؛ سالهایی که از مفقودی پیکر عزیزشان سیدمحمد میگذشت و عاقبت نیز خدا به صبوری مادرانه و پدرانه این شهید پاسخ گفت و پیکر سیدمحمد پس از 32 سال گمنامی شناسایی شد. این نوشتار مرور مختصری بر زندگی و دوران مفقودی فوتبالیست شهید سیدمحمد کاظمزاده قصاب به روایت برادرش سیدابوالفضل است که پیش رو دارید.
غسل شهادت قبل از هر مبارزه
سیدابوالفضل برادر شهید سیدمحمد کاظمزاده در بیان حال و هوای خانوادهاش میگوید: من متولد سوم دی ماه 1337 در کاشان هستم و دو سال از سیدمحمد که نهم بهمن ماه 1339به دنیا آمد، بزرگتر بودم. زمان انقلاب به همراه برادرهای دیگرم فعالیت زیادی داشتیم.
این برادر شهید ادامه میدهد: آن روزها ما فعالیتهای مختلفی میکردیم. از شرکت هر روزه در تظاهرات مردمی گرفته تا پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) و شرکت در جلسات محرمانه شبانه. به لطف خدا منطقهای که ما در آن زندگی میکردیم، مهد و مبدأ حرکتهای انقلابی بود. برای همین ما هم جهت با دوستان فعالیتهای خوبی داشتیم. بسیاری از حرکتهای انقلابی علیه رژیم که با همراهی مردم انقلابی همراه میشد با همت برادرم سیدمحمد صورت میگرفت. داداش محمد در دوران مبارزات انقلابی با غسل شهادت به خیابان میرفت و یاد ندارم که نماز یا روزهای به قضا داشته باشد.
تکلیف سربازان خمینی دفاع بود
برادر شهید کاظمزاده قصاب همچنین میگوید: خانواده ما در دوران انقلاب ما را همراهی کردند و مخالفتی با فعالیتهای ما نداشتند. کمی بعد که دشمن قصد تجاوز به خاکمان را کرد و جنگ تحمیلی آغاز شد، سیدمحمد راهی جبههها شد. برادرم پاسدار بود و مسئولیتهایی داشت. در اوایل جنگ مأمور شد به سیستان و بلوچستان برود. میگفت مردم آنجا امنیت و آسایش ندارند. حضور و تأمین امنیت در آنجا کمتر از جنگ با دشمن نیست. چراکه ضدانقلاب و گروهکهای تروریستی از هر طریقی قصد ضربه زدن به نظام و انقلاب را دارند. بعد از برقراری امنیت در سیستان و بلوچستان، سیدمحمد به جبهههای جنگ برگشت. بعد از دو سال حضور نهایتاً 22 فروردین 1362 طی عملیات والفجر یک به شهادت رسید.
32 سال گذشت اما به تلخی
سیدابوالفضل ادامه میدهد: اوایل ما خبر نداشتیم سیدمحمد شهید شده یا زندهاند. برخی خبر از اسارت محمد میدادند و برخی دیگر میگفتند شهید شده است. ابتدا فکر میکردیم که او هم در میان آزادهها برمیگردد اما نیامد. وقتی صدام اعلام کرد اردوگاههای اسرا خالی شده و هیچ اسیری وجود ندارد ما هم امیدمان قطع شد. مدتی بعد بنیاد شهید اعلام کرد آنها که مفقودالاثر هستند شهید شدهاند. برای همین ما ماندیم و مفقودالجسدی برادرمان. میدانستیم شهید شده اما هیچ نشانی از پیکرش نداشتیم. 32 سال انتظار شاید بسیار تلخ و سخت گذشت.
سیدابوالفضل کاظمزاده قصاب از سالها انتظار مادارنه و پدرانهاش برایمان سخن میگوید: بسیاری از بیماریهای مادرم امروز ریشه در همان سالهای تلخ دوری و انتظار دارد. وقتی پدرم متوجه شد که پیکری از محمد وجود ندارد و سالهای بیخبری از او را باید بر سر یک مزار خالی بگذراند، به یکباره پیر و فرتوت شد. مادرم همیشه میگفت محمد میآید و خدا را شکر هر دو آمدن محمدشان را دیدند. 32سال بعد، وقتی خبر تفحص برادرم را شنیدم باورم نکردم. محمد از روی پلاک و آزمایش DNA شناسایی شد. صحنه وصال خانوادهام بعد از 32 سال با گمشدهشان، دیدنی بود.
فوتبالیستی که شهید شد
سیدابوالفضل کاظمزاده قصاب برادرانههایش را با خاطرات و ویژگیهای اخلاقی شهید به پایان میرساند: سیدمحمد یکی از فوتبالیستهای بنام کاشان بود. مشخصههای اخلاقی و رفتاریاش همه را جذب میکرد. زمانی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود او به همراه چندتن از دوستانش، کتابخانهای را در انجمن اسلامیشان راهاندازی کرده بودند. نام کتابخانهشان فاضل نراقی بود. کتابخانهای در دل یک انجمن اسلامی با همین نام. بعد از شهادت سیدمحمد طبق وصیتش کتابهایش که بیش از 200 جلد بود را به همان انجمن اسلامی اهدا کردیم.
منبع : تا شهدا
بازدیدها: 3