درپانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون ساير شهرها، در اعتراض به دستگيری امام خمينی رحمة الله علیه به خيابان ها ريختند و قيام خونين خويش را آغاز کردند. سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن پوش ورامين، دهقانان کن و نيز مردم جماران به سوی تهران سرازير شد. انبوه جمعيت بازاری، بار فروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فريادهای رعد آسای “يا مرگ يا خمينی” و “مرگ برشاه” تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قيام قهر آلود ملٌت، تاج و تخت خود را درحال زوال می ديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملٌت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبديل ساخت.
این كه، چه عواملی در پیروزی انقلاب اسلامی و واژگونی رژیم 2500 ساله ی شاهنشاهی، نقش اصلی و اساسی داشته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
از سال 1341 كه نهضت مقدس امام خمینی قدس سره آغاز شد، تا سال 1357 كه این نهضت به ثمر رسید با ظهور انقلابی بی نظیر كه ثمره ی آن تحقق نظام جمهوری اسلامی بود، همواره تنی چند از عالمان مجاهد، با یاری مردم فقیر و زجر كشیده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختی های بسیار مبارزه را تا پیروزی نهایی ادامه دادند.
در طی این سال ها، ضمن نبردِ نابرابر ایمان و كفر، منادیان حق و حقیقت دینی، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام، و با جدّیت وصف ناپذیر، نهضت مقدس امام خمینی« قدس سره» را استمرار بخشیدند و روحیه ی سلطنت ستیزی را تقویت كردند و در هر مناسبتی با نام رهبر تبعیدی خود حركت انقلابی جمعیت های تظاهر كننده را پرشتاب و با توان ساختند.
قیام 15 خرداد نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات ملت قهرمان ایران است، كه رهبری داهیانه ی امام خمینی« قدس سره» و یاری روحانیان انقلابی در تداوم آن، طی یك دوره ی پانزده ساله، نقش اساسی داشته است. و در همه ی آن سال ها سال روز 15 خرداد هیچ گاه در سكوت و خاموشی سپری نشد؛ زیرا كه 15 خرداد برای امت قهرمان و شهید پرور ایران، از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و خواهد بود.
15 خرداد، روز قیام خونین مردم جان بركفی بود كه، به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام ستمشاهی شوریدند. 15 خرداد روز آغاز نهضت مقدس اسلامی، روز عصیان علیه طاغوت و طاغوتیان و روزی بود كه ملت ایران زیر بیرق اسلام گرد آمد و برای مقابله با دشمنان اسلام و قرآن وارد صحنه شد و پشت رژیم ستمشاهی را به لرزه انداخت.
در سحرگاه 15 خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی به خانه ی امام در قم یورش بردند و امام خمینی« قدس سره» را كه سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه ی فیضیه، طی سخنان كوبنده ای پرده از جنایات شاه و اربابان امریكایی و اسراییلی او برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل كردند.
رفراندوم ساختگی
روز 6 بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یكی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا كرد كه چند نفری كه رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شركت در رفراندوم خودداری كردند. در هر حال دولت اعلام كرد 000، 598، 5 نفر در رفراندوم شركت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط 4015 رأی اعلام شد.
«در آینده، كشور ایران را كشور آزاد مردان و آزاد زنان می سازیم. زن و مرد ایرانی با استفاده از شرایط جدید اجتماعی، دوشادوش یكدیگر برای ساختن ایران آباد خواهند كوشید. آنچه روی داد انقلابی بزرگ، قانونی و مقدس است كه شما بر آن صحه نهادید و ما به همت شما مملكتی خواهیم ساخت كه با پیشرفته ترین ممالك برابری كند.»
یكی از اصولی كه به رأی عمومی گذاشته شد، تجدید نظر در قانون انتخابات بود. هیأت وزیران بر اساس مصوبه ی تجدیدنظر در انتخابات، تصویب نامه ای صادر كرد و دولت به استناد این تصمیم خلاف قانون اساسی، برای زنان حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را به رسمیت شناخت. با توجه به این كه این موضوع نه معنای آزادی زن در حق رأی دادن بود، بلكه ترویجِ بی بندوباری و حضور زنان در كانون های فحشا و منكرات بود و این مطلب را امام و علما به خوبی دریافتند، لذا برای حفظ كیان و كرامت انسانی زنان بزرگوار، جامعه ی روحانیت قم به زعامت آیت الله العظمی امام خمینی« قدس سره» این تصمیم دولت را بدون عكس العمل نگذاشت و واكنشی شدید نشان داد .
آیات عظام پس از نشست و گفتگو، مبادرت به صدور اعلامیه ای 6 صفحه ای مستند و مستدل نمودند و زیر آن را امضا كردند. امضا كنندگان عبارت بودند از: آیات عظام امام خمینی« قدس سره»، لنگرودی، زنجانی، علامه طباطبایی، موسوی یزدی، گلپایگانی، شریعتمدای، آملی، و مرتضی حائری.
در اعلامیه ی یاد شده با توجه به قانون اساسی و قوانین موضوعه كشور، اقدام دولت را در صدور تصویب نامه ی هیأت وزیران مبنی بر اصلاح قانون انتخابات، غیر قانونی اعلام و به دولت به شدت اعتراض شد.
امام خمینی« قدس سره» در مبارزات خود علیه استبداد، عملاً رهبری قیام را در دست گرفت و سایر علما به دنبال او قدم برداشتند. از جمله ی اقدامات ایشان اعلامیه ای خطاب به علما و روحانیان بود. متن اعلامیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت ذی شرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم اعظم الله تعالی اجوركم. چنان چه اطلاع دارید، دستگاه حاكمه می خواهد، با تمام كوشش به هدم احكام ضروریه ی اسلام، قیام و به دنبال آن مطالبی است كه اسلام را به خطر می اندازد و لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف جلوس می كنم و به مردم اعلام خطر می نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند، تا ملت مسلمان از مصیبت های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.
والسلام علیكم و رحمةالله بركاته.
روح الله الموسوی الخمینی
26 شوال1382
پس از صدور اعلامیه، علمای تهران و سایر شهرستان ها به تبعیت از، امام طیّ اعلامیه هایی عید را عزای ملی اعلام، و متذكر شدند، به جای دید و بازدید مجالس سوگواری تشكیل شود. از جمله آیت الله سید محمّد بهبهانی در این زمینه، اعلامیه ای انتشار داد.
یورش به مدرسه ی فیضیه قم كه، در بعداز ظهر روز دوم فروردین 1342 صورت گرفت از فجایع حكومت شاه می باشد. اعلامیه امام خمینی« قدس سره »درباره ی حمله به مدرسه فیضیه و تشریح جنایات آن موجب شد كه علمای شهرستان ها و اهل منبر به حركت سریعتری دست بزنند و گذشته از انتشار اعلامیه های متعدد و همدردی با علمای قم، چند روزی از رفتن به مساجد و منابر و اقامه ی نماز جماعت خودداری كردند.
ماه محرم هر سال، یادآور قیام امام حسین بن علی «علیه السلام» است. امام حسین «علیه السلام» همواره مشعل فروزانی برای نهضت های اسلامی است و جامعه ی تشیّع در طی قرن ها، به یاد امام حسین« علیه السلام» می گرید و خون او را حیات بخش نهال آزادی و حق و عدالت می داند. مسلمان شیعه در هر كجای دنیا باشد، دهم محرم را به عنوان عاشورای امام حسین« علیه السلام» می شناسد و پیوندی معنوی و نامرئی با امام حسین« علیه السلام» او را به تفكر در قیام خون و شهادت می برد و بر حسب استعداد، نكاتی از پیامِ امام حسین« علیه السلام» را از فراز نسل ها می گیرد. چه بسیار انسان های والا كه با لحظاتی در یاد امام حسین «علیه السلام» همه عوامل ذلت و خواری را كنار گذاشته اند و در راه حق و پیوستن به مكتب او جان باخته اند. با حضور این نقطه ی درخشان، فرارسیدن محرم 1383قمری و پا بر جا بودن حوزه ی قم با وجود تلاشی كه دولت در تعطیل آن نمود، معنی بسیار داشت. معنی حضور امام حسین علیه السلام در مبارزه ای بزرگ. به همین جهت رژیم حاكم می بایست تدابیر لازم را كرده باشد تا، به هر ترتیب از محرم بگذرد. اعلامیه ی شهربانی كل كشور، عباراتی داشت كه نگرانی دولت را می رساند و از مردم مسلمان سوگواری مشروع می خواست، یعنی سوگواری كه توأم با دعای به تاج و تخت شاه باشد و زیانی به منافع امپریالیسم امریكا و انگلیس نرساند. اما رهبر بیدار نهضت، تمام قوا را مجهز كرد، تا محرم صورت واقعی خود را باز یابد و به همین لحاظ در پیامی كه امام خمینی« قدس سره» به وعاظ و گویندگان دینی و هیأت های مذهبی داد، فرمود:
«… دستگاه جبار … درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند.
لازم است تذكر دهم كه، این التزامات علاوه بر آن كه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند…
ملاحظه می شود، امام تكلیف خود را به چه ترتیب انجام می داد. و با دقت اوضاع را بررسی می كرد و نتایج به دست آمده را در اختیار مبارزان می گذاشت. همان طور كه در آن دهه ی محرم، وعاظ تنها لعن و نفرت و اظهار انزجار نسبت به یزیدِ دودمان اموی نداشتند، بلكه با نوحه سرایی و خواندن اشعار انقلابی برای كشتگان مدرسه فیضیه، به یاری امام حسین «علیه السلام» می شتابند، خطر اسراییل را برای امت مسلمان یادآور می شوند و تأكید روی خطری می كنند كه، از جانب رژیم های وابسته، بر اسلام وارد می شود و كمتر از خطر بنی امیه نیست.
تظاهرات دهم محرم 1383
مقدمات، حاكی از تظاهرات گسترده روز عاشورا بود. خطبا و وعاظ طی دهه ی محرم گفتنی ها را بیان كردند و روزنامه های دولتی هم به همراه رادیو سعی كردند، آرامش حفظ شود و كمتر مردم به آگاهی هایی دست یابند. از نظر این رسانه های گروهی، در كشور، خبری نبود. تمام تبلیغات در اطراف نتایج رفراندوم و انقلاب سفید شاه دور می زد و ثمرات آینده ی آن، یكی، بعد از دیگری شمرده می شد و به دهقان و كارگر و دیگر طبقات نوید و بشارت زندگی مرفهی را می داد و از دین و مذهب و روحانیت به عنوان ارتجاع و خطر ارتجاع و موانعی كه انقلاب سفید را تهدید می كند یاد می شد.
روز عاشورا ده ها هزار نفر از مردم كه در جریان دقیق مبارزه بودند، با در دست داشتن عكس های امام با شعارِخمینیخدانگهدار تو،ملت طرفدار تو، به خیابان های تهران ریختند. محل اجتماع، مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح در نظر گرفته شده بود؛ اما این مدرسه از صبح زود در محاصره ی پلیس قرار گرفت ولی در اثر ازدحام جمعیت برای مراسم عزاداری و فریاد شعارهای ضد رژیم، كنترل از دست پلیس خارج، و مسجد و اطراف آن در اختیار مردم قرار گرفت و با شعار به راهپیمایی پرداختند. تظاهر كنندگان، پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه، به میدان بهارستان رسیدند و پس از نصب عكس امام، در این میدان به خیابان فردوسی رفتند و با نطق و خطابه، انقلاب سفید شاه را محكوم ساختند و، سپس به سوی دانشگاه تهران حركت و فریاد «خمینی بت شكن خدانگهدار تو» اوج گرفت.
در واقع هدف از تظاهرات در همین جمله خلاصه شده بود و سقوط شاه را طلب می كرد. راهپیمایی و تظاهرات آن روز در ساعت 3 بعدازظهر پس از بازگشت به بازار پایان گرفت و تظاهرات فردای آن روز از مسجد شاه اعلام شد. شب یازدهم، هم تظاهراتی از جانب دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از رهبری نهضت با شعار خمینی پیروز است، صورت گرفت. این تظاهرات از مسجد هدایت خیابان استانبول تا میدان شاه ادامه یافت و جمعیت تظاهر كننده به عزاداران مدرسه حاج ابوالفتح پیوست.
در 13 خرداد 1342 (دهم محرم 1383)
الان عصر عاشورا است… گاهی كه وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سئوال برایم پیش می آید كه، اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین «علیه السلام» سر جنگ داشند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود كه، در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتكب شدند؟ زنان و كودكان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماهه ی« حسین علیه السلام» چه كرده بود؟ (گریه ی حضار) به نظر من آنها با اساس، كار داشتند. بنی امیه و حكومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره ی طیبه بود. همین سئوال این جا مطرح می شود كه، دستگاه جبار ایران با مراجع سرجنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چكار داشتند؟ به مدرسه فیضیه چكار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چكار داشتند؟ به سید 18 ساله چكار داشتند؟ (گریه حضار) سید 18 ساله با شاه چه كرده بود؟ به دولت چه كرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه كرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه می رسی كه، اینها با اساس كار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمی خواهند، این اساس موجود باشد. اینها نمی خواهند صغیر و كبیر ما موجود باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت قرآن باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت علمای اسلام باشند. اسراییل نمی خواهد، در این مملكت دانشمند باشد. اسراییل به دست عمال سیاه خود، مدرسه فیضیه را كوبید. ما را می كوبد. شما ملت را می كوبد. می خواهد اقتصاد شما را قبضه كند. می خواهد، تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. می خواهد ، ثروتها را تصاحب كند. اسراییل می خواهد، به دست عمال خود آن چیزهایی را كه مانع هستند، آن چیزهایی را كه سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، باید برداشته شود. روحانیت سد راه است، باید شكسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراكز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممكن است، بعدها سد راه بشوند، باید كشته شوند. از پشت بام پرت شوند. باید سر و دست آنها شكسته شود. برای این كه اسراییل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسراییل به ما اهانت كرده و می كند.
«شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید، آن روز كه آن رفراندومی كه برخلاف مصالح ملت ایران بود، با زور سرنیزه اجرا شد، در كوچه ها و خیابان های قم، در مراكز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه «علیها السلام» مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند. در اتومبیل ها نشاندند و گفتند مفت خوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آیا این طلاب علوم دینیه كه شباب عمرشان را، موقع نشاطشان را، در این حجرات می گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند، مفت خورند!؟ ولی آنهایی كه، یك قلم درآمدشان، هزار میلیون تومان است، مفت خور نیستند؟ .. باید ملت قضاوت كند كه، مفت خور كیست؟ من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه! من به تو نصیحت می كنم، دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم كه، اگر روزی ارباب ها بخواهند تو بروی، مردم شكرگزاری كنند. من نمی خواهم، تو مثل پدرت بشی. شما ملت ایران به یاد دارید، پیرمردها، چهل ساله ها، حتی سی ساله هایمان نیز یاد دارند كه، در جنگ دوم جهانی سه دولت اجنبی به ما حمله كردند. شوروی و انگلستان و امریكا به ایران ریخته، مملكت را قبضه كردند. اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتك بود، لیكن خدا می داند كه مردم خوشحال بودند كه پهلوی رفت. من نمی خواهم، تو این طور باشی. من میل ندارم، تو مثل پدرت شوی. نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند. از اسراییل نشنو. اسراییل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می گذرد، یك كمی تأمّل كن. یك كمی تدبّر كن. یك قدری عواقب امر را ملاحظه كن. كمی عبرت بگیر. از پدرت عبرت بگیر. اگر راست می گویند كه، تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فكر می كنی. اگر دیكته می كنند و به دست تو می دهند، در اطراف آن فكر كن. چرا بی تأمل حرف می زنی؟ آیا روحانیت حیوان نجس است؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ اگر اینها حیوان نجس هستند، چرا ملت ایران دست آنها را می بوسد؟ چرا به آبی كه آنها می آشامند، مردم خود را تبرك می كنند؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا كند كه مراد تو، از این جمله كه «اینها مثل حیوان نجس هستند» علما و روحانیت نباشد، وگرنه تكلیف ما با شما مشكل می شود و تكلیف تو مشكل تر می شود. نمی توانی زندگی كنی. ملت نمی گذارند كه، تو با این وضع ادامه دهی. آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لكن تو مرتجع سیاه، انقلاب سفید كردی؟ انقلاب سفید به پا كردی؟ چه انقلاب سفیدی كرده ای؟ چرا این قدر می خواهی مردم را اغفال كنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می كنی؟ امروز به من خبر دادند كه، عده ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند، سازمان امنیت و تهدید كرده اند كه، از سه موضوع حرف نزنند. 1- از شاه بدگویی نكنند. 2- به اسراییل حمله نكنند. 3- نگویند كه اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید كه اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناك است آیا خطرناك نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسراییل است كه سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نكنید، از اسراییل نیز صحبت نكنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، اسراییلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، یهودی است؟! آقای شاه! شاید اینها می خواهند، تو را یهودی معرفی كنند كه من بگویم كافری تا، از ایران بیرونت كنند و به تكلیف تو برسند؟! تو نمی دانی اگر یك روز صدایی در بیاید، ورق برگردد، هیچ كدام از اینها كه اكنون دور تو را گرفته اند، با تو رفیق نیستند. اینها رفیق دلارند. اینها دین ندارند. اینها وفا ندارند. دارند همه چیز را به گردن تو بیچاره می گذارند. آن مردك كه حالا اسم او را نمی برم، آن گاه كه دستور دادم، گوش او را ببرند، نام او را می برم (احساسات شدید مردم) آمد به مدرسه فیضیه و سوت كشید، كماندوها اطراف او مجتمع شدند. فرمان حمله داد. بریزید، بكوبید، تمام حجرات را غارت كنید، همه چیز را از بین ببرید. وقتی كه، از او می پرسی، چرا این جنایات را كردید، می گویند شاه گفته است. فرمان ملوكانه است كه مدرسه فیضیه را خراب كنیم. اینها را بكشیم، نابود كنیم.
این سخنرانی ساده كه عبارات و كلمات آن برای همه قابل درك و فهم بود، با خطاب مستقیم به شاه او را شكست و خرد كرد و رسالتی تاریخی را به انجام رساند.
امام رسماً و علناً با شدیدترین حملات رو در روی شاه قرار گرفت. مبارزه ابعاد وسیعی یافت و نیروی انقلابی متكی به اسلام بدون تمایل به بیگانه، عینیت پیدا كرد. ترس و وحشتی كه همواره در بین توده مردم از شاه و دولت و دستگاه امنیتی وجود داشت، تا حد بسیاری از بین رفت. شاه بت بزرگی بود كه، در برابرش جز خضوع و خشوع معنی نداشت. در كلمات خطابی روح الله، شاه از آن مقام خیالی و تصوری پایین كشیده شد و به دل ها شجاعت داد كه قهرمانانه بپاخیزند به وظایف اسلامی خود عمل كنند و فتوای تقیه حرام است را جداً به اجرا در آورند.
امام خمینی« قدس سره» با ایراد این سخنان، پاسخ نطق شاه را در 4 بهمن 1341 كه در صحن مطهر قم ایراد كرد، به صورت دندان شكن و محكم داد. این سخنان بلافاصله به تهران گزارش شد. ساواك مأموریت یافت كه امام را توقیف كند. ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد مأموران امنیتی به منزل امام هجوم بردند و ایشان را دستگیر كردند، و به تهران آوردند.
خبر دستگیری امام به سرعت در قم و سپس در تهران و سایر شهرها انتشار یافت. مردم قم به خیابان ها ریختند و، به راهپیمایی اعتراض آمیز پرداختند.
پلیس برای پراكنده ساختن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، و مردم با پلیس درگیر شدند و در همان دقایق نخست، معاون شهربانی را به قتل رساندند؛ یك كامیون نظامی را آتش زدند. تیراندازی به طرف مردم شروع شد، و عده ای از مردم كشته شدند. سرانجام با وارد شدن ارتش و مستقر كردن تانك ها و به پرواز درآوردن هواپیماها و شكستن دیوار صوتی، برای ارعاب مردم و فرارسیدن تاریكی هوا به طور موقت قضیه فیصله داده شد.
دستگیری امام قدس سره و قیام خونین 15 خرداد
هم زمان با دستگیری رهبر نهضت اسلامی و بسیاری از علما و وعاظ و شخصیت های ذی نفوذ در قم، تهران و شهرستان ها، زمینه ی یك سركوب وحشیانه و خونین توسط ایادی دژخیم فراهم شد.
اجتماعات و تظاهرات مردمی زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، تهران و برخی دیگر از شهرستان ها، با هجوم نیروهای مسلح، به خاك و خون كشیده شد. دانشگاه تهران با تانك و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآمد.
سیل خروشان كشاورزان غیور و كفن پوش ورامین، دهقانان كَن˚ و مردم جمارانبه سوی تهران سرازیر شدند؛ و انبوه جمعیت، اعم از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم، با غریو رعد آسای «یا مرگ یا خمینی»و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورند.
هم زمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، كشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها، توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و برای ادامه ی سیاست سركوب با وجود سانسور شدید، خبرهای مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و قیام 15 خرداد و كشتارهای قم، تهران، مشهد و سایر شهرستانها، در مدت كوتاهی در سراسر كشور پخش شد و موجی از خشم و نفرت علیه شاه به راه افتاد. خبرگزاریها نیز بازتاب گسترده ی قیام مردم را، در حمایت از رهبر نهضت و واكنش شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی اعتراض به دستگیری امام و كشتار مردم بی گناه به سراسر جهان مخابره كردند، كه یكی از آنها اعلامیه ی اعتراض آمیزِ شیخ محمد شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الأزهر مصر بود، كه شش روز بعد از دستگیری امام و فاجعه ی خونین 15 خرداد صادر شد؛ در این اعلامیه دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدس آنان، به عنوان داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی گردید؛ وی طی تلگرافی خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام كه پاسداران قوانین الهی هستند، خودداری كند و علمای بازداشت شده را هر چه زودتر آزاد سازد.
اعتصاب سراسری تهران، در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه ی خونین فیضیه ضربه ای بود كه رژیم را درمانده تر كرد؛ مهاجرت مراجع قم و مشهد، علمای سرشناس شهرستان ها به تهران موجب شد كه رژیم تن به سیاست آرام سازی و تشنج زدایی دهد و با آزاد نمودن امام« قدس سره»، خشم ها را فرونشاند.
11 مرداد ماه 1342 امام را نمایشی آزاد و در مدت كوتاهی این آزادی تبدیل به حصر گردید؛ رژیم از ترس سیل خروشان جمیعت كه برای دیدار امام می شتافتند، نخست وی را از زندان پادگان عشرت آباد به داودیه و از آنجا به قیطریه انتقال داد؛ بدین ترتیب امام قدس سره در یك منزل شخصی كه افتخاراً در اختیار ایشان گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شدید مأموران قرار گرفت. گرچه مردم با اطلاع از وضع امام آرامش خاطری یافتند، اما اقامت مراجع قم و مشهد و علمای شهرستان ها در تهران تا مدتی ادامه یافت.
یكی از آثار ادامه ی حصر امام، تشكیل گروه های زیرزمین در قم، تهران و شهرستان ها بود كه، گاه با نام های جبهه ی مسلمانان آزاد، جمعیت های مؤتلفه ی اسلامی، مجمع روحانیون مجاهد و گاه بدون نام، مانند تشكیلات سری اصفهان، شیراز، قزوین، گاه نیز به صورت نشریه های انقلابی مانند، بعثت و فریاد خودنمایی می كرد.
از تعداد شهدای 15 خرداد آمار صحیحی در دست نیست. اما تعداد آنها را رقمی بین 5 تا 15 هزار نفر، تخمین زده اند. در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاكمه ی روحانیان و مردم ادامه داد. زندان ها از اقشار گوناگون مردم، پر شد و عده ای نیز محاكمه و اعدام شدند.
جریان 15 خرداد ظاهراً به نفع شاه تمام شد و امام تبعید و تاریكی خفقان حاكم شد؛ اما در واقع 15 سال بعد شاه را از این مملكت بیرون كرد و با رفتن او بار دیگر، خورشید پر تشعشع اسلام طلوع كرد و مملكت را از ظلم و ستم رهانید.
یاد و خاطره شهدای 15 خرداد برای همه ی تاریخ گرامی باد
بازدیدها: 363