حتي تصورش هم سخت است كه تعداد مجروحيتهايت از 20 و 30 بالاتر رود و هربار خستگيناپذير به عشق جبهه از بستر جانبازي بلند شوي. 50 بار جانبازي براي يك تنِ پر از تير و تركش عدد كمي نيست. بزرگي ميخواهد هر بار رخت زخمي تنت را سوي مناطقي بكشاني كه يادآور شهادت نزديكترين دوستانت باشد. كار هر كس نيست با هر بار مجروح شدن باز سبكبال سوي جبهه پرواز كند. اينكه قائم مقام لشكر باشی و با مسئوليت بالايي داشته باشي و رها از تمام قيد و بندهاي زميني، كنار نيروهايت آنقدر بجنگي تا خونت زمين خدا را سرخ كند خيلي هنر و شجاعت ميخواهد. دفاع با يك دست مقابل سلاحهاي مجهز دشمن در عملياتي به وسعت كربلاي5 از توان انسانهاي معمولي خارج است و اين كار بزرگي بود كه علي رضا نوري، قائم مقام لشكر27 محمد رسولالله(صلی الله علیه و آله) انجام داد.
علي رضا نوري فارغالتحصيل رشته مهندسي راه و ساختمان دانشكده «پلي تكنيك» چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت سپاه درآمد. جوان مبارز نهضت خميني حالا با رداي سبز پاسداري، براي محافظت و صيانت از نظام اسلامي نوپا تلاش ميكند. شهيد نوري كه سابقه كار در راهآهن را داشت با آغاز جنگ تحميلي با استفاده از تجربياتش در دوران سربازي و اشتغال، يك گروه 72 نفره از پرسنل راه آهن را آموزش نظامي داد و به نام 72 شهيد كربلا راهي جبهههاي جنوب كرد. اين گروه در محور سوسنگرد و بستان استقرار يافت. محاصره سوسنگرد توسط همين نيروهاي اعزامي شكسته شد.
شهيد نوري در همان اولين روزهاي حضورش قابليت و تواناييهايش را به دشمنان نشان داد. قبل از اينكه در پايگاه ابوذر مشغول كار شود مسئوليت رياست راه آهن را به او پيشنهاد كردند ولي نپذيرفت و در پاسخ گفت: «در اين شرايط كه بچهها به جبهه ميروند، پيشنهاد مسئوليت براي من امتحان است كه كدام را انتخاب كنم. من جبهه را ميپذيرم.»
پس از شكست محاصره سوسنگرد در سال 1359 در عمليات ديگري به نام عمليات امام علي (علیه السلام) شركت كرد كه در كوههاي الله اكبر در غرب سوسنگرد انجام گرفت. در اين عمليات از ناحيه پا به سختي مجروح شد و علاوه بر آن 12 تركش به قسمتهاي مختلف بدنش اصابت كرد. در جريان عمليات والفجر در سال 1361 دست راستش بر اثر انفجار مين قطع شد. به گفته مادر شهيد، پسرش 50 بار زخم برداشت كه چهار بار جراحت او شديد بود. هر بار كه مجروح ميشد سه الي چهار ماه در بيمارستان يا منزل بستري بود.
در ميانه جنگ قائم مقام فرماندهي لشكر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و مسئول قرارگاه رمضان در جنوب ميشود. خودش ميل و رغبت زيادي براي گرفتن پست و مسئوليت ندارد ولي تواناييهايش مسئولان جنگي را وادار به انتخابش ميكند. در نوآوري و ابتكار استعدادي خاص داشت و معمولاً در كارها از ابتكار خود استفاده ميكرد. حميد آخوندي در بيان خاطرهاي در اين باره ميگويد:«ذهن و فكر مهندسي در كارهاي فني و مهارت و خلاقيت خاص داشت تا بدان حد كه براي خود دست مصنوعي مكانيكي ساخت.» در بسياري از زمينههاي ديگر نيز داراي خلاقيت بود.
عمليات كربلاي5 بزرگترين آوردگاهي بود كه شهيد نوري قصد شركت در آن را داشت. قبل از انجام عمليات، وصيتنامهاش را در تاريخ 3 دي 1365 نوشت و ديدگاهها و عقايدش را بيان كرد. سردار محمد كوثري فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله) درباره نحوه اعزام شهيد نوري ميگويد: «چهار پنج روزي از عمليات كربلاي 5 گذشته بود كه از عقب آمد جلو و يقه من را گرفت و قسم داد كه بگذار امشب به خط بروم. يقهام را گرفت و قسمم داد كه برود. گفتم آقاجان تو جانشين لشكري، عقب كار داري، بايد كارهايت را انجام دهي. شما گردانها و واحدها را آماده كن. شهيد نوري دو سه سالي از من بزرگتر بود، هر كاري كردم راضي نشد. وقتي ديدم اصرارهايم اثر ندارد گفتم به يك شرط ميروي، گفت: چه شرطي؟ گفتم ميروي و صبح زود برميگردي. يك سري كارها را هم آنجا انجام ميدهي.»
سرانجام عليرضا نوري در 9بهمن 1365 در منطقه عملياتي جنوب شلمچه در حالي كه نيروهاي بسيجي را در عمليات كربلاي5 فرماندهي و هدايت ميكرد، بر اثر اصابت تركش به ناحيه سر و سينه به شهادت رسيد. سيدمهدي حسيني درباره نحوه شهادت ايشان ميگويد: «در 9 بهمن 1365 بعد از عمليات كربلاي 5 به همراه رانندهاش براي نجات يك مجروح راننده را به كنار ميكشد و خود به جاي راننده مينشيند، اما در ادامه راه در اثر انفجار خمپاره و اصابت تركش به ماشين و سر، صورت و سينه به شهادت ميرسد.»
منبع: تاشهدا
بازدیدها: 159