ماجرای ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه‌السلام

خانه / پیشنهاد ویژه / ماجرای ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه‌السلام

ضربت خوردن امیرمؤمنان علی علیه السلام

گروهی از فراریان خوارج در مکه در مذاکره محرمانه خود به این نتیجه رسیدند که سه نفر باید اعدام گردد:

علی (صلوات‌الله‌علیه)؛ معاویه ملعون و عمرو عاص ملعون.

سه نفر از آنها خود را برای اجرای این کار آماده ساختند؛ ابن ملجم ملعون داوطلب برای کشتن حضرت علی (علیه‌السلام) شد.

او بی آنکه مقصود خود را به کسی بگوید وارد کوفه شد و در کوفه با هم مسلکان خود محرمانه تماس گرفت.

سرانجام زنی به نام قُطام و دو مرد به نامهای وژدان و شبیب، همدست شدند.

تا سحرگاهان شب ۱۹ ماه رمضان در مسجد کوفه در محراب عبادت یا [هنگام ورود امیرالمومنین علی ع به مسجد] با شمشیر به آن حضرت حمله کرده و او را بکشند.

قطام شمشیرهایی را که زهر آلود کرده بود به دست آنها داد.

 آنها جریان را به اشعث بن قیس نیز گفته بودند، اشعث نیز با آنها هم رأی بود و برای کمک آنها به مسجد آمده بود.

حضرت امیرالمومنین علی (ع) طبق معمول، سحرگاه به سوی مسجد آمد؛ همین که وارد مسجد شد.

ابن ملجم ملعون به آن حضرت حمله کرد و ضربتش را بر فرق سر او وارد ساخت.

در روایت مشهور آمده آن حضرت سحرگاه طبق معمول به مسجد آمد، بالای بام رفت و هنگام سپیدۀ سحر اذان گفت.

سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله شد.

وقتی که خواست سر از سجده اول رکعت اول نماز بردارد، ابن ملجم ملعون از تاریکی استفاده کرده.

خود را کنار محراب رسانید و آن چنان بر فرق همایون امیرالمومنین علی (ع) شمشیر زد که فرق آن بزرگوار تا نزدیک پیشانیش شکافته شد.

در آن هنگام فرمود:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ؛

به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم.»

سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشید و این آیه را خواند:

«مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى،

ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز میگردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون می آوریم. (طه/ ۵۵)».

به این ترتیب امام بزرگوار غرق در خون شد و یاران آمدند و آن حضرت را به خانه بردند و در بستر شهادت قرار گرفت.

نکته قابل توجه اینکه امیر مؤمنان علی علیه السلام در هیچ یک از کارهای بزرگ خود مانند فتوحات و … نگفت «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَه»

ولی در اینجا که ندای شهادت و خشنودی خدا و عاقبت به خیری به گوش جانش رسید گفت:

«به خدای کعبه رستگار شدم!» و آه و فریاد نکشید از درد و مرگ چیزی نگفت وای و واویلا سر نداد!

بلکه گفت: «به خدای کعبه رستگار شدم.!»

منبع:

کتاب سیره چهارده معصوم علیهم السلام از محمد محمدی اشتهاردی

شهادت طلبی مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه‌السلام

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *