ماجرای آرزوی یک شهید مدافع حرم در اصفهان چه بود؟
حرف زدن از مدافعان حرم، آسان نیست. آنهایی که از جان و مالشان میگذرند تا نهال پاک اسلام و تشیع باقی بماند و حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها مورد تعرض بیگانگان قرار نگیرد. آنها که کیلومترها آن طرفتر از محل زندگیشان، در راه دفاع از اسلام و اندیشههای شیعه، زیر بیرق پاک حضرت زینب سلام الله علیها ، به مبارزه مشغولند.
شهید سروان پاسدار مرتضی زارع از اسلام آباد برخوار در نیمه آذر ماه سال 94 و در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و به دست ناپاک تکفیری جان خود را فدا نمود و به فیض شهادت نایل آمد.
شهید مدافع حرم مرتضی زارع در دوم تیر ماه 1364 در خانواده ای مذهبی متولد شد، وی دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در محل زادگاهش گذراند و در سال 1381 وارد هنرستان فنی (ابو علی سینا) شهرستان برخوار شد و پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دوره پیش دانشگاهی در رشته ادبیات شد.
در سال 92 در رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور دولت آباد پذیرفته شد و در زمان شهادت، دانشجوی این دانشگاه بود. وی دارای چهار خواهر و یک برادر است، مرتضی فرزند چهارم خانواده است. شهید مرتضی زارع در 17 ربیع الاول سال 92 شمسی و مقارن با تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله ازدواج کرد.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار تسنیم با طینه زاده همسر این شهید را خواهید خواند.
از زندگی با شهید زارع و همچنین نحوه آشنائیتان توضیح دهید؟
طینهزاده:خواهر آقا مرتضی معلم حفظ قرآن من بود و در واقع ایشان واسطه ازدواج ما شدند. من 12 سال داشتم که پدرم از دنیا رفت و یکی از شروط پدرم برای ازدواج من این بود که از مادرم هم همزمان نگهداری کنم، در مراسم خواستگاری نیز با آقا مرتضی این موضوع را مطرح کردم که حتی ممکن است مادرم به واسطه سن زیادشان از شما بابت این کار تشکر نکنند.
پس از طرح این موضوع، آقا مرتضی مکث کوتاهی کردند و گفتند که من با خدا معامله میکنم و این را میتوانم به جرات بگویم که در طول یک سال و نیم زندگی مشترکمان، آقا مرتضی حتی یکبار هم از بابت پرستاری مادرم منتی بر سر من نگذاشتند. آقا مرتضی حتی در احادیث و رعایت کردن آنها خیلی دقت داشتند و از کنار آنها به راحتی عبور نکرده و در طول زندگی نیز به دانستههای خود عمل میکردند.
شهید زارع درباره زندگی مشترک مطالعات زیادی داشتند و در کلاسهای بسیاری در این باره شرکت میکردند، حتی جالب است بدانید هماکنون بعد از شهادت که دفترچههایشان را میخوانم نکاتی پیرامون رفتار با همسر خود یادداشت کرده بودند و به چیزهایی که میآموختند نه تنها گوش میدادند بلکه به آن عمل میکردند.
خصوصیات اخلاقی شهید مرتضی زارع چه بود؟
طینهزاده: شهید زارع خیلی ساده بودند و من بعضی اوقات به ایشان میگفتم که انگار نه انگار در سال 92 مشغول به زندگی هستند و این حکایت از جمله “بهشت اذعان انسانهای ساده است” دارد. البته این را هم بگویم که آقا مرتضی سادگی از نوع زیرکی خاصی داشتند که به قول مقام معظم رهبری شهادت، مرگ انسانهای زیرک است و در واقع در عین ساده زیستی به موقع خود زیرکی داشتند.
منظور از زیرکی زمانی است که در اولویت دادن میان دنیا و آخرت، آخرت خود را ارجحیت بخشیدند و واقعا قرار گرفتن در این لحظات و انتخاب چنین تصمیماتی در زندگی هر کسی اهمیت دارد.
چگونه متوجه به شهادت رسیدن ایشان شدید؟
طینهزاده: من به همراه آقا مرتضی قبل از اینکه اعزام بشوند اخبار سوریه را مدام و پیوسته دنبال میکردیم و پس از اعزام ایشان نیز من به تنهایی و در هر زمان دنبالکننده این اخبار بودم. یکبار در پی این رصد اخبار متوجه به شهادت رسیدن شهید مجیری شدم و این باعث نگرانی در من شد، اما آقا مرتضی لحظاتی بعد از آن با من تماس گرفتند و خبر از سلامتی خود دادند.
ایشان یکبار به من گفتند که اگر روزی فرماندهها با تو تماس گرفتند و قصد آمدن به خانه را داشتند بدان که من شهید شدهام، که در نهایت در نیمه آذرماه سال 94 خانواده ایشان مرا برای ختم صلوات دعوت کردند و گفتند که مرتضی زخمی شده است، اما زمانی که همسر برادرشان خبر از آمدن فرماندهان داد متوجه به شهادت رسیدن آقا مرتضی شدم که واقعا لحظه سختی بود برایم و صدای شکسته شدن قلبم را در آن لحظه شنیدم.
آقا مرتضی همیشه میگفتند که من آرزو دارم فوعه و کفریا (از روستاهای سوریه) را آزاد کنم و هرگاه شهید شدم خودم خبر شهادتم را به تو میدهم، به دنبال این صحبت شبی که قرار بر آوردن پیکر ایشان بود خوابشان را دیدم که به همراه شهید سجاد مرادی، یکی از دوستانشان بر سر یک سفره نشستهاند و بر خلاف کم خوراک بودنشان با اشتهای زیادی غذا میخوردند و فقط به من لبخند میزدند.
از اینکه همسرتان در این راه و به این صورت به شهادت رسید چه احساسی داشتید؟
طینهزاده:در زمان شنیدن خبر شهادت ایشان برای یک لحظه آن روزها و خواستههایم از ذهنم عبور کرد و به یاد قسمتی از زیارت ناحیه مقدسه افتادم که میگوید: “سلام بر حسینی که دعا در زیر قبهاش مستجاب است”.
در آن لحظه به آسمان نگاهی کردم و به خدای خود گفتم همین که مرا میبینی برای من بس است و آدم زمانی که بداند خداوند به او نگاه میکند حاضر است تمامی این درد و رنجها را متحمل شود، من همیشه به آقا مرتضی میگویم که من با صدای بلند خندیدم تا تو صدای شکسته شدنم را نشنوی. آن لحظه، لحظه سختی است ولی انسان به این مینگرد که این دنیا چقدر زود گذر است و ما چقدر دست خالی هستیم.
رابطه همسرتان با اقوام و فامیل چگونه بود و نظر آنها راجع به شهید چه بود؟
طینهزاده: در اقوام کسانی بودند که اعتقادشان با آقا مرتضی فرق میکرد ولی ایشان برای همه شخصی دوست داشتنی و قابل احرام بودند، چراکه ادب ایشان همیشه زبانزد بود و هیچگاه لبخند از صورتشان محو نمیشد، به گونهای که من حتی در سختترین لحظات ایشان را با لبخند میدیدم و سایر اقوام نیز نظر مشابهی راجع به آقا مرتضی داشتند.
چه چیزی سبب شد همسرتان برای مدافع حرم شدن مصمم شود؟
طینهزاده: من از شاگردان حجتالاسلام احمد رهدار در موسسه فتوح قم بودم که در یکی از جلسات ایشان به همراه آقا مرتضی شرکت کردیم، قصد مدافع حرم شدن از نخست در ایشان وجود داشت ولی جرقه اصلی آن از شرکت در آن جلسه زده شد که حجتالاسلام از اوضاع و تحولات یمن و سوریه صحبت کردند.
حجتالاسلام رهدار در این جلسه گفتند که ما برای مسلمانان دیگر نه تنها هیچ کاری انجام ندادهایم بلکه در دعاهای خود نیز خساست به خرج میدهیم، این صحبت و صحبتهای دیگر سبب شد که وقتی از جلسه بیرون آمدیم آقا مرتضی اعلام کند تصمیم خود را به طور قطعی برای اعزام به سوریه گرفته است.
وصیت شهید زارع برای دیگران چه بود؟
طینهزاده: زمانی که آقا مرتضی قصد اعزام به سوریه داشتند از ایشان خواستم که وصیتنامهای از خود برجای گذارند اما ایشان جملهی جالبی به من گفتند، آقا مرتضی در درخواست من برای نوشتن وصیتنامه گفتند که مردم میدانند چه چیزی برایشان خوب و چه چیزی برایشان بد است، پس به جای توصیههای مکتوب بهتر است که انسان به دانستههای خود عمل کند.
منبع: تسنیم
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 118