فرمانده گردانی که از کوچه‌های خاکی آمد

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / فرمانده گردانی که از کوچه‌های خاکی آمد

مادر جان! دوست دارم هم‌چون دیگر شهدا، جنازه‌ام در صحرای کربلای ایران اسلامی بماند و امیدوارم بعد از شهادتم برای من گریه نکنید. چنان‌چه خواستید گریه کنید، برای مظلومیت امام حسین(ع) و برای اسارت و مظلومیت حضرت زینب(س) گریه کنید و بر مصائب یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا و از کربلا تا اسارت و سختی‌ها و مظلومیتی که بر آنان گذشته، گریه کنید.

سال ۱۳۴۲ ، تهران پذیرای قدوم او شد. او تحصیلاتش را تا سال ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن روی به کار آورد. در زمان اوج مبارزات انقلابی، پابه‌پای مردم جان بر کف در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت نمود و با فریاد «لبیک یا خمینی» نشان داد که از همان نوجوانی حامی و عاشق انقلاب و رهبر بزرگوارش است.
سردار شهید داود آجرلو
با شروع جنگ تحمیلی به ادامه تحصیل پرداخت و در کنار دفاع از میهن اسلامی، موفق به اخذ دیپلم گشت و سپس به دانشگاه امام حسین راه یافت. درس اما برای او همه چیز نبود چرا که آسمانی شدن را افتخاری بزرگ می‌دانست. او مدرسه عشق را برگزید و رهسپار جبهه‌های نور شد،در مدت حضور در جبهه‌ها، مسئولیت‌های مختلفی چون فرماندهی گردان حضرت علی اصغر (علیه السلام) در لشگر ۱۰ سیدالشهدا (علیه السلام) و یکی از گردان‌های ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را عهده‌دار بود و پس از سه بار مجروحیت به افتخار جانبازی نائل آمد.
در نوزدهم دی ماه سال هزار و سیصد و شصت و پنج، داود با کوله‌باری از تجربه و خاطره، در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح و از دژ شلمچه راهی دیار معشوق گشت. مزار پاک و مطهر این شهید ۲۳ ساله در قطعه ۲۶، ردیف ۴، شماره ۸۴ گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها ) می باشد.
خصوصیات اخلاقی سردار شهید داود آجرلو
شهید آجرلو از کودکی علاقه خاصی به اهل بیت (علیه السلام)، مخصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و امام حسین (علیه السلام) داشت و هر وقت در ایام ماه مبارک رمضان و محرم، مراسمی برگزار می‌کردیم، او از دل و جان تلاش می‌نمود تا بهترین نحو از میهمانان پذیرایی شود. بعد از شهادت داوود خواهرش در خواب می‌بیند که بانوی دو عالم فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) گریه می‌کنند. او علت را جویا می‌شود و حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها ) پاسخ می‌دهند: «اینان فرزندان من هستند. هر که بر حسین من گریه کند فرزند من است.»
شهادت سردار شهید داود اجرلو
در شب دوم عملیات کربلای ۵، گردان علی اصغر که داوود فرمانده آن بود، وارد صحنه نبرد شد. فرماندهی لشگر ابلاغ کرده بود که آمادگی کامل داشته باشید، احتمالا نیمه‌شب گردان راهی منطقه خواهد شد. ساعت‌ها گذشت و ما هنوز منتظر بودیم. داوود بی صبرانه انتظار می‌کشید و مرتب با ستاد تماس می گرفت.. هنگامی‌که بعد از ساعتها انتظار بالاخره دستور حرکت صادر گردید، سوار قایق‌ها شده، به سمت دژ شلمچه به راه افتادیم. پس از ادای نماز ظهر به خط مقدم رفتیم و در یک کانال مستقر گشتیم و داوود با بی سیم مشغول هدایت و راهنمایی گردان بود که ناگهان خمپاره‌ای در کانال منفجر شد و ترکش به سر او اصابت کرد. وقتی او را به بیمارستان شهید بقایی اهواز رساندیم آخرین لحظات فراق از محبوب را می‌گذراند. پزشکان تشخیص دادند که او به جراحی احیتاج دارد اما چیزی که داوود نیاز داشت جام گوارای شهادت بود که از دست لطف ازلی ستاند و عاشقانه سر کشید.
وصیت‌نامه سردار شهید داوود آجرلو
 بسم الله الرحمن الرحیم
و قاتلوا هم حتّی لا تکون فتنه
… خدایا! بندة درماندة درگاه تو هستم. اگر این بندة ناچیز، لیاقت شهادت را ندارد از تو می‌خواهم گناهم را ببخشی و مرا از عذاب دوزخ نجات دهی. ان‌شاءالله.
سلام و صلوات بر امت شهیدپرور و با درود به روان پاک شهیدان، به‌خصوص شهدای کربلای حسین(علیه السلام) و شهدای جبهه‌های نور علیه ظلمت.
با شناختی که از خود دارم و خداوند به من آگاه‌تر از خودم است، این لیاقت را در خود نمی‌بینم که آبرومندانه با‌ شهادت به لقاءالله بپیوندم ولی از آن‌جا که رحمت الهی شامل حال پاسداران می‌شود، امید آن دارم که شهادت نصیبم گردد. از خداوند می‌خواهم که در آن لحظات حساس مرا یاری دهد و ایمانم را قوی کند، تا در مقابل دشمنان اسلام و امام مقاومت کنم. اما چند کلامی به عنوان فریاد دل و پیام خون می‌نویسم.
… تا آخرین قطره خون دست از او بر نخواهم داشت زیرا راه او راه مهدی(عجل الله التعالی الفرج الشریف) و فریاد او فریاد امام حسین(علیه السلام) است.
امت حزب‌الله بداند باید قاطعانه در همان مسیر که تاکنون ما را از زیر یوغ استعمار و بردگی نجات داده تا حکومت عدل الهی را تحقق بخشد، در همین راه خداییِ امام عزیزمان، گام بردارند که غیر آن خیانت به قرآن و اسلام و خون پاک شهداست.
… ما پاسداران برای پاسداری از حریم قرآن، خون خود را تقدیم اسلام و امام می‌کنیم، نه برای گرفتن خاک. مراقب باشید خون ما پایمال نشود.
ای مردم! برای آب و نان و مسائل دنیوی دل نسوزانید و با فریاد بلند به مخالفین اسلام و انقلاب خونبار اسلامی بگویید به کوری چشمان‌تان و به سوزش قلب‌های سیاه‌تان تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست. بدانید حتی آن لحظه که در بیابان‌های جبهه‌های جنوب و غرب یا در تهران، خون ناقابلم با گلوله‌های آمریکایی و روسی شما بر زمین ریخته شود خواهم نوشت: اسلام پیروز است، چپ و راست نابود است.
یک پیام به عنوان یک پاسدار به برادران سپاهی دارم. برادران عزیز که اسلام و امام به شما سپاهیان افتخار می‌کند، امام عزیز فرمودند «اگر سپاه نبود کشور هم نبود». شما پاسداران این انقلاب هستید، انقلابی که حاصل خون هزاران شهید و معلول است. شما باید با جان و دل از این انقلاب حفاظت کنید. امام عزیزمان فرمودند: مسئلة اصلی ما جنگ است و رفتن به جبهه‌ها بر همه واجب است.
… چند جمله هم به پدر و مادرم. پدر و مادرم! داودتان رفت به آن‌جایی که آرزوی او بود. جایی که سال‌ها در بیابان‌ها در پی آن بود. از شما تشکر می‌کنم که من را به این سال رساندید و در راه خدا قربانی کردید.
پدر و مادرم! می‌دانم که من برای شما فرزند خوبی نبودم و در طول این مدت جز ناراحتی برای شما کاری نکردم. مادرم! می‌دانم که حق زیادی برگردن من دارید و خیلی زحمت من را کشیده‌اید. از همان اوایل زندگی و تولد و شب زنده‌داری شما تا صبح در کنار بالینم و چه سال‌های نوجوانی مخصوصاً در ایام انقلاب و جنگ، من خود را مدیون شما می‌دانم. شما دین خود را نسبت به فرزندان‌تان انجام داده‌اید و این من بودم که نتوانستم به وظیفة خود نسبت به شما عمل کنم. امید دارم که مرا به بزرگواری خود ببخشید.
… مادر جان! دوست دارم هم‌چون دیگر شهدا، جنازه‌ام در صحرای کربلای ایران اسلامی بماند و امیدوارم بعد از شهادتم برای من گریه نکنید. چنان‌چه خواستید گریه کنید، برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و برای اسارت و مظلومیت حضرت زینب(سلام الله علیها ) گریه کنید و بر مصائب یاران امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا و از کربلا تا اسارت و سختی‌ها و مظلومیتی که بر آنان گذشته، گریه کنید.
پیام من به برادرانم حاج احمد و عباس این است که تا آخرین قطرة خون‌تان از خط امام دست برندارید و همیشه پشتیبان روحانیت مبارز و در خط امام باشید.
همسر بزرگوارم! در این مدت کوتاه ولی پر بار، به لحاظ معنویت، در خدمت یکدیگر و در خدمت امام و اسلام بودیم. شما به عنوان همسر و همسنگر من بودید، اما خواست خدا این بود که بیش از این در کنار یکدیگر نباشیم زیرا اسلام و امام عزیز، مهم‌تر است. امیدوارم شما هم با توکل به خداوند و با پیروی از خط امام و روحانیت در خط امام همیشه پیروز و موفق باشید. ان‌شاء‌الله.
چند جمله‌ای به خواهرانم: بعد از شهادتم هم‌چون حضرت زینب(سلام الله علیها ) در مقابل دشمنان انقلاب ایستادگی کنید که در غیر این صورت به دین خود عمل نکرده‌اید. وقتی که خبر شهادتم را شنیدید و جنازة من را دیدید صبر و استقامت داشته و خود را کنترل کنید. حجاب‌تان را مراعات کنید که رعایت حجاب شما از خون من مهم‌تراست.
در آخر از همة دوستان و آشنایان طلب حلالیت دارم.
خدایا، خدایا! ستاره‌ها که رفتند، تو خورشید را نگه‌دار.
تا انقلاب مهدی (عجل الله التعالی الفرج الشریف) خمینی را نگه‌دار.
مرگ در بستر برای پاسدار ننگ است.

منبع : تا شهدا

بازدیدها: 250

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *