنى زراعت، و” نسل” به معنى اولاد است، و بر اولاد انسان و غیر انسان اطلاق مىشود، بنا بر این هلاک کردن حرث و نسل به معنى از میان بردن هر گونه موجود زنده است، اعم از موجودات زنده نباتى، یا حیوانى و انسانى.(مکارم شیرازى،۱۳۷۴٫ج۲ ص۷۴)در معنى حرث و نسل، تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر شده از جمله اینکه: منظور از” حرث” زنانند، به قرینه آیه شریفه (نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ )و منظور از” نسل”،فرزندان.( فخررازى، ۱۴۲۰٫ ج۵،ص۳۴؛ مراغى،بی تا . ج۲، ص۱۱) یعنى طاغوتها، نظام خانواده و تربیت فرزندان را نابود مىکنند.( قرائتى، ۱۳۸۳، ج۱، ص۳۲۴)بنابراین هر اقدامی که از تناسل جلوگیری کند، مخالف فطرت و طبیعت آدمی است . طبق آیات شریف قرآن، خلقت و بقای نوع انسانی، بر اساس زوجیت شرعی تحقق می یابد.
۳٫۲٫۳٫ ازدیاد نسل، هدف اصلی ازدواج
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان یکی از فواید و حکمتهای ازدواج را از دیدگاه قرآن کریم، بقای نسل انسان و حفظ حیات نوع بشرمی داند.( طباطبایى، ۱۴۱۷،ج۱۵،ص۱۵) درمجموع بر اساس نگرش دینی یکی از فوائد ازدواج، ازدیاد نسل و تداوم آن است ؛یکی از ایاتی که مفسران در آن غرض از ازدواج را بطور عمده تولید مثل و زاد و ولد، دانسته اند (قرائتى ۱۳۸۳، ج۱،ص ۳۵۴)آیه ۲۲۳ بقره است که میفرماید: « نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنىَ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِکمُ » خداوند از زنان به عنوان کشتزار و از مردان به عنوان کسی که بذر در اختیار دارد و آن را می کارد، یاد کرده است که ثمره آن فرزند خواهد بود که جمله «وقدموا لانفسکم» بیانگر آن است.( طبرسى، ۱۳۷۲٫ج۲، ص ۵۶۴؛ طباطبایى،۱۴۱۷، ج۲، ص ۲۱؛قرشى، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۴۱۲)
این آیه در مقام بیان مسئله زناشویی و تولید نسل برای بقای نوع انسان، مرد را مانند کشاورز بذرافشان و زن را چون کشتزاری میداند که نطفه مرد در رحم او رشد میکند و زن با تولید فرزند مایه بقای نسل آدمی است. برای تأکید بر حفظ نسل که هدف اصیل عمل زناشویی است، واژه «حرث» در آیه تکرار شده است. خداوند برای ترغیب به هدفدار کردن آمیزش جنسی میفرماید که از رهگذر مباشرت با زنانتان فرزندان شایستهای برای آخرت خود بفرستید، پس تولید مثل و بقای نسل مهم است؛ ولی فرزند نیز باید سودمند و صالح باشد.( جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج۱۱، ص ۱۸۷)
قرآن کریم هنگام بیان رابطه زناشویی بین زن و مرد، زن را کشتزار مینامد؛ نه فقط محلّی برای ارضای غریزه جنسی: ﴿نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم﴾. براین اساس، وجود زن برای تولید نسل و حفظ و بقای نوع انسان است و کردار شوهر با زن، در مقام تولید نسل باید مانند رفتار کشاورز با کشتزارش، برای تولید مثل باشد، پس آیه مورد بحث، در مقام بیان سهم زن در تولید و حفظ نسل است و تکرار «حرث» به جهت اهمیت مسئله نسل و تأکید بر آن است. (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج۱۱، ص ۲۰۰) این آیه در ادامه بیان احکام نکاح است و محل آمیزش جنسی را بیان میکند که خدا در همبستر شدن با زنان بدان امر کرده است و آن، کشتزار زنان یعنی رحم است، چون هدف اصیل از آمیزش، تولید مثل است و تنها رحم، کشتزار بارور کردن نطفه مرد و بقای نوع انسان است.
خدای حکیم در ﴿فَأتوا حَرثَکُم﴾ به هدف اصیل عمل زناشویی یعنی حفظ نوع انسان فرمان داده و با تکرار کلمه «حرث» و نیاوردن ضمیر، بر اهمّیت سهم زن در تولید و حفظ نسل تأکید کرده است. همچنین به دلیل ﴿فَأتوا حَرثَکُم﴾ مراد از ﴿اَنّی﴾ در ﴿اَنّی شِئتُم)باید مباشرت با زنان از محل پیدایش نسل و کشتزار باشد و ﴿وقَدِّموا لاَنفُسِکُم﴾ که کنایه از تولید فرزند صالح است، مؤید لزوم مباشرت از همان محل است. (جوادی آملی،همان) از آن جا که هدف از خلقت انسان، عبادت باری تعالی است: «و ماخلقت الجنَّ والانس الاّ لیعبدون» (ذاریات،۵۶)، بقای نسل صالح منجر به ابقای ذکر خداوند و یاد پروردگار می شود. «.و نکتب ماقدّموا وآثارهم» (یس،۱۲) و ثواب و خیر پدر و مادر هم به فرزندان صالح و هم به آباء آن ها می رسد. (طباطبایى، ۱۴۱۷، ج۲، ص ۲۱)
۴٫۲٫۳٫ ازدیاد نسل، موهبتی الهی
قرآن زاد و ولد موجودات را لطف و مرحمت خدا و نشانه ای از قدرت لایتناهی او میخواند. این موضوعی است که در آیات بدان اشاره شده است.
از نظر قرآن، فرزند نعمت و موهبت الهی برای والدین است (انعام/ ۸۴ تا ۸۷؛ نحل/ ۷۲؛ انبیاء/ ۶۹ و ۷۲) و بر هر انسانی است که شاکر این نعمت باشد. (نحل/ ۷۲) پس از نظر قرآن و اسلام، فرزند داشتن یک ارزش است و این ارزش هنگامی واقعی است که در مسیر تعالی انسان و انسانیت باشد و خود و فرزند را به سوی خدایی شدن و دست یابی به خلافت الهی انسان رهنمون سازد.
۵٫۲٫۳٫ فرزند، یاری رساننده به پدر و مادر
ازجمله فواید داشتن فرزند، دستیاری والدین است که در قرآن کریم در آیات مختلف به آن اشاره شده است و آن را بیان داشته است. قرآن کریم در این باره می فرماید : وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ ) ( الإسراء / ۶) و شما را به وسیله داراییها و فرزندانى کمک خواهیم کرد. یا در جای دیگر می فرماید : أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنینَ (الشعراء /۱۳۳ ) با چهارپایان و فرزندان یاریتان کرده است. در سوره نوح می فرماید : (وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ (نوح : ۱۲)و به وسیله اموال و فرزندان یاریتان می کند در این آیات خداوند متعال خطاب به گروه های مختلف انسانی، داشتن فرزند را به عنوان کمک و دستیار والدین معرفی نموده است . داشتن فرزند برای والدین همانند داشتن نیروی انسانی است که می تواند در کارها و مسئولیتها پدر و مادر را کمک و یاری رساند. در آیه(وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنینَ وَ حَفَدَهً» (نحل/۷۲ ) خداوند برای شما از همسرانتان فرزندان و یاورانی قرار داد که به خدمت آنان در حوائجتان استعانت بکنید و با دست آنان مکاره و ناملایمات را از خود دور سازید(طباطبایى، ۱۴۱۷،ج۱۲، ص ۲۹)
۶٫۲٫۳٫ داشتن فرزند صالح، آرزوی پیامبران
فرزند نعمتی الهی است؛ همچنان که نیازی فطری نیز هست لذا بشر همواره آرزوی فرزند داشتن و بقای نسل داشته است. ادیان الهی این امر فطری را نه تنها نهی نکرده بلکه به داشتن آن تشویق نیز نموده اند. قرآن نیز به این مسئله اشاره کرده و از این خواسته فطری حمایت می کند. از این رو یکی از دعاهای افراد حتی پیامبران، داشتن فرزند است؛ چنانکه حضرت ابراهیم علیه السلام در سن پیری (حجر/۵۴-۵۱، صافات/۸۳ و۱۰۱) و نیز حضرت زکریا علیه السلام در کهنسالی(آل عمران/۳۹-۳۸؛ مریم/۲ تا ۷) خواهان فرزند شده اند و خداوند دعاهای ایشان را مستجاب نموده و به ایشان فرزندانی عنایت نموده است(همان آیات)
نکته مهمی که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است، توجه به زاد و ولد انسانهای شایسته و مؤمن است. به عبارت دیگر آن چه که اهمیت دارد، افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است. در سوره اعراف، به خلقت اولین انسان و اولین بارداری اشاره شده است. بر اساس آیه ۱۵ این سوره، حضرت آدم و حوا از خداوند متعال خواهان فرزندی صالح و نیکوکار هستند:«هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ »؛ او خدایی است که(همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه میداد و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند، اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!
قرآن کریم هم چنین در مورد حضرت زکریا(ع) می فرماید:« وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ » (انبیاء/۸۹) و زکریا را یاد کن آن هنگام که پروردگار خویش را ندا داد، پروردگارا مرا تنها مگذار که تو از همه بازماندگان بهتری در جای دیگر می فرماید :« هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً »(آلعمران/ ۳۸ ) در آنجا بود که زکریا، (پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مىشنوى. قرآن کریم از استجابت دعای حضرت زکریا برای طلب فرزند اینگونه یاد می کند:( فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى)(أنبیاء/۹۰)پس دعا در طلب فرزند شایسته و نیکو یکی از ویژگی های بندگان خاص خدا است و نشان می دهد پدر و مادر برای داشتن فرزند صالح حتی قبل از تولد هم باید دعا کنند. هم چنین از آیات فوق می توان برداشت کرد که :
اولا َداشتن فرزند سالم و صالح از آرزوهای هر زن و مردی است (اعراف: ۱۸۹) و شکر و سپاس نعمت فرزند داشتن آن است که به درستی او را تربیت کرده و به جامعه هدیه کنند تا خود و جامعه از مواهب فرزند صالح آن بهره مند شوند. (اعراف/ ۱۸۹و۱۹۰) ثانیاَ درخواست فرزند و نسل پاک، سنّت و روش انبیاست و ارزش ذریّه و فرزندان، به پاکى آنهاست (قرائتى، ۱۳۸۳، ج۲، ص ۵۵) واینکه خود فرزند عطیه الهى است: « وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى »(همان، ج۷، ص۴۹۲)
۷٫۲٫۳٫ اولاد، ادامه دهنده راه والدین
از فواید فرزندآوری و تکثیر اولاد -درصورتی که صالح باشند و متناسب با دستورات دینی تربیت شوند- این است که ادامه دهنده راه والدین، به ویژه پدر خواهند بود. طبق برخی آیات(صافات/ ۱۰۰ ) نخستین تقاضای حضرت ابراهیم از خدا فرزند صالحی بود که بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد و برنامه هاى نیمه تمامش را به پایان برساند اینجا بود که عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحینَ »(صافات/ ۱۰۰) ؛ پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش! قابل توجه اینکه یک جا ابراهیم خودش تقاضا مىکند که در زمره صالحان باشد، چنان که قرآن از قول او نقل مىکند: رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ:” پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما، و مرا به صالحان ملحق کن” (شعراء/۸۳). و در اینجا تقاضا مىکند که فرزندان صالح به من مرحمت فرما، چرا که صالح وصفى است جامع که تمام شایستگىهاى یک انسان کامل در آن جمع است. خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد، و فرزندان صالحى همچون” اسماعیل” و” اسحاق” به او مرحمت فرمود، چنان که در آیات بعد همین سوره مىخوانیم: « وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ » ما او را بشارت دادیم به تولد اسحاق پیامبرى از صالحان. و در مورد اسماعیل مىگوید: « وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ » و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را به یاد آور که همه از صابران بودند، و ما آنها را در رحمت خود وارد کردیم چرا که از صالحان بودند (انبیاء/ ۸۶ و ۸۵).( مکارم شیرازى ۱۳۷۴٫ج۱۹، ص ۱۰۴)
هم چنین دعای حضرت زکریا که در قسمت قبل مورد بحث قرار گرفت این مضمون را تأیید میکند. حضرت زکریا آرزوی داشتن فرزندی را دارند که صالح باشد و راه ایشان را ادامه دهد. (آل عمران/ ۳۸) در واقع فرزند صالح، بهترین یاور در مسیر حرکت خانواده به سوى خداست(قرائتی، ۱۳۸۳،ج۱۰،ص۴۹ ) درخواستی که در آیات از جانب این پیامبران مطرح می شود خود نشان دهنده عظمت و فضیلت وجود فرزندان صالح در زندگی انسان است که چگونه پیامبران الهی آن را از خداوند به کرات درخواست می کنند. از طرفی استفاده آیات از لفظ بشارت برای فرزند دار شدن این پیامبران، نشان از اهمیت این موضوع است همانطور که مشهود است در این آیات فرزند صالحی که ادامه دهنده راه پدر و مادر باشند، آرزوی پیامبران الهی شمرده شده است.
۸٫۲٫۳٫ فرزند صالح، مایه چشم روشنی عباد الرحمان
داشتن فرزند صالح دارای چنان ارزشی است که انسان برای داشتن آن باید همواره دست به دعا باشد و از درگاه خداوند درخواست نماید تا فرزندانی صالح و سالم به او ببخشد (اعراف، ۱۸۹احقاف، ۱۵) در آیه ۷۴ سوره فرقان در وصف عباد الرحمن تصریح شده که بندگان خدا در دعاى خویش مىگویند:« وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ »آنان که می گویند: ای پروردگار ما! همسر و فرزندانمان را نور چشم ما قرار بده. این تعبیر (نور چشم) رمز کمال و سعادت است، چرا که همسر و فرزند نیک موجب آرامش و سعادت انسان شده و روح و روان انسان را شاد نموده و باعث روشنى چشم خواهد شد.
به عبارت روشنتر، همسر و فرزندان شایسته، به زندگى انسان نور و صفا مىبخشند و باعث آبرو و روسفیدى و سر بلندى در دنیا و آخرت مىگردند.
علاوه بر آن، فرزند صالح و سالم، از مصادیق باقیات صالحات است (فرقان؛ ۶۳و ۷۴) و پاداش کارهایی شایسته ای که فرزند صالح انجام می دهد برای والدین او نیز نوشته می شود و از خدمات نیک او، والدین هم سود می برند. جامعه سالم نیز نیازمند فرزندان سالم و صالحی است که در خانواده های صالح و سالم رشد می کنند.
نکته:
بحث از «چشم روشنی» در قرآن، در داستان حضرت موسی علیه السلام هم آمده است . وقتی حضرت موسی علیه السلام متولد شد، به الهام الهی، مادرش او را در صندوقی قرار داد و در نهر انداخت. نهر او را آورد در کاخ فرعون و فرعونیان او را گرفتند . فرعونیان دنبال چنین افرادی می گشتند. چون فرعون شنیده بود که فرزندان بنی اسرائیل برای او خطر جدی محسوب می شوند از این رو، بچه های پسر را می کشت . از آنجایی که همسر فرعون نازا بود و بچه دار نمی شد، او همین که چشمش به این طفل افتاد، آنچنان محبت او در دلش افتاد که بی تاب شد و به شوهرش گفت: مبادا این طفل را بکشی او را نگه دار تا فرزند ما شود. ما که بچه نداریم، این طفل فرزند ما می شود و چشم من و تو با او روشن می شود: وَ قُرَّتُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً » (قصص/ ۹) بنابراین، موسی علیه السلام برای فرعون و زنش چشم روشنی است!
در این آیه هم، مؤمنان و عبادالرحمان از خدا می خواهند که خدایا فرزندان ما به گونه ای باشند که مایه ی چشم روشنی ما باشند. هیچ نگرانی ای از آنان نداشته باشیم . همین که نگاهمان به آنان می افتد، شاد شویم، هر چند فرزند خوب، نور چشمی محسوب می شوند، اما محبت به آنان باید در حد اعتدال باشد. اعتدال یعنی حد وسط و کمی، یعنی محبت به گونه ای باشد که اگر با تکالیف الهی تزاحم پیدا کرد، محبت فرزند بر محبت خدا فائق نیاید و مانع انجام تکلیف الهی نشود.
بنابراین، در محبت به همسر و فرزندان توجه به نکاتی چند ضروری است: اولاً در بعضی جاها تأکید شده که مواظب باشید گاهی زن و فرزندتان می توانند دشمن شما باشند خیال نکنید همین که یک رابطه ی عاطفی بین شما، زن و فرزندتان برقرار شد، همواره موجب خوشی زندگی و موجب برقراری دوستی و محبت و صمیمیت خواهد بود. قرآن می فرماید: « یا أیها الذین آمنوا ان من أزواجکم و أولادکم عدوا لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفر فان الله غفور رحیم » (تغابن: ۱۴) و یا می فرماید: « انما أموالکم و أولادکم فتنه و الله عنده أجر عظیم » (تغابن: ۱۵) اول هشدار می دهد که فکر نکنید همواره هر همسر و فرزندی، به طور مطلق، موجب سعادت انسان است. نه گاهی ممکن است افرادی باشند که منافع شخصی و لذت مادی شان وقتی با لذت های همسر یا پدر و مادرشان تزاحم پیدا کند، خودشان را مقدم می دارندبنابراین، محبت به فرزند و زن، یا دوستان، اگر در حدی باشد که مانع از انجام تکلیف الهی شود، مطلوب نیست و موجب سقوط انسان می شود . همین محبتی که نعمت بزرگ الهی است و موجب برکات و سعادت هایی در دنیا برای انسان می شود؛ اگر از حد اعتدال خارج شد، آثار ناگواری برای انسان پدید می آورد.( مصباح یزدى، ماهنامه معرفت، ـ شماره ۱۲۵)
۴٫ نتیجهگیری
در این پژوهش به مفاهیم افزایش و ازدیاد جمعیّت و باروری و ناباروری که از مقولههای مهّم علم جمعیّت محسوب میشوند پرداخته شد و در این میان، نظرات و دیدگاههایی که نسبت به هریک در کتابهای آسمانی قرآن کریم و عهدعتیق وجود داشت بررسی گردید.
افزایش جمعیت مورد توجّه تمام ادیان الهی بوده و تمام انبیاء علیهم السلام و سفیران الهی به این امر اهتمام کامل داشته و مردم جامعه خود را تشویق و ترغیب به توالد و تناسل میکردند.از مجموع آیات این کتب مقدس به دست می آید که ادیان الهی نسبت به تکثیر اولاد در همه زمانها اهتمام داشته و اینچنین نبوده که این اهتمام مختص به زمانی باشد که ادیان در قلّت باشند؛ زیرا تعابیر وارده در ایات به عنوان یک قضیه حقیقیه و به عنوان یک سیاست دائمی و همیشگی دین مطرح است .از همینرو قرآن کریم وعهد عتیق نسبت به این موضوع توجه نشان دادهاند.
در عهد عتیق خداوند بارها به بندگان برگزیده خود میگوید بارور و زیاد شوند و زمین را پر سازند.این کتاب بر آن تاکید دارد که پاداش خداوند به انسانهای نیکوکار،آن است که نسلشان را دوام دهد و بر تعداد و در نهایت قدرت آنها بیفزاید.
در قرآن مواردی از پیام خداوند مبنی بر اینکه زیاد شوید و زمین را پر سازید به چشم نمیخورد و خداوند در قرآن به صراحت درباره تکثیر نسل سخن نگفته، ولی از بعضی از آیات که به ازدواج و آمیزش جنسی اشاره کردهاند می توان ضرورت ایجاد نسل و فرزند آوری را بیان داشت. از جمله موارد اثبات مطلوبیت فرزند و فطری بودن آن، در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که این مهم را تایید می کنند، مانند آیاتی که بیانگر دعاهای انبیای الهی در مورد درخواست از خداوند متعال مبنی بر خواستن فرزند می باشد . در ذیل به برخی از این آیات اشاره می شود.
در قرآن کریم اصل وجود فرزند به عنوان نعمت الهی،(نحل ۷۲) متاع دنیا،(آل عمران ۱۴) زینت زندگی، ( کهف ۴۶) یاری رساننده به پدر ومادر (اسراء ۶) مطرح گردیده است وداشتن فرزند صالح به عنوان آرزوی پیامبران الهی (آل عمران ۳۸) نور چشم بندگان خاص خدا (فرقان ۷۴) و سبب بشارت خداوند (هود ۷۱؛ حجر ۵۳-۵۱) بیان شده است.
در پایان ذکر این نکته ضروری میرسد که نظرات مطرح شده در قرآن بر رشد جمعیت متناسب تاکید دارد. از منظری دیگر اگر چه قرآن نیز مانند سایر کتب آسمانی مساله تکثیر نفوس را ارجمند میداند اما بطور مستقیم و روشن بر وضعیت و کیفیت جمعیت اشاره دارد. به سخن دیگر به افزایش جمعیتی صالح، نیکوکار و با تقوا تاکید شده است تا افزایش بی حد و حصر جمعیت.
منبع: حوزه
بازدیدها: 0