فرمانده‌ای که برای حفظ جان نیروهایش شهید شد

فرمانده‌ای که برای حفظ جان نیروهایش شهید شد

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / دفاع مقدس / خاطرات دفاع مقدس / فرمانده‌ای که برای حفظ جان نیروهایش شهید شد

به همراه بی‌سیم‌چی به راه افتاد. در داخل کانال در حال حرکت بود که تیربار شروع به شلیک کرد و یک تیر کمانه و به قلبش اصابت کرد. بالای سرش که رسیدیم بدنش هنوز گرم بود و شهید شده بود.

سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات «کربلای ۴» ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می‌کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و از طرفی از جنبه نظامی و سیاسی، بسیار ارزشمند باشد، تا آثار نامطلوب عدم توفیق «کربلای ۴» را جبران کند؛ لذا فرماندهان جنگ، عملیات «کربلای ۵» را طرح‌ریزی کردند.

عملیات «کربلای ۵» که یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های رزمندگان در طول جنگ تحمیلی بود، در تاریخ ۱۹ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ با رمز مبارک «یازهرا علیه السلام» در منطقه شلمچه و شرق بصره آغاز شد.

به واسطه پیروزی رزمندگان اسلام در این عملیات، موقعیت سیاسی و نظامی‌ عراق تضعیف و اوضاع جبهه‌های نبرد به سود قوای نظامی‌ ایران تثبیت شد و سپاه پاسداران یکی از ارزنده‌ترین تجارب نظامی‌ خود را کسب کرد. بعد از این عملیات بود که تلاش‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت.

به مناسبت سی­‌ویکمین سالگرد این عملیات غرور آفرین به خاطرات پیشکسوتان دفاع مقدس در خصوص نحوه شهادت چند تن از فرماندهان خراسانی این عملیات اشاره خواهیم داشت.

شلمچه معراج عباس شد

شهید «عباس خوش سیما» – مسئول واحد مهندسی رزمی خراسان

در حالی که منطقه زیر بمباران هواپیمایی بود، با ماشین در حال حرکت بودیم. شهید «عباس خوش سیما» به راننده گفت: «نگهدار تا سنگر بگیریم». راننده هم سریع ترمز گرفت تا پایین بیایند و سنگر بگیرند، در همین حال که شهید خوش سیما در را باز کرد، دستم را دور گردنش انداختم که پایین نرود. به راننده گفتم: «حرکت کن، برای چی وسط آتش نگه داشتی؟» وقتی که به وی نگاه کردم متوجه شدم در چند ثانیه‌ای که در را باز کرده، ترکش از در وارد شده و به سرش اصابت کرده است. او را به اورژانس بردیم. داخل اورژانس سرش را پانسمان کردند، اما ساعت ۲۳:۳۰ شب به شهادت رسید.

شهرک «دوعیجی» وعده‌گاه شهید شریفی با معبود شد

شهید «ابراهیم شریفی» – فرمانده طرح و عملیات و مسئول محور لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام

در عملیات «کربلای ۵» ۲ شب مانده بود تا شهرک «دوعیجی» سقوط کند که شهید شریفی با یکی دو تا از گردان‌ها آمدند. قرار شد چند نفر را بفرستند جلو که تیربار‌های دشمن را خاموش کنند. اما هر چه نیرو‌ها برای خاموش کردن تیربار‌ها می‌رفتند یا شهید و یا مجروح می‌شدند.

شریفی جلو آمد و پرسید «چه خبر است؟» یکی از نیرو‌ها گفت: «یک تیرباری مقابل کانالی که نیرو‌های خودی مستقر هستند کار گذاشته شده که هر کدام از بچه‌ها که در حال رد شدن باشد او را می‌زند و باعث شده تا جلوی پیشروی نیرو‌ها گرفته شود».

شریفی در پاسخ گفت: «می‌خواهم برای بررسی وضعیت موجود بروم». به همراه بی‌سیم‌چی به راه افتاد. در داخل کانال در حال حرکت بود که تیربار شروع به شلیک کرد و یک تیر کمانه و به قلبش اصابت کرد. بالای سرش که رسیدیم بدنش هنوز گرم بود و شهید شده بود.

زود آمد و زود رفت

شهید «حسین جوان نامی» – فرمانده گردان و مسئول محور لشکر ۵ نصر

قبل از عملیات «کربلای ۵» شهید «حسین جوانان» را دیدم و با او کمی صحبت کردم. در بین صحبت‌­های‌مان گفت: «این بار آخری است که ما همدیگر را می‌بینیم. لطفاً در این مورد با کسی حرف نزن».

این حرف را که زد اشک از چشمانم جاری شد، او را در آغوش گرفتم و چند لحظه در همین حالت بودیم. از همدیگر خداحافظی کردیم و حسین رفت. چند ساعتی از این دیدار نگذشته بود که خبر آوردند «حسین جوانان» شهید شده است. وقتی نحوه شهادتش را جویا شدم، یکی از دوستان گفت: «شهید جوانان به عنوان مسئول یکی از محور‌ها برای بررسی موقعیتی که مسئولیتش با وی بود وارد منطقه می‌شود. یک ساعتی از حضورش در منطقه نمی‌گذرد که گلوله­ خمپاره‌­ای در نزدیکی‌­اش به زمین می‌خورد و ترکش‌های آن به شهید جوان اصابت می‌کند و او را به شهادت می‌رساند».

هیات رزمندگان اسلام

منبع: دفاع پرس

بازدیدها: 98

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *