قدر آن لحظاتی را بدان که خواهد گذشت
قرآن و عترت در کنار هم
شب قدر از دو جهت برای ما گرامی است. و ما هم غیر از این دو عنصر محوری چیزی نداریم، و این شب می تواند جامع آن دو عنصر محوری باشد. یکی جریان «قرآن» است و دیگری جریان «عترت». این همان ثقلین و دو وزنه وزین است که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله از طرف ذات اقدس اله به جوامع انسانی و اسلامی، بالاخص به مجامع شیعه معرفی کرد. فرمود: «إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَین؛[۱] من دو چیز گرانبها را در بین شما وا می گذارم. » شب قدر شب توسل به قرآن است و عترت.
اینکه گفتند: قرآن به دست بگیرید، دعایی دارد، بعد بر بالای سر بگذارید، دعایی دارد. و نام این ۱۴معصوم را ببرید، برای آن است که قرآن در کنار عترت است و عترت درکنار قرآن. و این دو ثقل و وزنه وزین، وسیله توسل ما به خدای سبحانند. یک توضیح کوتاهی درباره توسل به قرآن و عترت ارائه بشود تا ان شاءالله با قلب باز، توسل به قرآن و عترت را موفق بشویم وآن برکات نهایی را از ذات اقدس اله مسئلت بکنیم.
دور بودن عده ای از بندگان در عین نزدیکی خدا به آنان
در جریان قرب و بعد زمانی یا زمینی این نسبت مساوی است؛ یعنی اگر چیزی به چیز دیگر نزدیک بود، آن هم به این نزدیک است؛ یا از آن دور بود، آن هم نسبت به این دور است. ولی در قرب و بعد معنوی این چنین نیست. ممکن است یکی نزدیک باشد و دیگری دور. خدای سبحان در عین حال که به همه نزدیک است، «هُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ»؛[۲] «هر جا که باشید او با شماست.» ولی یک عده «ینادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ»؛[۳] «از محلی دور ندا می شوند. » کافران و ملحدان و منافقان از خدا دورند. در اضافه های اشراقی اینطور است، در قرب وبعد معنوی اینطور است که خدا نزدیک است؛ ولی بنده دور.
نزدیک شدن بندگان به خدا با مدد وسائل تقرب
اگر بندۀ دور، بخواهد به خدای نزدیک، نزدیک بشود؛ وسیله می طلبد. عبادت او وسیله است، قرآن و عترت وسیله است. آیه «وَ ابْتَغُوا إِلَیه الْوَسیلَهَ»؛[۴] «برای رسیدن به او طلب وسیله کنید. » هم تثبیت کرده است که یک سلسله امور، وسیله اند؛ لکن شب قدر که بهترین شبهای ایام سال است، شب توسل به قرآن است و عترت. که ما این دو وسیله را محترم بشماریم، بالای سر بگذاریم، اسامی مقدسه را بر لبانمان جاری بکنیم، و به خدای سبحان متوسل بشویم تا این بعدمان را به قرب نزدیک بکنیم و خود را نجات بدهیم، برای ابد، رهایی پیدا کنیم. چون اگر خدای ناکرده کسی در این ایام خود را آزاد نکند، همیشه برده است. و انسان برده بدهکار را به گرو می گیرند. اگر کسی بدهکار بود، حق خدا را ادا نکرد، مدیون را گرو می گیرند.
جان گنهکار در گرو اعمال او
اینکه در قرآن فرمود: «کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهینَهٌ»؛[۵] «هر نفسی در گروه چیزهایی است که کسب کرده است.» «کلُّ امْرِئٍ بِما کسَبَ رَهینٌ»[۶]، مرهون بودن، مال مدیون هاست. و در جریان دین عادی و مالی، ملک را رهن می گیرند؛ ولی در مسائل اعتقادی و اخلاقی، خود انسان را به گرو می گیرند. اگر کسی حق خدا را ادا نکرد، خود آن شخص را به گرو می گیرند. او در بند است و آزاد نیست تا حق را ادا کند. و در خطبه رسول گرامی صلّی الله علیه و آله آمده است که: «إِنَّ أَنْفُسَکمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکمْ فَفُکوهَا باسْتِغْفَارِکمْ؛[۷] جان هایتان در گرو اعمالتان است. پس با آمرزش طلبیدن، آنها را آزاد کنید!»؛ یعنی شما که گناه کردید، بدهکارید؛ مدیون باید رهن بدهد، وخدا خود شما را گرو می گیرد، شما دربندید؛ در ماه مبارک رمضان با استغفار، خود را آزاد کنید.
اِشراف «مقرّبان » بر «احرار»
این توسل به قرآن و عترت برای آزاد سازی خود ماست که بشویم جزو احرار. از آن به بعد هم مراحل فراوانی در پیش هست. اگر آزاد شدیم، تازه می شویم «اصحاب یمین»! ازاصحاب یمین تا مقربین شدن فاصله فراوان است. «کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهینَهٌ * إِلاَّ أَصْحابَ الْیمینِ»[۸]؛ «هر نفسی مرهون مکتسبات خویش است، مگر اصحاب یمین.» آنها که اصحاب میمنت اند، کارشان میمون و مبارک است، شر و فساد و فتنه ای در گفتار و رفتار و نوشتار آنها نیست، آنها آزادند، جزو احرارند؛ ولی بین آنها و بین مقربین فاصله فراوان است. آنها تحت اشراف مقربانند؛ هر کاری بکنند، مقربان می بینند. «إِنَّ کتابَ الْأَبرارِ لَفی عِلِّیینَ * وَ ما أَدْراک ما عِلِّیونَ * یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»[۹]؛ «به درستی که کتاب ابرار در علیین قرار دارد و چه می دانی که علیین چیست؟ مقربون شاهد بر آن هستند. » نامه اعمال ابرار تحت اشراف و اشراق مقربان است. مقربان درجات والایی دارند که ابرار فاقد آن درجاتند.
توسل به قرآن و عترت
ما تلاش و کوشش مان در این شب باید این باشد که خود را جزو احرار و آزاد مردان عالم بکنیم و بشویم جزو اصحاب یمین. از آن به بعد ان شاءالله امید نیل به مقام مقربان هم هست. آن وسیله مهمی که بتواند فکّ رهن کند، برده ای را آزاد کند، بسته ای را رها کند؛ قرآن است و عترت. و نمودار عترت و نماد عترت علی بن ابیطالب است که این شب ها متعلق به ذات مقدس علی علیه السّلام است. اگر کسی ولایت را در دل و قرآن را در جان داشته باشد، با این دو وزنه وزین به خدای سبحان متوسل بشود، و قرآن به سر بگذارد، این یعنی قرآن در رأس امور ماست و نام ۱۴ معصوم را بردن یعنی اینها مفسران قرآنند، اینها مجریان قرآنند، اینها مبیّنان قرآنند، اینها قرآن شناسانند، اینها حافظان حدود قرآنند و مانند آن. بنابراین وظیفه ما در شب های قدر توسل به این دو ثقل و وزنه وزین است تا به خدا نزدیک بشویم.
تجلی خداوند در شب قدر
مطلب دیگر آن است که همیشه می شود به این دو وزنه متوسل شد، لکن لیله القدر خصیصه ای دارد که لیالی دیگر و زمان های دیگر فاقد آن خصیصه اند. برای جریان قوم موسای کلیم علیه السّلام یک موفقیت هایی بود که خدای سبحان فرمود: «وَ ذَکرْهُمْ بأَیامِ اللَّه»[۱۰]؛ «آنها را به ایام خدا یادآور شو!»
به موسای کلیم فرمود: یک روزهایی است که خدای سبحان در آن روزها تجلی ویژه دارد و باعث موفقیت بنی اسرائیل مستضعف است و مایه سرنگونی فراعنه. مردم را به آن ایام الله متذکر بکن تا اینها از صبور و صابر بودن به (صَبّار) بودن برسند و کامیاب بشوند در پیروزی.
در اسلام لیله القدر به منزله ایام الله جریان موسای کلیم است.
براندازی ظلم و ستم درسایۀ احیای شب قدر
اگر کسی این لیله القدر را احیاءکند، قرآن را احیاء و ولایت را احیاءکند، فرعونهای هر عصری هم سرنگون خواهند شد؛ دیگر نه ظلمی در عراق می بینیم، نه ستمی در افغانستان مشاهده می کنیم، نه خونریزی و خونخواری در فلسطین و نه در جاهای دیگر. به موسای کلیم فرمود: مردم را به ایام الله متذکر کن تا ستم برافتد. به نبی ما هم فرمود: مردم را به لیله القدر متذکر کن تا ستم برافتد. بنابراین، این لیله القدر برای ما تعیین کننده است.
اشک و آه؛ سلاح مؤمنان در برابر دشمنان
ما چون بر حقیم، باید به حقیقت متوسل بشویم. بیش از آن مقداری که ما به «آهن» تکیه داریم، به « آه» تکیه می کنیم. ما سلاحمان در استجابت ادعیه مان ناله و آه ماست که در دعای کمیل می خوانیم: «وَ سِلَاحُهُ البُکَاءِ»[۱۱]. خدایا! به ما گفتی مسلح بشو؛ سلاح ما اشک ماست و ما این اشک را در شبهای قدر ذخیره می کنیم. یک ملّت ضعیف و قلیل، کمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ؛ اگر بخواهد غَلَبَتْ فِئَهً کثیرَه بشود؛ باید باذن الله باشد. وخدای سبحان زمانی مردم عراق و افغانستان و فلسطین را نجات می دهد که شیعیان ایران با اشک از ذات اقدس اله نصرت اینها را طلب بکنند. صرف تأسف و تأثر ظاهری اثری ندارد. همان بنی اسرائیلی که روزی از فرعون نجات پیدا کرده اند، امروز دارند کار فراعنه را انجام می دهند! خدای سبحانی که به آنها فرمود: ما به شما قدرت دادیم: فَینْظُرَ کیفَ تَعْمَلُونَ[۱۲] لِنَنْظُرَ کیفَ تَعْمَلُونَ[۱۳]؛ به مسلمان ها هم می فرماید: اگر مسلح بشوید به سلاح اشک و ناله و دعا، شما را هم موفق خواهیم کرد.
قلب قرآنی و آفات نسیان و عذاب
مرحوم امین الاسلام طبرسی در ذیل این آیه که خدای سبحان برخی را در دوران سالمندی به نسیان مبتلا می کند، «مِنْکمْ مَنْ یرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکیلا یعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیئاً»؛ «برخی از شما تا حد پست عمر برده می شوند تا اینکه بعد از دانستن، دیگر چیزی نمی دانند. » این حدیث نورانی را نقل کرد: «اِلّا قَلبْاً قَدْ رَاَی الْقُرْآنَ؛ مگر قلبی که قرآن را دیده باشد. » مگر قلبی که ظرف قرآن باشد، در دوران پیری به نسیان مبتلا نمی شود و خدا چنین قلبی را هم عذاب نمی کند. بنابراین آمرزش گناهان یکی از فوائد جزئی این ادعیه است. عمده، گسترش اسلام است و ظهور ولی ماست، عمده، رفع نفاق و حضور و حصول نفاق است و صدها خیر و برکت و مانند آن.
سلام دائمی ملائکه بر مؤمنان روزه دار
«قدر» هم به معنای شرف و فضیلت است و هم به معنای تدبیر امور. شرف و فضیلت در این است که فرشتگان، مرتب به صائمین و صائمات سلام عرض می کنند. از اول شب تا مطلع الفجر ملائکه می آیند، سلام می کنند. این سلام ملائکه را اگر کسی بشنود، معلوم می شود لیلهقدر را درک کرده است. گفتند: آیا برای شب قدر علامتی هست؟ گفتند: آری، هوای لطیف و ملایمی دارد. گاهی انسان احساس می کند یک نسیمی دارد می وزد، نسیم بهاره. خواه تابستان باشد، خواه پائیز و زمستان، آن نسیم ملایم بهاری را در شب قدر احساس می کند، می گویند: اینها همه نفحه رحمانی لیلهقدر است، اینها اثر سلام ملائکه است.
این سلام کردن تنها مخصوص وجود مبارک ولی عصر نیست. آنچه مخصوص آن حضرت است، آن است که حقائق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقدیم می کنند؛ اما فرشتگانی که نازل می شوند، به هر مؤمن روزه دار سلام می کنند. اگر سلام می کنند، برای آن است که یا سلام خدا را می رسانند، یا سلام ملائکه حامل عرش. در سوره مبارکه احزاب فرمود: «هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[۱۴]؛ «او کسی است که بر شما صلوات می فرستد و ملائکه اش هم همینطور [بر شما صلوات می فرستند] تا شما را از تاریکی ها به روشنایی در آورد. » خدای سبحان همانطوری که نسبت به رسولش تصلیه و سلام دارد، نسبت به مؤمنین و مؤمنات هم تسلیم دارد. فرمود: «هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ». خدا بر شما صلوات می فرستد، ملائکه خدا هم بر شما صلوات می فرستند تا شما را از ظلمت به در آورند و نورانی کنند.
پس چه کمالی برتر از آن است که انسان خود را به جائی برساند که خدا به او سلام بفرستد، ملائکه خدا به او سلام بفرستد! شب قدر به ما این قدر و شرف را خواهد داد که مخاطبان سلام و صلوات خدا و حمله عرش و ملائکه الهی باشیم. تا کدام مرتبه، نصیب مخاطب بشود، چه سلامی، او را دریافت کند.
پس قدر، هم به معنای شرف و فضیلت است، هم به معنای تقدیر امور. هم ما مقدرات جوامع انسانی، اسلامی و شیعی را از خدای سبحان مسألت کنیم، هم شرف و منزلتمان را در این شب از ذات اقدس اله درخواست کنیم که ما را با آبرومندی در دنیا و آخرت اداره کند و به غیر خود واگذار نکند.
برگرفته از سخنرانی آیت الله جوادی آملی دامت برکاته در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مسجد اعظم، قم، ۸۳/۰۸/۱۲
پی نوشت ها
[۱] مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، قم، چ اول، ۱۴۰۸ ه. ق، ج۱۱، ص ۳۷۲ [۲] حدید/۴٫ [۳] فصلت/۴۴٫ [۴] مائده/۳۵٫ [۵] مدثر/۳۸٫ [۶] طور /۲۱٫ [۷] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، مؤسسۀ آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ه. ق، ج۱۰، ص۳۱۳٫ [۸] مدثر/۳۸ و ۳۹٫ [۹] مطففین/۱۸ تا ۲۱٫ [۱۰] ابراهیم/۵٫ [۱۱] المصباح للکفعمی، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، چ دوم، انتشارات رضی، قم، ۱۴۰۵ ق، ص۵۵۹٫ [۱۲] بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۴ ق، ج۱۳، ص۶۷٫ [۱۳] بحار الانوار، ج۷۴، ص۱٫ [۱۴] احزاب/۴۳٫
بازدیدها: 0